به گزارش جماران؛ ابوالفضل فاتح، با توجه به شرایط کنونی عراق و تحولات پیش رو و روزهای سخت حضرت آیت الله سیستانی طی یادداشتی آورده است:
ابوالفضل فاتح
بسمه تعالی
روزهای سخت آیت الله سیستانی
مقدمه:
نقل است که حضرت آیت الله سیستانی، در شب صدور فتوای جهاد علیه داعش، شب بسیار سختی را گذراندند. مسئولیت صدور فتوای جهاد و پیامدهای بسیار سنگینی که می توانست داشته باشد و جان های عزیزی که در این راه نثار می گشت، آیت الله سیستانی را به اندیشه و راز و نیاز واداشته بود. ایشان که به صدور فتاوای دقیق و تصمیمات با تامل شهره هستند، لحظاتی پس از نماز صبح، با اتکال به خداوند، آن فتوای تاریخی و بنبستشکن جهاد را صادر کردند. فتوایی که تنها یک فتوا نبود، بلکه یک راه حل تمام قد بود و جوششی عجیب و بی سابقه در مردم مومن عراق ایجاد کرد. تحت تاثیر این فتوا، فداکاری مردم عراق و همکاری کشورهایی چون ایران، ورق جنگ به نفع مردم عراق برگشت و داعش در موقعیتی قرار گرفت که چاره ای جز شکست پیش روی نداشت. آن شب یک شب نبود و عمقی عجیب داشت، شبی با برکت برای مردم عراق و بس دشوار برای آیت الله. اینک نیز عراق با بحران دیگری روبروست و چشم ها به نجف دوخته شده است. ابتدا نگاهی داریم به بحران اخیر و ریشه های آن و سپس به نقش حوزه ی نجف و آیت الله سیستانی در مواجهه با ابن بحران ها و عبور از آن ها می پردازیم.
بحران فعلی و ریشه های آن
این روزها، عراق که می توانست نمادی شایسته از همزیستی متعالی انسانی و جمع محبت اقوام و ادیان باشد، در کوره ی منازعات داخلی می سوزد. همان عراقی که داعش را به خاک مذلت نشاند، همان عراقی که حماسه اربعین را آفرید و میلیونها زائر را در آغوش محبت معنوی خود پذیرفت، حالا شاهد صدها کشته و هزاران زخمی تنها در عرض چند روز بوده است! طیف وسیعی از مردم در قالب خیزشی عمدتا بی سر به صحنه آمده اند، از دستفروش و زن خانه دار تا دانش آموز و دانشجو و معلم و مهندس و بازنشسته .. از نظر فکری نیز از اسلام خواه تا سکولار، از قرآن خوان تا ترانه خوان. البته اینها همه مردم نیستند اما بخش بزرگی از مردم مناطق شیعه نشین عراق را شامل می شوند.
مجموعه ای از شکاف ها و عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به همراه برخورد خشن با اعتراضات مردم می تواند دلایل شدت بحران فعلی در عراق را تبیین کند.
از نظر اقتصادی طبقه متوسط بسیار نحیف شده، طبقه تهیدستان وسعت وحشتناکی پیدا کرده و شکاف طبقاتی، ناکارآمدی، فساد، بیکاری فزاینده بیداد می کند. مردمی که سقوط صدام را به جشن نشستند، ۱۵ سال صبر پیشه کرده و سپس در جنگی وارداتی همه وجودشان را مصروف مبارزه با داعش نمودند و حالا با پایان داعش انتظار بهبودی در اوضاع داشتند اما پاسخی محسوس دریافت نکرده و از درامد سرشار عراق چیزی را در زندگی خود نمی بینند.
