پیش سمینار اول، سومین کنفرانس امنیتی تهران با عنوان «صلح و ثبات در غرب آسیا؛ یک منطقه، یک سرنوشت» صبح امروز دوشنبه ۲۶ آذر با حضور حسامالدین آشنا مشاور رییس جمهور و رییس مرکز بررسیهای استراتژیک و کمال خرازی رئیس شورای راهبردی روابط خارجی در مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه برگزار شد.
به گزارش جماران، متن کامل سخنرانی دکتر حسامالدین آشنا مشاور رییس جمهور و رییس مرکز بررسیهای استراتژیک در پیش سمینار سومین کنفرانس امنیتی تهران به شرح زیر است:
نشست امنیتی تهران فرصتی برای بازاندیشی درباره خانهای پدری و تأمل در این سوأل است که آیا فرزندان و وارثان این خانه در حال بازسازی و نوسازی آن هستند یا در دعوا و رقابت بر سر میراث، در حال تخریب و ویرانسازی خانه خود هستند ؛ بیایید با هم سخن بگوییم درباره شکستها و پیروزیها، درباره خطاها و موفقیت ها؛ درباره سوال های بزرگ و پاسخ های سخت؛ درباره آنچه بودیم، آنچه هستیم و آنچه که باید باشیم. ما در اینجا از یک زیستگاه تمدنی حرف می زنیم؛ از غرب آسیا.
بگذارید از موفقیتها و پیروزیها؛ از نیمه پر لیوان آغاز کنیم. همانطور که می دانید، برجام امروز بعد از خروج آمریکا، آسیب دیده است و حتی شاید بخاطر عدم پایبندی سایر کشورها بیشتر هم آسیب ببیند؛ اما هر اتفاقی که بیفتد، برجام توانست، داغِ ننگِ تسلیحات هستهای را از پیشانی ایران بردارد. امروز به رغم خروج امریکا از برجام، کسی از آمریکا حمایت نمیکند و کسی نگران فعالیت های هستهای ایران نیست. چه حامی و طرفدار برجام باشیم و چه مخالف و منتقد آن، می توانیم شهادت دهیم که اکنون برجام، سرمایهای ارزشمند برای صلح و آرامش در منطقه است.
صلحسازی ایران به برجام محدود نیست. ما با کمک روسیه و با حمایت از ارتش سوریه، مانع فروپاشی و تجزیه سوریه شدیم که میتوانست سرآغازی بر مداخله ها و تهاجم های دیگر باشد. پاسخ مثبت ما به دعوت دولت سوریه برای حمایت از آن در برابر توطئه خارجی مبتنی بر یکی از اصول اساسی سیاست منطقهای ایران است. ایران براندازی نظامهای سیاسی مستقر در منطقه را به روش شورشهای مسلحانه، مداخله خارجی و شیوه های غیردموکراتیک و بیرون از صندوقهای رای مغایر برنمیتابد؛ نه تنها در سوریه بلکه نسبت به همه کشورهای منطقه حتی سعودی هم همین اصل را دنبال می کنیم. اصل دوم سیاست منطقهای ما مخالفت با سرکوب داخلی و مواجهه خشونتبار با اعتراضات مردمی هستیم که میخواهند سهمی عادلانه در تعیین سرنوشتشان داشته باشند. فارغ از اینکه چه کسانی اعتراض میکنند و چه کسانی سرکوب میکنند، سرکوبگران مورد انتقاد ما هستند. چنانکه سرکوب معترضان بحرینی و یمنی مورد تایید ما نبوده و اگر چنین رفتارهایی در سوریه، عربستان و عراق هم صورت بگیرد، نباید مورد تایید ما باشد. سیاست اعتدالی ما در منطقه ایجاد تعادل میان این دو اصل است. نه به دخالت خارجی و نه به سرکوب داخلی که راه را برای مداخله خارجی بازکند و امیدها را به آنسوی مرزها روانهکند. ممکن است به اقتضای زمان و مکان، گاهی این تعادل را با برتری دادن یکی بر دیگری از دست داده باشیم اما این عدم تعادل موقتی، سیاستهای اصولی ما را در بلند مدت تحت الشعاع قرار نخواهد داد.
