انجمن جامعهشناسی ایران نشستی را با عنوان «بررسی بحرانهای اخیر و چالشهای همبستگی در ایران امروز» برگزار کرد که حمیدرضا جلاییپور، جامعهشناس و فعال سیاسی، محمدجواد غلامرضا کاشی، استاد علوم سیاسی و جامعهشناس و حسین ایمانی جاجرمی، جامعهشناس نظرات خود را درخصوص علل وقوع تحولات اخیر و پیامدهای آن بیان کردند.
به گزارش جماران؛ روزنامه همشهری نوشت: در 2ماه گذشته کشورمان روزهای پرتلاطمی را سپری کرد و سرعت تحولات اجتماعی در جامعه ایران بهگونهای غیرقابل تصور، بالا رفت. اعتراضات آبانماه با گران شدن یکباره بنزین در حاشیه شهرها کلید خورد و خساراتی را بهدنبال داشت، با فروکش کردن این اعتراضات ترور شهید سردار سلیمانی در فرودگاه بغداد از سوی آمریکا اتفاق افتاد که با حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع او در شهرهای مختلف همراه شد از طرفی با ساقط شدن هواپیمای مسافربری اوکراین و اتفاقات بعدی آن، دوباره شاهد بروز نارضایتیهایی در جامعه شدیم.
انجمن جامعهشناسی ایران نشستی را با عنوان «بررسی بحرانهای اخیر و چالشهای همبستگی در ایران امروز» برگزار کرد که حمیدرضا جلاییپور، جامعهشناس و فعال سیاسی، محمدجواد غلامرضا کاشی، استاد علوم سیاسی و جامعهشناس و حسین ایمانی جاجرمی، جامعهشناس نظرات خود را درخصوص علل وقوع تحولات اخیر و پیامدهای آن بیان کردند.
بازاری شدن امر سیاسی
محمدجواد غلامرضا کاشی در جلسه بررسی بحرانهای اخیر و چالشهای همبستگی در ایران امروز با بیان اینکه در 2ماه گذشته تحولات پرشتابی در کشورمان بروز پیدا کرد، گفت: نکته جالبی که در این تحولات به چشم میخورد این بود که این تحولات مضمون واحدی نداشتند و هر کدام جهتی داشت که با جهت رویداد دیگری خیلی سازگار نبود. رویداد اعتراضی اواخر آبانماه، تحولات بعد از ترور سردار سلیمانی و تحولات بعد از ساقط شدن هواپیما در فرودگاه امام خمینی(ره) 3 رویدادی است که در این 3 رویداد یک عده خاموش و یک عده روشن میشدند و در رویداد بعدی این نسبت برعکس میشد.
وی ادامه داد: اگر از منظر سیاسی به قصه نگاه کنیم هر رویداد از قدرت یک جریان اجتماعی حکایت داشت اما هیچکدام از جریانات اجتماعی از این رویدادها نتوانستند بهرهای راکه خیال میکردند ببرند؛ چراکه رویدادهای اواخر آبان یک جور جنبش فرودستان را برای نیروهای چپ به ذهن متبادر میکرد اما خیلی سریع خاموش شد و قبل از اینکه آنها بخواهند تئوریپردازی و بهرهبرداری سیاسی کنند، معلوم نشد که آن اتفاق به کجا انجامید.
کاشی با بیان اینکه ترور شهید سردار سلیمانی یک رویداد حیرتانگیز بود که در جامعه غلیانی را برانگیخت، گفت: بعد از بروز این اتفاق و تشییع پیکر سردار سلیمانی دستگاههای رسانهای حداکثر تلاششان را کردند تا از این مسئله برای احیای مشروعیت نظام سیاسی بیشترین بهرهبرداری را کنند اما این رویداد هم به سرعت پایان پیدا کرد و بعد از ماجرای تلخ ساقط شدن هواپیما مجددا اتفاقات دیگری افتاد و این دفعه چراغهای یک طرف دیگر روشن و چراغهای یک طرف دیگر خاموش شد. در این موقعیت شاهد این بودیم که ابهامی در جامعه بهوجود آمد و حتی لطیفههایی هم ساختند در مورد اینکه در ایران چه خبر است.
