« احتمال قوى مىدهم که پس از من براى انتقامجویى از من به بعض نزدیکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا مىدانم بزنند و به آتشى که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند»
پیگاه خبری جماران: بنا به اظهارمرحوم سید احمدآقا (ره) دفاع از نزدیکان و از جمله خود وی در فرهنگ امام راحل رایج نبوده است، اما حضرت امام(س) آنگاه که مظلومیت ایشان و بیانصافیهای تهمتزنان و شبههافکنان را ملاحظه کردند، به انگیزه دفاع از مظلوم به نوشتن شهادت نامه ای جهت رفع ظلم و رد تهمتهای ناروا اقدام کردهاند و در آن از حرکت سید احمدآقا بر مسیر واقعی انقلاب اسلامی و پشتیبانی همهجانیه از آن، سلامت در امور مالی، عدم طرفداری از منافقین و بنیصدر و موافقت جدی با روحانیت از طرف ایشان گواهی دادهاند، اما سوای این همه مسائل این نامه خود سندی است بر مظلومیت امام و خانودهاش در انقلابی که خود بنیانگذار و رهبر آن بودهاند.
حضرت امام خمینی در این مرقومه که به صورت پیام به ملت ایران و در تاریخ بیست و سوم آبان 1361 ش. نگاشته شده است، راجع به مرحوم حاج سید احمد خمینی و رفع ظلم و تهمتهای ناروا از ایشان می فرمایند: « احتمال قوى مىدهم که پس از من براى انتقامجویى از من به بعض نزدیکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا مىدانم بزنند و به آتشى که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیاناً به صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگیرند. و اکنون در حیات من گفتگوها و زمزمههایى به گوش مىخورد که احتمال فوق را قوىتر مىکند. لهذا من احساس وظیفه شرعیه نمودم براى رفع ظلم و تهمت، نظر خود را نزد ملت عزیز اظهار کنم که از قِبَل من در این خصوص تقصیرى نباشد. یکى از آنان که بیش از همه احتمال انتقامجویى از من درباره او مىرود احمد خمینى فرزند این جانب است».
در ادامه به بازخوانی این پیام می پردازیم:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
23/ 8/ 1361
الحمد للَّه على آلائه و الصلاة و السلام على أنبیائه و اولیائه سیّما النبی الختمی حبیب اللَّه صلى اللَّه علیه و آله سیّما غائبهم و قائمهم ارواحنا له الفداء.
این جانب هیچ گاه میل نداشته و ندارم که درباره نزدیکان خود سخنى بگویم یا دفاعى کنم. لکن علاوه بر آنکه در پیشگاه مقدس حق- جل و علا- مقصر و مجرمم و از درگاه متعالش امید عفو و بخشش دارم و تمام سرمایهام اعتراف به تقصیر و عذر از آن است و در نزد مسلمانان و ملت عزیز نیز اعتراف به قصور و تقصیر و از آنان امید عفو و طلب آمرزش دارم، در پیش گروههایى و اشخاصى گناهانى نابخشودنى دارم و احتمال قوى مىدهم که پس از من براى انتقامجویى از من به بعض نزدیکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا مىدانم بزنند و به آتشى که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیاناً به صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگیرند. و اکنون در حیات من گفتگوها و زمزمههایى به گوش مىخورد که احتمال فوق را قوىتر مىکند. لهذا من احساس وظیفه شرعیه نمودم براى رفع ظلم و تهمت، نظر خود را نزد ملت عزیز اظهار کنم که از قِبَل من در این خصوص تقصیرى نباشد. یکى از آنان که بیش از همه احتمال انتقامجویى از من درباره او مىرود احمد خمینى فرزند این جانب است. این جانب در پیشگاه مقدس حق شهادت مىدهم که از اول انقلاب تا کنون و از پیش از انقلاب در زمانى که وارد این نحو مسائل سیاسى شده است از او رفتار یا گفتارى که بر خلاف مسیر انقلاب اسلامى ایران باشد ندیده ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانى نموده و در مرحله پیروزى شکوهمند انقلاب مُعین و کمک کار من بوده و است و کارى که بر خلاف نظر من است انجام نمىدهد و در امور مربوطه چه در اعلامیهها یا ارشادها بدون مراجعه به من تصرف و دخالتى نمىکند؛ حتى در الفاظ اعلامیهها بدون مراجعه دخالت نمىکند و اگر در امرى نظرى دارد تذکر مىدهد که تذکراتش نیز صادقانه و بر خلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذکراتش را نپذیرفتم تخلف از قول من نمىکند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم قبول مىکنم و امیدوارم حرف صحیح را از همه کس قبول کنم. و اما در جهت مالى که بعض مخالفان انقلاب گاهى نسبتهایى به او مىدهند باید بگویم که ایشان در امور مالى من دخالت ندارد و ضبط و حفظ بیت المال در اختیار بعض آقایان مورد وثوق مىباشد و اگر براى اشخاص وجوهى بخواهد پیشنهاد مىکند و من بدون واسطه یا به واسطه آن آقایان وجه را مىرسانم. و من اعلام مىکنم که احمد در هیچ بانک داخلى و خارجى و هیچ مؤسسهاى وجهى و سهمى ندارد و در هیچ جا در خارج و داخل زمین مزروعى و غیر آن و ساختمان و امثال ذلک ندارد و اگر بعد از من داراى یکى از این امور بود در داخل یا خارج دولت وقت با اجازه فقیه وقت مصادره نمایند و او را تحت تعقیب درآورند و امید است که دولتمردان جمهورى اسلامى همیشه ضوابط را ملاحظه و از روابط احتراز نمایند. از امورى که تذکرش خوب بلکه لازم است آن است که یکى از تهمتها که به او زدند این بود که موزه عباسى را ربوده و به پاریس برده و چندى- على المحکى- مخالفانْ وقت خود را صرف آن نمودند پس از آن معلوم شد خلاف آن. یا او در اطراف شمال زمینهایى خریده است و امثال آن که براى مخالفت با من از او انتقامجویى مىکردند. و در امور سیاسى مدتى تهمتها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب مخالفتهایى از او مىدیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبودند و در این آخر که قضیه زندان اوین پیش آمد و شکایاتى از آقاى لاجوردى مىشد و مخالفتهایى مىشد [غیر] از احمد کسى را ندیدم که بیشتر از آقاى لاجوردى طرفدارى کند و دفاع نماید و وجود او را براى زندان اوین لازم و برکنارى او را تقریباً فاجعه مىدانست. یا مسأله طرفدارى از بنى صدر، او مادامى که من از بنى صدر به واسطه بعض مصالح جانبدارى مىکردم او هم گاهى طرفدارى مىکرد و آن گاه که من پرده را بالا زده و او را برکنار کردم حتى یک مرتبه از او طرفدارى نکرد و مخالفت شدید مىکرد. یا مسأله خط سوم که مدتى نقل مجالس مخالفان بود و تهمتهاى ناروا مىزدند و من او را امر به سکوت کردم و او هیچ گاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر به واسطه انتقامجویى از من پس از من گروههایى به مخالفت او برخاستند من دیْن خود را به او به عنوان یک مسلمان و یک رَحِم ادا کردم و خداوند تبارک و تعالى حاضر و ناظر است و من امیدوارم که احمد به خداى تبارک و تعالى اتکال نماید و از غیر او از هیچ کس نهراسد و در خدمت به خالق و خلق به واسطه تهمتها و مخالفتها به خود تزلزل و تردید راه ندهد و در خدمتها از خداوند متعال چشم داشت داشته باشد و براى بدست آوردن هیچ مقامى قدم برندارد و چون او را شخص مفید براى انقلاب مىدانم امیدوارم در کنار وفاداران به انقلاب و متعهدان در راه اسلام و هدف به خدمت هر چه بیشتر قیام کند. و با برادران انقلابى و ایمانى در خط انقلاب و اسلام کوشش کند و از هیچ خدمتى مضایقه ننماید و پاداش از هیچ مخلوقى نخواهد و خدمت را در راه کشور اسلامى و اهداف الهى خالصانه و براى رضاى خالق- جل و علا- ادامه دهد. و به مستمندان و مستضعفان که حق تعالى سفارش آنان را فرموده بیش از دیگران خدمت کند و دیگران را به خدمتگزارى دعوت کند و هر چه مشکل در راه خدمت به هدف که اسلام عزیز است پیش آید و هر چه کارشکنى شود، از کوشش براى خدا دست برندارد و براى هر خدمتى که او را دعوت کردند و تشخیص داد مفید است اجابت کند و رضاى خدا را با خدمت به خلق جلب نماید. و اما در موضوع روحانیت که گاهى احمد مورد تهمت واقع مىشود من او را موافق جدى با روحانیت مىدانم. اساس روحانیت چیزى نیست که یک نفر مسْلم با آن مخالف باشد و اما موافقت بىقید و شرط که هر کس با هر عمل و اخلاق و ایده مورد تأیید او باشد و لباس روحانیت به قامت هر کس اگر چه بر خلاف مشى اسلامى انسانى رفتار کند سزاوار و موجب لزوم غمض عین باشد از او و هیچ روحانى متعهد و مسلمان معتقد به ارزشهاى اسلامى متوقع نیست و نباید باشد. و این جانب کراراً گفتهام که روحانى نماى غیر مهذب و در غیر خط اسلام از ساواکى براى اسلام و جمهورى اسلامى خطرناکتر است. در هر صورت احمد در این باره از خط اسلام و خط روحانیت متعهد پیروى مىکند و امید است ان شاء اللَّه تعالى در این خط مستقیم که صراط اللَّه است پایدار باشد. از خداوند متعال دوام جمهورى اسلامى و عزت و عظمت مسلمانان جهان بویژه ملت شریف ایران و تعهد و پایدارى متصدیان امور و قدرت و شوکت رزمندگان سلحشور و حضور ملت بزرگ ایران را در صحنه خواستار [م]. و السلام على عباد اللَّه الصالحین. - یکشنبه 23 آبان 1361/ 27 محرّم الحرام 1403
روح اللَّه الموسوی الخمینى غفر اللَّه له