آقای جمی یکی از مردمیترین چهرههای روحانی بود و بین مردم، ساده رفتوآمد میکرد. مثلا برادرش در دوره جنگ با یک پیکان66 راهنما و راننده ایشان شده بود و به شهادت هم رسید. دفتر و دستکی نداشت و تلفن مردم را خودش جواب میداد. ایشان حرفهای کسانی را که از شرایط جنگ ناراحت بودند و اساعه ادب میکردند با سعه صدر میشنید. ایشان پذیرای حرفها و درددلهای همه مردم بود. ساده زندگی کرد و مالی نیندوخت و تشخص خاصی برای خودش قائل نبود.
به گزارش جماران؛ روزنامه همشهری نوشت: مراسم دهمین سالگرد آیتالله غلامحسین جمی، امامجمعه پیشین شهر آبادان، روز جمعه 7 دیماه 97 پس از نماز مغرب و عشاء در حسینیه جماران برگزار میشود. جمی طی 8 سال جنگ تحمیلی، نقش مؤثری در مقاومت آبادان و خوزستان ایفا کرد و از یاران امامخمینی(ره) و امامجمعه آبادان پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. او 8 دیماه سال87 درگذشت. به همین مناسبت با غلامعلی رجایی، استاد دانشگاه و مشاور شهردار تهران که خاطرات آیتالله جمی را از دوران جنگ به یاد میآورد، گفتوگو کردیم. گفتنی است روز جمعه براساس هماهنگیهای صورت گرفته، امکان بازدید از موزه امامخمینی(ره) و خانه موزه مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی از یک ساعت پیش از اذان مغرب فراهم است.
آقای جمی را از کجا میشناختید؟
بنده خوزستانی هستم و آن زمان مسئول تبلیغات قرارگاههای خاتمالانبیا و کربلا در جنگ بودم و با ایشان ارتباط داشتم.
ارتباط ایشان با امامخمینی(ره) چگونه بود؟
ایشان در مجلس خبرگان قانون اساسی نماینده مردم خوزستان شدند. امام(ره) عنایت زیادی به آقای جمی داشتند و به ایشان گفته بودند من از شما راضی هستم. از معدود مواردی که امام به آن مباهات میکرد این بود که نمازجمعه آبادان زیر توپ، گلوله و خمپاره برگزار میشود.
آیا سوابق مبارزات انقلابی، این آشنایی را رقم زده بود؟
بله. مرحوم آیتالله غلامحسین جمی، امامجمعه پیشین آبادان از معدود روحانیونی است که در تاریخ مبارزات مردم ایران و مردم خوزستان بهخصوص خطه مقاوم آبادان نامی مانا و ماندگار دارد. همچنان که از اسناد بهجا مانده از مبارزات ایشان موجود است، در کنار روحانیت مبارز استان در پیگیری نهضت امامخمینی(ره) و اهدافی که امام از مبارزاتشان با رژیم طاغوتی داشتند ایفای نقش کرد.
چه ویژگیهایی باعث تمایز وجوه شخصیتی آقای جمی با سایر فعالان مذهبی آن منطقه میشد؟
آیتالله جمی یک روحانی مبارز و مردمی بود؛ خوشخلقی از ویژگیهای برجسته آیتالله جمی بود. تقریبا هر آنچه از ایشان نقل شده، سیره جذب بوده است و بهخصوص ویژگی جوانگرایی ایشان در قبل و بعد از انقلاب باعث شد تا جوانهای مبارز، متدین و انقلابی مثل پروانه دور ایشان باشند. بعد از پیروزی انقلاب نیز ایشان بهفاصله کوتاهی از طرف امام(ره) امامجمعه آبادان شد و نمازجمعه را در این شهر اقامه کرد و یکی از چهرههای ماندگار روحانی و مجاهد در حفظ آبادان بود.