وی ادامه داد: تا قبل از این جریانات اگر جنبش طبقه متوسط دمکراسیخواهی در جامعه ایران جریان داشت، کموبیش فقط این صدا شنیده میشد و صداهای دیگر یا محذوف بودند یا ذیل این صدای جریان دمکراسیخواهی ظهور میکردند؛ طوریکه میتوانستیم تحولات بعد از دهه70 را توسط هر طبقه یا گروه اجتماعی ذیل آن جریان طبقهبندی و نامگذاری کنیم و همینطور میتوان ماجرا را به عقبتر برد.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه این المانها و واکنشهای ناسازگار جامعه در مقابل این رویدادها کمی عجیب بود، گفت: من فکر میکنم یک چیز است که این 3رویداد را بهرغم مضامین متفاوتشان شبیه هم میکند و آن هم این است که هر 3 این رویداد ناگهانی، هیجانی و واکنشی بودند؛ یعنی هر اتفاق در نتیجه یک رویداد واکنش گروههایی را به نحو پیشبینیناپذیری برانگیخت.
وی ادامه داد: گمان من این است که ما با جامعهای مواجهیم که این جامعه انرژیهای نهفته پشت پرده فراوان دارد اما بهرغم حجم انرژیهایی که پنهان کرده است فاقد قدرت است؛ یعنی هیچکدام از بازیگران سیاسی قادر نیستند از این رویدادها بهرهبرداریهای لازم را کنند؛ چراکه جامعه به نحو هیجانی واکنش نشان میدهد اما معلوم نیست این هیجان به نفع کیست و چه بازیای را جلو میبرد؛ بنابراین میتوانیم بگوییم که جامعه امروز ما جامعه آرامی نیست و به هزاران دلیل پشت این جامعه انرژیهای نهفتهای وجود دارد که قدرت نیستند؛ به این معنا که نمیتوانند چیزی را هدف قرار دهند و بازی را در تبادلات قدرت پیش ببرند. پس چون قدرت این جامعه کم است، امکان تولید استیلا هم در آن وجود ندارد. او با اشاره به تعبیر فوکو درخصوص رابطه بین قدرت و استیلا، گفت: قدرت و استیلا از نظر فوکو یک چیز بیشتر نیستند. این دو همانند خون در بدن انسان هستند که نشانه زندگی است. بدنی که خون در آن جریان داشته باشد، بدنی زنده است و اگر جلوی خونریزی در بدن گرفته نشود به مرگ میانجامد. رابطه بین قدرت و استیلا هم در جامعه سیاسی همین وضعیت را دارد. قدرت یعنی هم اشکال ظهور همبستگیهای اجتماعی که غایات مشخصی را در جامعه سیاسی پیش میبرند و هم در مرز بین تعارضات و ستیزههای جامعه است که نهال قدرت میروید و طبقات فرودست، متوسط و فرادست جامعه سازماندهی میشوند.
کاشی ادامه داد: در این جامعه خواست نیروها و طبقات مختلف اجتماعی وقتی تبدیل بهصورتهای همبستهای از یک بیان بالفعل سیاسی میشود قدرت تولید شده و جامعه زنده است و حیات دارد اما دقیقا از محل زایش همین نهالهای قدرت، استیلا هم سر برمیآورد؛ یعنی صورتهایی از اعمال اقتدار قاهرانه که به این قدرتها میدان میدهند و توازنی بین آن ایجاد میکنند، قدرتی را بر قدرتهای دیگر برتر مینشانند و میدانهایی را مرکزی میکنند و میدانهایی را در حاشیه میرانند. این یک جامعه زنده است که از یک سو مرتبا قدرت میزاید و از سوی دیگر استیلا. صورتهای استیلا هم توسط مولفههای قدرت به پرسش گرفته میشوند و دوباره خونی جاری میشود و شکل تازهای از استیلا ظهور میکند.
