اکثر افرادی که پلاکارد در دست دارند و علیه اف ای تی اف شعار میدهند، پاسخ روشنی درباره قوانین پولشویی ندارند چون آنها را با توجیههای ساده بسیج می کنند.
به گزارش جماران، روزنامه ایران نوشت:
کارگروه اقدام مالی موسوم به «افایتیاف» تعلیق ایران از لیست سیاه خود را در آخرین نشست به مدت 4 ماه دیگر تمدید کرد. این تصمیم ظاهراً ناظر بر تصویب لوایح 4 گانه دولت در مجلس است. اگرچه دو لایحه پالرمو (الحاق به کنوانسیون بینالمللی مبارزه با جرایم سازمان یافته فراملی) و سیافتی (الحاق به کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم) هنوز در مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین تکلیف نشده است. محسن صفایی فراهانی از کارشناسان حوزه اقتصادی و از مدیران باسابقه کشور در گفتوگو با «ایران»، با اشاره به ضرورت تصویب این لوایح و تعلل بررسیها در مجمع تشخیص مصلحت نظام، معتقد است که نوعی سیاستزدگی در فضای تصمیمسازی کشور سایه انداخته است. به گفته وی، نباید با تصویب نکردن آنها، شرایط را برای اعمال فشارهای بیشتر بر مردم مهیا کنیم.
شما به عنوان یک متخصص در حوزههای اقتصادی و مدیریتی ضرورتهای تصویب لایحه پالرمو را در چه مواردی میدانید؟
مسأله لوایح چهارگانه موضوع جدیدی در کشور نیست. متأسفانه این رویه در کشور حاکم است که مسائل و تصمیمات مهم را در ثانیههای آخر و به قولی در دقیقه 90 بگیرند. در موضوع لوایح پولشویی هم این شرایط است. در حالی که زمان کافی و وافی برای بررسی همهجانبه لوایح چهارگانه در ارکان تصمیمسازی کشور وجود داشت، اما با اتلاف وقت و با اتمام مهلت چهار ماهه گروه ویژه مالی به ایران، هنوز تصمیمی روشن و واضح در مورد این لوایح بخصوص در مورد سیافتی اتخاذ نشد! علت آن هم سیاستزدگی فضای تصمیمسازی کشور است که سیطره و حاکم شدن دیدگاههای سیاسی و جناحی در کشور حتی بر سر موضوعات اقتصادی و فنی هم باعث کشدار شدن اتخاذ تصمیم در کشور میشود. موضوع پولشویی یک پدیده جهانی است و همه کشورها بخصوص کشورهای جهان سوم از این مسأله رنج میبرند. در ایران هم بالطبع با توجه به همسایگان شرق و غرب کشور و موقعیت جغرافیایی ایران و میزان قاچاق در منطقه همین طور کشور ما و فقدان ساز و کارهای دقیق برای رصد انتقال انبوه پولهای مشکوک و مقابله با ورود پولهای نامشروع به چرخه اقتصادی کشور جدا از بحثهای بینالمللی و مسأله تروریسم، یک مسأله جدی در اقتصاد ایران است. انتقال پول در دولتهای توسعه یافته و در حال توسعه به همراه مستندات دقیق انجام میشود. امکان نقل و انتقال پول به شکلی که اکنون در کشور ما وجود دارد در بسیاری از کشورهای دنیا حتی در کشورهای حوزه جنوب خلیج فارس غیرممکن است. از این رو باید توجه داشت که سازوکارهای مالی برای شناسایی پولهای حاصل از فعالیتهای نامشروع به اصطلاح حقوق بینالمللی جزو قواعد آمره است. یعنی همه کشورهای دنیا مبارزه با پولهای کثیف را پذیرفتهاند.