از نظر اجتماعی، عراق با انباشت ۱۵ ساله نارضایتی مواجه است و حالا احساس نارضایتی از وضع موجود و ناامیدی از آینده به بالاترین سطح رسیده به ویژه فضای باز رسانه ای، حضور گسترده شبکه های ماهواره ای با گرایشات و وابستگی های بسیار متنوع و دسترسی وسیع جوانان به شبکه های مجازی در کنار دسترسی به اطلاعات سبب شده تا جوانان به شکل مستمر خود و کشور خود را با دیگر کشورهای مرفه و توانمند مقایسه و احساس تحقیر کنند. در این فضا، هویت عراقی نیز در ذیل تنوع مذهبی، قومی و تکثر عشایری تا حد زیادی مبهم شده و بیشتر بر مولفه های محلی استوار شده است. بر این معضلات می توان نرخ بالای بیکاری را افزود و توجه داشت که نرخ ۴۰ درصد بیکاری فاجعه بزرگی برای نسل جوان و جویای نام عراق است. چگونه می توان از جوانان بیکار، ناامید و تحقیر شده در فضایی که شکاف طبقاتی هر روز گسترش می یابد، انتظار داشت که به خیابان نیایند و فریاد نزنند؟
بر این مصائب ضعف امنیت، گستردگی جرائم و فساد و عدم اقتدار دستگاه قضا در تحقق عدالت و ناتوانی در رسیدگی به موقع به دعاوی و احساس بی پناهی در مردم را اضافه کنید.
از نظر سیاسی گردش نخبگان و کارگزاران در حلقه ای عمدتا محدود از چهره های مرفه و کم اعتبار شده ی سیاسی و مدیران ناکارآمد محصور مانده است. دموکراسی عراق مغتنم است اما هنوز عمق نیافته و تنها به انتخابات و رسانه های عمدتا دولتی و حزبی محدود شده و مشارکت بسیاری از مردم را جلب نکرده است. سبک زندگی نخبگان سیاسی با مردم تفاوت عمده ای یافته و گویا بسیاری از این شخصیت ها که تعطیلات پایان هفته را در لندن و نیویورک و ریاض و …. می گذراندند نمی دانستند، دیگر مردم آنها را ازجنس خودشان نمی دانند. آنها متوجه نبودند که به مرور سرمایه اجتماعی احزاب و نیروهای سیاسی حاضر در میدان به حداقل رسیده است و با بی عملی چیزی تغییر نمی کند.
حکومتی که باید برای اصلاح این همه مشکلات به نخبگان رجوع می کرد بی تفاوتی و بی اعتنایی عجیبی به نهادهای مدنی و گروه های مرجع مورد اعتماد مردم نشان داد. واگرایی حکومت (اعم از مجلس و دولت و ریاست جمهوری و قضا و قوای مسلح) با خود و با نهادهای مدنی (نظیر فعالان و نخبگان مذهبی، علمی، قومی، محلی و عشایری) و فاصله از مردم به گسترش دامنه بی اعتمادی نسبت به حکومت و عدم درک یکدیگر منجر شد و به تدریج امکان ارتباط و تعامل منطقی بین حکومت، نخبگان و مردم به حداقل رسید. این ضعف تعامل به ویژه در ارتباط میان نهاد حکومت، از یک سو، و نهاد حوزه و نهاد دانشگاه که واسطه مردم و حکومتند بر پایگاه اجتماعی و سطح کارشناسی حکومت تاثیر منفی گذاشت و به شدت در ضعف و بی اعتباری عملکرد حکومت موثر بود.
این ها تنها بخشی از مجموعه عواملی بود که همه با هم و همزمان به نقطه ی جوش رسید، آتشفشان خشم مردم را به دنبال آورده و خیزش وسیع اجتماعی را موجب شد. البته در کنار همه اینها مثل همیشه دست های پیدا و پنهان بیگانه نیز تا توانستند بر آتش این کوره دمیدند.
دامنه ی مطالبات
بر اساس آنچه از پلاکاردها و شعارهای معترضان می توان درک کرد مطالبات را می توان در طیفی از ذیل موضوعات خلاصه کرد:
هدف نخست فساد و ناکارآمدی و محاکمه احزاب و رهبران فاسد و بازگشت ثروتهای شان به ملت است، بعد سخن از محدود ساختن سلاح در دست دولت و پلیس و سپس اصرار بر استعفای نخست وزیر به میان آمد، گروهی نیز پای انحلال پارلمان و کمیسیون فعلی انتخابات و انجام انتخابات زودهنگام و شفاف تحت نظارت بین المللی را به میان کشیدند، عده ای هم از تغییر نظام از پارلمانی به ریاست جمهوری گفتند و تشکیل دولت موقت، تشکیل شورای نظامی برای دوره گذار، بازنویسی قانون اساسی و حتی فروپاشی کامل نظام کنونی نیز مطرح شد.
