به گزارش جماران، عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان نوشت: قبل از اینکه به خصایص آشوب اخیر پرداخته شود و برای اینکه نگارنده به سوگیری و ندیدن همه ابعاد ماجرا متهم نشود، ذکر سه مقدمه لازم و ضروری است.
یکم: درست است که اعلام ساعت شروع سهمیهبندی بنزین به خاطر احتمال هجوم به پمپ بنزینها قدری احتیاطآمیز است، اما دولت باید از چند ماه قبل مردم و مراجع را توجیه میکرد که قواعد این کار چیست و آورده آن برای ملت چیست و نیز تجربه ذیقیمت دولت قبل را در این زمینهها به کار میگرفت. سکوت مطلق دولتیان و بعضاً خلافگویی –حتی ۴۸ ساعت قبل از اجرا- نابخشودنی و واجد عذرخواهی است.
دوم: توجه به ابعاد روانشناسی و جامعهشناسی این «پدیده جدید» ضروری است. تنفر، اساس شکلگیری رفتار خشن است. تولید تنفر دو حالت ممکن دارد، یا فرد به دشمنان بنیانکن تعلق دارد که تنفر او درونی شده است یا احساس تبعیض او را به شدت آزار میدهد. شهرهای اقماری تهران کانون آشوب بود، بنابراین بررسی وضعیت بخشی از افرادی که روزها برای کار به پایتخت میآیند و به زندگیهای لاکچری خدمت میکنند تا درآمد ناچیزی بگیرند و شبها به حاشیه بروند، بسیار قابل مطالعه است. افرادی که در فضای بیکاری، مسافرکشی با پراید را برگزیدهاند، اما در هیچ سامانهای نیستند، اکنون احساس میکنند به خط آخر رسیدهاند و باید در تحلیل نهایی مسئله مدنظر قرار گیرد که اینها معترض واقعی محسوب میشوند.
سوم: خوشبختانه همه مسئولان کشور بر حق اعتراض تأکید دارند و باور نگارنده این است که سعه صدر آن هم وجود دارد، اما هیچ سازوکاری در کشور نیست تا در سایه آن میدان برای آشوبگران نا امن شود، بنابراین اگر اصرار حاکمیت بر تفکیک اعتراض از آشوب است، باید حداقل مکان و تابلوی اعتراضی را هویت دهد و سازوکار آن را فراهم کند وگرنه آشوبگر در کمین معترض نشسته است تا پرچم خود را جای پرچم او نصب و بستر آماده را مصادره کند و بازتاب واکنش حاکمیت را «مقابله با معترضان» اعلام کند.
اما آشوب اخیر دارای خصایص و ویژگیهای منحصر به فردی است که نمیتوان آن را ندید و آن را صرفاً اعتراض مشروع نسبت به یک تصمیم دانست. گرچه معترضانی هم بودند که صدایشان گم شد و در فتنه و آشوب محو شدند، اما آنچه بسیار مهم است طبقه متوسط در آن حضور نداشتند.
۱- خشن بودن رفتار یا «خشونت سازمانیافته» از ویژگیهای منحصربهفرد اغتشاشات اخیر بود. سطح و عمق خشونت در نوع خود بیسابقه است. میزان تخریبها و تلفات انسانی مؤید این مهم است. نسبت تخریبها با میزان جمعیت حاضر نسبتی ندارد.
۲- اصرار به حرکتهای پرجمعیت در این آشوبها وجود نداشت. اصولاً جمعیت عمده در هیچجا مشاهده نشد و نداشتن عقبه مردمی و محدود بودن جمعها نشانه عبور از اعتراض و ورود به عرصه آشوب بود که البته این خصیصه شبیه حوادث ۱۳۹۶ نیز بود.
۳- شعار و مطالبهای که باید مسئولان بشنوند، کمتر داده شد. اصولاً شعار و مطالبه قابل شنیدن کمتر یافت شد. آنچه قابل مشاهده است تخریب حداکثری است. میتوان گفت تخریبگران احساس تعلقی به کشور نمیکنند، چرا که برایشان مهم نیست که بازسازی تخریبها از جیب دولتمردان و حاکمان پرداخت نمیشود بلکه از جیب همین ملت صورت میگیرد. کسی که احساس تعلق به ملت و کشور خود کند، سرمایه خود را نمیسوزاند.
