در این مطلب آمده است: در هر کشوری، زن نیمی از جامعه را تشکیل میدهد و نقش او در رشد و تعالی انسان و جامعهی انسانی بسیار مهم است.
در متون دینی و منابع اسلامی نیز به موارد زیادی برمیخوریم که نشان از جایگاه ویژهی زن در جامعه دارد حضور فعال زن مسلمان ایرانی در حوزههای مختلف علمی، آموزشی، فرهنگی، پژوهشی، اجتماعی موید این مطلب است. بنابراین، اسلام با ظرافتی شایان توجه، نقش زن را در حوزههای مختلف جامعه به ویژه در حوزهی تعلیم و تربیت فرزندان صالح و مجاهدان راه خدا تبیین کرده است.
زن علاوه بر رسالت و مسئولیت تربیت نسلی هوشمند و متعهد، رسالت حضور در صحنههای اجتماعی را نیز، بر عهده دارد (فتاحی زاده، 1388: 5-6) بنابراین، اسلام با برخورد اصولی ضمن رفع مشکلات، زمینهی رشد و تعالی زن را مهیا کرده و با منطق، ریزبینی و دوراندیشی ویژهای، نارساییها، ضعفها و ناهنجاریهای جامعه را اصلاح میکند و با طرح برنامههای راهگشا و رساندن جامعه به قلّهی سلامت، زمینهی حضور آحاد مردم به ویژه زنان را در صحنههای فرهنگی، اجتماعی و ... فراهم میآورد (فتاحی زاده، 1387: 37-38).
اصولا در جوامع دینی، حفاظت و مراقبت از عفت عمومی وظیفهای است که به عهدهی هر زن و مردی محوّل شده است؛ به عبارت دیگر، حفظ حرمت و رعایت حجاب و عفاف، تنها وظیفهی زن نیست، بلکه مرد نیز، ملزم به رعایت دستورهای شرع مقدس اسلام است.
در حقیقت، میان زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد. اگر فردی در حین خطا، به یاد بیاورد که چه بسا فرد دیگری نسبت به خانوادهاش چنین خطایی را مرتکب خواهد شد، قطعاً مرتکب خطا نمیشود. از این رو، روشن است که غیرت اجتماعی از جمله ضمانتهای اجرایی امنیت جامعه است و زمینهی فعالیت اجتماعی زن را فراهم میکند. البته، در جامعهی اسلامی این تکلیف به وسیلهی بیشتر مردان مسلمان رعایت میشود.
زنان با آرامش کامل در صحنهی اجتماعی حضور مییابند و وظایف محوله را در سایهی امنیت و آرامش خاطر انجام میدهند بنابراین، روح عفاف در کنترل رفتار و رعایت وقار و متانت خلاصه میشود؛ ولی اگر به پوشش ظاهری بسنده شود و ملکهی تقوای رفتاری در زن به وجود نیاید، حجاب و در واقع، حیای زن مانند کالبدی بیروح خواهد بود و در جامعه اثر نامطلوبی میگذارد (همان: 40-43).
بنابراین، با نگاه عالمانه و عادلانهی اسلام نسبت به زن، شخصیت حقیقی او شکل میگیرد و جامعه نیز مهد پرورش انسانهای شایسته میشود. حجاب در چنین جامعهای حافظ پاکی و عزت زن و تضمین کنندهی آزادی و ارزشهای انسانی است. حجاب نگاهدارندهی حریم خانواده از خطرات احتمالی است. و در واقع، نعمتی است که خداوند به زن عطا فرموده تا عظمت و حرمت او با قرار گرفتن در هالهای از عفاف حفظ شود. (بهروزی، 1387: 27).
مفهوم حجاب
کلمه حجاب از نظر لغت مترادف واژهی عربی ستر (پوشیدن، پوشش، حائل، پرده، حجاب و مانع) است. در اصطلاح فقهی، کلمهی «ستر» به معنای پوشش به کار رفته است؛ امّا استفاده از کلمهی حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است. براساس، آن چه در متون اسلامی عنوان شده، معنای پوشش اسلامی این است که زن در مواجهه و معاشرت با افراد نامحرم بدن خود را بپوشاند و خودنمایی نکند. بنابراین، حجاب به معنای پوشش اسلامی دو بعد ایجابی و سلبی دارد:
یکم: بعد ایجابی (وجوب پوشش بدن)؛
دوم: بعد سلبی (حرام بودن خودنمایی در مواجهه با نامحرم).
این دو بعد باید در کنار یکدیگر باشند تا حجاب اسلامی تحقق یابد. گاهی برخی از زنان به ظاهر با حجاب، برای پوشش خود، از رنگهای جذاب و تحریک کننده استفاده میکنند و در عین پوشیده بودن ظاهر بدن، زیبایی آنان آشکار است، گویی اصلا لباس نپوشیدهاند.
این رویکرد دور از روح حجاب است و نمیتوان گفت: حجاب رعایت شده است؛ زیرا حجاب به منظور تأمین سلامت روحی و روانی مردم و جلوگیری از مفاسد است (مهدی زاده، 1388: 24). بنابراین، پوشش نباید ابزار و وسیلهای برای نشان دادن زیبایی و تحریک غرایز جنسی و بروز مفاسد اجتماعی باشد.
فلسفه حجاب
حجاب از احکام ضروری اسلام است که عموم مسلمانان در رعایت آن اتفاق نظر دارند. کتاب، سنت، فقه و سیرهی اسلامی بر آن صراحت دارد. از نظر اسلام، حجاب وسیلهای است برای صیانت از زن و ارتقای شأن و شخصیت او. در فرهنگ اسلامی فلسفه حجاب و دلایل آن تبیین شده، و تبعات بدحجابی بیان گردیده است.
همانگونه که در آیههای 30 و 31 از سوره نور تصریح شده، قرآن کریم نگاه مرد و زن را محدود کرده، و آن را رمز پاکی و طهارت روح آنان دانسته است.
این پاکی و طهارت همان عفاف و پاکدامنی است که راه مفاسد را میبندد و مرد و زن موظف شدهاند عفت نفس را در غرائز نفسانی و امیال جنسی پاس دارند و پیرو هواهای نفسانی نباشند، و نیز زن را مکلف کرده پوشش و سراندازهای خود را بر سر و گردن بیفکند و زیور پنهان خود را جز برای همسر و محرمان آشکار نکند.
بنابراین، براساس آیات، روایات و فقه اسلامی، حدود نگاه و حجاب و مسائل غریزی در چارچوب شرع مقدس تبیین شده و تخلف از آن حرام و نامشروع است و فلسفهی آن همان امنیت روانی، پاکدامنی، سلامت فرد، خانواده و سعادت جامعهی بشری است و پاسداری از آن وظیفهی فردی و خانوادگی و حاکمیتی است و تخلف از آن موجب ناکامی، نگونبختی، فساد و تباهی فرد، خانواده و جامعه است.
پوشش زن
پوشش زن مسلمان در قرآن کریم و احادیث اسلامی به عنوان وظیفهای حتمی و دارای فلسفهی معقول و ارزنده معرفی شده است.
زن مسلمان نیز با درک روشن آثار وجودی خود، پوشش اسلامی را با معرفت پذیرفته است و آن را نگهبان تقوا، عفت، حیا، نجابت، وقار، پاکی، ظرافت، فضیلت، صلابت، سلامت و متانت خود میداند. اگر میبینیم که وظیفهی پوشش به زن اختصاص یافته، به این دلیل است که ملاک آن، ویژهی زن است.
زن مظهر جمال و مرد مظهر شیفتگی است. با این که دستور پوشیدن برای مرد مقرّر نشده است، ولی عملاً مرد پوشیدهتر از زن از منزل بیرون میرود؛ زیرا تمایل مرد به نگاه کردن و چشمچرانی است، نه به خودنمایی. برعکس، تمایل زن بیشتر به خودنمایی است نه چشم چرانی. تمایل مرد به چشم چرانی، زن را بیشتر تحریک به خودنمایی میکند، و تمایل به چشمچرانی، کمتر در زن وجود دارد (قاضی، 1387: 38-39). در واقع، مرد کمتر تمایل به خودنمایی دارد.
حکمت پوشش و ضرورت آن
لباس پوشیدن، شأنی از شئون انسان، و پدیدهای است که تقریباً به اندازهی طول تاریخ بشر سابقه، و به قدر پهنهی جغرافیایی امروزین زمین گستره دارد. این پدیده با ویژگیهای مختلف فردی و اجتماعی انسان در ارتباط است و میتوان آن را از دیدگاههای مختلفی از قبیل: روانشناسی، اخلاق، اقتصاد، جامعهشناسی، مذهب، قانون، تاریخ و جغرافیا مورد مطالعه قرار داد و در صدد یافتن پاسخی به این گونه پرسشها برآمد که: چرا انسان لباس به تن میکند؟ میان نوع لباس و ویژگیهای روانی انسان چه رابطهای است؟ در قوانین مدنی چه قوانینی برای پوشش مردم وضع شده است؟ (حداد عادل، 1386: 5).