این تنوع دامنه دار مطالبات هنوز تصویر روشنی از خواسته اصلی معترضان نمی دهد و کف و سقف مطالبات را مشخص نمی کند و باید دید اساسا ضامن اجرایی آن کیست؟ معترضان منطقا باید نمایندگانی تعیین و مطالبات خود را در قالب پیشنهاد مشخصی به افکار عمومی و مسئولان ارائه دهند. ضمن آن که باید دید که کدامیک از این موارد، مطالبات اکثریت ملت عراق بوده و یا امکان تحقق آن وجود دارد. کما اینکه همین حالا اقلیم کردستان و اهل تسنن هر کدام هرگونه تنزل از حقوق و امتیازات فعلی در قانون اساسی را رد کرده اند.
نظام فعلی مطلوب ترین نیست اما محصول گفت و گو و اجماع همه اقوام شخصیت های عراق پس از سقوط صدام و نتیجه ی دورانی است که بسیاری از دست اندرکاران تاسیس آن از مبارزان تراز اول بوده و متهم به فساد نبودند و بعید است در شرایط فعلی بتوان از نظر ساختاری به نظام برتری از نظام کنونی دست یافت. ضمن آن که مشکل اصلی حداقل در شرایط فعلی ساختار نیست بلکه نهادینه نشدن دموکراسی و ضعف نهادهای نظارتی و ضعف در مدیریت و اجراست و مدل های دیگر هم کاستی های خاص خود را دارد. از جمله آن که عموما نظام ریاستی در کشورهای عربی که بنیه ی قوی دموکراسی ندارند منجر به دیکتاتوری و کودتا شده است، چنان که در مصر و امثال آن شاهد بوده ایم. علاوه بر آن اجماع بر نظامی جدید در مختصات فعلی عراق به نظر دشوار تر می رسد و وارد شدن به مسیر طولانی و با انتهایی مبهم است.
بحران در جغرافیای شیعی
چنان که می دانیم در فرآیندی دیگر از سرعت تحولات، دامنه برخی شعارها در بغداد و کربلا و جند نقطه ی دیگر به سوی ایران کشیده شده است. علاوه شامگاه یکشنبه به کنسولگری ایران در کربلا نیز تعرض شد. این اقدامات مردم ایران را که در ۱۵ سال اخیر و در جریان مبارزه با داعش فداکارانه در کنار مردم عراق بودند حیرت زده کرد. ایرانیان به دلیل قرابت مذهبی و همسایگی بیشترین ارتباط را با مردم عراق دارند و به دلیل حضور بخش اعظم نخبگان سیاسی امروز عراق (اعم از اهل تسنن، نخبگان اقلیم کردستان و شیعیان) در ایران در سالهای حاکمیت بعث، ارتباط در سطوح بالای سیاسی حتی نزد اپوزیسیون عراق بسیار عمیق است. مهمتر اینکه، مردم ایران نه نظیر آمریکا، نفت عراق را برده بودند و نه عراق را اشغال کرده اند و نه نظیر عربستان سالها از صدام و حکومت اقلیت در عراق پشتیبانی کرده اند، و نه کرور کرور داعشی انتحاری به آنجا گسیل کرده اند و نه اسلحه تروریست ها را فراهم آورده اند. چنین اتفاقاتی که اهدف اصلی اش آسیب به رفاقت عمیق دو ملت است، را نمی توان به حساب مردم عراق گذاشت که همه ساله میزبان میلیونها زائر ایرانی هستنند و حماسه اربعین را می آفرینند. آری مردم و نظام نوپای عراق در ۱۵ سال گذشته مورد حمایت بی دریغ ایران بوده اند و ممکن است رقبای منطقه ای بخواهند بخشی از انتقادات به حکومت فعلی و سران آن را با تبلیغات منفی به سوی تهران سوق دهند، تعرض به کنسول گری و طراحی شعارها بیشتر به نظر می رسد که یک موج سواری و سوء استفاده از احساسات به غلیان درآمده جامعه و انحرافی حساب شده در مسیر مطالبات مردم مظلوم عراق باشد. انحرافی که حل مشکل عراقی ها را در تخریب مناسبات با مردم ایران می بیند. بعید نیست کسانی که برای این انحراف می کوشند، چشم به واکنش هیجانی ایرانیان نیز داشته باشند تا با پاسخ ایرانیان شکاف بین دو ملت ایجاد شود.
