«. امروز من معتقدم ما اشتباه کردیم، باید مسأله تحریم را برای مردم بهطور شفاف تبیین میکردیم، اما بهدلیل عدم سوءاستفاده دشمنان امکان تشریح وضعیت را برای مردم نداشتیم و نتیجه اینکه مخالفان دولت آن را دستمایه اتهامات ناروا علیه دولت قرار دادند.»
به گزارش جماران، علی ربیعی در سرمقاله امروز(شنبه) روزنامه ایران نوشت:
روز سهشنبه ۱۹ آذر در مراسم روز دانشجو در دانشگاه صنعتی شریف، در تشریح وضعیت اقتصادی فعلی و نابسامانی معیشتی مردم عنوان کردم که ریشه این مشکلات به شرایط اقتصاد در ۶۰ سال اخیر، عدم اصلاحات ساختاری، بودجه متکی بر نفت و فقدان توسعه سیاسی – اجتماعی و تمرکز صرف بر حوزه اقتصاد توزیعی که نه متضمن رشد پایدار، بزرگ شدن اقتصاد و توانمند کردن اقشار فرودست است، باز میگردد. طی این شش دهه با سیاستهای توده ستایانه و ایجاد رضایت اجتماعی با تزریق پول نفت به سفره مردم و اعطای یارانههای مختلف سعی شده نوعی آرام بخشی اجتماعی بدون رشد فراگیر ایجاد شود. تلاش سیاستگذاران در دورههای مختلف بر این بوده که این آرام بخشی اجتماعی نه با شکلگیری نهادهای میانجی که با اقتصاد توزیعی محقق شود. از سوی دیگر ابعاد دیگر توسعه بهدلیل عدم باور به سیاستگذاریهای مناسب مغفول ماند. توسعه سیاسی شکل نگرفت و احزاب قدرتمند به وجود نیامدند و میانجیهای سیاسی و سخنگویی سیاسی – اجتماعی جان نگرفتند. جامعه ذرهای شد و ایجاد رضایت با سیاستهای توده ستایانه اقتصادی معنا یافت.
در پاسخ به دانشجویان گفتم اقتصاد کشور بزرگ نشده، رشد اقتصادی درونزا تجربه نشده و ثروت ناشی از تلاشهای درون جامعه خلق نشده است. در نبود توسعه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و علاوه بر اینها تحمیل جنگ و تحریم و مانع تراشی هژمونی ایالات متحده امریکا و فقدان استراتژی مشخص برای تعامل با جهان، ما نتوانستیم از فرصتهای اقتصاد جهان نیز سهم مناسب ببریم.
در کتاب «معمای دولت مدنی» که در سال ۸۶ منتشر شد، به بررسی چندین کشور تازه صنعتی شده که توانسته بودند مسیر توسعه را بپیمایند، پرداختم؛ از کشورهای آسیای جنوب شرقی تا امریکای جنوبی و هند. نتیجه این بررسیها نشان داد که هیچ کشوری بدون ساختار مناسب دولت به مفهوم عام و یکپارچگی با ذهنیت توسعه و بدون تعامل با دنیا – منظور من نه هضم شدن در اقتصاد غرب است و نه تبعیت کورکورانه سیاسی از آنها – و با مانع تراشی و مسائلی مانند تحریم از سوی غرب نتوانسته به توسعه اقتصادی سریع دست یابد.
علاوه بر این در دوره اخیر به حاکمیت رسیدن یک گروه ضد ایرانی در امریکا، سیاستهای مداخله گرانه امریکا و نفت خواهی از منطقه و مقاومت ما منجر به تحریم شدید ایران شده است که در طول تاریخ هیچ کشوری چنین تحریمی را تجربه نکرده است. اثر این تحریم چنان بود که وقتی فروش نفت به شدت کاسته شود قطعاً سیاستهای اقتصاد توزیعی پاسخگو نبوده و از جهت دیگر اندازه اقتصاد ایران بهعلت فقدان سرمایهگذاری رشد نکرده و در نتیجه فشار بر طبقات پایین جامعه افزایش مییابد.
این روزها ضرورت اقناع افکار عمومی را بهکرات میشنویم. اینکه باید جامعه برای افزایش قیمت بنزین اقناع میشد. من هم معتقدم که ما اقناع نکردیم اما موضوع اقناع مورد نظر من اقناع جامعه درباره تحریم است. چندی پیش آقای اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری نکاتی درباره سختی فروش نفت گفت که دیدیم مخالفان دولت چه هیاهویی بر سر آن ایجاد کردند. در حالی که این تنها شمهای از مشکلاتی است که تحریم ایجاد کرده و جامعه حق دارد و باید بداند. امروز من معتقدم ما اشتباه کردیم، باید مسأله تحریم را برای مردم بهطور شفاف تبیین میکردیم، اما بهدلیل عدم سوءاستفاده دشمنان امکان تشریح وضعیت را برای مردم نداشتیم و نتیجه اینکه مخالفان دولت آن را دستمایه اتهامات ناروا علیه دولت قرار دادند. مخالفان دولت از تحریمها خشنودند که دولت تحت فشار قرار میگیرد، مخالفان نظام خشنودند که تحریمها نظام را هدف قرار میدهد و حتی گروههای وابسته به امریکا میگویند «مردم در خیابانها علیه تحریم شعار نمیدهند، بلکه علیه نظام شعار میدهند.» و مایک پمپئو و برایان هوک نیز مطالبی به همین مضمون بیان کردند. ناآرامیهای آبان و موج سواری مخالفان دیرین ما و دنباله روهای امریکا در کنار دولت امریکا یک بار دیگر و به هولناکترین شکل، خطای رویکرد کتمان و انکارگرایانه در قبال تحریمها را نشان داد. باید از این حوادث تلخ درس گرفت و برمبنای «سیاست حقیقت» حقایق تحریمها را به ملت گفت و توافق اجتماعی جدیدی با ملت منعقد کرد.