این جامعه شناس با اشاره به اینکه در جامعه امروز ایران با وضعیتی مواجهیم که امکان تولید قدرت در آن به حداقل رسیده، گفت: ما با جامعهای مواجهیم که حجم عظیمی از مطالبات و کمترین امکان تولید قدرت را دارد و دقیقا همزمان با یک ساختار سیاسی مواجهیم که کمتر از همیشه قادر است اعمال استیلا و قدرت کند. چنین است که این جامعه روزبهروز به نیروی سرکوب پناه میبرد. وی با بیان اینکه سرکوب با استیلا متفاوت است، گفت: سرکوب قصه متفاوتی از استیلا دارد. این یعنی جامعهای که تمامیت آن رو به بیقدرتی است و نه قدرت تولید میکند و نه استیلا. اما چرا به این روز رسیدیم؟ این وضعیت که سوژهها احساس بیقدرتی میکنند و نظام سیاسی هم قادر نیست استیلای مشخصی اعمال کند به قول آلتوسر، لحظه ماکیاولی است. حرف آلتوسر این است که اینجا سوژه سیاسی میتواند عمل کند. بهرغم اینکه وضعیت نگرانکنندهای است برای اینکه هر چیزی میتواند این انرژی غلیان اجتماعی را تبدیل به آشوب کند و آن وقت معلوم نیست از این جامعه قرار است چه دربیاید. آلتوسر معتقد است که این لحظه مهمی است. در این لحظهها ساختارها کمقدرتند و مردان و زنان سیاسی میتوانند وارد میدان شوند و چیزی را عوض کنند.
وی ادامه داد: اینکه چطور سوژهای را، امروز جامعه ایران، طلب میکند و میتواند اعمال قدرت کند بستگی به این دارد که ما با چه وضعی مواجهیم. امروز اگر قرار باشد آن سوژه تعیین کننده، موازنه میدان را عوض کند بسترهای امروز چه جور سوژهای را ایجاب میکنند؟ما سوژههای سیاسی تعیینکننده در تاریخ زیاد داریم؛ ناپلئون که قلمروهای یک جامعه سیاسی را گسترش میدهد یا چهرههای برجسته مولد اقتداری مثل بیسمارک داریم که قادر بود از یک جامعه پراکنده دولت واحد بسازد. ما سوژههای قدرتمندی مثل لنین داریم که میتواند صورتبندی عادلانهتر را با واسطه اراده قاهرانهاش ایجاد کند. در کنار اینها ما سوژههایی مثل ماندلا و گاندی را هم داریم که اهل طراحی غایتهای بزرگ نیستند و یادآور این هستند که قطع نظر از غایتهای بزرگ، ما همه میتوانیم با هم دوستی کرده و یکدیگر را تحمل کنیم و دوست بداریم.
کاشی گفت: اگر آن «لحظه ماکیاولی» آلتوسر را بپذیریم باید ببینیم جامعه منتظر کدام یک از این سوژههاست؟ باید بگوییم چرا جامعه ما به اینجا رسید؟ من فکر میکنم 2 عامل در اینکه جامعه ما به این روز رسیده، مؤثر بود؛ اینکه چرا تولید قدرت در جامعه به اقل امکان خود رسیده و به همین اعتبار تولید اقتدار و استیلا هم در جامعه ناممکن شده است؛ این مسئله میتواند 2 عامل داشته باشد: یکی «دایرمداری» دین در عرصه سیاسی است، به این معنا که همه مولفههایی که شاخصههای یک سازمان حیات دینی هستند وقتی به شاخصهها و مولفههای حیات سیاسی تبدیل میشوند هم حیات دینی را میکشند و هم حیات سیاسی را.
وی ادامه داد: دایر مدار حیات دینی خداوند است و خداوند مولد اقتدار است و قدرت تولید میکند. خداوند مهر میورزد اما شمولیت عام جهانی دارد و دایره شمول وی از ابنای بشر فراتر میرود و کل موجودات را فرامیگیرد. آنجا آنچه دایر مدار حیات دینی است به دایر مدار سیاسی تبدیل میشود؛ اینطور میشود که نظامی که تجلی اراده خداست جباریت و قهاریت دارد اما قدرت شمولورزی ندارد. ما در جامعه سیاسی با گروههای متعینی از آدمیان درگیریم. آنچه مقوم حیات دینی است وقتی از جا کنده میشود و به مقوم حیات سیاسی تبدیل میشود، آخر و عاقبتش همین است؛ چراکه اگر نتوانیم شمولیت خداوند را در حیات سیاسی تجلی دهیم جز قهر و نفرت نمیزاییم. درواقع وقتی خدا را میانجی من و خودم میکنید، وقتی خدا را دایر مدار توزیع نامتوازن ارزشها و عامل توزیع نامتوازن قدرت میکنید، چیزی جز آن نمیزایید.