از این نکته هم به آسانی نباید گذشت که تمرکز بحران اخیر در مناطق شیعه نشین پرسش هایی را در محافل سیاسی بر می انگیزد. به ویژه که شعارها در مناطق شیعه نشین ایران را هدف قرار می دهد با رخداد هایی مانند حمله به کنسولگری ایران پرسش پررنگ تری در برابر خودجوش بودن این نوع اقدامات و احتمال دست های پنهان را مطرح کرده است. فقر و فساد و شکاف در همه ی عراق وجود دارد و مختص مناطق شیعه نشین نیست و چه بسا مشکلات در بعضی مناطق دیگر بیشتر باشد. در طی سالهای گذشته، عربستان و آمریکا با ساختن و تحمیل داعش سهم بزرگی در مصائب امروز عراق داشته اند. در این بین جای تعجب است که چرا ایران آماج این حملات قرار گرفته است، آنهم در مناطق شیعه نشین جنوب؟ آیا کسانی در حال مصادره خیزش اجتماعی مردم تهیدست هستند؟ به نظر می رسد تریبون ها و بزرگان عراق و حامیان و هادیان این تظاهرات باید از شعارهای هیجانی و اقداماتی که ریشه اصلی آن معلوم نیست و به دنبال انداختن مسئولیت مصائب مردم عراق به دوش ایران است پرهیز دهند. این همان ایرانی است که در طی سالهای اشغال در کنار ملت عراق ایستاد و صدها شهید را در مبارزه با داعش تقدیم کرد.
ملت عراق روزگار سختی را سپری می کند. اما در این مصائب باید دید سهم دوست و دشمن چه میزان است و توجه کنیم که مبادا دست هایی دوست را دشمن و دشمن را به عنوان دوست معرفی کند. البته تریبون ها و محافل و شخصیت های ایرانی نیز باید به دقت مراقب اظهارات و واکنش های خود در قبال عراق باشند واز هر گونه اظهار نظر یا اقدامی که به احساس استقلال مردم و سیاستمداران و بزرگان عراق لطمه وارد کند، بپرهیزند. باید پذیرفت متاسفانه در مواردی رعایت نشده و زمینه هایی از سوء تفاهم ایجاد کرده است. در این شرایط کلمه به کلمه ی اظهارات مورد مداقه و تحلیل محافل مختف است. مردم عراق هچون ملت ایران می خواهند روی پای خود ایستاده و خود تصمیم بگیرند. از انتقال تجربه و همکاری نگرانی وجود ندارد اما احساس مداخله خوشایند هیج ملتی نیست.
شکنندگی شرایط و بی ثباتی پرهزینه
با توجه به هیجانی بودن فضا و این که بسیاری از معترضان به نابودی و ناامیدی کامل رسیده اند، شرایط به گونه ای است که اتفاقات در لحظه روی می دهد. در چنین شرایطی، امکان رخدادهای غیر قابل پیشبینی بسیار محتمل است. اگر سیاستمداران تصمیمات درستی نگیرند و مصلحت بزرگتر مردم و نظام نوپای خود را در نظر نداشته باشند، آنگاه ممکن است اتفاقات خطرناک روی دهد. در چنین فضایی احتمال افزایش بی ثباتی و ناامنی وجود دارد، امری که برای عراق جوان بسیار پرهزینه خواهد بود. چنین مخاطراتی می تواند دموکراسی نوپا و ضعیف عراق را نحیف تر کند و حتی در معرض تهدید اندیشه های تمرکز گرایانه قرار دهد.