افعال تکلیفی بشر از حسن و قُبح ذاتی برخوردار است و عقل میتواند حسن و قبح آنها را شناسایی کند.حجاب و بدحجابی هم مانند سایر کارهای انسان دارای حسن و قبح ذاتی است.(قاسمی، 1387: 71).
به همین دلیل، حجاب یک ارزش و بدحجابی یک ضد ارزش است
ویژگیهای پوشش
پوشش ویژگیهایی دارد که عبارتند از:
الف) ضخامت: یکی از ویژگیهای پوشش، ضخامت آن است؛ به گونهای که پوست بدن از زیر آن پیدا نباشد؛ در غیر این صورت پوشش محسوب نمیشود.
ب) سادگی: یکی دیگر از ویژگیهای پوشش رعایت سادگی و پرهیز از زینت تحریکآمیز است. زن نباید از پوششی استفاده کند که جاذبههای آن جای جاذبههای برهنگی را بگیرد. بدون شک استفاده از لباسهای بدننما دور شدن از تقوا در پوشش را در پی دارد و به نوعی توجه مرد نامحرم را به زن جلب می کند. بنابراین، زری دوزی، تودوری، آویختن گل، دگمهها و چاکهای زاید و بیش از اندازهی لباس که سبب تحریک نامحرم می شوند، جایز نیست و باید از دید او پوشیده باشند (اکبری، 1387: 51-54).
شرایط عمومی پوشش
طبق شریعت اسلامی، خانواده هستهی اصلی در جامعهی انسانی است و بر انسانی بودن جامعه تأثیر دارد. اولین گام تربیت، در خانواد برداشته می شود و پدر و مادر، اولین آموزگاران کودکاند. حفظ این کانون از محکمات و مسلمات شریعت اسلامی است و پوشش در حفظ و حراست این کانون، نقش دارد.
البته، نمیتوان بر زن واجب کرد صورت خود را بپوشاند؛ چرا که با چشم بسته نمیتوان حضور اجتماعی داشت. در اسلام برای پوشش حدود و شرایط عمومی بیان شده، و به شکل و نوع خاصی تأکید نشده است؛ زیرا لباس و پوشش از امور تعبدی و توفیقی نیست، و نیز عرف و عادت بر آن اثر میگذارد. اگر لباس شرایط عمومی داشته باشد و حدود شرعی را بپوشاند، پوشیدن آن منعی ندارد. حدود و شرایطی که در لباس باید منظور گردد، از این قرار است:
- پوشاندن تمام بدن به جز ضورت و دو دست تا مچ؛
- پرهیز از لباس شهرت؛
- در مجموع، مخالف لباس مرد؛
- پرهیز از لباس بدن نما (مهریزی، 1386: 111-112).
حدود پوشش
به فرموده امام خمینی (ره) واجب است تمام بدن زن به جز قرص صورت و دستها تا مچ از نامحرم پوشیده شود و لباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند، مانع ندارد؛ ولی پوشیدن چادر بهتر است، و از لباسهایی که توجه نامحرم را جلب میکند، باید اجتناب شود [امام] خمینی (ره)، 1372: 52). در این مسأله که پوشانیدن غیر وجه و کفین بر زن واجب است، از نظر فقه اسلام هیچ گونه تردیدی وجود ندارد.
این قسمت جزء ضروریات و مسلمات است. از نظر قرآن و حدیث و فتوای مجتهدان در این باره اختلاف و تشکیکی وجود ندارد.
مسأله وجوب پوشش را که وظیفهی زن است، از مسألهی حرمت نظر بر زن که مربوط به مرد است، باید تفکیک کرد. ممکن است کسی قایل شود به عدم وجوب پوشیدن وجه و کفین بر زن؛ و در عین حال نظر بدهد به حرمت نظر از جانب مرد.
نباید تصور کرد که بین این دو مسأله ملازمه است. همچنان که از لحاظ فقهی مسلم است که بر مرد واجب نیست سر خود را بپوشاند؛ ولی دلیل نمیشود که نگاه کردن به سر و بدن مرد هم به وسیلهی زن جایز باشد (مطهری، 1388: 165-166).
مسأله پوشش از مسلمات فقه اسلامی است و عرصههای متنوع و گستردهای دارد. پوشش، حجاب، ستر، عفاف، حریم روابط زن و مرد و... کلماتی هستند که در این زمینه کاربرد دارند. ممکن است مراد از این واژهها پردهنشینی و محبوس کردن زن در خانه، یا رعایت پارهای ضوابط در معاشرتهای اجتماعی باشد، در صورتی که قصد تبیین و تشریح این سؤال است که: آیا زن و مرد در عرصهی اجتماع باید به فعالیت بپردازند؟
بر این اساس، نه در صدد اثبات پردهنشینی زن هستیم و نه میخواهیم از پوشش زن به معنای «سِتر» سخن به میان آوریم، بلکه امری فراتر منظور است که بتوان در پرتو آن بسیاری از احکام تشریع شدهی اسلام مانند، لزوم پوشش را در یک ساختار منسجم فکری مطرح کرد(مهریزی، 1386: 90-91). مقام معظم رهبری میفرماید: ... امروز شما زنان، سنگربان ارزشهای اسلامی در مقابل وضع جاهلی دنیای غرب هستید.
شما هستید که از این حصار مستحکم فرهنگ اسلامی محافظت میکنید... در مکتب اسلام، حفاظ و حجابی بین زن و مرد وجود دارد. این به معنایآن نیست که زنان، عالم جداگانهای غیر از عالم مردان دارند؛ نه، زنان و مردان در جامعه و محیط کار، با هم زندگی میکنند؛ همه جا با هم سر و کار دارند؛ مشکلات اجتماعی را با هم حل میکنند؛ ...؛ خانواده را با هم اداره میکنند و فرزندان را پرورش می دهند؛ اما آن حفاظ و حجاب در بیرون از محیط خانه و خانواده حتماً حفظ می شود. این، آن نکتهی اصلی در الگوسازی اسلامی است.
اگر این نکته رعایت نشود، همان ابتذالی که امروزه غرب دچار آن است، پیش میآید؛ ... زن از پیشتازی در حرکت به سمت ارزشها که در ایران اسلامی دیده شد- باز خواهد ماند. غربیها مایلاند با تمام توان، آن نکته را در جایی به نحوی نسبت به هر کسی رسوخ دهند ( [آیتالله العظمی] خامنهای، 1377، ج 8: 218).
عفت و پاکدامنی
«عفت» عبارت است از تسلیم و انقیاد شهوت در برابر عقل؛ یعنی قوهی شهوانی انسان کارهای خود را براساس دستور عقل انجام دهد. به تعبیر دیگر، عفت یعنی اعتدال در بهرهمندی از شهوات. «عفیف» به کسی گفته میشود که در حد اعتدال و در چارچوب عقل و شرع، از شهوات بهره ببرد و به وادی افراط یا تفریط کشیده نشود.
عفت در شهوت جنسی که از آن به پاکدامنی تعبیر میشود، یکی از مهمترین و بزرگترین فضایل و زیباییهای اخلاقی است. عفت جنسی؛ یعنی کنترل غریزهی جنسی و محدود کردن آن در چارچوب عقل و شرع (شریفی، 1388: 178). در فضیلت عفت به طور عام، و عفت جنسی به طور خاص، روایات فراوانی وجود دارد. امام علی (ع) می فرماید: «هر گاه خداوند اراده کند به بندهاش خیر عطا کند، در برابر غذاهای حرام عفت شکم، و در برابر مُحّرمات جنسی، عفت جنسی به او میدهد» (غررالحکم و دررالکلم، 1388: 370).
پاکدامنی و عفت، به ویژه در دوران جوانی، بهرهمندی از موهبتهای ویژهی الهی را در پی دارد. به تعبیر امام علی (ع) عفت، رأس هر خیری است(شیخالاسلامی ، بیتا ، ج 1: 935). به هر حال ، عفت، به وجود آمدن حالت نفسانی است که به وسیلهی آن خواهش ها و تمایلات به کنترل انسان درآیند؛ به گونهای که به سوی حرام گرایش نیابد و اجازه ندهد هیجانهای مربوط در هر زمان و مکانی که می خواهند، تخلیه شوند، بلکه انسان با کنترل خود آنها را در مسیر صحیح هدایت کند (مهدی زاده، 1388: 30).
