هدف سیاسی آمریکا و اسرائیل چیزی بیش از عادی سازی اشغال سرزمین فلسطین در میان کشورهای عربی است. آنها قصد دارند وضعیت فعلی سیاسی و قدرت غیرمادی در میان اعراب را نیز تغییر دهند. اما داستان عادی سازی روابط با اسرائیل اولویت ترامپ و دولت اوست.
به گزارش جماران؛ پایگاه خبری "میدل ایست مانیتور" در تحلیلی نوشت که اقدامات آمریکا برای عادی سازی روابط بین اسرائیل و اعراب، تلاشی ناکام برای انزوای ایران است.
این پایگاه خبری افزود: بحرین میزبان نشست اقتصادی و فاز اول برای ارائه معامله قرن است. یک کنفرانس دو روزه که با همکاری آمریکا برای برگزاری در روزهای 25 و 26 ژوئن (4 و 5 تیر ماه) در منامه پایتخت بحرین برنامه ریزی شده است.
رهبری فلسطین از شرکت در این نشست که چیدمانی برای عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل است، خودداری خواهد کرد.
علیرغم اینکه برخی تلاش کردند تا "کارگاه" اقتصادی بحرین را به عنوان یک اقدام اقتصادی معرفی کنند، اما مقامات آمریکایی قاطعانه آن را مرحله اول طرح پیشنهادی معامله قرن ذکر کرده اند.
برای دولت ترامپ، نشست منامه به عنوان برداشت اولین گام در یک راهبرد بزرگ تر است که قانون بین المللی و حقوق مردم فلسطین را نادیده می گیرد.
کنفرانس بحرین در ازای "رفاه اقتصادی" نسبی به فلسطینی ها اشغالگری فلسطین توسط اسرائیل را عادی سازی می کند و نسخه "صلح اقتصادی" بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی را ارائه می دهد. نیازی به گفتن نیست که "صلح اقتصادی" دونالد ترامپ رییس جمهوری امریکا نیز محکوم به شکست است.
انتخاب بحرین به عنوان مرکز زمین بازی آمریکا یک اقدام راهبردی و همچنین گزینه ای مناسب برای عادی سازی روابط بین اعراب و اسرائیل است.
هدف سیاسی آمریکا و اسرائیل چیزی بیش از عادی سازی اشغال سرزمین فلسطین در میان کشورهای عربی است. آنها قصد دارند وضعیت فعلی سیاسی و قدرت غیرمادی در میان اعراب را نیز تغییر دهند. اما داستان عادی سازی روابط با اسرائیل اولویت ترامپ و دولت اوست.
در واقع آمریکا فهمید عادی سازی بین اسرائیل و متحدان عرب خود باید در راس اولویت هایش در منطقه قرار گیرد و این موضوع شاید با حضور فعال در جنگ کویت در سال 1991 آغاز شد. این اقدامات تا حدی به زعم آمریکایی ها موفقیت آمیز بود؛ نقش پر رنگ در مذاکرات صلح بین اسرائیلی ها و فلسطینی ها در مادرید در سال 1991، پس از آن توافق اسلو در سال 1993 و پیمان صلح بین اردن و اسرائیل در سال 1994 که این توافق ها خارج از چارچوب قوانین بین المللی صورت گرفت.
اقدامات برای عادی سازی تا جایی ادامه پیدا کرد که بعضی اوقات علنا هیات های ورزشی و تجاری اعراب و اسرائیل مراوده داشتند و اغلب دیدارهای مخفی دیپلماتیک و امنیتی در بین مقامات آنها صورت می گرفت.
کارزار عادی سازی در دوره دولت باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا به شدت فروکش کرد، البته نه به خاطر عدم تلاش در این زمینه بلکه به خاطر تغییرات ژئوپلیتیکی در سراسر دنیا در دهه اخیر. عواقب فاجعه بار حمله آمریکا به عراق و تغییر سیاسی در منطقه آسیای غربی در پی بهار عربی سال 2011 اولویت های آمریکا را تغییر داد و باعث شد که متحدان آمریکا مخصوصا عربستان و اسرائیل را خشمگین کند.
