طرح ربودن امام صدر در لیبی در شهریور ۱۳۵۷، یعنی حدود شش ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، قرار بوده است در بهمن ۱۳۵۳ صورت بگیرد و دستگاههای اطلاعاتی آمریکا، انگلستان، مصر، عربستان و طبیعتاً دستگاههایی در لبنان و نیز ساواک شاه در آن دست داشتهاند.
به گزارش جماران، محمدعلی مهتدی، کارشناس مسائل بین الملل، در روزنامه ایران نوشت: «چند روز پیش یکی از همرزمان لبنانی شهید دکتر مصطفی چمران عکسی از امام موسی صدر را برایم فرستاد که در بیابان کنار جادهای، عبای خود را پهن کرده بود و نماز میخواند. بر اساس تحقیق معلوم شد که این عکس مربوط به سفر امام صدر به مصر در آوریل ۱۹۷۱ میلادی (فروردین ۱۳۵۰) است که پس از شرکت در ششمین اجلاس مجمع پژوهشهای اسلامی در دانشگاه الازهر قاهره به جبهه سوئز رفته و در بین راه نماز خوانده است.
شرکت امام صدر در آن اجلاس واقعه مهمی است که متأسفانه در تاریکخانه تاریخ ناشناخته مانده است. در آن اجلاس امام موسی صدر در جایگاه عالمی شیعی و اندیشمندی اسلامی درخشید و پیشنهادهای وی در مورد یکسانسازی اعیاد در کشورهای اسلامی و نیز در مورد جهاد علیه رژیم صهیونیستی مورد قبول علمای اسلام قرار گرفت و کمیته ویژهای برای اجراییکردن این پیشنهادها تشکیل شد.
امام در آن سفر جمعاً در۲۲ مصاحبه و سخنرانی شرکت کرد که از مهمترین آنها علاوه بر سخنرانی در مجمع پژوهشهای اسلامی، در انجمن جوانان مسلمان مصر و در دانشکده دختران دانشگاه عین شمس قاهره بود. اما مهمترین سخنرانی ایشان مربوط به سفر به جبهه سوئز و شرکت در نماز جمعه و سخنرانی در جمع افسران و سربازان ارتش مصر در مسجد شهدای شهر سوئز است.
یادآور میشود که این سفر در سال ۱۹۷۱ میلادی، یعنی چهار سال پس از شکست ارتشهای عرب در جنگ شش روزه ژوئن ۱۹۶۷، صورت گرفت. در آن تاریخ ارتش صهیونیستی صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن و بلندیهای جولان را اشغال کرد. از آن زمان ارتش مصر در ساحل غربی کانال سوئز مستقر شد و ضمن ورود در جنگ فرسایشی علیه ارتش اسرائیل در ساحل شرقی کانال، خود را برای عبور از کانال و بازپس گرفتن صحرای سینا آماده میکرد؛ هدفی که در جنگ اکتبر ۱۹۷۳ عملی شد و ارتش مصر با رشادت تمام از کانال سوئز عبور کرد و ضمن درهمکوبیدن استحکامات بارلِو در ساحل شرقی کانال سوئز به پیشروی در صحرای سینا ادامه داد؛ هر چند این پیشروی با رخنه ارتش صهیونیستی در منطقه دفرسوار و سپس، مداخله هنری کیسینجر، وزیر وقت امور خارجه آمریکا، متوقف شد و در نهایت، به سفر محمد انور سادات، رئیسجمهوری مصر، به اسرائیل و صلح در کمپدیوید انجامید. به هر حال، حضور امام صدر در آن زمان در جبهه سوئز، که ارتش مصر خود را برای عبور از کانال آماده میکرد، بسیار مهم و با ارزش بود. امام در سخنرانی خود در جمع افسران و سربازان ارتش مطالبی را بیان داشت که حاضران را شگفتزده کرد.