حیا
حیا و شرم عبارت است از: مهارکردن نفس از فعل و کار قبیح و زشت به خاطر حضور و نظارت ناظری که مورد احترام شخص حیا کننده است.
برای مثال: وقتی فرزندان ممیز و بالغ در حضور دیگران از تعویض لباس زیرین خود اجتناب می کنند، این کار نمودی از حیا و شرم جنسی آنهاست. نکتهی ظریف و اساسی دربارهی حیا این است که مسألهی جنسیت، پوشیدگی، برهنگی و ضوابط حاکم بر آن را نباید یک سره از لحاظ مصالح زندگی اجتماعی فرد بررسی کرد و فقط به دنیای بیرون و جامعهی پیرامون آدمی اندیشید، بلکه باید به اهمیت احساس شرم و حیا به عنوان یک خصلت ذاتی و درونی او نیز توجه کرد(مهدیزاده، 1388: 32).
حضرت فاطمه (س) فرمود: «ای اباالحسن! من از پروردگار خود حیا میکنم چیزی را از تو بخواهم که تو بر آن توان نداری» (تفسیر برهان، ج 1: 282؛ به نقل از صباغی، 1388: 79). بنابراین، حیا و شرم یکی از صفات مخصوص انسان است و انسان تنها مخلوقی است که اصرار دارد دست کم بعضی از قسمتهای اندام خود را بپوشاند. رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید: شرم، جویی از رودخانهی ایمان است (صالحی، 1385: 157).
اگر سخن گفتن، منطق و وجدان داشتن برای انسان کمال محسوب میشود و به او ارزش میبخشد، چرا احساس شرم، حیا و گریز از برهنگی- که آن نیز خاص انسان است- کمال محسوب نشود؟ (مهدی زاده، 1388: 32-33). حقیقت این است که در مسألهی غریزهی جنسی و برهنگی یا پوشیدگی، یک دنیای عظیم و راز آمیز را نباید فراموش کرد و آن دنیا خودِ «انسان» است.
حیا و عفاف
عفاف، حالت درونی خویشتنداری از تمام هرزهگری ها و بیبند و باریهاست. برای پوششهای خاص تاریخچهها نگاشتهاند؛ ولی چون حیا و عفاف ریشه در فطرت بشر دارد؛ تاریخبردار نیست. رعایت حیا و عفاف، میان زن و مرد به تناسب آفرینش هر یک متفاوت است؛ اما حیا خصلتی بشری است و صرف نظر از گرایشهای فرهنگی و مذهبی، قابل طرح میباشد. در دنیای کنونی مطابق قوانین جهانی اعمال منافی عفت جرم تلقی می شود و بیعفتی مورد انزجار و نفرت انسانهاست.
چنانچه غریزهی آدمی به واسطهی شخصیت او مهار شود، صبغهی انسانی میگیرد و بشر را به سوی تعالی سوق میدهد.
رعایت وقار، متانت و حیا به منزلهی روح پوشش است و چنانچه کنترل رفتاری در زن و مرد به وجود نیاید، پوشش، کالبد بیروحی خواهد بود که تأثیر مطلوب نخواهد داشت. زن و مرد مکلّفاند از نگاه خیره پرهیز کنند و با دوری از نگاههای تند و آلوده، راه گسترش عفاف را هموار سازند. بنابراین:
1. عفاف و حیا همزاد آدمی است و از بدو خلقت بروز و ظهور داشته است؛
2. عفاف و حیا گرایش فطری است و به زن یا مرد اختصاص ندارد؛
3. عفاف، عامل مؤثر در رشد شخصیت آدمی است (فتاحی، 1387: 203-208).
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «هر که پوشش شرم گزیند، کس عیب او نبیند» (نهجالبلاغه، 1377: 398). به هر حال، اسلام عفاف، حیا، وقار و متانت را به ویژه برای زن ارزش میداند، اما وقتی این ارزشها دگرگون شوند، تلقی زن از شخصیت و ارزش، عرضهی وجود، نمایاندن آرایهها و زیباییها میشود، تا آنجا که پوشش را نه برای حفاظت بدن، بلکه نوعی عرضهیوجود میداند. تقویت ایمان و اعتقاد میتواند ضامن حفظ هویت و شخصیت زن باشد. (فتاحی زاده، 1387: 211-212).
در زن باید باور استوار و ایمان عمیق ایجاد شود؛ زنی که دل به حق بدهد و اندیشه به خدا بسپارد، چگونه ممکن است با خودنمایی، خود را در معرض نگاههای آلوده قرار دهد و زمینهی لذت دیگران و فساد آفرینی را به وجود آورد؟!
عفاف، فلسفه پوشش
حیات آدمی در دو گستره مادی و معنوی قابلیت رشد و تکامل دارد. کسب دانش و معرفت و پرورش خصلتهای اخلاقی و انسانی، از دایره کمالات معنوی است.؛ همانگونه که برخورداری از رفاه، سلامت جسمانی و پرورش اعضای بدن از گسترهی مادی است. بنابراین، آدمی حقیقت واحدی است که حیاتش دامنه دارد. بدین سبب، کمال و نقص آن دو از یکدیگر قابل تفکیک نیست.
سلامت جسمی برای سلامت روان، و سلامت روانی برای سلامت تن لازم است. از این رو، برخی بیماریهای جسمانی را از طریق روان درمان میکنند. دایرهی حیات معنوی و مادی هر چه باشد، به نوع نگرش انسان به هستی و جهان برمیگردد. دگرگونی در این نگرشها بر قبض و بسط دامنهی حیات انسانی اثر میگذارد. شاهد آن، تفاوت اهداف و زندگی انسانهای قبل از تحولات علمی جدید و پس از آن است.
البته، نباید تصور کرد که با تحول نگرشها همه چیز متحول میشود و نقطهی اشتراکی باقی نمیماند. بنابراین، با همهی تفاوتهایی که انسانهای کنونی با پیشینیان دارند و میان آنها در مبانی و نتایج، اختلاف چشمگیری دیده میشود؛ اما موارد اشتراک آنان کم نیست. این رویکرد سبب میشود که راه گفتو گو و مفاهمه برای همیشه گشوده باشد. در همهی نگرشها خود آگاهی و جهان آگاهی رویکردی ارزشمند است.
نزد همهی انسانهای عدالتخواه، گسترش عدل و خدمت به همنوعان کاری پسندیده است. همگان، قهرمانان ملی و مصلحان اجتماعی را ارج مینهند و کشته شدگان در مسیر اهداف ملی را شهید میدانند و از آنان تجلیل میکنند. این نگرشها نشان میدهد که در همهی دورانها، با وجود اختلاف در مصداق، باورهای کلی واحدی در میان انسانها حاکم بوده است. اینها بخشی از اموری ست که در ادیان الهی از آن به عنوان فطرت یاد میشود، و در دین اسلام هم بدان تأکید فراوان شده است.
«عفت» و «حیا» از این خصلتها هستند. پروا پیشگی همیشه بر انسان حاکم بوده است. هم غارنشینان نخستین که با برگ درختان و پوست حیوانات خود را میپوشاندند و هم دنیا نشینان امروزی. در اینجا به شکل، اندازه و کیفیت بروز این خصلت کاری نداریم. در اصل، سخن اینجاست که «حیا» و «عفاف» به عنوان یک خصلت انسانی همیشه بروز داشته است.
اشاره شد که: «حیا» و «عفاف»، تاریخ بردار نیست؛ گرچه برای پوششهای خاص میتوان تاریخ معین کرد. «عفاف» روح پوشش است، و پوشش کالبد آن؛ عفاف، فلسفهی پوشش است و پوشش تضمین کنندهی آن. مجسمهها، کتیبهها و نقشهای برجستهی تاریخی نشان می دهد که: سرما و گرما علت اصلی پوشاک نبوده، بلکه علت آن حیا و پوشاندن شرمگاه بوده است.
زنان ایرانی در دورههای مختلف مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان پوشش داشتهاند. در زمان مادها زنان، با جامههای دو تکه خود را میپوشانیدهاند. زنان دورهی هخامنشی پارچهی شنل مانندی روی سر میانداختهاند که حالتی شبیه به چادر داشته است.
در عهد اشکانیان زنان قبایی بر تن میکردهاند و شنلی بر سر میافکندهاند و معمولاً نقابی به پس سر میآویختهاند. زنان عهد ساسانی گاهی چادری گشاد و پرچین به سر میکردهاند که تا وسط ساق پا میرسیده است. نقوش بانوان ساسانی در بشقابهای نقرهای نشان میدهد که هر یک از بانوان، چادری به خود پیچیدهاند (مهریزی، 1386: 93-97).
