به گزارش جماران، محمد باقر قالیباف طی یادداشتی در روزنامه صبح نو، نوشت:
بررسی موضوع FATF نشان میدهد که در شرایط کنونی پذیرفتن توصیههای این نهاد قطعاً به ضرر ماست، اما پاسخ سریع و صریح «بله» یا «نه» نیز، منافع ملی امروز و فردای ما را تأمین نمیکند.
شرایط دنیا و شیوه رقابت و حتی جنگ دولتها با یکدیگر مدام در حال تغییر است. یعنی مبارزه و جنگ و تقابل و حتی رقابت دولتها شکل متفاوتی پیدا کرده است. زمانی بود که اگر کشورها با هم وارد جنگ میشدند، این جنگ همهجانبه بود یعنی همه استراتژیهای بخشی (نظامی-دفاعی، فرهنگی- اجتماعی، امنیتی-سیاسی، اقتصادی و محیط زیست) در خدمت جنگ بود. مبارزه سراسری و همهجانبه و با همه توان و قدرت و امکانات بود. در این جنگها حجم تخریب زیرساختها و تلفات انسانی نیز به تبع این همهجانبگی، زیاد بود.
اما شرایط دنیا در دو دهه گذشته و با ظهور ابزارهای جدید ارتباطی و مالی و هوش مصنوعی و فناوریهای جدید دیگر عوض شده است. ارتباطات در سراسر دنیا آنی و ثانیهای شده است و بسیاری از تراکنشهای مالی و هدایت هواپیماها و موشکها و کشتیها با هوش مصنوعی و بدون دخالت انسان انجام میشود.
در این شرایط جدید مفهوم رقابت و مبارزه هم متحول شده است. آمریکا قصد محدود کردن و اعمال فشار بر ما را دارد و در آرزوی تغییر نظام سیاسی و به زانو درآوردن و تغییر رفتار و سیاست ماست. روابط ما به دلیل خوی سلطهجویی آمریکا، تقابلی است و این سیاستی است که برخاسته از اندیشه ظلمستیزی ما از یک سو و منش استکباری آمریکا از سوی دیگر است.
میگوید شرط اصلی بهرهمندی ایران از امکانات بینالمللی این است که رفتار و به تبع آن هویت خود را مطابق میل من تغییر دهد و ما با زندگی مطابق میل آمریکا مخالف هستیم. روشن است که ما تغییر هویت و ماهیت و ارزشهایمان جهت پذیرفته شدن در جامعه بینالمللی را پیششرط ناعادلانه و تحمیلی و البته خلاف حقوق و قواعد بینالمللی میدانیم.
از طرف دیگر معتقدیم جهان و سیاست جهانی فقط آمریکا نیست و لذا تداوم مبارزه با آمریکا هم به معنای تعطیلی مبادلات و روابط ما با جهان نیست. امروز چین، هند، روسیه، ترکیه، آفریقای جنوبی، برزیل، کشورهای غیر متعهد و حتی اجزایی از بخش خصوصی در کشورهای غربی و خیلی از کشورهای دیگر سیطره آمریکا بر جهان را قبول ندارند و با شیوه خاص خودشان در حال مقابله با سلطهطلبی آمریکا هستند. ما در این عرصه تنها نیستیم، هرچند معتقدیم مبنای مبارزه و ایستادگی برحق ما در برابر انحصارطلبیهای آمریکا ارزشهای دینی و اعتقادی بوده و ارزش معنوی به مراتب بیشتری دارد.
خروج از برجام و تحمیل تحریمهای ناعادلانه اولیه و ثانویه و جلوگیری از دستیابی ایران به نظام مالی رسمی جهانی آخرین اقدام آمریکا در تحمیل خواستههای خود بر جمهوری اسلامی ایران است. علاوهبر این، تاکنون آمریکا نتوانسته ثابت کند در صورت نرمش ایران، با حسن نیت متقابل رفتار میکند.
آخرین نمونهاش همین رفتار ترامپ در قبال برجام است. ایران با حسن نیت برجام را پذیرفت و تا امروز بدان پایبند بوده و محدودیتهای حاصل از آن را رعایت کرده ولی جواب آمریکا عمل نکردن به تعهدات خود بوده است. حتی در دولت اوباما اجازه ندادند سایه تحریمها از سر ایران برداشته شود و بانکهای بزرگ جهان همکاری با ایران را آغاز کنند.