امام گفت: «ما به اینجا نیامدهایم که جهاد و پاسداری را به شما بیاموزیم. شما فقط به خاطر بازگرداندن سینای اشغال شده و فقط برای دفاع از وطن خود مبارزه نمیکنید، بلکه از دیگر کشورهای عربی و سرزمینهای اسلامی نیز که دیر یا زود مورد تجاوز قرار خواهند گرفت، دفاع میکنید. شما از کرامت و شرافت عربی دفاع میکنید که در اثر توطئه صهیونیستی و استعماری لکهدار شده است. شما عامل حرکت و پیشرفت اسلام را احیا کردهاید که همان جهاد است. چندین قرن بر ما گذشت بدون آن که بجنگیم و در نتیجه، شوکت دینی و کرامت اسلامی خود را از دست دادیم. شما از انسانیت در هر جا که باشد پاسداری میکنید...» (مجموعه گام به گام با امام، جلد ۳)
سخنان امام صدر آن قدر مؤثر و هیجانانگیز بود که عدهای از علما از جمله دکتر بیصار، دبیرکل مجمع پژوهشهای اسلامی منقلب شدند و اشک میریختند. پس از سخنرانی نیز افسران و سربازان ارتش مصر دور امام گرد آمدند و با در آغوش گرفتن ایشان و مصافحه احساسات خود را ابراز داشتند. تأثیر حضور و سخنرانی امام صدر چنان بود که محمد بلتاجی، استاندار سوئز هفته بعد نیز از امام دعوت کرد که در نماز جمعه نیروهای ارتش در دوم آوریل ۱۹۷۱ در شهر سوئز شرکت کند. (ر.ک گام به گام با امام، جلد۳، صص ۱۰-۹)
سبب بیان این مطلب آن است که امام موسی صدر نه فقط در لبنان، بلکه در کل منطقه در جایگاه عالمی شیعی همه جا از مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی سخن میگفت. ایشان سفرهای زیادی به سوریه، اردن، عربستان، مصر، کویت و الجزایر میرفت و در همه جا ضرورت مقاومت را فریاد میکرد و درباره اطماع اسرائیل در جنوب لبنان و خطری که از این ناحیه جهان عرب و جهان اسلام را تهدید میکرد، هشدار میداد.
گواهی اسناد یک ربایش
راقم این سطور در تحقیقی درباره چرایی ربوده شدن امام موسی صدر به استناد اسناد منتشر شده ساواک در روزنامه ایران به تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۹۶ نشان داد که ربوده شدن امام موسی صدر در شهریور ۱۳۵۷ در لیبی در نتیجه توطئهای بینالمللی بوده است، زیرا قدرت و نفوذی که ایشان در لبنان و در کل منطقه عربی کسب کرده بود، تمامی مراکز قدرت در لبنان و منطقه را ترسانده و او را مانع اجرای توطئههای اسرائیل در لبنان و در سطح مسأله فلسطین میدانستند.
راز جدید کشف شده از تعمق در اسناد منتشر شده ساواک حاکی از آن است که به نظر نگارنده آن چه در شهریور ۱۳۵۷ و ناپدیدشدن امام موسی در لیبی رخ داد، قرار بود در بهمن ۱۳۵۴ (فوریه ۱۹۷۵) اتفاق بیفتد که به دلایلی انجام نشد.
در مورد چرایی این امر، همچنان که در تحقیق قبلی منتشر شده در روزنامه ایران بیان شد، به موضوع حوادث سال ۱۹۷۴ و قدرت و نفوذ شخصیت امام صدر در لبنان و در منطقه برمیگردد. در آن سال تحولات بزرگی رخ داد که زمینهای برای آینده لبنان و منطقه شد و همان امر باعث شد که توطئه حذف امام موسی صدر از صحنه لبنان کلید بخورد.
در آن سال، فعالیت امام صدر در دو محور یعنی مبارزه با مراکز فساد قدرت در لبنان و تلاش برای ایجاد مقاومت در جنوب لبنان به اوج خود رسید. در اواخر اسفند ۱۳۵۲ در گردهمایی عظیم مردمی در شهر بعلبک به مناسبت اربعین شهادت امام حسین علیه السلام، در حالی که حدود ۷۵ هزار نفر با بیش از ۱۰ هزار قطعه سلاح گرد آمده بودند و شلیک هوایی میکردند، امام صدر سخنرانی مهمی با تأکید بر مبارزه با مراکز قدرت و مقاومت در برابر اسرائیل ایراد کرد. در این مراسم، شرکتکنندگان سوگند یاد کردند که برای تحقق اهداف امام صدر تا مرز شهادت آماده مبارزه هستند.
در ۱۵ فروردین ۵۳ امام موسی در مراسمی در بیروت گفت: «سلاح زینت رجال است، ما با این اسلحه با طاغوتهای خودکامه خواهیم جنگید و مردم رنج کشیده را رها نخواهیم کرد. در برابر ظلم و توطئه و رشوهخواری و بالا کشیدن اموال مردم هرگز ساکت نخواهیم نشست.»
مقاومت، سرمشق ملی
و اما مهمترین رویداد در نیمه اردیبهشت همان سال، تجمع گسترده مردمی در شهر صور در جنوب لبنان بود. به نوشته روزنامههای آن زمان، در این گردهمایی بیش از ۱۵۰ هزار نفر با انواع اسلحه فردی گرد آمدند. در این مراسم امام موسی صدر در سخنان مهمی تأکید کرد که از این پس ما آرام نمیگیریم. دیگر جایی برای تنبلی و راحتی وجود ندارد، ما مبارزه را تا آخر ادامه میدهیم و این که سومین گردهمایی، در بیروت، پایتخت، خواهد بود.