ضرورت دارد در پاسخ به مطالبات طبقات تهیدست و فراموش شده، بخشی از درآمد سرشار نفت عراق، مستقیما اختصاص به مردم کم درآمد و کسانی اختصاص پیدا کند که شغل دولتی ندارند و صرف تامین هزینه های اولیه و تولید شغل برای آنان شود. ضرورت دارد نظام شفاقیت مالی برای احزاب و مسئولان و تمام دوائر حکومتی برقرار و معلوم باشد درآمد عمومی کجا هزینه می شود. راه حل اساسی در تصفیه سریع فاسدان، مجازات قاطعانه مجرمان، کنار گذاشتن ناکارآمدان و برآمدن شایستگان است.
نکته ی دیگر تامین امنیت مردم است. مردم حق دارند به خیابان بیایند و اعتراض کنند و باید امنیت تجمع و اعتراض تامین شود. در این حال نظامی هم که می خواهد به این مطالبات پاسخ دهد باید از حداقل های مشروعیت برخوردار بماند. اگر بنا باشد نظام از قانون عبور کند یا به روی مردم خود اسلحه بکشد، حرمتی برای این نهادها باقی نخواهد ماند. باید معلوم شود چه کسانی به روی مردم آتش گشوده اند و مجازات فوری آنان الزامی است. معترضان نیز اگر مراقبت از حضور افراد خشونت طلب در میان خود نکرده و اجازه حرمت شکنی، تعرض به قوای امنیتی و یا اماکن عمومی و دولتی را بدهند، و سرمایه های ملت عراق را نابود کنند، مطالبات مشروع خود را با پرسش مواجه کرده و راه به جایی نخواهند برد. اعتراضاتی که به یک شورش کور تبدیل شود، نتیجه ی ارزشمندی به دنبال نخواهد داشت. توافق بر سر مکان های اعتراض و پرهیز از هرگونه خشونت بهترین راه حل است.
علاوه بر این اعتراض آزاد است و احدی حق مواخذه و سرکوب ندارد، و البته وادار کردن مردم به اعتصاب اجباری خلاف حق انتخاب است. همین طور اگر بناست کسی مطالبات را اجرا کنند، گردش امور دولت نیز ضروری است و می توان در چارچوب همین نظام و قانون اساسی به بخش بزرگی از این مطالبات پاسخ داد. تنها در شرایط قانونمندی متقابل است که می توان به اقدامات فوری و میان مدت را طراحی و زمینه را برای راه حل بزرگتر فراهم آورد.
هیچ ایرادی ندارد که هر فردی که استعفایش کمکی به تخفیف بحران کرده و مرهمی بر زخم می شود، کنار برود اما فرار از مسئولیت پذیرفته نیست. مردم مظلوم عراق نیازمند رهبرانی مسئول و شجاع در این شرایط هستند که جز به خدا به چیز دیگری فکر نکنند و از منافع جزبی خود عبور کنند. راه بلند مدت خروج از بن بست در گفت و گوی مسئولانه و انعطاف در برابر یکدیگر و به ویژه روشن بودن گام بعدی برای هر تغییر برای تشکیل دولت کارآمد و حکومت حداکثری است وگرنه استعفای نخست وزیر یا امثال ایشان چیزی را به شکل اساسی حل نمی کند. سه حزب می روند و سه حزب دیگر می آیند و آنها که نیستند علیه آنها که هستند تخریب می کنند و رفقایشان را به خیابان می آورند و این دور باطل ادامه خواهدیافت. جعفری و مالکی و عبادی و عبدالمهدی و بسیاری دیگر از نام ها، هیچکدام انسان های بد سابقه ای نبودند اما در فضای رقابت های ناسالم لکه دار و کم تاثیر و بلاموضوع شدند. این خود یک سرمایه سوزی بود که البته خودشان و رقبایشان در آن سهم بزرگی دارند. عمر عراق جدید تنها ۱۵ سال است و در دایره محدود نخبگان عراق به دشواری می توان در هر انتخابات شخصیت های جدید و کارکشته ای را معرفی کرد. عراق در دوران صدام از درون تهی شده بود و شخصیت های فعلی همان مبارزان پیشینند.