پس فعلاً تضمینی وجود ندارد که اگر برخی خواستههای آمریکا را پذیرفتیم دست از سر ما بردارد. چه تضمینی وجود دارد که خلف وعدهها و پیمانشکنی آمریکاییها در موضوعات دیگر تکرار نشود؟ آمریکا با رفتار عهدشکنانه خود همه را به این باور رسانده است که هزینه ایستادگی نکردن در برابر واشنگتن برای ایران هر روز بیشتر از دیروز است.
مبارزه ما با آمریکا ادامه دارد اما شرایط هم عوض شده است. سؤال بسیار مهم پیش روی ما و جبهه انقلاب از یک منظر نواصولگرایانه این است که روش کارآمد و روزآمد این مبارزه چگونه است؟ اگر قصد ما تسلیم شدن نیست و این کار را خلاف آرمانها و ارزشهای خود میدانیم چه باید بکنیم؟
من معتقدم غیر از گزینه تسلیم شدن یا خستگی از مبارزه با حریف یا وارد نشدن به زمین بازی، گزینههای دیگر و شیوههای دیگری از مبارزه و تقابل وجود دارد که میتواند ما را به مقصود برساند؛ هرچند نیازمند طراحی دقیق و فعالیت بیشتر است. ما نمیتوانیم از کنار آمریکا و مسائل دیگری نظیر FATF عبور کنیم و آنها را نادیده بگیریم. به هر حال فشار آنها وجود دارد و روزبهروز هم بیشتر میشود.
مثلاً در همین داستان گروه اقدام مالی یا FATF، چه درون آن باشیم و چه بیرون آن، تأثیر خیلی زیادی در توانایی این نهاد برای اعمال فشار بر ایران ایجاد نمیشود زیرا بر خلاف سازمانهای بینالمللی قدیمیتر FATF حتی بر عملکرد غیر عضوها هم نظارت دارد و میتواند آنها را تحریم کند، کما اینکه تا پیش از امضای توافق برجام با ایران اینگونه رفتار میکرد و بعد از برجام اقدامات تقابلی خود را تعلیق کرد. به زبان ساده در حالی که شورای امنیت خود را متولی و مسوول حفظ امنیت بینالمللی میداند FATF هم میگوید من مسوول حفظ امنیت نظام مالی جهان هستم و لذا میتوانم با هر اقدامی که امنیت نظام مالی جهان را از نظر من تهدید میکند مقابله کنم، چه این عنصر تهدیدکننده عضو FATF باشد و چه نباشد. زیرا هماکنون که وارد آن نشدهایم، تعاملات مالی و بانکی ما را به بهانههای سیاسی و نه به دلایل فنی محدود کرده است. حتی در میان اعضای FATF نسبت به سیاسیکاری آن اعتراض وجود دارد. برخورد دوگانه FATF با امارات متحده عربی و ایران در موضوع پولشویی نمونه آشکار این برخورد دوگانه است. متأسفانه شبکههای جدید حکمرانی در جهان اینگونهاند. مثل سازمان ملل نیستند که طرف حساب شما دولتها و مجموعهای از معاهدات بینالمللی باشد و حقوق شما هم روشن باشد و لااقل بتوانید از نقض حقوق خودتان شکایت کنید.
برخی در جبهه انقلاب صادقانه معتقدند حالا که این سازوکارها و معاهدات بینالمللی و انواع سازمانهای بینالمللی رنگارنگ سودی برای ما ندارند اصلاً وارد آنها نشویم. به قول معروف سری را که درد نمیکند چرا باید دستمال بست. بر اساس آنچه در بالا توضیح دادم این رویکرد در شرایط امروز دنیا به مصلحت جمهوری اسلامی ایران نیست، هرچند دلسوزانه و دردمندانه است. دلایل من به اختصار عبارتند از:
1- متأسفانه بهرغم اصرارهای مقام معظم رهبری مبنیبر تحقق اقتصاد مقاومتی و عدم وابستگی به نفت این مهم هنوز محقق نشده است. یعنی بهدلیل وابستگی ما به فروش نفت و مبنای قیمتگذاری و فروش آن بر پایه دلار، ما ناگزیر از تعامل مالی با بازارهای جهانی مبتنی بر دلار هستیم.