از این پس، امام صدر لحن بسیار تندی را خطاب به مراکز قدرت و سیاستمداران لبنان در پیش گرفت. ایشان همچنین هیچ فرصتی را برای تأکید بر مسلح شدن برای مقابله با اسرائیل از دست نداد. در نیمه مهر ماه سال ۵۳، امام صدر در یکی از سخنرانیها گفت: «ما با اطمینان از آینده میگوییم که اسرائیل باید نابود شود. اینک هر مسلمان باید اسلحه به دست گیرد و هرمسیحی اگر میخواهد پیرو حضرت عیسی مسیح(ع) باشد باید صلیب را تبدیل به مسلسل کند.»
در سخنرانی دیگری، ایشان تأکید کرد که: «در مسیر مبارزه برای نجات لبنان باید راه شهادت را برگزینیم.»
وی به سیاستمداران لبنانی هشدار داد که: «اگر نمیتوانند به وظایف خود نسبت به مردم عمل کنند فوراً استعفا دهند، زیرا بزرگترین گناه این است که انسان در منصبی قرار گیرد که شایستگی آن را ندارد.»
در مناسبت دیگری امام صدر گفت: «قابل تحمل نیست که اکثریت ملت لبنان، چنان که در جنوب میبینیم، در فقر و بیچارگی و آوارگی به سر برند، در حالی که اقلیتی کوچک با چنگ انداختن روی همه ثروتها در ناز و نعمت زندگی کنند!»
و سرانجام، ایشان در اواخر شهریور همان سال در اجلاس مجمع عمومی مجلس اعلای شیعیان خطاب به سیاستمداران و سردمداران قدرت و پول در لبنان گفت: «شما از چنگ من رهایی ندارید مگر با مرگ من.»
مجموعه این تحولات و مواضع باعث ترس و نگرانی مراکز قدرت در لبنان و منطقه شد و آنان پی بردند که حضور امام صدر در لبنان خطر بزرگی است که منافع و وجود آنها را تهدید میکند.
این ترس و نگرانی و احساس خطر در لابلای گزارشهای ساواک از ایستگاه بیروت کاملاً به چشم میخورد. ساواک در گزارشی نوشت: «روحانیون و مقامات دولتی از جنجالهای موسی صدر خسته شدهاند و او را برای موقعیت خود خطرناک تشخیص میدهند.» (امام موسی صدر، یاران امام به روایت اسناد ساواک جلد دوم ص۲۷۲، تاریخ سند ۵۳/۶/۶)
در جای دیگری میخوانیم: «موسی صدر با گروههای چپی و سازمانهای فلسطینی علیه مسیحیان لبنان همکاری مینماید و ... او بهصورت یک خطر جدی برای مسیحیان لبنان درآمده و نقش خطرناکی ایفا میکند... گرایش او به سمت سوریه و احزاب چپ... و نفوذ او در بین طبقات شیعه لبنان... میتوان گفت که صدر بهصورت یک خطر جدی درآمده است.» (اسناد ساواک جلد ۲ ص ۵۱۱)
چنین مینماید که هدف از این گزارش قانعکردن تهران به لزوم حذف امام صدر از صحنه لبنان بوده، زیرا هیچ همکاری بین امام و گروههای چپی وجود نداشته و منظور از مسیحیان همان مراکز قدرت مارونیت سیاسی است که با رژیم شاه روابط نزدیکی داشتهاند. بنابراین، مهمترین اتفاق همان وضعیتی است که در شهریور ۱۳۵۷ (اوت ۱۹۷۸) در جریان سفر امام صدر به الجزایر و سپس به لیبی رخ داد و به ربوده شدن امام انجامید و این همان راز مهم جدیدی است که از اسناد ساواک کشف میشود؛ یعنی تصمیم به ربودن امام صدر در همان سال ۱۳۵۳ گرفته شده بود.