ساخت عراق جدید نیازمند همکاری و تمکین موازین قانونی و دموکراتیک است و از دل همین نیروهای کنونی و مشارکت نسل جدید حاصل خواهد شد. نمی توان یک شبه آدم کاشت و فردا نخبه درو کرد. هر ملتی برای ساختن انسان های توانمند نیازمند چند نسل مطالعه و مجاهده و تجربه است. چنین اعتراضاتی اگر به انحراف کشیده نشده و همچنی با برخورد غیر منطقی نیز مواجه نشود، فرصت خوبی برای پالایش، بازنگری و تصحیح و البته خلق نسلی نو از رهبران است. مگر چند بار می توان نظام را تغییر داد؟ اصلاحات یک پروسه تدریجی است اما نیاز به عزم و اقدام دارد. باید سیاستمداران و نخبگان عراق بیدار شوند. هنوز دیر نشده است. پذیرفته نیست در این شرایط سیاستمداران و نخبگان منازعه کنند و از هر کدام صدایی شنیده شود و برخی مقصران حوادث خود ادای اپوزیسیون را در بیاورند و طرفدارانشان را به خیابان بفرستند. آنها باید به راه حل های برون رفت و پاسخ به مطالبات مشروع مردم فکر کنند. در این شرایط منازعه ی نخبگان، به جای پاسخ به اعتراض مردم خسته و نا امید، نوعی حرام سیاسی است. آری ممکن است اقلیتی حمایت نکنند، اما اگر همه گروه های مرجع پایبندی خود را به آرامش و گفتگوی سازنده و پذیرش نظامات قانونی و دموکراتیک اعلام نمایند، زمینه برای گام بعدی فراهم خواهد شد و اقلیت ها هم راه را برای هر اقدام غیر قانونی بسته خواهد دید.
حوزه نجف و رابطه با حکومت
در تاریخ و مکتب حوزه ی علمیه نجف اشرف و فلسفه سیاسی آیت الله، نقش مرجعیت عموما عدم ورود به اجرائیات، نظارت بر روندهای کلی و دفاع از مردم است مگر آنکه اقتضایی استثنایی صورت پذیرد. در این مکتب، نهاد مرجعیت، یک نهاد مدنی حد فاصل مردم و دولت است. از مردم حمایت و از دولت مطالبه می کند تا خواسته های مردم را برآورده سازد. از همین روی سالهاست که آیت الله سیستانی سیاستمداران را به حضور نپذیرفته اند. چرا که وعده های حکومت پس از سقوط صدام محقق نشده و تغییری در سرنوشت مردم ایجاد نکرده است. بسیاری گمان کردند حکومت حزبی یعنی تقسیم کشور در میان احزاب و فراموش کردند که سهم اصلی از آن مردم است و مردم ولی نعمت هستند. آیت الله سیستانی و دیگر مراجع نجف اشرف این روزها را پیش بینی می کردند و بارها و بارها از طریق ملاقات ها و خطبه های نماز جمعه هم هشدار داده و هم راه حل ارائه نمودند و به شیوه ای پدرانه تلاش داشته اند که راه اصلاح را به همه ی احزاب و شخصیت های سیاسی عراق نشان دهند که آن گفت و گو، مراقبت از فساد و قدرت طلبی و وابستگی و بازگشت به عهد اولیه و قانون است.
آیت الله سیستانی و بحران های گذشته
حوزه ی نجف اشرف و در راس آن آیت الله در این شرایط پیچیده و دشوار، باید تصمیمی بگیرد و به شیوه ای مشی کند که نهایتا حقوق شهروندان بر مبنای عدالت و آزادی، کیان اسلام و تشیع و یکپارچگی عراق محفوظ بماند و البته عراق به نقطه سر خط یا نقطه صفر بازنگردد.
آیت الله سیستانی، در جریان تدوین قانون اساسی عراق، در بحران نجف ، در فتوای جهاد علیه داعش و در خارج کردن عراق از اشغال آمریکا کار بسیار دشواری در پیش داشت که با شیوه ی ویژه ی خویش از این بحران ها فرصتی برای عزت عراق و مسلمانان فراهم ساخت. اما اینک سرعت و نوع تحولات، آیت الله را در یکی از دشوارترین موقعیت های خود قرار داده است.