این جامعهشناس با اشاره به عامل دومی که باعث بهوجود آمدن وضعیت امروز جامعه شده، گفت: نکته دوم که به انحلال جامعه سیاسی و کاسته شدن از امکان تولید قدرت در جامعه ایران انجامید، بازاری شدن امر سیاسی است که ما اصلاحطلبها دایر مدارش بودیم. در مقابل این روایت، روایتی از جامعه سیاسی ساختیم که همهچیز در حیات سیاسی در صندوق رأی، متجلی میشود. صندوق رأی معلوم است که امکان حل منازعات سیاسی در جوامع دمکراتیک است اما پایان نقطه نهایی است، نه نقطه آغاز. وقتی سیاست را منحصر میکنید به رأی و صندوق آرا و رقابتهای انتخاباتی، این شیوهای از انحلال استعدادهای جامعه برای تولید قدرت است.
وی ادامه داد: جامعه باید به هزار صورت مولفههای قدرتش را تولید کند اما اینکه شما یک جایی بگویید که این نیروها باید در صندوق آرا حسابشان را صاف کنند، درست نیست؛ چراکه معتقد به این باشیم که اول و وسط و آخر قدرت صندوق رأی است معنایش این است که به نحو مضاعفی به مرگ سیاست و به مرگ امکانات جامعه برای تولید قدرت منجر شود.
وی گفت: جامعهای که امروز داریم جامعهای است که تولید قدرت و اقتدار و استیلا نمیکند. جامعهای است که سر هر حادثهای غلیان اجتماعی ظهور میکند و هیچکس هم نمیتواند پیشبینی کند پیامدهایش چگونه است. این لحظه به قول آلتوسر لحظه ماکیاولی است و سوژه سیاسی میتواند بیاید و این میدان را سازماندهی کند. به گمان من امروز در جامعه ایران سوژهای که میتواند میدان را عوض کند ناپلئون و بیسمارک نیست، بهنظر من گاندی و ماندلاست؛ کسی که پس از دههها آزمون طرد و حذف و داغ ننگ بر هم زدن، بیاید به یاد ما بیاورد بهرغم همه نام، عنوان، جنسیت، دین و هر قومیت ما انسانیم و قبل از هر چیز لازم است که یکدیگر را دوست داشته باشیم و در پرتو این همبستگی بنیادین تولید قدرت، ستیز، نزاع و رقابت کنیم.
حکمرانی بد
حمیدرضا جلاییپور نیز در نشست بررسی بحرانهای اخیر و چالشهای همبستگی در ایران امروز که در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد با اشاره به اینکه در 3ماه گذشته پویش و خیزشهای مردمی در کشورمان خیلی فشرده شده، گفت: ما حوادث سال 88 را شاهد بودیم که بعد از یک سال تقریبا مهار شد، 2سال قبل جنبش اعتراضی مالباختگان پدیده را در مشهد داشتیم که در شهرهای مختلف گسترش پیدا کرد و در نهایت بعد از 10شب مهار شد. در آبان 98نیز با افزایش یکباره قیمت بنزین اعتراضات مردمی در اقمار شهرهای بزرگ ایران شکل گرفت و در صدها نقطه از کشور این اعتراضات خود را نشان داد.
وی با اشاره به ویژگی اعتراضات آبانماه گفت: یک ویژگی در اعتراضات آبانماه بود که در هیچیک از اعتراضات مردمی یکصدساله، ایران شاهد آن نبوده؛ آن هم حجم خسارات انسانی و حجم بالای تخریب است. در این اعتراضات یکهزار بانک و 100فروشگاه آتش زده شد و از همه مهمتر اینکه بیش از 100آمبولانس نیز به آتش کشیده شد. آتش زدن آمبولانس در کشور ما سابقه نداشته و مشخص نیست چرا این اتفاق افتاده است.