در حالی که ایران نفوذ بیشتری را همراه با روسیه در منطقه کسب کرد، واشنگتن در این مورد متهم به ناکامی متحدان خود شد. مدتها پیش از ظهور علائم عادی سازی بین اسرائیل و عربستان، هر دو این طرف ها یک دغدغه مشترک داشتند؛ ناامیدی بسیار از دولت اوباما که به نظر دکترین قوی برای مدیریت بحران و مداخلات قاطعانه در منطقه اعتقادی نداشت.
برای مثال، نتانیاهو و متحدان واشنگتن از این شوکه شدند که اوباما به جای اعلام آمادگی برای جنگ با ایران، هنوز در مورد توقف شهرک های غیر قانونی توسط اسرائیلی ها صحبت می کند. توافق هسته ای میان ایران و قدرت های جهانی در سال 2015 از دیدگاه صهیونیست ها و عربستان غیر قابل بخشش بود. حاکمان سعودی با نگرانی از نفوذ فزاینده ایران متوجه شدند که هر تغییری در وضعیت فعلی منطقه آسیای غربی (از زمان توافق کوئینسی) یک تهدید مستقیم برای قدرت آنها به شمار می آید.
ظهور ترامپ، یک رییس جمهوری دمدمی مزاج، فرصت طلب و عجول فرصت خوبی برای شکل گیری اتحاد اسرائیل و سعودی ها علیه ایران بود. سفر رییس جمهور آمریکا در سال 2017 به عربستان و توافق های نجومی نظامی با عربستان (مجموعا 350 میلیارد دلار) و رژیم های سلطنتی حوزه خلیج فارس فرصتی برای دخالت دوباره آمریکا در منطقه بود. اما این بار فقط همراه با اولویت ها و خیالات خام آمریکایی ها نبود، بلکه برای تغییر ساختار منطقه آسیای غربی بود که اسرائیل، عربستان و متحدان آنها هسته های اصلی قدرت هستند.
در حالیکه حکام عربی موضع دوگانه خود نسبت به مساله فلسطین را ادامه می دادند، جرد کوشنر داماد و مشاور ترامپ در روز 13 و 14 فوریه همراه با جیسون گرینبلات فرستاده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه به نشانه آشکار عادی سازی روابط، در ورشو لهستان با مقامات ارشد عربی ملاقات کردند. نشست خاورمیانه در ورشو فراتر از موضوع ایران بود، این نشست یک گام در ابلاغ دستور جدید آمریکا در آسیای غربی بود که در آن اسرائیل و برخی کشورهای عربی تحت رهبری عربستان فصل جدیدی را آغاز می کنند و فلسطین دیگر اولویت اعراب نیست.
اما تمام اعراب نسبت به برنامه جدید آمریکا خشنود نبودند و حکام اردنی از این اقدام خشمگین شدند.
طرح آمریکا و اسرائیل برای به حاشیه بردن کشور اردن است. از دیدگاه آنها این کشور از نظر نظامی ضعیف و از نظر اقتصادی به کمک های خارجی وابسته است. هرچند چنین حقایقی در مورد امان وجود دارد، اما این کشور در صورت از دست دادن بسیاری از چیزها، احتمالا با این شرایط مقاومت خواهد کرد.
تلاش برای تضعیف متحدان فقیرتر آمریکا و تقویت کشورهای ثروتمند حوزه خلیج فارس می تواند اتحاد طولانی مدت بین کشورهای عربی را در هم شکند.
اردن دلایل زیادی برای نگرانی دارد که بازی آمریکا موضع این کشور در فلسطین مخصوصا در قدس را به خطر بیاندازد و سلطنت هاشمی و رهبری آنها در منطقه را تضعیف کند.
با در نظر گرفتن شکست های آمریکا در ابتکارات پیشین خود که از جنگ کویت در سال 1990 آغاز شد، معامله قرن نیز با پایان باطل مواجه می شود؛ مخصوصا اینکه آمریکا سعی دارد یک نقشه سیاسی جدید را در منطقه ایجاد کند.
معامله قرن در بهترین حالت فقط به آمریکا، اسرائیل و حکام عرب اجازه می دهد تا هر کدام برای منافع داخلی خود زمان بخرند.
این موضوع همچنین منجر به فروپاشی کمپ کشورهای عربی می شود که سالهاست به عنوان جلوداران آمریکا در آسیای غربی خدمت می کنند. اما از سویی این مساله هنوز می تواند بزرگ ترین قمار سیاسی آمریکا در منطقه باشد.