بعضی وقت ها سکوت بهترین راه حل بوده است، بعضی وقت ها نصیحت کفایت داشته، بعضی وقت ها عتاب و نهی پدرانه لازم آمده است، گاهی وقت ها مطالبه ی هدایت و رهبری مداخله گرانه ی مستقیم بالا گرفته که آیت الله همواره از آن پرهیز داشته است. گاهی نوبت به فتوا یا ابتکاری دیگر رسیده است. چنانکه تدبیر آیت الله برای خارج ساختن عراق از اشغال آمریکا نه جنگ بود و نه فتوا. ایشان با صندوق رای توانست به سیطره آمریکا در عراق پایان دهد. مردم حکومت خود را انتخاب کردند و نیازی به قیمومیت آمریکا نداشتند.
آیت الله سیستانی و بحران فعلی
آیت الله همان کسی است که اهل تسنن را جان شیعیان دانست و برای ایفای حقوق ایزدی ها و مسیحیان و سایر ادیان و مذاهب عراق امکانات معنوی و مادی حوزه نجف را بسیج کرد و حالا خبرهایی از منازعه در مناطق شیعه نشین شنیده می شود که هر انسان منصفی را خون به جگر می کند. ایشان مرجع دینی تشیع هستند اما چنان که می شناسیم نهایت تلاش را داشته اند که تعلقات شیعی را بر مناسبات خود با ملت عراق غلبه ندهند و همه را به یک چشم ببینند. حال که در کنار مصالح عالی عراق، مصالح عالی تشیع نیز به میان آمده، کار بر ایشان بسی دشوار است ضمن آن که در شرایط کم ثبات و قطبی، ارائه راه حلی که همه را قانع به آرامش و بازگشت به منطق کند بسی دشوارتر است . ایشان که عادت به صدور بیانیه های پیاپی و اعلام مواضع علنی نداشتند، حالا از سر ضرورت در چندین هفته شخصا به میدان آمده اند و صراحت پیشه کرده و نقدها و توصیه های مشخصی را به همه اطراف بیان کرده اند. می توان فهمید که این تغییر مشی تا چه اندازه برای ایشان دشوار بوده است. ایشان در تقدم «فریاد تهیدستان» بر «حمایت از احزاب و دولت پر مسئله» در کنار اولی ایستادِه و کشته شده گان را شهید نامیدند و البته بر حفظ اساس و نظامات قانونی و پرهیز همگان از خشونت تاکید دارند و چنان که می فهمیم اساس دین، حریم مردم، فروپاشی نظام و گسستگی عراق خطوط قرمز ایشان است. این «راه حل بینابینی» راهی است که به نظر می رسد آیت الله برگزیده است. و البته پیرو سیاست ها و بیانیه های ایشان، پیشرفت بزرگی نیز حاصل شده و به رغم برخی تمردها، از خونریزی های فراوانی نیز پیشگیری شده و ادبیات بی سابقه ای تولید شده است. در نظام گذشته هرگاه گروهی برای انتقاد به میدان می آمدند بلافاصله به عنوان اخلالگر و خارجی خوانده می شدند، حال رییس جمهور و نخست وزیر و مجلس و تا یکایک سران احزاب، مخالفان را شهید می نامند و تلاش دارند از خشونت ها برائت بجویند. این یعنی پیشرفت و این شکل حضور، یعنی تداوم فلسفه سیاسی نجف و اجازه دادن به ساخته شدن عراق و پیدا شدن بهینه ترین راه از دل اعتراض و فریاد محرومان.