نظام اقتصاد بینالملل در عصر جدید متأثر از چارچوبهای مشخص و تعریف شده است. در این بستر بدیهی است که قدرتهای بزرگ بسته به توانمندیهای خود از آن فضا سعی در سوء استفاده در جهت تحقق اهداف خود دارند. اما این امر به این مفهوم نیست که کنوانسیونهای جهانی تماماً تهدید یا کلاً فرصت است. بسته به شرایط و توان ملی میتواند هر یک از آنها باشد. کشور ما مثل سایر کشورهای دنیا عضو سازمان ملل است و شورای امنیت این سازمان در سالهای بعد از 1385 با صدور قطعنامههای متعدد ایران را نه تنها تحت تحریمها سنگینی قرارداد بلکه به بهانه اینکه امنیت جهانی را به خطر میاندازد مشمول تبصره ذیل بند 7 منشور ملل قلمداد نمودند و عملاً کشور را در لبه پرتگاه جنگ بردند! و با تأسف حتی روسیه و چین هم رأی مثبت به آن قطعنامهها دادند. رأی مثبت این کشورها یک پیام داشت و آن اینکه در تصمیمگیری رهبران دنیا، ملاک صرفاً منافع ملی است و بس. بایستی این نگاه در رویه و تصمیمات سیاستهای داخلی و خارجی کشورما هم بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد. در مورد لوایح چهارگانه هم ضروری است که تصمیمسازان از حالت جناحبازی خارج شده و وارد گود کارشناسی و تخصصی گردند. حضرات حتماً توجه دارند که در سال 96 کشور بر اساس گزارش بانک مرکزی تراز سرمایه بیش از 20 میلیارد دلار کاهش پیدا کرد و به تعبیر صحیح این میزان سرمایه از کشور خارج شد. در این سالها بین 10 الی 15 میلیارد دلار قاچاق در کشور غیر از مواد مخدر صورت میگیرد. همین دو عدد را کنار هم بگذارید، مشخص میشود که فقط در سال گذشته حجم پول جابهجا شده نامشروع از میزان بودجه یک سال کشور بیشتر است!
آیا این میزان تخلف مالی در کشور نبایستی باعث توجه بیش از پیش اعضای محترم مجمع قرار گیرد، واقعاً 360 هزار میلیارد تومان پول در یکسال برای گروهی خاص این نگرانی را به وجود نمیآورد که گروههای ذینفع از همه ابزارهای تحبیب و تهدید استفاده نمایند که جلوی تصویب این لوایح را بگیرند؟
همان طور که میدانید، این روزها موجی از حملههای مختلف از برگزاری تجمع و مصاحبه و تا صدور بیانیه علیه تصویب آخرین لایحه مبارزه با پولشویی شروع شد و در این رابطه فضاسازی شدیدی در حال انجام است. توصیه شما به اعضای محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام برای عدم تأثیرپذیری از این فضاسازیها چیست؟
بی گمان اکثر افرادی که پلاکارد در دست دارند و شعار میدهند، اگر از آنها در رابطه با مسائل قوانین پولشویی سؤال شود، جواب روشنی نخواهند داشت چون آنها را با توجیههای ساده برای این کار بسیج کردهاند، بدیهی است صاحبان منافع برشمرده در بالا، دقیقاً نگران سامان گرفتن و ایجاد چارچوبهای دقیق و کنترلی نقل و انتقال پول هستند و برای این امر از همه ابزارها سعی به بهرهبرداری دارند. اعضای مجمع باید متوجه جایگاه قانونی و از همه مهمتر خطیر بودن مسئولیت و تصمیمشان شوند. قضاوت واقعی برعهده تاریخ خواهد بود. همان طور که در تاریخ معاصر ایران از امیرکبیر به عنوان معمار اصلاحات و از دکتر محمد مصدق به عنوان قهرمان ملی یاد میگردد. به قضاوتهای امروزی نیز خواهند نشست! مطمئناً تاریخ ایران اقدام وزیر خارجه فعلی آقای دکتر ظریف را که با تصویب برجام و لغو قطعنامههای شورای امنیت، کشور را از پرتگاه جنگ نجات داد، فراموش نخواهد کرد. برای همین اعضای محترم مجمع بایستی با کنار گذاشتن نظرات جناحهای سیاسی به اهل فن و تخصص رجوع کنند. کارشناسان حقوق بینالملل، روابط بینالملل و از همه مهمتر کارشناسان خبره بانکی در بخش بینالملل بیشترین دانش و اطلاعات را نسبت به این سازوکار مالی دارند.
