بعد برخاسته سوار کالسکه شده داخل خیابان شانزه لیزه شدیم. بسیار با صفا و وسیع است. از پل رودخانه سن گذشته، داخل عمارتی که جهت ما معین کرده بودند شدیم بعد رفتیم بالا...

به گزارش جماران، جواد نوائیان رودسری در روزنامه خراسان نوشت:
ناصرالدین‌شاه در سفر به پاریس، علاوه بر خوابیدن در بستر ناپلئون، با میکروب‌شناس نامدار فرانسوی هم گفت‌وگوی مفصلی کرد.
 ایران عصر ناصری، مشحون از حوادث تلخ و ناگوار بود؛ دوره‌ای که آغاز آن با شهادت غریبانه میرزاتقی‌خان امیرکبیر رقم خورد و با این رویداد محنت‌بار، زنجیره‌ای از مشکلات داخلی و خارجی، ایران ما را در بر گرفت. افزون بر این‌ها، قهر طبیعت نیز، گاه و بی‌گاه بر چهره زجرکشیده ایرانیان پنجه می‌کشید و روح صبور آن ها را می‌خست. باب واگذاری امتیازات رنگارنگ به بیگانگان، در همین دوره باز شد و پای استعمار را بیش از گذشته به سرزمین ما باز کرد. در چنین شرایطی، برخی از منور الفکرها، شاید با اشاره سفارتخانه‌های خارجی، به فکر افتادند که با ترتیب دادن سفر فرنگ برای ناصرالدین‌شاه، او را به پذیرش مظاهر غربی ترغیب کنند؛ رویکردی که در آن شرایط، بیش از آن‌که ایران را در مدار ترقی قرار دهد، جای پای بیگانگان  را در این سرزمین محکم می‌کرد. ناصرالدین‌شاه طی دوران سلطنتش، سه بار به فرنگ سفر کرد؛ 1252، 1257 و 1268 هـ.ش. در همین سفرها بود که برای نخستین‌بار، برخی از دستاوردهای فنی اروپایی‌ها به ایران راه یافت، دستاوردهایی که البته بیشتر آن ها، تغییرات عمده‌ای در کشور ایجاد نمی‌کرد. روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه نشان می‌دهد که او در این سفرها، بیشتر به دنبال خوشگذرانی و اقناع حس کنجکاوی خود بوده است؛ احساسی که در همان مرحله می‌ماند و موجب تغییر خاطر مبارک نمی‌شد!

اردیبهشت 1268: دراز کشیدن روی تخت ناپلئون!

آخرین سفر ناصرالدین‌شاه به فرنگ از 24 فروردین 1268 تا 28 مهر همان سال طول کشید؛ چیزی حدود شش ماه. هدف اصلی شاه از این سفر، بازدید از نمایشگاه پاریس بود که همه ساله، با حضور کشورهای مختلف، در این شهر برگزار می‌شد و دستاوردهای علمی و فرهنگی ملت‌ها را در معرض دید عموم قرار می‌داد. ناصرالدین‌شاه پس از ورود به فرانسه، یک راست به پاریس رفت. او قصد داشت در این سفر، اماکن تاریخی پایتخت فرانسه را ببیند؛ بیشتر از روی کنجکاوی. خودش می‌نویسد: «یک ساعت به غروب مانده به حوالی پاریس رسیدیم. از پل رودخانه سن که در خارج شهر واقع است گذشته، داخل شهر پاریس شدیم. از خط راه آهن که از کنار قلعه‌ای در داخل شهر به دور شهر می‌گردد رفته، به محلی رسیدیم موسوم به پاسی. خیابانی بود که فرش کرده و زینت زیادی داده بودند. مسافتی را پیاده رفتیم، سوار شده به راه افتادیم. از پارک بولوین عبور شد که خارج قلعه است. دوباره داخل شهر شده، از خیابان وسیعی که موسوم است به لاگراند ارمه عبور کرده، به آرک دوتریومف رسیدیم که از بناهای بزرگ ناپلئون اول است، از سنگ ساخته‌اند. صورت جنگ‌های ناپلئون را در داخل و خارج اطراف آن حجاری کرده‌اند. بسیار بنای عالی است، اما در این جنگ آخر با پروس‌ها از گلوله توپ زیاد، خرابی در آن بهم رسیده است و میان آن را هم فرش کرده، صندلی‌ها چیده، خیلی زینت داده بودند. از کالسکه پیاده شده، آن‌جا قدری نشستیم، بعد برخاسته سوار کالسکه شده داخل خیابان شانزه لیزه شدیم. بسیار با صفا و وسیع است. از پل رودخانه سن گذشته، داخل عمارتی که جهت ما معین کرده بودند شدیم بعد رفتیم بالا. اتاق‌ها و تالارهای وسیع بسیار خوب دارد. تختخوابی که به جهت ما زده بودند، تختخواب ناپلئون اول است در زمانی که با ماری لوئیز، دختر پادشاه اتریش عروسی کرده بود.»

