علی لاریجانی که طولانی‌ترین دوره ریاست بر مجلس شورای اسلامی را در کارنامه خود دارد، بزرگ‌ترین غایب انتخابات مجلس یازدهم بود؛ قبل از آغاز ثبت‌نام از داوطلبان بود که او اعلام کرد قصد ندارد وارد مجلس بعدی شود؛ اما توضیحی درباره این تصمیم نداد. بسیاری معتقد بودند و هستند این تصمیم لاریجانی، آغاز موج جدید و شدیدتر تندروی در ساحت پارلمان خواهد بود و از این منظر معتقدند تصمیم او چندان درست و به مصلحت نبود.

به گزارش جماران، محمد مهاجری فعال سیاسی و رسانه­ ای اما غیبت لاریجانی را مفید این فایده می‌داند که پارلمان دست «تندروهای سیاسی» بیفتد تا در نهایت مجموعه نظام به حال این قشر محدود اما میداندار فکری بکنند؛ حتی به قیمت بی‌قدر شدن مجلس یازدهم؛ مشروح گفت‌و‌گوی «ایران» با وی را در زیر می‌خوانید...

‌‌‌ آقای علی لاریجانی بزرگ‌ترین غایب مجلس یازدهم است؛ شما در گفت‌و‌گویی عنوان کردید ایشان از مدت‌ها قبل قصد کاندیداتوری نداشت؛ اما جزئیات چرایی این تصمیم تشریح نشد...
‌من با ایشان ارتباطی ندارم و اطلاعاتم از ایشان هم اطلاعات زیادی نیست؛ اما از بعضی فعل و انفعالات سیاسی می‌شد حدس زد که ایشان قصد آمدن به انتخابات مجلس را ندارد. صرفنظر از اینکه ممکن است مسائل شخصی هم در این تصمیم دخیل باشد، به نظر من مقدار زیادی هم به فضای سیاسی کشور بازمی‌گردد. شاید این احساس برای آقای لاریجانی به وجود آمد که فضای سیاسی جامعه راه درستی را طی نکرده و به سمت فضای تند حرکت می‌کند و در این فضای تند، ایده‌های منطقی و معتدل زیر سیلاب افراطی‌گری از بین خواهد رفت؛ تحلیلی که منطبق بر واقعیت هم هست. الان می‌بینید در مقابل دولت آقای روحانی جریان بداخلاق، بی‌تربیت و تندرو همان کاری را انجام می‌دهند که آقای لاریجانی تصورش را داشت.
حتی می‌توانم حدس بزنم اگر با افرادی مشورت کرده باشند بعضی‌ها به ایشان گفته‌اند: «این کار را نکنید؛ چون اگر قرار باشد چهره‌های مثبت میانه‌رو کنار بروند، جاده تندروها و تندروی صاف‌تر می‌شود.» ممکن است کسانی به ایشان گفته باشند:«کنار رفتن شما از میدان، ممکن است به نفع دیگران تمام شود و جریان خردمند و معتدل یکی از سنگرهای خود را از دست بدهد.» برداشتم این است آقای لاریجانی فکر می‌کرد در مقابل این موج تخریب قربانی خواهد شد و در عین حال نمی‌تواند کار خیلی مؤثری انجام دهد؛ اگر بخواهم بدبینانه‌تر ارزیابی کنم باید فضا مقداری تندتر شود تا مجموعه نظام به فکر بیفتد و به حال کلیت تندروی در کشور فکری بکند.


 ‌ اگر شما هم طرف مشورت بودید، موافق بودید؟
بله؛ من هم همین گونه فکر می‌کنم.


 ‌ با همین استدلال که فضا تندتر شود؟
بله، من معتقدم گاهی اوقات باید فضا را رها کرد تا شاخک‌های حسی همه حساس شود؛ تا شاخک‌های همه حساس نشود، شاید نتیجه‌ای که درعالم سیاست به دنبالش هستیم به‌دست نیاید.


‌‌ خیلی از چهره‌های تراز اول و دوم دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا که انتظار می‌رفت ثبت‌نام کنند، داوطلب نشدند؛ آنها هم از این منطق پیروی می‌کردند؟
بله فکر می‌کنم آنها هم همین گونه فکر می‌کردند؛ آنها فکر می‌کردند در این فضای تند احساسی و غیرعقلانی له خواهند شد و گوشی برای شنیدن حرف‌های آنها نخواهد بود.


‌‌ پس منفعت و مصلحت ملی چه می‌شود؟
به اعتقاد من منفعت ملی در این است که اجازه دهیم مجموع حاکمیت به این نتیجه برسد که زیان تندروی خیلی بیشتر از آنی است که به‌نظر می‌رسد.