۴- حمله به مراکز حساس ازجمله مراکز نظامی-انتظامی از ویژگیهای خاص این دوره است و شاید تلفات انسانی نیز از این خصلت نشئت میگیرد. به دهها کلانتری، سپاه و بسیج با سلاح گرم و سرد حمله شده است و چندین بسیجی در حلقه محاصره قرار گرفته و شهید شدند. بنابراین، کانون حملات نشانگر سطح خشونت و هدفگذاری آشوب است.
۵- آشوبگران آموزش دیده بودهاند و ابزارهای اقدام خود را نیز همراه داشتهاند. کدهایی که این ادعا را تأیید میکند چندوجهی است. آموزش از کار انداختن دوربینهای چهارراهها و بانکها و فروشگاهها و دزدیدن هاردهای مربوط، استفاده از انبرهای بلند برای قطع کردن قفلها، مواد آتشزای آماده برای قرار دادن در سطلهای زباله و بانکها، نداشتن ثبات استقراری در مکانی خاص و حرکت نقطه به نقطه برای خسته کردن پلیس و...
۶- غارت فروشگاههای دولتی و شخصی از دیگر ویژگیهای این آشوبها بود که البته تحلیل عمیقتری را میطلبد، اما بازکردن فروشگاهها، تخلیه و سپس سوزاندن آنها در نوع خود بیسابقه است.
۷- نوع رفتار آشوبگران در سراسر کشور از یک مدل خاص پیروی میکرد: خشن، بدون شعار و بدون مطالبه و همراه داشتن ابزار تخریب با گروههای کوچک تخریبگر.
۸- در برخی مناطق مانند خیابان پیروزی و یکی از استانها تعدادی اتباع خارجی کشور همسایه نیز در آتش زدن بانکها نقش داشتهاند یا در جاده پردیس-فیروزکوه برخی از عوامل یک حزب مسلح جداییطلب در بستن جادهها نقش داشتهاند که در نوع خود بیسابقه است.
۹- حمایت عریان امریکا از اغتشاش - پس از تحریم حداکثری همین مردم- نیز از ویژگیهای این اغتشاشات بود. گرچه این نوع حمایتها امر تازهای نبود.
۱۰- تلفات انسانی نیروهای نظامی و انتظامی نشان میدهد که قمه و سلاح گرم مورد استفاده جدی آشوبگران بوده است و مشاهده نمونههای آن در شهرهای اطراف کرج و خوزستان قطعی است.
۱۱- جریان نفاق و سلطنتطلبها اگرچه به جهت انسانی محدود هستند، اما در تبدیل اعتراض به آشوب نقش دارند. آنان به خودی خود فاقد پایگاه اجتماعی هستند و همیشه بستر آماده را فرصتی برای عرضاندام میدانند که در این دوره نیز خشونتورزی آنان موجب جدایی معترضان از آشوب و ناکامی در هدف نهایی شد.
۱۲- برای زنان کار ویژه تعریف شده بود. هم در حمله به مراکز بسیج خواهران و هم در تهییج جوانان نقش اساسی داشتند. گرچه در تلفات انسانی کشته ندادند، اما سبک بهکارگیری زنان مشابه مانورهای زنانه سازمان نفاق است. اینکه آشوب بر اعتراض غلبه کرد، به معنی عدم نگرانی، ناراحتی و اعتراض بخشهایی از مردم نیست. دولت باید جزئیتر به سهمیهها وارد شود. معلمی که با خودروی خود به روستا میرود، فرد بیکاری که تفننی مسافرکشی میکند و درآمد دیگری ندارد و... باید مورد توجه قرار گیرند و از همه مهمتر دولت باید برای این کار، سخنگوی ویژه قرار دهد تا هم محلی برای شنیدن اعتراضها و پاسخگویی باشد و هم کسانی که از ۶۰ میلیون نفر جا افتادهاند، بتوانند هرچه زودتر به حق خود برسند. اتاق فکرهای دولت و حاکمیت باید دو نکته مهم را در دستور کار قرار دهند:
اول: هیچ طرح ملی را که با منفعت عمومی گره خورده است، بدون توجیه به میدان عمل نیاورند.
دوم: طرحی راهگشا و کاربردی برای پیشگیری از آمیختگی اعتراض و آشوب ارائه کنند که هر اعتراضکنندهای قواعد آن را بداند و هنگام نیاز نیز در آن قالب عمل نماید. سرعت تشکیل حرکت اعتراضی باید در ذهنیت اجتماعی محتمل باشد و «اورژانس اعتراض» را در دسترس بدانند تا دشمنان میداندار انحراف اعتراض نشوند.