خرداد 1268: عمارت ما از همه بهتراست

جالب است که ناصرالدین‌شاه در سفرش به فرنگ، ساکن سفارت ایران نشد و برای اقامت به گراند هتل‌های پاریس رفت. با این حال، سری هم به سفارت زد تا ببیند چه خبر است؟ خودش طی گزارشی در این‌باره، می‌نویسد: «به عمارت ایران رفتم. بسیار بسیار خوب ساخته‌اند. عمارت مصری و تونسی و چینی و ژاپنی نزدیک عمارت ایران است. حقیقتاً از همه بهتر بود. استاد حسینعلی معمار، خویش حاج ابوالحسن ساخته است. خودش هم حاضر بود. شبیه به برج عشرت آباد است. یک حوضخانه کاشی کاری که حوض مرمر دارد و آب می‌جهد، در زیر دارد. بعد پله خورده بالا می‌رود به اتاق آیینه کاری مقرنس. بسیار بسیار خوب ساخته‌اند. پنجره‌ها و درها همه از ایران ساخته، آورده‌اند. مردم خیلی به تماشای این‌جا می‌آیند.»

مرداد 1268: دیدار با پاستور

شاید تا به حال این روایت را نشنیده باشید که ناصرالدین‌شاه، دیداری با لویی پاستور هم داشته است. پاستور، میکروب‌شناس برجسته فرانسوی و یکی از شناخته‌شده‌ترین چهره‌های تاریخ پزشکی است. وی در سال 1201 هـ.ش به دنیا آمد و در سال 1274، حدود شش سال بعد از دیدار با ناصرالدین شاه، دار فانی را وداع گفت. پاستور هنگام ملاقات با شاه قاجار، حدوداً 67 ساله بود و در اوج شهرت قرار داشت؛ او باکتری‌ها را به عنوان ناقل بیماری‌ها شناسایی و معرفی کرد و با کشف واکسن هاری، جان میلیون‌ها انسان را از این بیماری خطرناک نجات داد؛ پاستور یکی از قابل احترام‌ترین شخصیت‌های تاریخ بشریت محسوب می‌شود. او بود که شیوه پاستوریزه کردن را به جهان معرفی کرد. دیدار ناصرالدین‌شاه با پاستور، روز هشتم مردادماه سال 1268 اتفاق افتاد. شاه قاجار در سفرنامه‌اش، همه رجال اروپایی را مسخره معرفی می‌کند و با همان غرور شاهانه، بیشتر آن ها را افرادی بی‌مصرف می‌داند؛ اما لحن او درباره پاستور، لحنی متفاوت است. ناصرالدین‌شاه می‌نویسد: «امشب پاستور معروف را که برای آدمِ سگِ هار گاز گرفته، معالجه و علاج پیدا کرده است، دیدم، شرح احوال او را در روزنامه جات خوانده بودم، حالا هم او را دیدم و با او خیلی صحبت کردم، می‌گفت معالجه این کار را خیلی خوب پیدا کرده‌ام، امّا باید آدمِ سگِ هار گرفته را زود بیاورند که معالجه شود، اگر طول بکشد و دیر بیاورند، خیلی معالجه‌اش مشکل است، مثلا اگر تهران یکی را سگ هار بگیرد و بیاورند این جا، خیلی معالجه‌اش مشکل است[!]، به خصوص اگر دندان سگ هار به عصب گرفته و به خون رسیده باشد که او را باید حتما بعد از دو روز سه روز بیاورند که معالجه شود و الا مشکل است. مقصود این است که باید زود شروع به معالجه شود و طول نکشد. حالا پاستور در این‌جا مدرسه دارد و درس می‌گوید و مردم مشغول تحصیل این کار هستند. حقیقت این پاستور خیلی خدمت به انسانیت کرده است.» جالب این‌جاست که ناصرالدین شاه با وجود مشاهده پیشرفت‌های علمی گسترده در انستیتو پاستور، تلاشی برای الگوبرداری از آن و رواج روش‌های این دانشمند در ایران انجام نداد و به همان تعریف و تمجیدهای ملوکانه بسنده کرد!

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.