بنابراین، تاریخ این نظریه را تأیید می کند که حیا و آزرم همواره در میان ملل عالم یکی از فلسفههای پوشش بوده است. در طول تاریخ، تمام انگیزههای انسان از پوشش، حفاظت از سرما یا زیور و خودنمایی نبوده است، گرچه نمیتوان این انگیزهها را در کیفیت و نوع پوشش نفی کرد. علاوه بر آن، چون رعایت حیا و عفت در میان زن و مرد به تناسب آفرینش هر یک متفاوت است، همیشه زنان از پوشش بیشتری استفاده میکردهاند.
اگر تنها سرما و گرما انگیزه بود، این تفاوتها قابل تحلیل بود. حتی گرایش به زیبایی صرف نمیتواند آن را پاسخگو باشد.
اگر چه در دنیای کنونی نوع پوشش آزاد است، اما کسی بیحیایی و بیعفتی را آزاد نکرده است. هنوز قوانین جهانی در خصوص جلوگیری از کارهای خلاف عفت به قوت خود باقیست؛ هنوز آمارها نشان میدهد که مردمان در نهاد خود از بیعفتی انزجار دارند. به هر حال، حیا و آزرم خصلتی انسانی است و جدا از هر گرایش فرهنگی و دینی، برای بشریت قابل طرح است.
هر چند در برخی فرهنگها و مکتبها زمینهِی پذیرش و تبیین آن آسانتر است، باز انسان به حکم نهاد و ساختار وجودی خود به حیا و شرم رغبت دارد. البته، این خصلت مانند همهی خصلتها و ارزشها قابلیت رشد و افزایش دارد؛ بدین معنا که همه مایهی درونی دارند، گرچه در همه یکسان به فعلیت نمیرسد؛ برای نمونه، انسان خواهان صداقت و راستی است و به عنوان یک خصلت مثبت و ارزش انسانی توان رشد و افزایش دارد؛ اما همه در یک درجه از صداقت و راستی قرار ندارند. از این رو، تخلف علمی انسان از این خصلتها و رویگردانی او در صحنههای زندگی به کمال بودن این خصلتها ضرر نمیزند و فطری بودن آن را مخدوش نمیکند(مهریزی، 1386: 98-100). در رهگذر این رویکرد، چه بسیار متخلفانی که به انحراف عملی خود اعتراف کرده و خود را از آن کمال محروم میدانند.
اهمیت عفاف
هر حرکتی که برای دفاع از زن انجام میگیرد، باید رکن اصلی آن، رعایت عفاف وی باشد. عفت در زن، وسیلهای برای تعالی و تکریم شخصیت او در چشم دیگران، حتی در چشم خود مردان شهوتران و بیبند و بار است. عفت زن، مایهی احترام و شخصیت اوست. مسألهی حجاب و محرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن به خاطر آن است که عفاف سالم نگه داشته شود. اسلام به مسألهی عفاف زن اهمیت میدهد. البته، عفاف مخصوص زنان نیست، مردان هم باید عفیف باشند([آیتاللهالعظمی] خامنهای، 1385: 111).
رابطهی حیا، عفاف و حجاب
حیا ملکهای است که موجب خودداری از کارهای زشت میشود. انگیزهی حقیقی گرایش زن به حجاب، احساس فطری یا غریزی شرم و حیاست. شرم و حیا در زن نسبت به بیگانه مانند غیرت در مرد است؛ به عبارت دیگر، درک و شعور فطری و الهام غریزی زن به حفظ خود از دستبرد نااهلان برای ارتقای ارزش وجودی خویش است.
در شرم و حیا، عشق و اشتیاق به عفاف و پاکدامنی تدبیر مکانیسمی نهفته در خلقت و فطرت زن است که او را وا می دارد گاهی به صورت ناخودآگاه خود را از چشم نامحرم بپوشاند. به همین دلیل، وقتی احساس حجب و حیا را از دست می دهد در محیط ناامن اجتماع هم کشف حجاب میکند؛ و برعکس، وفتی احساس شرم و حیا در او زنده است در محیطی که امنیت کامل هم وجود دارد، باز هم تمایل دارد خود را بپوشاند. احساس حیا و شرم از انجام دادن کارهای زشت از ثمرات عفاف به شمار میآید.
هر قدر این احساس شرم از زشتیها در انسان بیشتر باشد، عفت او بیشتر خواهد بود(اسحاقی، 1388: 45-46). امام علی (ع) می فرماید: « شرم از خداوند و خلق او باعث عفت و بزرگی میشود» (تمیمی آمدی، 1388: 504). بدون شک، به تناسب ویژگیهای روحی و جسمی انسان، آفرینش لباس و پوشش و روی آوردن فطری او به آن یکی از نعمتها و هدایای الهی محسوب میشود.
در فرهنگ اسلامی، انسان لباس نمی پوشد که تن را عرضه کند، بلکه لباس می پوشد تا خود را بپوشاند. لباس برای او یک حریم است؛ به منزلهی دژی است که تن را از دستبرد چپاولگران محفوظ میدارد و کرامت او را حفظ میکند. لباس برای آن است که تحریک جنسی را کم کند نه آن که بر قدرت تحریک بیفزاید. شاید در مقام ادعا همهی انسانها خود را مؤمن و متعهد بدانند، اما کسی این ارزش و مقام عالی انسانی (گوهر عفاف) دارد که ویژگیهای زیر را داشته باشد:
الف) باوقار بودن: زن عفیف از هر کار سبک و نامناسبی که موجب جلب توجه دیگران شود پرهیز می کند. شیوهی راه رفتن، لباس پوشیدن و رفتارش به گونهای نیست که نظر نامحرمان را به سوی خود جلب نماید.
ب) عفت کلام: زن باعفت ساده و آرام و بی وسوسه حرف میزند و از سخنان غیر ضروری با نامحرم دوری میکند.
ج)پرهیز از خودنمایی: زن پاکدامن از مظاهر خودنمایی هم چون نشان دادن زینتهای خود، بیرون گذاشتن قسمتی از موی سر یا آرایش چهره برای نامحرم پرهیز مینماید.
د) پوشش مناسب: زن عفیف از انتخاب لباسهای نازک و چسبان و رنگهای تن و زنندهای که زمینه ساز جذب نامحرم به سوی او میشوند، اجتناب میورزد.
ه) کنترل رفت و آمدها: زن عفیف از رفتن به مراکز و مکانهای آلوده و نامناسب، همچون مجالس گناه و لهو لعب خودداری میکند. بنابراین، عفاف به عنوان پیش زمینهی اساسی باید مورد توجه قرار گیرد. گرچه نگاه به مسألهی حجاب، برای رشد معنوی و اخلاقی جامعه مؤثر است، اما سالم سازی بنیانهای اخلافی جامعه مؤثرتر است.
بیتردید، عفاف در اصلاح بنیانها مؤثر است؛ همچنین، حیا در ارتباطی متقابل با عفاف، گاه معلول و گاه علّت است. باید دانست حجاب واقعی، جز در پرتو این دو میسر نخواهد بود. سالمسازی اخلاقی یک جامعه محدود به حجاب نیست، بلکه مجموعهای از چگونگی رفتارها و باید و نبایدهای فردی و اجتماعی با ارتقای سطح عفاف و حیای جامعه، ارتباط مستقیم دارند. در حقیقت، حجاب پوششی ویژه و عفت خصلتی برخاسته از بینش و منش است (اسحاقی، 1388: 46-48). حجاب میتواند ریایی، تحمیلی، ظاهری یا غیر اختیاری باشد، ولی عفت، خصلتی ارزشی و اختیاری است.
امام علی (ه) میفرماید: «پاک بودن، خصلت زیرکان است». (تمیمی آمدی، 1388: 47).
آمیختگی آفرینش زن با عفت و پاکدامنی
عفت و پاکدامنی با آفرینش زن به هم آمیخته است. او از روزی که دیده به جهان میگشاید، عفتگرا و پاکدامن است. نگاههای معصومانه و نفرت او از گناه، در آغاز جوانی و تظاهر به عفت و پاکدامنی در برخوردهای اجتماعی، نشانهی آن است که عفت در خلقت زن جایگاه ویژه و رفیعی دارد که هم خود زن خواهان آن است و هم دیگران زن را با این ویژگی میخواهند.