جلاییپور با اشاره به ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی در فرودگاه بغداد نیز گفت: بعد از این ترور شاهد استقبال و بدرقه میلیونی از پیکر سردار سلیمانی بودیم که من این جمعیت را فقط در بدرقه پیکر امام دیده بودم اما بهنظر میرسد در کل کشور تعداد بدرقهکنندگان پیکر سردار سلیمانی بیش از تعداد افرادی بود که در بدرقه امام حاضر بودند. وی با بیان اینکه حادثه ساقط شدن هواپیما بلافاصله بعد از تدفین سردار سلیمانی اتفاق افتاد، گفت: بعد از ساقط شدن این هواپیما ما شاهد 3روز تکذیب در کشورمان بودیم که باعث شد تا جنبشهای اعتراضی در دانشگاههای اصلی کشور روی دهد. با وجود این اگر اتفاق دیگری تا زمان برگزاری انتخابات نیفتد ممکن است در حول و حوش انتخابات شاهد حداقل تجمعات مردمی باشیم. وی با بیان این پرسش که راجع به بروز این اعتراضات چه میشود گفت، ادامه داد: این راکه گفته میشود ایرانیها تحتتأثیر کهن الگوها و تربیت شده مکتب صفوی هستند و معتقدند ایرانیها روضهخوانی، عزاداری و گریه و زاری را خوب بلدند و بدرقه شهید سلیمانی را حرکتی میدانند که از احساس مردم ناشی شده من قبول ندارم.»
او با اشاره به اینکه اعتراضات مردمی در ایران آگاهانه و با توجه به شرایط است و ما نباید اینها را به حرکات کور تقلیل دهیم، ادامه داد: ابتدا باید ببینیم ماهیت این اعتراضات چیست؟ خطایی که بهنظر من رخ داده این است که همه اعتراضات را زیر یک قالب میآورند اما ماهیت این اعتراضات اگر چه ممکن است وجوه اشتراک داشته باشند، اما باهم متفاوت است و باید به این تفاوتها توجه شود. ماهیت این اعتراضات و وجه اشتراک این خیزشها ریشه در نارضایتی مردم دارد. مردم مشکل دارند و اعتراض میکنند پس چرا گفته میشود مردم فریب خوردهاند. همه این خیزشها -غیر از مراسم بدرقه پیکر سردار سلیمانی - در برابر حاکمیت بود. وی ادامه داد: همه این خیزشها در جریان است و برخی اوقات چون به کف خیابان میآیند ما آنها را میبینیم. این خیزشها سرکوب نشده اما به نتیجه هم نرسیده است. این اعتراضات خصیصههای متفاوتی دارند. حوادث88 سیاسی-مدنی بود و انرژی آن بهدلیل حضور طبقه متوسط فرهنگی ایران در آن بود که حاکمیت این حوادث را با مکانیسمهایی کنترل کرد اما مطالبات این جنبش را پاسخ نداد.
جلاییپور با اشاره به جنبش دیماه گفت: جنس جنبش دیماه96 متفاوت بود و هسته اصلی معترضان مالباختگان مشهدی بودند که جلوی حرم تجمع کردند و کسی از اینها نمیترسید و تصور نمیشد ممکن است این اعتراضات گسترش پیدا کند اما به سرعت این تجمع که هسته اصلی آن 3میلیون مالباخته در سراسر کشور بودند از کنترل خارج و به شهرهای مختلف رسوخ پیدا کردند و 10شب طول کشید تا حاکمیت توانست این اعتراضات را کنترل کند.
وی با بیان اینکه مدل اعتراضی سال96 به بهار عربی نزدیک بود، گفت: در مدل اعتراضی بهار عربی، جمعیت ناراضی ولی بیصداست، این جمعیت معترض در حاکمیت جا و نمایندهای ندارد و کف خیابان هستند ولی بهدلیل وجود ارتباطات موبایلی و رسانههای غیرحکومتی اینها فرصت پیدا میکنند تا اعتراضشان را به بالا برسانند. این افراد رهبری و هدف مشخص سیاسی ندارند.