شکست نظامیِ خلافتِ خون و جنون پیروزی دیگر ماست. بدون جانفشانی کهنه سرداران و جوانمردان این پیروزی بدست نمیآمد. این فقط ما نیستیم که مدیون رشادتها و شهادتهای این دلاوران هستیم. تمام منطقه مدیون همت والای این اسوههای شرف و غیرت و شجاعت است. مدافعان حرم نه تنها از حرم زینب کبری (س) که از حریم امتاسلام دفاع کردهاند؛ آنها نه برای دفاع از یک نظام سیاسی بلکه برای دفاع از حرمت زنان و دختران به اسارترفته، آشیانههای ویرانشده و کودکان آوارهشده، جنگیدند. آنها اجازه ندادند مسجد دمشق به مسجد موصل دیگری تبدیلشود.
به همین ترتیب میتوانیم از موفقیتها در افغانستان و عراق هم بگوییم؛ یا از توسعه روابط همسایگی از حاشیه دریای خزر تا کرانههای خلیج فارس؛ جایی که جمهوری اسلامی ایران در تشویق به گفتگو در حل اختلافات نقش سازندهای داشته است. اما داستان این خانه پدری یک نیمه تاریک هم دارد؛
اگر به منطقه و اطرافمان نگاه کنیم، باتلاق جنگ و فقر و آوارگیها و خرابیهای بیشماری خواهیم دید. اگر به سرشتِ سرایت پذیر جنگهای منطقه توجه کنیم درخواهیم یافت که هیچ جزیره ثباتی، ایمن از تهاجم امواج کینه و نفرت وجود ندارد. اگر بر فراز گسلهایی که در پیامد مداخلاتبرون منطقهای وجنگهای فرقهای، قومی و ملی ایجاد شده، پلهای آشتی و دوستی را بنا نکنیم، دیر یا زود تَرَک های آن از میان خانهها و محلههای ما عبور خواهدکرد. آنجا که به گزارش سازمان ملل بیش از ۵۰۰ هزار نفر در سوریه کشته و نیمی از ملت آواره شده اند و در یمن بیماری و گرسنگی جان انسان هارا می گیرد و در عراق رسوبات سالهای تاریک به شکل شکاف سنی و شیعه حتی در غیاب داعش بر قلبها و ذهنها برجای مانده، از هیچ فتح الفتوحی نمیتوان سخن گفت.
در این نیمه تاریک چطور می توان رژیم صهیونیستی را ندید که سرخوشتر از همیشه، بر بام اختلافها و رقابتهای درون تمدن اسلامی، جشن گرفته بود. رژیم اشغالگر قدس که در استمرار جنگهای منطقه خود را تنها برنده نهایی منازعات می دانست اکنون نمی تواند سوز و گداز شیطانی وجنگ افروزانه خود را پنهان کند و آشکار تر از هرزمان دیگر در رأس تجزیه طلبان تمامیت ارضی سوریه و عراق ایستاده است. امروز همان نیروی شیطانی، برجام ستیزیِ جهانی خود را با صلح ستیزیِ منطقهای درهم آمیخته است. بیشک اتحاد ناگفته و نانوشته میان اسرائیل و تعدادی از کشورهایِ پیرامونی، تهدیدی حیاتی برای امنیت منطقهای ماست. آنان که دیروز پای اسرائیل را به منطقه بازکردند و امروز دست دوستی به سوی او دراز کردهاند بدانند امت اسلام آن پا واین دست را خواهد شکست.
سوال این است که چگونه می توانیم این معادله شوم را وارونه کنیم؟ چگونه می توان بر دشمن شناسی انحرافی و تکفیری که می گوید "ایران دشمن نزدیک " است و "اسرائیل دشمن دور"، غلبهکرد؟ و چگونه میتوان آنکه تعرض به یک سفارت را بهمعنای فتح یکنبرد تلقی میکند بیدارکرد؟ این دشمن شناسی انحرافی، اگرچه در پس ظاهر " اسلامی و انقلابی " پنهان شده اما می توان منشا آن را در تئوری های امنیتی امریکا و اسرائیل جستجو کرد. اخیراً گفته اید که اگر آمریکا نبود، ظرف یک هفته در عربستان سعودی به فارسی سخن میگفتند. دروغ می گویید! برادران عرب ما را تحقیر نکنید! آنان را از برادران مسلمان ایرانی خود نترسانید! ما ملتهای منطقه زبان تفاهم با یکدیگر را به خوبی بلدیم! البته اگر آمریکا مداخله نمیکرد ملت های ما به هم نزدیکتر بودند و دولت های ما همکاری بیشتری با هم داشتند. این توطئه گران چنان ما را به خلسه کشانده اند که از یاد برده ایم، منطقه ما درهم تنیده تر از آن است که بتوان منطقه را دور زد یا از فراز منطقه راهی میان بر برای تعامل سازنده با جهان یافت.