‌‌ با این اوصاف ترکیب و عملکرد مجلس آینده نگران‌کننده نیست؟
نگران این نیستم؛ ارزیابی من این است مجلس آینده مجلس فاقد وزنه های سیاسی خواهد بود. اما اگر مجموع نظام به این نتیجه برسد که این نیروهای  سیاسی غیر خبره باید مهار شوند، باید به قیمت بی‌قدر شدن مجلس یازدهم اتفاق بیفتد؛ زیرا در مقابلش یک قیام ملی به وجود خواهد آمد. البته من نمی‌گویم همه کسانی که وارد مجلس بعدی می‌شوند، نیروهای با وزن کم سیاسی هستند؛ اما شاکله اصلی‌اش و فضای افراطی‌ای که ایجاد می‌کنند، دست همان نیروهای کم وزن و شناخته نشده سیاسی است. واقعاً قصد توهین به کسی ندارم اما  شما نمی‌توانید به آدم 140 سانتیمتری بگویید کاپیتان تیم بسکتبال شود. او می‌تواند در مسابقه دیگری شرکت کند و در آنجا موفق شود. نیروی سیاسی بی سابقه و شناخته نشده  یعنی کسی که به درد مجلس نمی‌خورد؛ البته می‌تواند تاجر و کاسب باشد یا حتی در دانشگاه درس بدهد. با داوطلبانی که من در این دوره دیدم، از مجلس یازدهم نه مدرس درمی آید و نه«در رأس امور بودن مجلس».
‌‌ اخیراً آقای مطهری از تضعیف مجلس در میان دو نهاد دیگر سخن گفته‌اند یا مثلاً خانم سلحشوری گفتند که مجلس ببینید! چرا هنوز هم خیلی‌ها می‌گویند مجلس اول بهترین مجلس بود؟ عده‌ای معتقدند چون شورای نگهبان نبود؛ من این را رد نمی‌کنم اما فقط به این دلیل نبود؛ اگر آدم‌هایی که در مجلس هستند بزرگ باشند، نهادهای دیگر مانند مجمع و شورای نگهبان ناگزیر به تصویب مصوبات می‌شوند. آدم‌های بزرگ چنان به شرع و قانون اساسی مسلط هستند و مستدل حرف می‌زنند که شورای نگهبان هم به خودش اجازه نمی‌دهد مصوبات آن مجلس را رد کند. منظور از آدم‌های بزرگ و قوی، کسانی هستند که از حقوقدانان و فقهای شورای نگهبان برتر باشند تا این اتوریته به وجود بیاید. با چنین مجلسی است که مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای نگهبان در مقام عمل آچمز می‌شوند.


‌‌‌ کاندیداتوری محمدباقر قالیباف در این فضای تند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
آقای قالیباف ادای تندروها را درمی‌آورد؛ آدم‌های تکنوکرات نمی‌توانند تندرو باشند؛ مگر اینکه تاکتیک‌شان باشد. بر این اساس ماه عسل آقای قالیباف و تندروها خیلی طولانی نخواهد بود؛ زیرا یا مجبور است در مقابل‌شان بایستد یا وا بدهد. با روحیه‌ای که آقای قالیباف دارد، در مقابل این جریان تندرو خواهد ایستاد. آقای قالیباف مدیر تکنوکراتی است که می‌خواهد بولدوزروار کارهای خودش را پیش ببرد و جریان تندرویی که در مجلس است می‌خواهد ایشان را تحت کنترل خودش دربیاورد و خواسته‌های خودش را به ایشان دیکته کند. آقای قالیباف بعید است این را بپذیرد.
‌‌ اما برخی معتقدند آقای قالیباف در عالم انتخابات مهره سوخته و تمام‌ شده است...


آقای قالیباف به این نتیجه رسیده که سقف پروازش حداکثر مجلس است؛ پس چرا از سقف پروازش استفاده نکند؟
‌‌ ریاست مجلس؟

بله البته اگر به این سقف برسد. سقف ایشان همین است. اگر هم به ریاست مجلس نرسد، یک شخصیت سیاسی تمام‌شده در تاریخ ما خواهد بود؛ مانند خیلی‌های دیگر که تاریخ مصرفشان تمام شده است. البته من به لحاظ عاطفی و شخصی دوست دارم ایشان به ریاست مجلس برسد.


‌‌ چرا؟
بالاخره ناکامی‌های متعددی داشته. ببینید! من آقای قالیباف را اصلاً چهره‌ای که دارای شخصیت سیاسی باشد نمی‌دانم.اصلاً یک سیاستمدار نیست؛ یک رجل سیاسی نیست و اتفاقاً این نه تنها ویژگی منفی برای او نیست بلکه مثبت هم هست. باز هم بگذارید مثال ورزشی بزنم. اگر بگوییم فلانی فوتبالیست خوبی نیست و یک کشتی گیر خوب است حرف منفی در موردش زده ایم؟ قطعاً نه. بلکه حرفمان این است که او در پست کشتی گیر درست و خوب عمل می‌کند.
 ایشان یک تکنوکرات و مدیر اجرایی خوب است؛ یکی از فرمانده‌های خوب جنگ بوده. در شهرداری تهران هم مدیر ناکارآمدی نبود، مدیر خیلی پرخرجی بود که البته حاشیه‌ها و حرف وحدیث هایی هم داشت، اما در مجموع یک مدیر قابل قبول در حوزه خدمات شهری بود.