جلاییپور درخصوص اعتراضات آبانماه (امسال) نیز گفت: زمینه این اعتراضات افزایش قیمت بنزین بود؛ در نتیجه این افزایش قیمت بنزین مردمی که در حاشیه شهرهای بزرگ سکونت داشتند باید 20درصد حقوقشان را بابت کرایه ایاب و ذهاب خرج میکردند و همین مسئله باعث شد تا هسته اولیه اعتراضات در اقمار شهرها شکل بگیرد. با وجود این روز اول، حاکمیت این اعتراضات را جدی نگرفت و نیروی انتظامی نیز آمادگی مقابله با اینها را نداشت، اما روز دوم به بعد متوجه شدند موج اعتراضات در حال افزایش است و در دم با آنها برخورد کرد. این اعتراضات یک اعتراض مردمی خودانگیخته معیشتی بود.
وی با بیان اینکه برخی این اعتراضات را به بلند شدن صدای انقلاب تعبیر کردند، گفت: زمان برگزاری چهلم جانباختگان آبانماه به گوش همه مردم رسید اگر این حرکت، یک حرکت انقلابی بود چهلم این جانباختگان نباید با جمعیت زیر یک هزار نفر در بهشت سکینه برگزار میشد. ممکن است عنوان شود که حاکمیت این مراسم را کنترل کرده، البته که حاکمیت تمامی انقلابها را کنترل میکند اما ماهیت جنبشها فرق دارد و این جنبش، یک جنبش اعتراضی معیشتی بود.
این استاد دانشگاه تهران با اشاره به مراسم بدرقه پیکر سردار سلیمانی نیز گفت: این بدرقه میلیونی مردمی نشان از یک خیزش مردمی در دفاع از ایران بود. ایرانیها دیدند ترامپ یک فرمانده نظامی ما را که همیشه علنی به بغداد رفتوآمد داشت ترور کرده و از این کار احساس خطر کردند. سردار سلیمانی فرمانده زمان جنگ بود، با داعش جنگیده بود، فردی فراجناحی و طرفدار فقرا بود و در بین تمام مردم محبوبیت داشت. این استقبال و بدرقه پیکر سردار سلیمانی نشانه نگرانی مردم از آینده بود و تیم آمریکایی را متوجه کرد که ایران سوریه نیست که مردم برایشان کف بزنند. مردم در مقابل تحرکات خارجی به خیابانها میآیند و اعتراض میکنند. برخی هم میگویند مردم در این مراسم احساسی شدند اما من معتقدم این کار عاقلانهای بود چراکه ایران در برابر قدرت سخت آمریکا نیرویی ندارد. اگر نیرویی در برابر آمریکا داشته باشیم قدرت نرم است و ایرانیها با این حضور در خیابانها در مراسم تشییع پیکر سردار سلیمانی قدرت نرم ایران را به رخ آمریکا کشیدند.
جلاییپور با بیان اینکه اعتراضات بعد از ساقطشدن هواپیما نیز جنبش دانشجویی نبود، گفت: این اتفاقات3روزه بعد از سقوط هواپیما در هر جامعهای اتفاق میافتاد باعث بروز همین واکنشها میشد. در این اعتراضات شاهد این بودیم که شبکههای ماهوارهای تمام قرارهای اعتراضی را به سمت میدان آزادی هماهنگ میکردند و میخواستند اعتراضات میدان التحریر را زنده کنند اما تجمع جمعیتی در این اعتراضات زیاد نبود.
وی با اشاره به چرایی وقوع این اعتراضات گفت: عوامل کوتاهمدت و ماشهای یکی از عواملی است که باعث بروز این اعتراضات میشود. عامل ماشهای همان مالباختگان پدیده هستند، عاملی است که در شب انتخابات یک دفعه اعلام شد که احمدینژاد 24میلیون رأی آورده، گران شدن یکباره بنزین و ترور سردار سلیمانی است که ممکن است بعدها هم اتفاق بیفتد و اعتراضاتی را بهدنبال داشته باشد.
جلایی پور گفت: نکته دوم مسئله حکمرانی بد است. رفتن به سمت حکمرانی خوب جوامع مطالباتی را نجات میدهد. در کشور ما حکمرانیای است که برخی حرفهایشان را میزنند، شب هم صدا و سیما این حرفها را پخش میکند و برخی باور میکنند. اما چرا این حکمرانی بد است؟ 3ماه است از کشته شدن افراد در اعتراضات آبانماه گذشته و هیچ اطلاعی درخصوص اینکه چرا این اتفاق افتاده داده نمیشود. در تشییع پیکر سردار سلیمانی دهها نفر جان خود را در کرمان از دست میدهند و هیچ گزارشی درباره علل وقوع این حادثه و خاطیان داده نمیشود. در همین زمان 70-60 نفر را احضار و بازجویی میکنند ولی هنوز مشخص نشده علت وقایع درخصوص ساقطشدن هواپیما چه بوده و چرا جلوی گفتن واقعیت به مردم چند روز گرفته شده است.