امروز مسأله تحریمهای ظالمانه امریکا بیشترین فشار را به ملت وارد میکند نبایستی شرایط را برای فشارهای بیشتر به اقتصاد ایران فراهم نمود!! در شرایط حاضر هرگونه فشار اقتصادی اضافی بر کشور میتواند آثار جبران ناپذیری بر جریان سیاسی ملی داشته باشد. برای همین تصمیم کنونی مجمع بسیار تعیین کننده است. میتواند امید را به بازار داخلی و روزنههای اقتصادی را هر چند ضعیف و متوسط به روی اقتصاد کشورمان باز کند. اعضای مجمع باید توجه کنند در حال حاضر چه کشورهایی در لیست سیاه گروه ویژه مالی هستند. آیا کشورهای استقلال طلب هستند یا آنهایی که از نابسامانیهای مدیریتی و مالی فراوان رنج میبرند، کشورهایی مثل افغانستان، کره شمالی، عراق، پاکستان، یمن، لیبی، ساموا، باهاما، نیجریه و... آیا این کشورها هیچ کدام به خاطر حفظ استقلال و شأنیت سیاسی شان وارد لیست سیاه شدند؟ یا در تمامی آنها واقعاً فساد و پولشویی گسترده باعث قرار گرفتن آنها در این لیست سیاه شده است. آیا کشوری مثل ایران که خود را یکی از قدرتهای منطقهای میداند، شایسته است که نامش در کنار ساموا و سودان جنوبی قرار گیرد؟ برای همین انتظار از مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان ارگان قانونی و رسمی کشور این است که با تشخیص درست و نگاهی از روی مصلحت ملی تصمیمگیری کند. اعضای این مجمع باید متوجه مسئولیت تاریخیشان باشند چرا که هر گونه اهمال و بی توجهی میتواند هزینههای زیادی را بر کشور تحمیل نماید.
به نظر شما در صورت تأیید لایحه پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت نظام چه اثرات مثبتی در روابط خارجی ایران خصوصاً روابط اقتصادی ایران با دیگر کشورها به وجود میآید و این فرآیند در تلاش اروپا برای برقراری روابط مالی با ایران چه تأثیری خواهد گذاشت، عدم تصویب این لایحه چه اثراتی خواهد داشت؟
دنیای امروز، عرصه رقابت برای کسب منافع بیشتر است. منافع قدرتهای بزرگ و اساساً نظام جهانی بر حفظ وضع موجود نهفته است. برای همین هر بازیگری که بخواهد امنیت بینالمللی را به چالش طلبد با واکنش قدرتهای جهانی روبهرو خواهد شد. روشنترین این مثال چین امروز است. چینیها بعد از دو دهه آزمون و خطا در نهایت به این جمعبندی گفتمانی رسیدند که باید با نظام بینالملل به سر سازگاری برسند و به جای تنش از فرصتهای بینالمللی در جهت توسعه اقتصادیشان بهره گیرند. حاصل رویکرد بینالملل گرایانه چین، رسیدن این کشور به رتبه دوم اقتصاد و داشتن 14 درصد از حجم کل تولید ناخالص ملی دنیاست. رهبران چین به این درک رسیدند که برای بقا باید وارد تعامل شوند. قابل ذکر است که خود مائو معمار انقلاب بزرگ چین در سال 1949 بعد از انقلاب فرهنگی متوجه مسیر اشتباهش شده بود. رهبر چین وقتی در سال پایانی دهه 60 میلادی متوجه اشتباه رفتارش میشود، به سراغ چوئن لای میرود. رهبر چین با همفکری با لای به این جمعبندی میرسد که منافع چین در گرایش به سمت امریکا است. برای همین برخلاف آنچه که در افکار عمومی دنیا مطرح است که امریکا به سراغ چین رفته، این رهبران چین بودند که برای ترقی و توسعه ملتشان به سمت امریکا رفتند. چوئن لای در اهمیت و درستی تصمیمشان میگوید «چین نیم قرن به صلح با جهان و امریکا نیاز دارد، نیم قرن چین آهسته و پیوسته با قطبهای اقتصادی برای رسیدن به سطح مورد نظرش باید کار کند.» در آن دوره به دستور مائو از طریق پاکستان چوئن لای نامهای در 8 دسامبر 1970 به رئیس جمهوری امریکا مینویسد و در آن از آمادگی دولتش برای بهبود روابط سخن میگوید. رهبر چین در همان مقطع با خبرنگار معروف امریکایی، ادگار اسنو مصاحبه میکند و در گفتوگویش به صراحت اعتراف میکند که در انقلاب فرهنگی مسیری اشتباه را رفته است و در ادامه میگوید برای برون رفت از وضعیت حاضر «چینیها و امریکاییها باید از تعصب و غرض ورزی دست بردارند، ما میتوانیم بین دو کشور احترام و برابری متقابل داشته باشیم.»