‌‌ آقای قالیباف در شهرداری امکاناتی داشتند که اجازه می‌داد به قول شما هر چند پرخرج اما بولدوزروار پیش برود؛ اما در مجلس، رئیس مجلس هم که باشید یک رأی بیشتر ندارید و ارتباط با بدنه مجلس تعیین‌کننده خواهد بود؛ چطور می‌شود که او هم مطلوبِ تندروها باشد و به آنها باج ندهد و آنها باز هم از ایشان حمایت کنند؟
رئیس مجلس هرکس که باشد ناچار است اتوریته خود را در مجلس حاکم کند و ناچار از سازش با فراکسیون‌های مجلس است؛ بخصوص تندروهایی که در مجلس بعدی وجود دارند. از طرفی رئیس مجلس یک شخصیت حقوقی در داخل مجلس دارد و یک شخصیت حقوقی بیرون از مجلس. درست است که او در مجلس با رأی دیگرنمایندگان انتخاب می‌شود و فقط یک رأی دارد ولی همزمان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هم هست؛ عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هم هست؛عضو شورای امنیت ملی هم هست و آنجا دیدگاه‌های خودش را مطرح می‌کند نه لزوماً دیدگاه‌های مجلس را؛ ممکن است دیدگاه‌هایش گاهی با اکثریت مجلس منطبق نباشد. تصور می‌کنم با ترکیبی که مجلس آینده خواهد داشت، شخصیت آقای قالیباف در بیرون و داخل مجلس متفاوت خواهد بود و به این ترتیب بیرون مجلس شخصیتش کاملاً مستقل خواهد بود و در داخل مجلس تعارض‌هایی خواهد داشت.


‌‌ پیش‌بینی‌تان از ترکیب مجلس چیست؟
 پیش‌بینی من این است که استقبال از انتخابات در کلانشهرها پرشور نخواهد بود؛ در شهرهای کوچک به خاطر تبلیغات گسترده‌ای که علیه دولت صورت گرفته است همچنین برجسته کردن نقاط ضعف دولت، مخالفان دولت پیروز خواهند شد. مخالفان دولت، هم شامل اصولگرایان منطقی است و هم اصولگرایان تندرو و هم بخشی از اصلاح‌طلبان؛ بویژه که اصولگرایان یار دوازدهمی به‌ نام شورای نگهبان دارند و این نهاد در اینکه مجلس آینده اغلب اصولگرا باشد، بی‌تأثیر نیست.
 ‌  استقبال نکردن از انتخابات را بر چه اساسی پیش‌بینی می‌کنید؟
هم اتفاقات آبان ماه و هم رفتار نمایندگان در ماه‌های پایانی؛ نزدیک انتخابات که می‌شود همه شعاری می‌شوند و می‌خواهند ادای مدرس را دربیاورند تا چهار سال دیگر بمانند.


‌‌ درخواست استعفای رئیس جمهوری در چنین چارچوبی قابل درک است؟
من نمی‌دانم این درخواست تا چه اندازه واقعی است؛ به‌نظر من بیشتر به‌دنبال خالی کردن دل دولت هستند تا بتوانند دولت را بترسانند و تضعیف کنند و نقاط ضعف بیشتری در انتخابات 1400 نشان دهند، چون به جد معتقدم آقای رئیسی در انتخابات 1400 مجدداً کاندیدا خواهد شد. نشانه‌هایش هم از همین الان مشخص است. بعضی کارهایی که آقای رئیسی می‌کند اصلاً کار رئیس قوه قضائیه نیست؛ مثلاً بازدید از کارخانه یا مرکز UCF اصفهان و...


 ‌ سرنوشت آقای لاریجانی بعد از ریاست مجلس و خروج از پارلمان چیست؟
واقعاً نمی‌دانم؛ اما امیدوارم کناره‌گیری ایشان از انتخابات مجلس به معنای کناره‌گیری از عالم اندیشه سیاسی نباشد و بتواند با استفاده از تجربیات این 40 سال و 12 سال ریاست مجلس، در فضای اندیشه‌ورزی و تصمیم‌سازی قرار بگیرد و تیم‌هایی را اطراف خود جمع کند و بتواند برای گام دوم انقلاب استراتژی متفاوتی از 40 سال گذشته تدوین کند. فکر می‌کنم الان زمان خوبی برای این‌ کار است؛ الان ضرورت‌هایی برای اصلاح قانون اساسی احساس می‌شود. همچنین در ساختارهای نظام مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان و... ضعف‌های بزرگی دیده می‌شود. مراکز متعدد قانونگذاری واقعاً آزاردهنده است و امیدوارم آقای لاریجانی بتواند اندیشه‌ورزانی دور خودش جمع کند و برای آینده دنبال «کلوب اندیشه سیاسی» باشد.‌

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
  • کدخبر: 1318925
  • منبع: روزنامه ایران
  • نسخه چاپی
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.