اسلام، آفرینش زن و صلاح و خیر جامعه را در نظر گرفته است و حجاب را لازم شمرده تا با عفت درونی او هماهنگ گردد و بنیان خانواده مستحکم شود. اسلام، زیبایی و دلآرایی زن را برای همسر وی میخواهد تا دیگران از آن سوء استفاده نکنند. بنابراین، الزام پوشش فقط برای حفظ عفت اوست، نه زنجیر اسارتی بر دست و پایش؛ و نه سدی در برابر سیر تکامل علمی، فکری و هنریاش، بلکه وسیلهای برای تعالی روح و ایفای مسئولیتهای فردی و اجتماعی اوست . از این رو، اسلام پوشش را ملاک برتری زن معرفی کرده است (قاضی، 1387: 97-98).. بنابراین، حیا و عفاف، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.
حفظ عفاف اجتماعی
حفظ عفاف اجتماعی، به عفاف زن بستگی دارد. زنی که می خواهد برای رسیدن به مقاصد شیطانی خود، بیبند و باری را در جامعه رواج دهد، زنان را بازیچه و ملعبهی خود می کند. کافی است برای به فساد کشیدن یک جمعیت، تعداد اندکی هرزه و بیبند و بار در بین آنها راه یابند؛ به گونهای زشتیها و آلودگیهای اخلاقی را بین آنان رواج میدهند که بعد از مدت کوتاهی عادی جلوه کند. ممکن است هر زن بدحجاب، بی بند و بار نباشد؛ ولی بدحجابی مقدمهی بیبند و باری و زمینهساز تمتعات شهوانی و جنسی است.
زن مسلمان برای آن که در بعد اجتماعی، حد اعلای توفیق را به دست آورد و محیط مقدس کاریاش به هرزگیهای شهوانی آلوده نشود، باید حجاب را رعایت کند (همان: 111-112). بدون تردید، وقتی کار و شهوت به هم درآمیزد، محیط کار آلوده، و در نتیجه بازده فعالیت ها کم میشود؛ هم چنین ثبات، اطمینان و اعتماد از محیط خانواده رخت برمیبندد.
منابع و مآخذ
- اسحاقی ، سیدحسن ؛ ( 1388 )؛ گوهر عفاف ( پژوهشی درباره ی حجاب )؛ چاپ دوم ؛ قم : انتشارات بوستان کتاب.
- اکبری ، محمدرضا؛ ( 1387) ؛ حجاب در عصر ما ؛ چاپ پنجم ؛ تهران: انتشارات پیام آزادی
- بهروزی، مریم؛ ( 1387) ؛ حجاب هاله ای از عفاف ؛ چاپ ششم ؛ تهران : کانون قرآن و عترت جامعه زینب (س) .
- حداد عادل ،غلام علی ؛ ( 1386) ؛ فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی) چاپ هفدهم؛ تهران : انتشارات سروش ..
- خامنه ای ، { آیت اللهالعظمی } سیدعلی؛ ( 1377) ؛ حدیث ولایت ؛ ( مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری ) ؛ جلد هشتم ؛ چاپ اول ؛ تهران : مرکز چچاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی .
- خامنه ای ، { آیت اللهالعظمی } سیدعلی؛ ( 1385) ؛زن ریحانه ی آفرینش ( مجموعه سخنرانی ها ) ؛ به اهتمام : دفتر نشر آثار مقام معظم رهبری ؛ چاپ دوم ؛ قم : دارالهدای .
- خمینی ، {امام} روح الله ؛ ( 1372) ؛ سیمای زن در کلام امام خمینی (ره) ؛ چاپ پنجم ؛ تهران : اداره کل مراکز و روابط فرهنگی ؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- رضی ، سیدشریف؛ (1377) ؛ نهج البلاغه ؛ ترجمه ی سیدجعفر شهیدی؛ چاپ سیزدهم ؛ تهران : شرکت انتشارات علمی و فرهنگی..
- شریفی ، احمدحسین؛ ( 1388) آیین زندگی ( اخلاق کاربردی )؛ چاپ پنجاهم ؛ تهران : نشر معارف ؛ تهران
- صباغی، مهدی؛ (1388) ؛ فاطمه گوهر آفرینش ؛ چاپ اول ؛ قم : انتشارات منشور وحی.
- صالحی ، هاشم؛ (1385)؛ نهج البفصاحه( رهگشای انسانیت)؛ ترجمه ی ابراهیم احمدیان ؛ چاپ چهارم ؛ قم: گلستان ادب . .
- فتاحی زاده، فتحیه؛ (1388) حجاب از دیدگاه قرآن و سنت ؛ چاپ سوم؛ موسسه ی بوستان کتاب؛ قم.
- فتاحی زاده، فتحیه؛ (1387) ؛ زن در تاریخ و اندیشه ی اسلامی ، چاپ سوم ؛ قم : انتشارات بوستان کتاب..
- قاضی، فاطمه؛ (1387) ؛ حجاب دختران؛ { حجاب اسلامی و بهداشت خانواده } چاپ هشتم ؛ قم : انتشارات گلستان ادب..
- تمیمی آمدی، عبدالواحد ؛ ( 1388) ؛ غررالحکم و درراکلم؛ ترجمه ی لطیف راشدی و سعید راشدی ؛ چاپ اول ؛ قم : پیام علمدار.
- شیخ الاسلامی ، سیدحسن؛ (بی تا ) ؛ غررالحکم ( گفتار امیرالمومنیند (ع) )؛ ج ا؛ چاپ دوم؛ قم : موسسهی امام صادق (ع)
- قاسمی ، مرضیه (1387) ؛ بررسی حجاب از دیدگاه قرآن و حدیث ؛ چاپ اول؛ قم : انتشارات هزاره ققنوس ؛ تهران .
- مهدی زاده ، حسین؛ (1388) ؛ پرسمان حجاب « پژوهشی در باب پوشش از دیدگاه قرآن ؛ چاپ پنجم ؛ قم : انتشارات صهبای یقین..
- مطهری{آیتالله } مرتضی ؛ ( 1386)؛ مسالهی حجاب ؛ چاپ هشتاد و سوم؛ انتشارات صدرا.
- مهریزی ، مهدی ؛ (1386 ) ؛ زن در اندیشه ی اسلامی ؛ چاپ سوم ؛ تهران : سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی .
منبع: تابناک ایلام
9102
در متون دینی و منابع اسلامی نیز به موارد زیادی برمیخوریم که نشان از جایگاه ویژهی زن در جامعه دارد حضور فعال زن مسلمان ایرانی در حوزههای مختلف علمی، آموزشی، فرهنگی، پژوهشی، اجتماعی موید این مطلب است. بنابراین، اسلام با ظرافتی شایان توجه، نقش زن را در حوزههای مختلف جامعه به ویژه در حوزهی تعلیم و تربیت فرزندان صالح و مجاهدان راه خدا تبیین کرده است.
زن علاوه بر رسالت و مسئولیت تربیت نسلی هوشمند و متعهد، رسالت حضور در صحنههای اجتماعی را نیز، بر عهده دارد (فتاحی زاده، 1388: 5-6) بنابراین، اسلام با برخورد اصولی ضمن رفع مشکلات، زمینهی رشد و تعالی زن را مهیا کرده و با منطق، ریزبینی و دوراندیشی ویژهای، نارساییها، ضعفها و ناهنجاریهای جامعه را اصلاح میکند و با طرح برنامههای راهگشا و رساندن جامعه به قلّهی سلامت، زمینهی حضور آحاد مردم به ویژه زنان را در صحنههای فرهنگی، اجتماعی و ... فراهم میآورد (فتاحی زاده، 1387: 37-38).
اصولا در جوامع دینی، حفاظت و مراقبت از عفت عمومی وظیفهای است که به عهدهی هر زن و مردی محوّل شده است؛ به عبارت دیگر، حفظ حرمت و رعایت حجاب و عفاف، تنها وظیفهی زن نیست، بلکه مرد نیز، ملزم به رعایت دستورهای شرع مقدس اسلام است.
در حقیقت، میان زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد. اگر فردی در حین خطا، به یاد بیاورد که چه بسا فرد دیگری نسبت به خانوادهاش چنین خطایی را مرتکب خواهد شد، قطعاً مرتکب خطا نمیشود. از این رو، روشن است که غیرت اجتماعی از جمله ضمانتهای اجرایی امنیت جامعه است و زمینهی فعالیت اجتماعی زن را فراهم میکند. البته، در جامعهی اسلامی این تکلیف به وسیلهی بیشتر مردان مسلمان رعایت میشود.