در ۱۳۵۳/۱۱/۱۸ سفیر لیبی در بیروت دعوت رسمی برای سفر به لیبی را به امام صدر تسلیم کرد و ایشان با نپذیرفتن این دعوت اظهار داشت که تاریخ سفر را بعداً مشخص خواهد کرد. چند روز پیش از آن نیز امام دعوت مشابهی را برای سفر به الجزایر و ملاقات با هواری بومدین دریافت کرده بود. (مجموعه گام به گام با امام، جلد ۵، صفحه ۲۱)
در همان روز، منصور قدر، رئیس ایستگاه ساواک در بیروت، به تهران گزارش داد که موسی صدر قرار است به الجزایر و لیبی سفر کند. این گزارش به اطلاع ارتشبد نصیری، رئیس ساواک رسید و او بلافاصله دستور داد که این خبر به اطلاع سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، انگلستان، مصر و عربستان سعودی برسد. در سند ساواک به تاریخ ۵۳/۱۱/۲۶ میخوانیم که:
از: اداره کل سوم به مدیریت اداره کل هفتم
«تیمسار ارتشبد ریاست ساواک مقرر فرمودهاند اطلاعات زیر درباره نامبرده (امام موسی صدر) به سرویسهای آمریکا، انگلستان، مصر و عربستان سعودی منعکس شود. خواهشمند است دستور فرمایید در اجرای اوامر در این مورد اقدام و از نتیجه این اداره کل را آگاه نمایید.
مدیر کل اداره سوم، ثابتی»
در همان روزها، شاهزاده عبدالله بن عبدالعزیز، رئیس گارد پادشاهی عربستان که روابط نزدیکی با امام صدر داشت وارد بیروت شد و با امام ملاقات کرد (امیرعبدالله پس از مرگ فهد بن عبدالعزیز پادشاه عربستان شد.) از مذاکرات بین عبدالله و امام صدر اطلاعی در دست نیست و معلوم نیست که آیا وی برای سنجیدن برنامهها و استراتژی امام صدر به ملاقات ایشان آمده یا هدفش هشدار دادن به امام بوده است.
چرا توطئه به تعویق افتاد
در هر صورت، سفر امام صدر به الجزایر و لیبی انجام شد، اما طرح ربودن وی در لیبی به دلایل نامشخص که نیاز به تحقیق دارد، انجام نگرفت. اما در همان زمان توطئه دیگری برای ترور امام صدر در بیروت طراحی شد که شاید بیارتباط با سفر امیرعبدالله به لبنان نباشد. گزارش این توطئه در سند ساواک به تاریخ ۵۳/۱۲/۵ موجود است. متن سند به خط شخص منصور قدر، مأمور ساواک و سفیر شاه در بیروت از این قرار است:
«قرار است یک جنبش سنی علیه موسی صدر فعالیت نماید زیرا صدر طی نطقی در جنوب لبنان گفته بود که دولت اسرائیل از بین خواهد رفت همان گونه که دولت بنی امیه از بین رفت.» این جنبش سنی را دستگاهی که با عربستان بستگی دارد پشتیبانی خواهد کرد. (اسناد ساواک، جلد ۲، ص۴۰۱)
یادآوری میشود که وهابیهای سعودی بنیامیه را گرامی میدارند و معاویه و یزید را در مقام اصحاب و ولی امر قبول دارند و هر کس به آنان توهین کند، مهدورالدم میپندارند و این طرح نشان میدهد که آنها با ترور امام صدر در لبنان قصد داشتهاند تا این جنایت را به جریانی سنی- وهابی نظیر داعش نسبت دهند که سالها بعد در عراق و سوریه ایجاد کردند. پس از این اتفاق، دوباره به جان امام صدر سوءقصد شد که در هر دو بار طرح دشمنان به شکست انجامید و عملی نشد. و نیز در حالی که امام قصد داشت تظاهرات و اعتراضها را به بیروت بکشاند، آنها جنگ داخلی لبنان را به راه انداختند تا مانع اقدام امام موسی صدر شوند و همچنان که امام بعدها به نگارنده این سطور گفتند هدف از جنگ داخلی متوقف کردن برنامههای ایشان بود.
در جمعبندی مشخص میشود که طرح ربودن امام صدر در لیبی در شهریور ۱۳۵۷، یعنی حدود شش ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، قرار بوده است در بهمن ۱۳۵۳ صورت بگیرد و دستگاههای اطلاعاتی آمریکا، انگلستان، مصر، عربستان و طبیعتاً دستگاههایی در لبنان و نیز ساواک شاه در آن دست داشتهاند. اینک که ۴۱ سال از ناپدید شدن امام موسی صدر میگذرد بزرگترین آرمان وی، یعنی مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی طی یک جبهه متحد و گستردهای سراسر منطقه را دربرگرفته و هر چند خود وی در صحنه حضور ندارد، اما شاگردان و پیروان مکتبش این آرمان را به منصه ظهور رساندهاند و سیدحسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان در چهل و یکمین سالگرد ربوده شدن امام صدر گفت: «پیروزیهای امروز و دهههای گذشته ما تا حد زیادی به برکت حضور این امام و رهبر، سیدموسی صدر، در لبنان است و به برکت و فریاد بلند و چهره پرنور و نهضت ایمانی و جهادی و پروژه اسلامگرایی و میهن دوستی و نفس گرم اوست.»