ادگار اسنو در کنار همان مصاحبه مینویسد«دغدغه اصلی مائو که فقط به چین میاندیشد، آینده چین بود. مائو گفت: چین میتواند از شیوه و نحوهای که امریکا با پیروی سیاست عدم تمرکز و توزیع مسئولیتها و داراییها میان 50 ایالت توسعه یافت، درسهای بزرگی بیاموزد، همه کارها از دست دولت مرکزی برنمیآید، چین باید به طرحهای نو و پیشگامیهای ایالتی و محلی چشم بدوزد، همه کارها را که نمیشود به من محول کرد!»
او در همان مصاحبه تاریخی به تقبیح دروغگویی در جامعه چین پرداخت و تقصیر آن را به گردن گاردهای سرخ که افراطی عمل کرده بودند (عوامل پیاده کردن انقلاب فرهنگی) و اکنون بساطشان به دستور مائو برچیده شده بودند، انداخت و گفت «اگر انسان راستگو نباشد، چگونه میتوان اعتماد دیگران را بر خود جلب کند؟ چگونه میتوان جامعهای که دروغ در آن رواج دارد، اداره کرد؟ چه کسی به حاکمان دروغگو اطمینان خواهد کرد؟ اسنو نوشته بود: «مائو میگوید او اکنون راهب تنهایی است که با چتر مندرسی روی سرش دنیا را سیر میکند.»
هدف مائو از این جمله آخر، در واقع مخاطبان داخلی بود، بخصوص رهبرانی که تا آن روز مخالف برقراری مناسبات با واشنگتن بودند و آشکارا نفرت خود را از امریکا ابراز میکردند، مخالفتهای ریشهدار و بی امان این گروه، اندکی پس از اینکه امریکا درها را به روی چین گشود، به بحران «لین بیائو» (جانشین وقت مائو) و مرگ او منتهی شد!مدل رفتار مسئولان و همچنین توسعه چین بسیار عبرت انگیز و آموزنده است. ایران برای برون رفت از این بحرانهای فراگیر و رسیدن به شرایط مناسب نیازمند طراحی مدلی جدید و هوشمندانه در جهان امروز است. روابط خارجی عرصه تسهیلگری برای حضور در بازارهای جهانی و جذب سرمایههای بینالمللی است. پیششرط این امر، احترام به چارچوبها و هنجارهای جهانی و تعامل سازنده با آنهاست. هم اکنون اروپاییها با مدل اینستکس ادعای تجارت و تعامل با ایران را دارند! باید از همین فضاها استقبال و استفاده کرد. حرف درشت و قهر در سیاست خارجی میتواند تاکتیکی باشد ولی چنانچه استراتژیک شود، مساوی با فرصت سوزی است. امید این است که با عقل مدیریت جمعی، ضمن نجات کشور از بحرانها و تلاشهای خرابکارانه مثلث واشنگتن، ریاض و تلآویو، جایگاه واقعی و درخور شأن ملت ایران را در ساختار جهانی کسب نماییم.