جلایی پور ادامه داد:عامل بعدی همین اقدام عجیب و غریب ترامپ است که یک طرفه از برجام خارج شد و بحران اقتصادی را در کشورمان تشدید کرد. بهنظر من تحملی که ایران دارد و مقاومتی که در برابر تحریمها دارد قابل توجه است. با کاری که ترامپ کرد شدیدترین تحریمها به کشورمان تحمیل شد. وی به عامل دیگری هم در این زمینه اشاره کرد و گفت: حاملان دمکراسی کلنگی نیروهایی هستند که دنبال سرنگونی حاکمیت هستند و از شبکههای ماهوارهای برای این کار استفاده میکنند. این 4عامل باعث میشود مطالبات مردم تخفیف پیدا نکند و تا جامعه دچار شرایط اعتراضی میشود مردم به خیابانها میآیند. این اعتراضات هم تا وقتی ادامه پیدا میکند که این عوامل کم شوند. درخصوص حکمرانی بد تا الان شاهد بودهایم که هیچ علامتی برای تخفیف پیدا کردن این حکمرانی بد، رخ نداده و در جامعه مشاهده نشده است.
سرعت اعتراضات در حال زیاد شدن است
حسین ایمانیجاجرمی، جامعهشناس هم در این جلسه با اشاره به اینکه اعتراضات و بحرانها تکثیر و تشدید میشوند، گفت: این اعتراضات را میتوان به 2 دسته سیاسی و معیشتی تقسیم کرد، اما مسئله این است که سرعت این اعتراضات در حال زیاد شدن است. اتفاقاتی که در سالها و بهخصوص ماههای اخیر در کشورمان شاهد آن بودیم محصول چند خطا و شکست چندین سیاست و برنامه است. البته که هر حاکمیتی برای تداوم سلطه و اعمال قدرت خود به سیاستها و برنامههایی روی میآورد اما بهنظر میرسد سیاستها و برنامههایی که در دهههای گذشته برای جلوگیری از بحرانهای سیاسی و معیشتی درنظر گرفته شده اشکالاتی داشته و با موفقیت روبهرو نشده است. به گفته این جامعهشناس، هدف آن دسته از اعتراضات سیاسی که عموما در شهرها اتفاق میافتند، بهدست آوردن قدرت و آزادی است. « این معترضان از یک طرف میخواهند در قدرت سهم داشته باشند و از طرف دیگر میخواهند آزاد باشند، اما مشکلی که در کشور با آن مواجهیم این است که محدودیت آزادی داریم و برطرف شدن این محدودیتها خواسته نسل جدید است.»
وی ادامه داد: «الان در شهرهای بزرگ افراد معترض جزو طبقات متوسط مدرن هستند و این اعتراضات میتواند در نتیجه مشارکت ندادن شهروندان در اداره شهرها باشد. ایده مشارکت شهروندان در اداره شهرها در زمان ریاستجمهوری حجتالاسلام خاتمی اجرایی شد اما در نهایت با شکست مواجه شد و شوراهای شهر به جای اینکه نقش مهمی در بسط دمکراسی و مشارکت طبقه متوسط داشته باشند، نهتنها جایگاه روشنی در شهر ندارند بلکه تبدیل به زائدهای در شهرداریها شدهاند.»