زنان با آرامش کامل در صحنهی اجتماعی حضور مییابند و وظایف محوله را در سایهی امنیت و آرامش خاطر انجام میدهند بنابراین، روح عفاف در کنترل رفتار و رعایت وقار و متانت خلاصه میشود؛ ولی اگر به پوشش ظاهری بسنده شود و ملکهی تقوای رفتاری در زن به وجود نیاید، حجاب و در واقع، حیای زن مانند کالبدی بیروح خواهد بود و در جامعه اثر نامطلوبی میگذارد (همان: 40-43).
بنابراین، با نگاه عالمانه و عادلانهی اسلام نسبت به زن، شخصیت حقیقی او شکل میگیرد و جامعه نیز مهد پرورش انسانهای شایسته میشود. حجاب در چنین جامعهای حافظ پاکی و عزت زن و تضمین کنندهی آزادی و ارزشهای انسانی است. حجاب نگاهدارندهی حریم خانواده از خطرات احتمالی است. و در واقع، نعمتی است که خداوند به زن عطا فرموده تا عظمت و حرمت او با قرار گرفتن در هالهای از عفاف حفظ شود. (بهروزی، 1387: 27).
مفهوم حجاب
کلمه حجاب از نظر لغت مترادف واژهی عربی ستر (پوشیدن، پوشش، حائل، پرده، حجاب و مانع) است. در اصطلاح فقهی، کلمهی «ستر» به معنای پوشش به کار رفته است؛ امّا استفاده از کلمهی حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است. براساس، آن چه در متون اسلامی عنوان شده، معنای پوشش اسلامی این است که زن در مواجهه و معاشرت با افراد نامحرم بدن خود را بپوشاند و خودنمایی نکند. بنابراین، حجاب به معنای پوشش اسلامی دو بعد ایجابی و سلبی دارد:
یکم: بعد ایجابی (وجوب پوشش بدن)؛
دوم: بعد سلبی (حرام بودن خودنمایی در مواجهه با نامحرم).
این دو بعد باید در کنار یکدیگر باشند تا حجاب اسلامی تحقق یابد. گاهی برخی از زنان به ظاهر با حجاب، برای پوشش خود، از رنگهای جذاب و تحریک کننده استفاده میکنند و در عین پوشیده بودن ظاهر بدن، زیبایی آنان آشکار است، گویی اصلا لباس نپوشیدهاند.
این رویکرد دور از روح حجاب است و نمیتوان گفت: حجاب رعایت شده است؛ زیرا حجاب به منظور تأمین سلامت روحی و روانی مردم و جلوگیری از مفاسد است (مهدی زاده، 1388: 24). بنابراین، پوشش نباید ابزار و وسیلهای برای نشان دادن زیبایی و تحریک غرایز جنسی و بروز مفاسد اجتماعی باشد.
فلسفه حجاب
حجاب از احکام ضروری اسلام است که عموم مسلمانان در رعایت آن اتفاق نظر دارند. کتاب، سنت، فقه و سیرهی اسلامی بر آن صراحت دارد. از نظر اسلام، حجاب وسیلهای است برای صیانت از زن و ارتقای شأن و شخصیت او. در فرهنگ اسلامی فلسفه حجاب و دلایل آن تبیین شده، و تبعات بدحجابی بیان گردیده است.
همانگونه که در آیههای 30 و 31 از سوره نور تصریح شده، قرآن کریم نگاه مرد و زن را محدود کرده، و آن را رمز پاکی و طهارت روح آنان دانسته است.
این پاکی و طهارت همان عفاف و پاکدامنی است که راه مفاسد را میبندد و مرد و زن موظف شدهاند عفت نفس را در غرائز نفسانی و امیال جنسی پاس دارند و پیرو هواهای نفسانی نباشند، و نیز زن را مکلف کرده پوشش و سراندازهای خود را بر سر و گردن بیفکند و زیور پنهان خود را جز برای همسر و محرمان آشکار نکند.
بنابراین، براساس آیات، روایات و فقه اسلامی، حدود نگاه و حجاب و مسائل غریزی در چارچوب شرع مقدس تبیین شده و تخلف از آن حرام و نامشروع است و فلسفهی آن همان امنیت روانی، پاکدامنی، سلامت فرد، خانواده و سعادت جامعهی بشری است و پاسداری از آن وظیفهی فردی و خانوادگی و حاکمیتی است و تخلف از آن موجب ناکامی، نگونبختی، فساد و تباهی فرد، خانواده و جامعه است.
پوشش زن
پوشش زن مسلمان در قرآن کریم و احادیث اسلامی به عنوان وظیفهای حتمی و دارای فلسفهی معقول و ارزنده معرفی شده است.
زن مسلمان نیز با درک روشن آثار وجودی خود، پوشش اسلامی را با معرفت پذیرفته است و آن را نگهبان تقوا، عفت، حیا، نجابت، وقار، پاکی، ظرافت، فضیلت، صلابت، سلامت و متانت خود میداند. اگر میبینیم که وظیفهی پوشش به زن اختصاص یافته، به این دلیل است که ملاک آن، ویژهی زن است.
زن مظهر جمال و مرد مظهر شیفتگی است. با این که دستور پوشیدن برای مرد مقرّر نشده است، ولی عملاً مرد پوشیدهتر از زن از منزل بیرون میرود؛ زیرا تمایل مرد به نگاه کردن و چشمچرانی است، نه به خودنمایی. برعکس، تمایل زن بیشتر به خودنمایی است نه چشم چرانی. تمایل مرد به چشم چرانی، زن را بیشتر تحریک به خودنمایی میکند، و تمایل به چشمچرانی، کمتر در زن وجود دارد (قاضی، 1387: 38-39). در واقع، مرد کمتر تمایل به خودنمایی دارد.
حکمت پوشش و ضرورت آن
لباس پوشیدن، شأنی از شئون انسان، و پدیدهای است که تقریباً به اندازهی طول تاریخ بشر سابقه، و به قدر پهنهی جغرافیایی امروزین زمین گستره دارد. این پدیده با ویژگیهای مختلف فردی و اجتماعی انسان در ارتباط است و میتوان آن را از دیدگاههای مختلفی از قبیل: روانشناسی، اخلاق، اقتصاد، جامعهشناسی، مذهب، قانون، تاریخ و جغرافیا مورد مطالعه قرار داد و در صدد یافتن پاسخی به این گونه پرسشها برآمد که: چرا انسان لباس به تن میکند؟ میان نوع لباس و ویژگیهای روانی انسان چه رابطهای است؟ در قوانین مدنی چه قوانینی برای پوشش مردم وضع شده است؟ (حداد عادل، 1386: 5).
افعال تکلیفی بشر از حسن و قُبح ذاتی برخوردار است و عقل میتواند حسن و قبح آنها را شناسایی کند.حجاب و بدحجابی هم مانند سایر کارهای انسان دارای حسن و قبح ذاتی است.(قاسمی، 1387: 71).
به همین دلیل، حجاب یک ارزش و بدحجابی یک ضد ارزش است
ویژگیهای پوشش
پوشش ویژگیهایی دارد که عبارتند از:
الف) ضخامت: یکی از ویژگیهای پوشش، ضخامت آن است؛ به گونهای که پوست بدن از زیر آن پیدا نباشد؛ در غیر این صورت پوشش محسوب نمیشود.
ب) سادگی: یکی دیگر از ویژگیهای پوشش رعایت سادگی و پرهیز از زینت تحریکآمیز است. زن نباید از پوششی استفاده کند که جاذبههای آن جای جاذبههای برهنگی را بگیرد. بدون شک استفاده از لباسهای بدننما دور شدن از تقوا در پوشش را در پی دارد و به نوعی توجه مرد نامحرم را به زن جلب می کند. بنابراین، زری دوزی، تودوری، آویختن گل، دگمهها و چاکهای زاید و بیش از اندازهی لباس که سبب تحریک نامحرم می شوند، جایز نیست و باید از دید او پوشیده باشند (اکبری، 1387: 51-54).
شرایط عمومی پوشش
طبق شریعت اسلامی، خانواده هستهی اصلی در جامعهی انسانی است و بر انسانی بودن جامعه تأثیر دارد. اولین گام تربیت، در خانواد برداشته می شود و پدر و مادر، اولین آموزگاران کودکاند. حفظ این کانون از محکمات و مسلمات شریعت اسلامی است و پوشش در حفظ و حراست این کانون، نقش دارد.