رخدادهای تلخ اخیر محصول سیاست غلط اطلاعرسانی (در حقیقت «اطلاع نرسانی») درباره تحریمها بود. باید به سؤال «برای چی تحریم میشیم» و تحریم چیست پاسخ داد. در غیر اینصورت همه فجایعی که تحریم برسر ایران میآورد به جانب حاکمیت فرافکنی خواهد شد.
تحریمها به درستی یک «جنگ تمام عیار» توصیف شدهاند اما ما ملتزم به این تشبیه یا استعاره «جنگ» نیستیم. اگر تحریمها یک جنگ تمام عیار وحداکثری است باید در مقابل ملت را به شکل حداکثری بسیج کرد. باید هدف ما تولید رضایت حداکثری باشد. اما ما در عمل به بسیج حداقلی معطوف شدهایم نه بسیج ملی. بسیج ملت الزاماتی دارد: برگزاری انتخابات در حد و تراز انتخابات مجلس نخست، گفتوگو با مردم وتبدیل همه رسانهها و بخصوص رسانه ملی به رسانهای که آینه تمام نمای ملت با همه سلایق فکری باشد، گشودگی اجتماعی و سیاسی، دیپلماسی فعال، عدم مداخله در زندگی خصوصی مردم، ایجاد احساس مشارکت نه فقط پای صندوق رأی بلکه در همه سطوح و پیشا و پساز صندوق رأی، مبارزه با تجرید ایران از نظام مالی وبانکی جهانی که اتهام تروریسم وپولشویی در رأس آن قرار دارد.
تنها در این صورت است که مقاومت ضد تحریم بهطور خودجوش از سطح جامعه مدنی فوران کرده و در انتخابات و در مقاومت هر روزه ودر تلاش ملی برای رونق تولید و…تجلی مییابد. سیاست کتمان وانکارگرایی واقعیت تحریم بزرگترین تجلی «خود تحریمی» است و باعث میشود تحریمها نه به جانب تحریمگران که به جانب حاکمیت فرافکنی شود. رویکرد انکار گرایانه در قبال تحریم باعث محرومیت از یارگیری ایران درسطح افکار عمومی جهانی میشود.
همواره گفته میشود که سرمایه اجتماعی ما کاهش یافته است اما نمیگوییم چگونه میتوان آن را افزود: اعتماد مهمترین رکن سرمایه اجتماعی است. اعتماد در سطح اجتماعی در دل سازمانهای مدنی تولید میشود. اعتماد در سطح مناسبات دولت-ملت با «دادن» یعنی با واگذار کردن و با اعتماد کردن به مردم تولید میشود. ما به ملت باوری نوین نیاز داریم که تحریمها را پشت سربگذاریم. یعنی باید مقاومت بر ضد تحریمها را به جامعه واگذار کنیم. جامعه را دور نزنیم وبه مردم نگوییم مردم ما بدون شما وبرای شما وبه نیابت از شما با تحریمها مقابله میکنیم.
رخداد آبان وموج سواری امریکا برآن نشان داد که رویکرد انکار گرایانه در قبال تحریمها منجر به پنهان شدن واقعیت تحریم نمیشود، منجر به فرافکنی مصائب برخاسته از تحریم به جانب حاکمیت میشود. یعنی آن رویکرد که میگوید اگر از واقعیت تحریم سخن بگوییم به دشمن «گرا» دادهایم، در عمل بدترینگرا را به دشمن میدهد که احساس کند تحریمها نتیجه داده وموفق شده که جنایت تحریم را به مجاری انحرافی فرافکنی کند. کتمان حقیقت تحریم منجر به رفع تحریم نمیشود منجر به تبرئه امریکا از جنایت تحریم میشود.
ما نتوانستیم از پتانسیل انسانی تحریم ستیزی در جهان غرب به سود منافع ملی استفاده کنیم. بهعنوان مثال بر زمینههای غیاب دانش تحریم شناسی بود که گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر علیه تحریمهای امریکایی حتی جایگاهی در حاشیه توجه ما کسب نکرد.
اما نظام بازنمایی تحریمها توسط امریکا به گونهای است که سعی در تحریف سرشت ضد ایرانی تحریمها دارد و تحریمها را به شکل یک امر «ضد رژیم» و نه «ضد ایران» بازنمایی میکند. چگونه میتوان پردههای این تحریف خشونتبار و فاحش را کنار زد بدون اینکه واقعیت تحریمها بیان شود؟ عدم بیان واقعیت در مورد تحریمها زمینهای به دست تخریبگران ضد دولتی میدهد تا به تعبیر تلخ و طنز آلود رئیس جمهوری چنین القا کنند که «نه. امریکا ونتانیاهو خیلی هم بد نیستند و فقط دولت بد است.»
واقعیت این است که برخی جریانهای تندرو در عمل از تحریمها استقبال میکنند و این استقبال عملی گاه بیانی آشکار مییابد. روشن است که بدون اتخاذ «سیاست حقیقت درباره تحریمها» دولت نمیتواند بر آن همدستی اعلام نشده میان تحریمگران و سوءاستفادهکنندگان از تحریم غلبه کند.