به گزارش جماران؛ قادر باستانی، پژوهشگر علوم ارتباطات، در روزنامه شرق نوشت:
«این روزها برای ایران عزیز، زمان به کُندی میگذرد. مردم نگراناند و منطقه آبستن حوادث است. گرچه مسئولان نشان دادهاند در شرایط تاریخی، با درایت عمل میکنند، اما حالوهوای عمومی مردم خوب نیست. رسانههای جریان اصلی، نتوانستهاند ابتکار عمل را در این شرایط حساس در دست بگیرند و اخبار در فضای مجازی، جهتدهی افکار عمومی را در دست دارند.
اخیرا پژوهشی دانشگاهی ارائه شد که من در دو سال گذشته به راهنمایی دکتر اکبر نصراللهی و مشاوره دکتر هادی خانیکی و دکتر اسماعیل سعدیپور، درباره اعتبار منبع در کانالهای خبری تلگرام انجام داده بودم.
نتایج تحلیل محتوای 3160 پُست تلگرامی، بکر و تازه بود؛ اینکه هرچه خبر اعتبار ضعیفتری دارد و منفی است و سوگیری جدی دارد، بیشتر بازنشر میشود. یا اینکه کانالهای خبری ایرانی که در تلگرام فعالیت میکنند و اعتبار منبع ضعیفی دارند و اخبار جعلی و کماعتبار منتشر میکنند، نسبت به کانالهای معتبر، بیننده بیشتری به خود جذب کردهاند.
همین آمار صد کانال برتر تلگرام در بهار 98 را ملاحظه کنید، میبینید که کانال خبری اول، همان کانال معاند جمهوری اسلامی است که طبق همین پژوهش 44 درصد خبرهای آن صحت ندارد یا محل تردید است، اما بیشترین نرخ بازنشر در شبکههای اجتماعی را دارد. با این توضیح که طبق آخرین آمار، بیش از 70 درصد کاربران اینترنت در ایران، در پیامرسان فیلترشده تلگرام حضور دارند. چرا اینگونه است؟
بهتر است بپرسیم، با رسانهها چه کردهایم که اکنون یک کانال خبری با کمترین میزان حرفهایگری و کمترین مسئولیتپذیری، بیشترین مخاطب را در فضای مجازی از آن خود کرده است. دلیل توجه مخاطب ایرانی به اخبار منفی و کماعتبار چیست؟
آنچه اکنون در ارتباط با رسانهها، مورد عمل است، همانی است که در سه، چهار دهه گذشته جریان داشته و تغییر چندانی نیافته است؛ تصمیم بر اینکه در شرایط حساس، چه چیزی منتشر شود، با چه سمتوسویی منتشر شود و چه چیزی انتشار نیابد، پشت درهای بسته گرفته میشود و از بالا به مدیران مسئول ابلاغ میشود.
انگار رسانه همان رسانه 30 سال پیش است و مخاطب همان و تغییر چندانی حاصل نشده است؛ تغییرات بسیار بزرگ و اساسی در مناسبات رسانهای، به عمد یا سهو نادیده گرفته میشود. هنوز توقیف نشریه و فیلتر سایت وجود دارد و این طنز بسیار تلخی است که در این شرایط با آن مواجهیم.
به نظر من، ما به طور جدی نیازمند یک بازنگری عمیق در رابطه حاکمیت و رسانهها هستیم. رسانههای جریان اصلی کشور مثل صداوسیما، روزنامههای بزرگ و خبرگزاریها که به طور طبیعی باید مثل غالب کشورها، بازیگر اصلی عرصه خبری باشند و سمتوسوی افکار عمومی را در دست بگیرند، اکنون در برابر فضای مجازی دچار خودباختگی شدهاند.
بخش عمده مالکیت این رسانهها، دولتی یا شبهدولتی است. آنها عادت کردهاند، فارغ از اثربخشی روال تکراری خود، کارشان را ادامه دهند. معدود رسانههای حرفهای بخش خصوصی هم، چنان درگیر مشکلات روزافزون گرانی کاغذ و رشد هزینهها و ریزش مخاطبان هستند که عملا تأثیرگذاری چندانی بر اتمسفر خبری کشور ندارند.
رسانه ملی هم مسیر مألوف خود را بیتوجه به اطراف خود میرود و باوجود امکانات و نفوذ بسیار، رشته افکار عمومی را از دست داده است.