البته، نمیتوان بر زن واجب کرد صورت خود را بپوشاند؛ چرا که با چشم بسته نمیتوان حضور اجتماعی داشت. در اسلام برای پوشش حدود و شرایط عمومی بیان شده، و به شکل و نوع خاصی تأکید نشده است؛ زیرا لباس و پوشش از امور تعبدی و توفیقی نیست، و نیز عرف و عادت بر آن اثر میگذارد. اگر لباس شرایط عمومی داشته باشد و حدود شرعی را بپوشاند، پوشیدن آن منعی ندارد. حدود و شرایطی که در لباس باید منظور گردد، از این قرار است:
- پوشاندن تمام بدن به جز ضورت و دو دست تا مچ؛
- پرهیز از لباس شهرت؛
- در مجموع، مخالف لباس مرد؛
- پرهیز از لباس بدن نما (مهریزی، 1386: 111-112).
حدود پوشش
به فرموده امام خمینی (ره) واجب است تمام بدن زن به جز قرص صورت و دستها تا مچ از نامحرم پوشیده شود و لباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند، مانع ندارد؛ ولی پوشیدن چادر بهتر است، و از لباسهایی که توجه نامحرم را جلب میکند، باید اجتناب شود [امام] خمینی (ره)، 1372: 52). در این مسأله که پوشانیدن غیر وجه و کفین بر زن واجب است، از نظر فقه اسلام هیچ گونه تردیدی وجود ندارد.
این قسمت جزء ضروریات و مسلمات است. از نظر قرآن و حدیث و فتوای مجتهدان در این باره اختلاف و تشکیکی وجود ندارد.
مسأله وجوب پوشش را که وظیفهی زن است، از مسألهی حرمت نظر بر زن که مربوط به مرد است، باید تفکیک کرد. ممکن است کسی قایل شود به عدم وجوب پوشیدن وجه و کفین بر زن؛ و در عین حال نظر بدهد به حرمت نظر از جانب مرد.
نباید تصور کرد که بین این دو مسأله ملازمه است. همچنان که از لحاظ فقهی مسلم است که بر مرد واجب نیست سر خود را بپوشاند؛ ولی دلیل نمیشود که نگاه کردن به سر و بدن مرد هم به وسیلهی زن جایز باشد (مطهری، 1388: 165-166).
مسأله پوشش از مسلمات فقه اسلامی است و عرصههای متنوع و گستردهای دارد. پوشش، حجاب، ستر، عفاف، حریم روابط زن و مرد و... کلماتی هستند که در این زمینه کاربرد دارند. ممکن است مراد از این واژهها پردهنشینی و محبوس کردن زن در خانه، یا رعایت پارهای ضوابط در معاشرتهای اجتماعی باشد، در صورتی که قصد تبیین و تشریح این سؤال است که: آیا زن و مرد در عرصهی اجتماع باید به فعالیت بپردازند؟
بر این اساس، نه در صدد اثبات پردهنشینی زن هستیم و نه میخواهیم از پوشش زن به معنای «سِتر» سخن به میان آوریم، بلکه امری فراتر منظور است که بتوان در پرتو آن بسیاری از احکام تشریع شدهی اسلام مانند، لزوم پوشش را در یک ساختار منسجم فکری مطرح کرد(مهریزی، 1386: 90-91). مقام معظم رهبری میفرماید: ... امروز شما زنان، سنگربان ارزشهای اسلامی در مقابل وضع جاهلی دنیای غرب هستید.
شما هستید که از این حصار مستحکم فرهنگ اسلامی محافظت میکنید... در مکتب اسلام، حفاظ و حجابی بین زن و مرد وجود دارد. این به معنایآن نیست که زنان، عالم جداگانهای غیر از عالم مردان دارند؛ نه، زنان و مردان در جامعه و محیط کار، با هم زندگی میکنند؛ همه جا با هم سر و کار دارند؛ مشکلات اجتماعی را با هم حل میکنند؛ ...؛ خانواده را با هم اداره میکنند و فرزندان را پرورش می دهند؛ اما آن حفاظ و حجاب در بیرون از محیط خانه و خانواده حتماً حفظ می شود. این، آن نکتهی اصلی در الگوسازی اسلامی است.
اگر این نکته رعایت نشود، همان ابتذالی که امروزه غرب دچار آن است، پیش میآید؛ ... زن از پیشتازی در حرکت به سمت ارزشها که در ایران اسلامی دیده شد- باز خواهد ماند. غربیها مایلاند با تمام توان، آن نکته را در جایی به نحوی نسبت به هر کسی رسوخ دهند ( [آیتالله العظمی] خامنهای، 1377، ج 8: 218).
عفت و پاکدامنی
«عفت» عبارت است از تسلیم و انقیاد شهوت در برابر عقل؛ یعنی قوهی شهوانی انسان کارهای خود را براساس دستور عقل انجام دهد. به تعبیر دیگر، عفت یعنی اعتدال در بهرهمندی از شهوات. «عفیف» به کسی گفته میشود که در حد اعتدال و در چارچوب عقل و شرع، از شهوات بهره ببرد و به وادی افراط یا تفریط کشیده نشود.
عفت در شهوت جنسی که از آن به پاکدامنی تعبیر میشود، یکی از مهمترین و بزرگترین فضایل و زیباییهای اخلاقی است. عفت جنسی؛ یعنی کنترل غریزهی جنسی و محدود کردن آن در چارچوب عقل و شرع (شریفی، 1388: 178). در فضیلت عفت به طور عام، و عفت جنسی به طور خاص، روایات فراوانی وجود دارد. امام علی (ع) می فرماید: «هر گاه خداوند اراده کند به بندهاش خیر عطا کند، در برابر غذاهای حرام عفت شکم، و در برابر مُحّرمات جنسی، عفت جنسی به او میدهد» (غررالحکم و دررالکلم، 1388: 370).
پاکدامنی و عفت، به ویژه در دوران جوانی، بهرهمندی از موهبتهای ویژهی الهی را در پی دارد. به تعبیر امام علی (ع) عفت، رأس هر خیری است(شیخالاسلامی ، بیتا ، ج 1: 935). به هر حال ، عفت، به وجود آمدن حالت نفسانی است که به وسیلهی آن خواهش ها و تمایلات به کنترل انسان درآیند؛ به گونهای که به سوی حرام گرایش نیابد و اجازه ندهد هیجانهای مربوط در هر زمان و مکانی که می خواهند، تخلیه شوند، بلکه انسان با کنترل خود آنها را در مسیر صحیح هدایت کند (مهدی زاده، 1388: 30).
حیا
حیا و شرم عبارت است از: مهارکردن نفس از فعل و کار قبیح و زشت به خاطر حضور و نظارت ناظری که مورد احترام شخص حیا کننده است.
برای مثال: وقتی فرزندان ممیز و بالغ در حضور دیگران از تعویض لباس زیرین خود اجتناب می کنند، این کار نمودی از حیا و شرم جنسی آنهاست. نکتهی ظریف و اساسی دربارهی حیا این است که مسألهی جنسیت، پوشیدگی، برهنگی و ضوابط حاکم بر آن را نباید یک سره از لحاظ مصالح زندگی اجتماعی فرد بررسی کرد و فقط به دنیای بیرون و جامعهی پیرامون آدمی اندیشید، بلکه باید به اهمیت احساس شرم و حیا به عنوان یک خصلت ذاتی و درونی او نیز توجه کرد(مهدیزاده، 1388: 32).
حضرت فاطمه (س) فرمود: «ای اباالحسن! من از پروردگار خود حیا میکنم چیزی را از تو بخواهم که تو بر آن توان نداری» (تفسیر برهان، ج 1: 282؛ به نقل از صباغی، 1388: 79). بنابراین، حیا و شرم یکی از صفات مخصوص انسان است و انسان تنها مخلوقی است که اصرار دارد دست کم بعضی از قسمتهای اندام خود را بپوشاند. رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید: شرم، جویی از رودخانهی ایمان است (صالحی، 1385: 157).
اگر سخن گفتن، منطق و وجدان داشتن برای انسان کمال محسوب میشود و به او ارزش میبخشد، چرا احساس شرم، حیا و گریز از برهنگی- که آن نیز خاص انسان است- کمال محسوب نشود؟ (مهدی زاده، 1388: 32-33). حقیقت این است که در مسألهی غریزهی جنسی و برهنگی یا پوشیدگی، یک دنیای عظیم و راز آمیز را نباید فراموش کرد و آن دنیا خودِ «انسان» است.
حیا و عفاف
عفاف، حالت درونی خویشتنداری از تمام هرزهگری ها و بیبند و باریهاست. برای پوششهای خاص تاریخچهها نگاشتهاند؛ ولی چون حیا و عفاف ریشه در فطرت بشر دارد؛ تاریخبردار نیست. رعایت حیا و عفاف، میان زن و مرد به تناسب آفرینش هر یک متفاوت است؛ اما حیا خصلتی بشری است و صرف نظر از گرایشهای فرهنگی و مذهبی، قابل طرح میباشد. در دنیای کنونی مطابق قوانین جهانی اعمال منافی عفت جرم تلقی می شود و بیعفتی مورد انزجار و نفرت انسانهاست.