"منطقه قویتر بهجای قویترین در منطقه" پاسخی نیرومند در مقابل این قبیل القائات شیطانی است. راه دولت و ملت ما روشن است: تعامل سازنده با جهان که مطالبه مبرم مردم ما در پای صندوق های رای بود از خلال صلح سازی و همسایهداری در منطقه می گذرد. در منطقه ما پیوندی معین میان صندوق های رای و صلح وجود دارد. عراق و سوریه آشتی یافته با تنوع های فرهنگی و مذهبی و سیاسی خود می تواند سهم بزرگی در صلح منطقه ای داشته باشند. هریک از این اقوام و ادیان و مذاهب با هزاران رشته و ریشه نامرئی با هویت های متناظر خود در آنسوی مرزهای ملی پیوندی تاریخی و تباری دارند. این در هم تنیدگی است که به ما حکم می کند بگوییم :حق تعیین سرنوشت در پای صندوق های رای دمشق و حلب و حمص جدای از حق تعیین سرنوشت در استانبول و دیاربکر و اربیل و بغداد و امان و تهران و هر یک از شهر ها وکلان شهرهای منطقه نیست.
باید صلح سازی را از خویشتن و خویشتن سازی را از خویشتن داری آغاز کنیم. پیش از آنکه منطقه را بسازیم باید منطقی بسازیم از جنس یک دغدغه منطقه ای که درون هر کدام از خویشتن های فردی و جمعی ما لانه کرده باشد. ما گام برداشتن در این مسیر را آغاز کردهایم؛ ما ملتی هستیم که در انتخابات خود به "آزادی و امنیت" رای دادهایم و در امتداد همین مطالبه داخلی، می توانیم همسو با جامعه جهانی در کنار مردم جنگ زده منطقه بایستیم و آنچنان که شایسته نمایندگی یک ملت متمدن است، از فرایند اعتدالگرایی منطقهای تا رسیدن به صلح دفاع کنیم.
اعتدال گرایی و صلح طلبی منطقهای ما برخاسته از یک فرایند عمیقا مردم سالارانه در داخل است و به آن وابسته خواهد ماند. ملت ما در انتخابات خود به برنامهای رای داد که گسترش و تقویت بیشتر نهادهای مدنی مردمی به عنوان بازوی توسعه سیاسی و جلب مشارکت مردم در اداره کشور، احترام به حقوق و آزادیهای قانونی در سایه اجرای منشورحقوق شهروندی و تقویت کیفی احزاب سیاسی را سرلوحه خود قرار داده است. بر بنیاد همین مشی داخلی است که در منطقه نیز از پیوند میان صلح و صندوق انتخابات سخن می گوییم. در برنامهای که ملت ما بدان رای داده از ضرورت " گسترش همکاریهای فرهنگی، آموزشی و پژوهشی در سطح جهان با اولویت کشورهای منطقه، " سخن گفته شده و به موازات آن دولت اعتدالی ما در پیشگاه ملت ایران خود را موظف به " برونگرایی و تعامل با اقتصاد جهانی و اقتصاد منطقه " دانسته است..