به این ترتیب، شیوع اخبار فیک در کانالهای خبری، مترادف شده با افول رسانههای جریان اصلی و برآمدن رسانههایی که به شکل انبوه، متکثر شدهاند و چندان رغبتی به رعایت اصول حرفهای و آرمانهای روزنامهنگاری مثل صحت، دقت، انصاف، اطمینان و نظایر آن ندارند.
به همین سبب، تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه ایران، تحت تأثیر مستقیم اخبار انتشاریافته در فضای مجازی قرار گرفته و اخبار بیاعتبار، حکمرانی و نظم اجتماعی را با چالشهای متعدد روبهرو کرده است و در شرایط بحران، بدتر هم خواهد شد.
تنوع و تعدد روزافزون اخبار و اطلاعات، مخاطب ایرانی را در تنگنای بزرگی قرار داده و آزادی بیحد و حصر و ذرهایشدن نظام اطلاعرسانی که با جبر پیشرفتهای فناورانه حاصل شده، به نوعی آنارشیسم و ازدسترفتن جریان اصلی جامعه از دست نخبگان انجامیده است.
مردم به طور معمول، اطلاعات و دانش سیاسی خود را از رسانهها به دست میآورند و این اطلاعات، پس از تحلیل و پردازش مستقیم ازسوی مخاطب یا با کمک هادیان فکری، مبنای دیدگاهها، نگرشها و در نهایت رفتار سیاسی مردم میشود و حالا با برآمدن فضای جدید خبری، مسئولیت اجتماعی روزنامهنگاران و نقش آنان در شکلگیری افکار عمومی، دچار چالش جدی شده و نخبگان در موضع انفعال قرار گرفتهاند.
طبق یافتههای پژوهش اخیر، کانال بیبیسی فارسی، بالاترین اعتبار منبع و کمترین اخبار فیک را دارد و آمدنیوز، پایینترین اعتبار منبع و بالاترین میزان اخبار فیک را دارد، اما بیشترین اخبار دیدهشده را ثبت کرده و هر دو رسانه، از دایره رسانههای درون حاکمیتی خارج هستند و سیاستگذاری هر دو بر مبنای منافع خارج از حیطه منافع ملی کشور ایران انجام میشود.
امروز «عصر اطلاعات» به «عصر اعتبار»، تغییر یافته است و مخاطب باید در برابر اخبار دروغین، اطلاعات غلط و روشهای مختلف نشر اکاذیب، توانمند شود. اینک رسانههای نامعتبر در فضای مجازی، باوجود آمار بالای انتشار اخبار ناصحیح، دارای دنبالکننده و مخاطبان زیاد و نرخ بازنشر بالایی هستند. برای انتشار یک محتوای دروغ، به آمادهبودن فضای اجتماعی در جامعه، برای دریافت اینگونه اخبار نیاز است.
سیاست رسانهای در کشور، بهویژه نحوه فعالیت خبری سازمان صداوسیما و محدودیتهای رسانههای بزرگ و رسمی، به نحوی است که مردم برای شنیدن اخبار دروغ، آمادگی خوبی دارند؛ این مشکل با توسعه رسانههای موبایلی دوچندان شده است.
متولیان امر لازم است جوانب جامعهشناختی، روانشناختی و ارتباطی این معضل را بهدرستی کاوش و برنامهریزی کنند. هرگونه تعلل و سهلانگاری در این امر، آسیبهای جدی به فرهنگ عمومی، رسانهها و البته عامه مردم وارد خواهد کرد.
شاید برخورد با رسانههای مستقل در داخل و بهروزنشدن رسانههای بزرگ در طول سالهای گذشته، چون موریانه ریشههای اعتماد را سوزانده و سرمایه اجتماعی را که نیاز مبرم امروز کشور است، تهی کرده و مخاطب را بیاعتماد و رسانه را بیاعتبار کرده است.
اگر صدای طبل جنگ بلند شده، پادزهر جنگ روانی دشمن، اعتمادپذیری مخاطب ایرانی است؛ اعتمادی که سخت به دست میآید و در این دوره و زمانه، سهل از کف میرود. دستاندرکاران نیاز به تجدید نگاه و بازتعریف مقوله رسانه دارند. جور دیگر باید ببینند و درصدد جبران مافات برآیند.
برای علاج، عقلای قوم باید اندیشه کنند و طرحی نو دراندازند تا با دلجویی، مخاطب گریزپای را بازگردانند و اعتبار ازدسترفته را ترمیم کنند. امید که دیر نشود.»