نمازجمعههای آبادان را چطور زیر حملات عراق برگزار میکردند؟
آقای جمی با نمازجمعههایی که برگزار میکرد حتی دشمن را به ستوه آورده بود. براساس اسناد، تحرکات و اقدامات ایشان از دید عراقیها پنهان نبود؛ اعلامیهای نیز درباره ایشان پخش کرده بودند و به ارتشیها و سایر نیروهای مسلح گفته بودند ایشان را از آبادان بیرون کنید، چون شما را بهکشتن میدهد. ایشان از تریبون نمازجمعه رودررو با دشمن میجنگید. ما هیچجای کشور نداریم که نمازجمعه سیار برقرار بوده باشد و هر هفته در جای متفاوتی تشکیل شود؛ ولی آقای جمی چنین کاری را میکرد و خودش نیز بارها مورد حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفت و سراپا غبارآلود نماز را برگزار کرد. نمازجمعه در زمان ایشان خیلی محدود تعطیل شد؛ امامخمینی(ره) نیز بسیار روی این قضیه حساس بودند و وقتی آقای جمی یکی دو هفته برای دیدار خانواده به خارج آبادان میرود، امام از ایشان میپرسد کجا بودید و چرا در آبادان نبودید؟
با توجه به تهدیدهای موشکی و حملات هوایی این نمازجمعهها با استقبال نیز مواجه میشد؟
بله. نمازجمعه آبادان نماد مقاومت و محل تجمع و دیدار رزمندگان از یگانهای مختلف و مردم عادی بود. علاوه بر این آقای جمی سعی میکرد نبض زندگی را در شهر زنده نگه دارد، بهنحوی که شهر برپا بماند، تعطیل نشود و بازار باز بماند تا مردم زندگی عادی خودشان را داشته باشند؛ خطبه عقد میخواند و پاسخگوی سؤالات شرعی و اجابتکننده تعبیر خواب و استخارههای مردم بود.
وجوه سادهزیستی ایشان در مواجهه با مردم در سالهای پس از جنگ نیز حفظ شد؟
آقای جمی یکی از مردمیترین چهرههای روحانی بود و بین مردم، ساده رفتوآمد میکرد. مثلا برادرش در دوره جنگ با یک پیکان66 راهنما و راننده ایشان شده بود و به شهادت هم رسید. دفتر و دستکی نداشت و تلفن مردم را خودش جواب میداد. ایشان حرفهای کسانی را که از شرایط جنگ ناراحت بودند و اساعه ادب میکردند با سعه صدر میشنید. ایشان پذیرای حرفها و درددلهای همه مردم بود. ساده زندگی کرد و مالی نیندوخت و تشخص خاصی برای خودش قائل نبود.
حضور در اتاق جنگ
شهر آبادان چالشهای خودش را داشت و بهعنوان مثال این تأکید وجود داشت که خانمهای جوان باید شهر را ترک کنند، چون شهر ممکن است در محاصره عراقیها دربیاید. ایشان با استفتائی که از امام(ره) کردند مشکل را حل کردند و گفتند: خانمها باید بمانند و نقش خودشان را در آبادان ایفا کنند که از قضا خانمها نقش بسزایی در امور درمانی داشتند. اتفاق دیگری که در آبادان افتاده بود این بود که به هنگام تخلیه شهر بعضا لنجها همکاری نمیکردند و نیروها را انتقال نمیدادند که آقای جمی دخالت کرد و لنجها شهر را تخلیه کردند. ایشان مرتب در اتاق جنگ شرکت کرده و از یگانهای عملیاتی بازدید میکرد. از همه مهمتر اینکه خبرهای جنگ را به دفتر امامخمینی(ره) منتقل میکرد و ارتباط مستمری با ریاستجمهوری، نخستوزیر و آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس آن زمان داشت. به همین علت نیز منزل ایشان، ستاد فرماندهی و نمازجمعه محل ملاقات ایشان با مسئولان مختلف ازجمله شهید رجایی و آیتالله هاشمی رفسنجانی و همه مسئولانی بود که به آنجا سرکشی میکردند.