جاجرمی با اشاره به موضوع شهرفروشی که از دهه 70در کشورمان آغاز شد، گفت: اگر چه این کار برای شهرداریها درآمد داشت، اما باعث تحلیل رفتن زیرساختهای اجتماعی شد؛ بهگونهای که میبینیم طبقه متوسط شهری که اهل تعامل و مشارکت است فضایی در شهر برای این کار ندارد و فضاهایی که قرار بود بهصورت بوستان و پارک و فضای سبز در اختیار عموم شهروندان باشند تبدیل به مگامالهای تجاری گرانقیمت شدند و الان ما با شهری مواجه هستیم که فضایی برای تعامل و گفتوگو ندارد و نباید تعجب کرد چرا اینقدر بار گفتوگو و بحث و طرح مطالبات سیاسی به فضای مجازی منتقل شده چون در عمل در شهرها با فضاهای واقعی برای بحث و تبادل نظر روبهرو نیستیم.»
وی ادامه داد: اشتباه بعدی که نارضایتی را برای طبقات متوسط مدرن در کشور بیشتر کرد طبقاتی شدن نهادهای عمومی بود. آموزش و پرورش، آموزش عالی و بهداشت و درمان که استفاده از خدمات آنها باید برای مردم رایگان یا با هزینه کم باشد بهشدت طبقاتی شده و اگر فردی پول نداشته باشد نمیتواند فرزندش را در یک مدرسه خوب ثبتنام کند و یا امکانات درمانی و پزشکی خوبی دریافت کند. همین پولی شدن این خدمات باعث تشدید نارضایتی در میان مردم شده است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه سرمایه اجتماعی فقط در فضاهای مدنی تولید نمیشود، گفت: چیزی که به ایجاد سرمایه اجتماعی کمک میکند کارآمدی نهادهای عمومی و دولتی و بیطرف بودن و عامگرایانه بودن آنهاست. اشتباهی که حاکمیت کرد این است که مسئله کارآمدی را در سازمانهای اجرایی جدی نگرفت و کار کردن یا نکردن این سازمانها برای حاکمیت چندان مهم نبود. این دستگاهها تبدیل به دستگاههای توزیع و پاداش و تامین رضایت شدند که دور آدمهای سیاسی بزرگ را گرفتهاند و همه اینها باعث شد که ما صاحب شهری فقیر و نبرد طبقاتی و منازعه در شهرها باشیم. الان خیابان و پیادهروها تحت سلطه موتورسوارهاست یا بخش عمدهای از پیادهروها در اختیار دستفروشان است و ما شاهد نبرد طبقاتی همهروزه در سطح شهرها بهخصوص تهران هستیم. وی گفت: عموم اعتراضاتماههای گذشته در شهرهای پرجمعیت و مهاجرپذیر اطراف تهران و دیگر کلانشهرها اتفاق افتاد. در اعتراضات معیشتی که مربوط به طبقه پایین جامعه است معترضان بهدنبال فردی هستند که بیاید از این وضعیت نجاتشان دهد، آنها دنبال نان، کار و مسکن هستند. اینها برخلاف طبقه متوسط مدرن هستند که قدرت و آزادی را میخواهند چون با مسکن، نان و کار خواستههایشان برآورده میشود.
به گفته جاجرمی، اشتباه بزرگی که حاکمیت در مورد افراد حاشیهنشین مرتکب شد این بود که نیاز آنها را در حملونقل عمومی نادیده گرفت. « بخش عمدهای از اعتراضات آبانماه در مناطق حاشیهنشین بود؛ این در حالی بود که دولت مدعی شده بود با گران شدن بنزین قصد دارد بنزین را به پولدارها ندهد اما در عمل شاهد شورش فقرا بودیم چرا که کسی متوجه این ماجرا نبود که فقرا به بنزین ارزان برای خودروی شخصی خود و برای رفتن به کلانشهرها نیاز دارند. وقتی این موارد نادیده گرفته شد، عملا این افراد 25درصد تعادل زندگی خود را از دست دادند و باید به آنها حق داد که اعتراض کنند.
وی ادامه داد: این افراد جزو طبقات پایین جامعه هستند، آگاهی سیاسی زیادی ندارند و برای گروههای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا این طبقه مهم نیستند و هیچ فکری به حال آنها نمیشود به همین دلیل است که این افراد از سر بیچارگی و استیصال از فردی یاد میکنند که در قید حیات نیست، اما این افراد دلشان میخواهد این فرد بیاید از این وضعیت نجاتشان دهد. وی ادامه داد: ما در شرایطی هستیم که مرتب بر میزان نارضایتی طبقه متوسط و پایین جامعه افزوده میشود.