عملیاتی شدن این برنامه چه در بعد فرهنگی خود وچه در ابعاد اقتصادی نیازمند یک محیط عملیاتی آکنده از صلح منطقهای است.به عبارت دیگر صلح طلبی ایران یک شعار معطوفبه "مصرف خارجی" نیست ، کاملا برعکس، بازتاب روشن برنامه داخلی وانتخاباتی ماست. صلح طلبی ایران بهخاطر وجود انتخابات در کشور ماست. استراتژی منطقه قوی تر درست در همین نقطه است که جواب می دهد. سخن ما در این چارچوب روشن است : بیایید به جای رقابت های فرساینده بر سر قدرت اول منطقه شدن و حذف دیگران، به خود منطقه فکر کنیم، به بقای این جغرافیا و به احیای این منطقه که روزگاری مهد تمدن های بزرگ بوده فکر کنیم. فراخوان منطقه قوی تر در حقیقت چیزی جز این فراخوان قرآنی نیست که می فرماید فاستبقواالخیرات، در امر خیر مسابقه دهید. بیایید به جای مسابقه بر سر تخریب ، عرصه بازسازی سوریه و عراق و یمن را به میدان مسابقه منطقه ای تبدیل کنیم و هریک از بازیگران منطقه سهم خود را برای التیام زخم جنگ های خانگی به نمایش بگذارد.
تشبیه منطقه به "کیک" و این که چه کسی سهم بیشتری از این کیک باید به خود اختصاص دهد، تشبیه گمراه کننده ای است. در حقیقت "کیک"ی در کار نیست، چگونه می توان آنجا که از آسمان بر سر کودکان یمن بمب می بارد و آنها بر روی زمین بر اثر گرسنگی و بیماری می میرند، سخن از سهمیه بندی و رقابت بر سر کیک منطقه ای گفت؟ منظره شهرهای ویران سوریه چگونه می تواند به کمک واژه کیک توصیف شود؟
ملاحظه بفرمایید مقام رهبری چه توصیفی از این منطقه دارند:
«امروز این اتّفاق افتاده؛ امروز در منطقهی اسلامی ما جنگ هست، جنگ داخلیهست، خونریزی هست، فشارهای فراوان هست؛ دولتهای بیعقل و عقبماندهی بعضی از کشورها علیه کشورهای دیگر وارد جنگ میشوند، وارد جنایتکاری میشوند. شما ملاحظه کنید، امروز مردم یمن دچار چه مصیبتیاند! عروسیشان عزا میشود؛ بمباران[شان] میکنند، مردم کوچه و بازار و مسجد و مانند اینها را نابود میکنند؛ در افغانستان یکجور دیگر، در پاکستان یکجور دیگر، در سوریه به یک نحو دیگر؛ این بهخاطر این است که ما مسلمانها ولایت بین مؤمنین را فراموش کردهایم! یعنی به قرآن عمل نمیکنیم؛ این عمل نکردنِ به قرآن است. اگر به قرآن عمل بکنیم، عزّت پیدا میکنیم؛ این راهی است که مسلمانها را خوشبخت میکند».
در میانه این معرکه فاجعه بار سهلترین راه تامین امنیت منطقه ، خویشتن داری توأم با تلاش برای قانونمند کردن رقابت ها، کاهش هزینه برای امنیت و افزایش هزینه برای حل خشونت آمیز اختلافات است. توسعه و مردم سالاری شیوه ارزان تری را برای نیل به امنیت عرضه می کند. بخش بسیار اندکی از بودجهای که صرف امور نظامی میشود، میتواند رفاه کشورهای منطقه ما را دگرگون کند و مانع سقوط حکومت های ملت پایه به آستانه ورشکستگی شود که به نوبه خود زمینه ساز موج تازه ای از افراطی گری و تروریسم خواهد شد. من امیدوارم همانطور که مردم سالاری و اعتدال ایرانیِ برخاسته از آن، راهنمای ما در رسیدن به خودشناسی، خویشتن داری و صلح خواهی است، همسایگان ما هم در توسعه سیاسی و اقتصادی خود به موفقیت برسند.
کنفرانس امنیتی تهران، فرصتی ارزشمند است که بتواند محفلی برای پرسیدن سوال های بزرگ باشد و جستجویی برای پاسخ های سخت. باید مجمعی باشد برای ارزیابی سرچشمه موفقیتها و شناخت ریشه شکست ها؛ باید مجالی باشد برای دیدن هر دو نیمه روشن و تاریک. اینکه هر کشور چگونه می تواند با بالا رفتن از گرده دیگران به قله موفقیت های زودگذر برسد، سخت نیست. خلاقانه تر این است که چگونه می توانیم با همراهی کشورهای یک منطقه به توسعه، قدرت و پیشرفت دسته جمعی و پایدار برسیم.