2- دنیای ما روزبهروز کوچکتر میشود. ابزارهای جدید ارتباطی باعث شده آگاهی مردم جهان از زندگی مردمان دیگر بیشتر شود و این امر ناگزیر مطالبات را افزایش میدهد.
3- هر چند سال یکبار سازوکارها و شبکههای جدیدی در دنیا درست میشود که قدرت و نفوذ خاص خودشان را هم دارند و میتوانند اعمال محدودیت کنند. نمونهاش همین سازوکار شبکهای FATF است. ما اگر کنار بکشیم نمیتوانیم این سازوکارهای جدید را بشناسیم و از بروز تهدیدات از طرف آنها جلوگیری کنیم و این در حالی است که تهدیدات این نهادها، با عدم حضور ما برطرف نمیشود.
4- سیاست کلان نظام، کنار کشیدن از صحنههای بینالمللی نیست. سیاست ما این است که با حفظ اصول و ارزشها در جهان ایفای نقش کنیم. مثل کاری که اکنون در منطقه میکنیم، دوستانمان را پیدا میکنیم و به بیطرفها میگوییم علیه ما با آمریکا ائتلاف نکنند؛ از این طریق مانع بروز تهدیدات میشویم و در همان حال فرصت مبارزه و تقابل در قالبهای جدید را هم ایجاد میکنیم.
مبارزه ما با آمریکا در منطقه، آمیزهای از مبارزه نرم و سخت است. اگر ما بعد از سقوط صدام میگفتیم آمریکا آنجا حضور دارد و ما نباید کاری کنیم آیا امروز میتوانستیم به توفیقاتی نظیر دفع داعش و حفظ نظام قانونی سوریه دست یابیم؟ این فرصتها در سایه حضور و طراحی مبارزه روزآمد بهوجود آمد. ما باید همین مدل و الگو را با تغییراتی در نظام بینالملل بهکار بگیریم. همان الگویی که آن را «روزآمد کردن مبارزه» مینامم.
نباید حتی یک لحظه تصور کنیم که رقیب حسن نیت دارد یا میخواهد با شیوهای که به آن اشراف داریم با ما مقابله کند.
با حضور هوشیارانه و آماده در عرصههای بینالمللی میتوانیم برای جمهوری اسلامی فرصتسازی کنیم. میتوانیم از دفع تهدید فراتر برویم. البته که لازمه این کار بهرهمندی از دیپلماتها و کارشناسان و متخصصان انقلابی است که هم دنیا را خوب بشناسند، هم به ارزشهای بنیادین نظام باور داشته باشند.
این رویکرد نه به معنای کنار کشیدن است و نه پذیرش خواستههای نظام سلطه. درست منطبق بر اصول و مطالبات رهبری است. کافی است به بیانیه گام دوم و مفهوم نظام انقلابی مراجعه کنید. نظام انقلابی یعنی تلفیق جوشش انقلابی با نظم سیاسی و اجتماعی. ما هم به روحیه انقلابی نیاز داریم هم به نظم. یعنی روحیه انقلابی نباید منجر به بینظمی شود و در همان حال نظمخواهی نباید به معنای عبور از ارزشهای انقلابی باشد.
مبانی پیشگفته و بررسی موضوع FATF نشان میدهد که در شرایط کنونی پذیرفتن توصیههای این نهاد قطعاً به ضرر ماست، اما همین مبانی و پیشگفتهها این را هم برای ما روشن میکند که پاسخ سریع و صریح «بله» یا «نه»، منافع ملی امروز و فردای ما را تأمین نمیکند. توضیح این موضوع را در نوشتهای دیگر به تفصیل خواهم آورد.
باید اصل روزآمد شدن و متحول شدن شرایط تعامل، تقابل و رقابت را درک کنیم و خودمان را برای انواع روشها و ابزارهای جدید مبارزه آماده کنیم و بدانیم که پیشنیاز هر اقدامی، به دست آوردن بنیه مناسب اقتصادی متکی به مردم و توان داخلی است.