پایگاه خبری جماران، حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری در سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: حفاظت از نظام جمهوری اسلامی، که امام خمینی فرمودند از اوجب واجبات است، با وارد کردن فشار بر مردم، قرار دادن آنها در تنگنای معیشتی و برخوردهای غیرقانونی با آنها تحقق نمییابد. عدهای از مسئولان، این کارها را میکنند و سپس با استفاده از امکانات رسانه ملی تعبیراتی از قبیل «مردم بسیار خوب ما» و «ملت فهیم و با بصیرت» تلاش میکنند بر کارهای نادرست خود سرپوش بگذارند.
اینها چیزهائی نیستند که مردم نفهمند. مردم، بسیار بیش از مسئولان برای حفاظت از نظام جمهوری اسلامی اهمیت قائلند و در عمل نیز تمام توان خود را برای برپائی و تداوم آن بکار گرفتهاند. از این پس نیز این مردم هستند که میتوانند پشتوانه نظام جمهوری اسلامی باشند، نه کسانی که با تصمیمهای غیرمنطقی، موجب فروپاشی خانوادههای فقیر و قشر پابرهنه میشوند.
آقای رئیسجمهور میگوید با توجه به مصرف بیش از حد بنزین و روند رو به افزایش آن، ما چارهای غیر از این نداشتیم که برای جلوگیری از واردات بنزین در سال 1400 قیمت بنزین را افزایش بدهیم و آن را دونرخی و سهمیهبندی کنیم. سوال اینست که چرا هروقت شما حضرات مسئولین تصمیمهای اقتصادی میگیرید، به ضرر اقشار ضعیف تمام میشود؟ با این تصمیم بنزینی که شما گرفتهاید، مصرف پائین نمیآید زیرا مرفهان که هرکدام چند خودروی پرمصرف دارند، بقدری پول دارند که اگر قیمت بنزین چند برابر دیگر هم افزایش پیدا کند بازهم میخرند و کوچکترین تاثیری در زندگی اشرافی آنها پدید نخواهد آمد. با این تصمیم شما، فقط اقشار ضعیف جامعه له میشوند زیرا اولاً چند میلیون نفرشان با مسافرکشی تماموقت یا نیمهوقت و یا پارهوقت هزینههای زندگی خود را تامین میکنند و ثانیاً بنزین کالائی است که افزایش قیمت آن در افزایش قیمت تمام کالاها و خدمات اثر میگذارد.
کسی با اقدام شما برای جلوگیری از بالا رفتن مصرف بنزین مخالف نیست ولی همه درباره چگونگی آن حرف دارند. افزایش تدریجی قیمت بنزین، پرهیز از دونرخیکردن، توسعه ناوگان حملونقل عمومی، مبارزه قاطع با قاچاق سوخت، گرفتن مالیات از مصرفکنندگان بیش از حد متعارفی که با کارت سوخت تشخیص داده میشود، برخورد قاطع با فرارهای مالیاتی، پرهیز از ولخرجیهائی از قبیل پرداخت حقوقهای میلیاردی به مربیان خارجی ورزش آنگونه که اخیراً در ماجرای ویلموتس پیش آمد، کاهش هزینههای زائد دستگاههای دولتی، فرهنگسازی با پیشتاز شدن خود مسئولان در تحمل ریاضت اقتصادی و دهها راهکار دیگر وجود دارند که میتوانند شما را به اهدافتان برسانند بدون آنکه به مردم لطمه وارد شود و اقشار ضعیف گرفتار تنگنای معیشتی گردند.
سوال بسیار مهم اینست که چرا ترکش تصمیمهای مسئولین ما همیشه به اقشار ضعیف و مستضعف اصابت میکند و هرگز به مرفهین کوچکترین آسیبی نمیرساند؟ به تجمعات اعتراضی هفته آخر آبان نگاه کنید و از خود بپرسید چرا در مناطق بالای شهر تهران حتی یک نفر برای اعتراض به افزایش قیمت بنزین به خیابان نیامد؟ با این تصمیم شما نه سفرهای خارجی آنها کاهش یافت، نه تفریحات داخلیشان قطع شد، نه مهمانیهای اشرافیشان تعطیل شد، نه بریز و بپاشهایشان تغییر کرد و نه مصرف بنزین شاسیبلندها و خودروهای چند میلیاردیشان کم شد. در مقابل، بسیاری از خانوادههای فقیر از همان نان خالی بخور و نمیر که گیرشان میآمد محروم شدند. آیا همین خطای بزرگ شما کافی نیست که محرومین و پابرهنهها را به صحنه بکشاند و به اعتراض وادار کند؟ طبیعی است که در چنین شرایطی، اتفاقات ناگوار هم رخ میدهد، سوءاستفادههائی هم میشود و دشمن هم اهداف خودش را دنبال میکند ولی چه کسی است که نداند زمینه را تصمیمات شما فراهم کرده است؟
اگر حضرات مسئولین به این واقعیتها توجه کنند به این نتیجه خواهند رسید که ماجرای بنزین فقط یک جرقه بود که به انبار باروت اصابت کرد و انفجار هفته آخر آبان را پدید آورد، انبار باروتی که عملکردهای نادرست ناشی از تصمیمات نادرستتر به وجود آورده است. تصورتان این نباشد که ماجرا تمام شده و دشمنان خارجی ناکام ماندهاند. اشتباه اصلی همین است که دنبال پیدا کردن دشمنان خارجی میگردید. مگر یادتان رفته که امام خمینی فرمودند از خارج کسی نمیتواند به این کشور و این نظام آسیبی وارد کند، هر آسیبی وارد شود از داخل خواهد بود؟ سیاستهایتان را عوض کنید و به جای «انبار باروت» جامعه را به «انبان نان» تبدیل نمائید، در آنصورت میتوانید مطمئن باشید که به وظیفه خود برای حفاظت از نظام عمل کردهاید. مردم را که داشته باشید، دیگر نیازی به تهدید و تطمیع و سخنرانیهای پرطمطراق این وزیر و آن وکیل و آن فرمانده که فکر میکنند هرچه بلندتر صحبت کنند قدرتمندتر جلوه میکنند، نخواهد بود، عملتان کار خودش را میکند حتی اگر یک کلمه هم نگوئید. این را هم بدانید که نان، با خودش دین را هم میآورد چون فرمودهاند کَادَ اَلْفَقْرُ اَنْ یَکُونَ کُفْراً یعنی وقتی نان باشد، کفر میرود و ایمان میآید.