عراق کشور ویژه ایست و موقعیت آیت الله ویژه تر. ایشان رییس حکومت نیست اما مصلح ملت است. پس راه حل ها لزوما از جنس حکومتی نیست. ایشان پیوسته دعوت به سلم می کنند. چرا که اگر باب های خشونت بسته شود باب های گفت و گو باز می شود و درک بهتری از مطالبات مردم فراهم خواهد شد. گفت و گوی ملی نیز در سایه ی همین امنیت و عدم خشونت محقق خواهد شد، ایشان می دانند که این فقط مردم و نخبگان عراق هستند که باید «دولت سازی» کنند و عراق آینده را بسازند و به همین دلیل نه کنار کشیدند و نه دیکته کردند بلکه تلاش کردند نقطه تعادل و راهنما باشند، ایشان به شکل مستقیم و غیر مستقیم، به مردم و نخبگان عراق پیام دادند که این شمایید که باید آینده خود را رقم بزنید و در این فرایند سخت و دشوار اصلاحات، مرجعیت حامی اختیار و آزادی شما بوده و برای تحقق عدالت در کنار شما خواهد ایستاد و مراقبت دارد از لغزش ها و انحرافات و افراط ها و خشونت ها و طلم ها از هر طرف که باشد، پیشگیر ی کند. این مجموعه فهمی است که از تصمیم آیت الله به عنوان یک مرجع خیرخواه و مصلح در این لحظه می توان داشت و این فرآیند، سرمایه ی اجتماعی بزرگی است که می تواند آینده عراق را بیمه کند و البته حوزه هزار ساله ی نجف را هم سربلند ساخته و مصون دارد.
کلام پایانی:
از هر منظر که بنگریم، باز کردن باب های گفت و گوی ملی پیش نیاز فوری و اساسی عراق است، این گفت و گوها می تواند ظرفیت های واقعی عراق را برای اصلاحات به یکدیگر پیوند بزند. البته این مهم نیازمند همکاری عملی همگان در داخل و خارج عراق و پایبندی به لوازم گفت و گو است. گفت و گوهایی فراگیر که بتواند الف: حل بحران فعلی، حذف عوامل و زمینه های ناکارآمدی و ترمیم نارضایتی عمومی، ب: مبارزه شفاف و بی تنازل با فساد بدون هرگونه ملاحظه قومی و مذهبی، ج: معنا بخشی به استقلال، هویت، وحدت و کرامت ملی د: تعمیق پایه های دموکراسی ونقش آفرینی نهادهای مدنی در حاکمیت ه: نظارت بر نوع استفاده از سرمایه های ملی و انفال و نهایتا ارتقاء انسجام ساختاری را محور قرار داده ودنیال کند.
دموکراسی و نظام عراق گرچه نوپا است اما آن قدر هم نحیف نیست که نظیر بسیاری از کشورهای عربی به راحتی فرو بپاشد یا جای به دیکتاتوری دهد. این نظام اگر عاقلانه عمل کند، می تواند این اعتراضات و راه حل ها را درون خود پذیرفته و از آن نقطه ی عطف و نردبان اصلاح و پیشرفت بسازد. اوضاع فعلی برای هر انسان دلسوزی، بسیار مسئولیت آور است و بی ثباتی ها ممکن است دشمنان ملت عراق و یک پارچگی این کشور را به طمع انداخته باشند، اما فعلا طرفیت های لازم برای عبور از بحران وحود دارد و چنان که گفته شد از طریق عزم و گفت و گوی ملی و مسیر های قانون اساسی راه حل دارد و می توان با نقش آفرینی نخبگان از همه ی گروه ها و به اتکاء ملت و حمایت مرجعیت به مانیفستی از اصلاحات جامع، متوازن و مرحله ای دست یافت. البته اگر خدایی ناکرده اوضاع خطرناک شود و آن چه تاکنون انجام شده، کافی نباشد و موجودیت و یکپارچگی ملت عراق به خطر بیافتد، بر اساس آنچه از ایشان سراغ داریم چه بسا که آیت الله برای اصلاح و مصلحت و خروج از بحران، با راه حل و ابتکاری دیگر و فراتر از دعوت و نصیحت به صحنه بیایند و بن بست های احتمالی را بشکنند.
ما با یک چشم امید و یک چشم نگرانی، و قلبی که برای یکایک برادرانمان در کشور همسایه عراق می تپد، دعا می کنیم این ملت مطلوم هر چه زودتر به ساحل آرامش رسیده و از دل تحولات فعلی، پلی به سوی آینده ای درخشان بسازند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ابوالفضل فاتح
چهارشنبه ۱۵ آبان ماه ۱۳۹۸