چنانچه غریزهی آدمی به واسطهی شخصیت او مهار شود، صبغهی انسانی میگیرد و بشر را به سوی تعالی سوق میدهد.
رعایت وقار، متانت و حیا به منزلهی روح پوشش است و چنانچه کنترل رفتاری در زن و مرد به وجود نیاید، پوشش، کالبد بیروحی خواهد بود که تأثیر مطلوب نخواهد داشت. زن و مرد مکلّفاند از نگاه خیره پرهیز کنند و با دوری از نگاههای تند و آلوده، راه گسترش عفاف را هموار سازند. بنابراین:
1. عفاف و حیا همزاد آدمی است و از بدو خلقت بروز و ظهور داشته است؛
2. عفاف و حیا گرایش فطری است و به زن یا مرد اختصاص ندارد؛
3. عفاف، عامل مؤثر در رشد شخصیت آدمی است (فتاحی، 1387: 203-208).
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «هر که پوشش شرم گزیند، کس عیب او نبیند» (نهجالبلاغه، 1377: 398). به هر حال، اسلام عفاف، حیا، وقار و متانت را به ویژه برای زن ارزش میداند، اما وقتی این ارزشها دگرگون شوند، تلقی زن از شخصیت و ارزش، عرضهی وجود، نمایاندن آرایهها و زیباییها میشود، تا آنجا که پوشش را نه برای حفاظت بدن، بلکه نوعی عرضهیوجود میداند. تقویت ایمان و اعتقاد میتواند ضامن حفظ هویت و شخصیت زن باشد. (فتاحی زاده، 1387: 211-212).
در زن باید باور استوار و ایمان عمیق ایجاد شود؛ زنی که دل به حق بدهد و اندیشه به خدا بسپارد، چگونه ممکن است با خودنمایی، خود را در معرض نگاههای آلوده قرار دهد و زمینهی لذت دیگران و فساد آفرینی را به وجود آورد؟!
عفاف، فلسفه پوشش
حیات آدمی در دو گستره مادی و معنوی قابلیت رشد و تکامل دارد. کسب دانش و معرفت و پرورش خصلتهای اخلاقی و انسانی، از دایره کمالات معنوی است.؛ همانگونه که برخورداری از رفاه، سلامت جسمانی و پرورش اعضای بدن از گسترهی مادی است. بنابراین، آدمی حقیقت واحدی است که حیاتش دامنه دارد. بدین سبب، کمال و نقص آن دو از یکدیگر قابل تفکیک نیست.
سلامت جسمی برای سلامت روان، و سلامت روانی برای سلامت تن لازم است. از این رو، برخی بیماریهای جسمانی را از طریق روان درمان میکنند. دایرهی حیات معنوی و مادی هر چه باشد، به نوع نگرش انسان به هستی و جهان برمیگردد. دگرگونی در این نگرشها بر قبض و بسط دامنهی حیات انسانی اثر میگذارد. شاهد آن، تفاوت اهداف و زندگی انسانهای قبل از تحولات علمی جدید و پس از آن است.
البته، نباید تصور کرد که با تحول نگرشها همه چیز متحول میشود و نقطهی اشتراکی باقی نمیماند. بنابراین، با همهی تفاوتهایی که انسانهای کنونی با پیشینیان دارند و میان آنها در مبانی و نتایج، اختلاف چشمگیری دیده میشود؛ اما موارد اشتراک آنان کم نیست. این رویکرد سبب میشود که راه گفتو گو و مفاهمه برای همیشه گشوده باشد. در همهی نگرشها خود آگاهی و جهان آگاهی رویکردی ارزشمند است.
نزد همهی انسانهای عدالتخواه، گسترش عدل و خدمت به همنوعان کاری پسندیده است. همگان، قهرمانان ملی و مصلحان اجتماعی را ارج مینهند و کشته شدگان در مسیر اهداف ملی را شهید میدانند و از آنان تجلیل میکنند. این نگرشها نشان میدهد که در همهی دورانها، با وجود اختلاف در مصداق، باورهای کلی واحدی در میان انسانها حاکم بوده است. اینها بخشی از اموری ست که در ادیان الهی از آن به عنوان فطرت یاد میشود، و در دین اسلام هم بدان تأکید فراوان شده است.
«عفت» و «حیا» از این خصلتها هستند. پروا پیشگی همیشه بر انسان حاکم بوده است. هم غارنشینان نخستین که با برگ درختان و پوست حیوانات خود را میپوشاندند و هم دنیا نشینان امروزی. در اینجا به شکل، اندازه و کیفیت بروز این خصلت کاری نداریم. در اصل، سخن اینجاست که «حیا» و «عفاف» به عنوان یک خصلت انسانی همیشه بروز داشته است.
اشاره شد که: «حیا» و «عفاف»، تاریخ بردار نیست؛ گرچه برای پوششهای خاص میتوان تاریخ معین کرد. «عفاف» روح پوشش است، و پوشش کالبد آن؛ عفاف، فلسفهی پوشش است و پوشش تضمین کنندهی آن. مجسمهها، کتیبهها و نقشهای برجستهی تاریخی نشان می دهد که: سرما و گرما علت اصلی پوشاک نبوده، بلکه علت آن حیا و پوشاندن شرمگاه بوده است.
زنان ایرانی در دورههای مختلف مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان پوشش داشتهاند. در زمان مادها زنان، با جامههای دو تکه خود را میپوشانیدهاند. زنان دورهی هخامنشی پارچهی شنل مانندی روی سر میانداختهاند که حالتی شبیه به چادر داشته است.
در عهد اشکانیان زنان قبایی بر تن میکردهاند و شنلی بر سر میافکندهاند و معمولاً نقابی به پس سر میآویختهاند. زنان عهد ساسانی گاهی چادری گشاد و پرچین به سر میکردهاند که تا وسط ساق پا میرسیده است. نقوش بانوان ساسانی در بشقابهای نقرهای نشان میدهد که هر یک از بانوان، چادری به خود پیچیدهاند (مهریزی، 1386: 93-97).
بنابراین، تاریخ این نظریه را تأیید می کند که حیا و آزرم همواره در میان ملل عالم یکی از فلسفههای پوشش بوده است. در طول تاریخ، تمام انگیزههای انسان از پوشش، حفاظت از سرما یا زیور و خودنمایی نبوده است، گرچه نمیتوان این انگیزهها را در کیفیت و نوع پوشش نفی کرد. علاوه بر آن، چون رعایت حیا و عفت در میان زن و مرد به تناسب آفرینش هر یک متفاوت است، همیشه زنان از پوشش بیشتری استفاده میکردهاند.
اگر تنها سرما و گرما انگیزه بود، این تفاوتها قابل تحلیل بود. حتی گرایش به زیبایی صرف نمیتواند آن را پاسخگو باشد.
اگر چه در دنیای کنونی نوع پوشش آزاد است، اما کسی بیحیایی و بیعفتی را آزاد نکرده است. هنوز قوانین جهانی در خصوص جلوگیری از کارهای خلاف عفت به قوت خود باقیست؛ هنوز آمارها نشان میدهد که مردمان در نهاد خود از بیعفتی انزجار دارند. به هر حال، حیا و آزرم خصلتی انسانی است و جدا از هر گرایش فرهنگی و دینی، برای بشریت قابل طرح است.
هر چند در برخی فرهنگها و مکتبها زمینهِی پذیرش و تبیین آن آسانتر است، باز انسان به حکم نهاد و ساختار وجودی خود به حیا و شرم رغبت دارد. البته، این خصلت مانند همهی خصلتها و ارزشها قابلیت رشد و افزایش دارد؛ بدین معنا که همه مایهی درونی دارند، گرچه در همه یکسان به فعلیت نمیرسد؛ برای نمونه، انسان خواهان صداقت و راستی است و به عنوان یک خصلت مثبت و ارزش انسانی توان رشد و افزایش دارد؛ اما همه در یک درجه از صداقت و راستی قرار ندارند. از این رو، تخلف علمی انسان از این خصلتها و رویگردانی او در صحنههای زندگی به کمال بودن این خصلتها ضرر نمیزند و فطری بودن آن را مخدوش نمیکند(مهریزی، 1386: 98-100). در رهگذر این رویکرد، چه بسیار متخلفانی که به انحراف عملی خود اعتراف کرده و خود را از آن کمال محروم میدانند.
اهمیت عفاف
هر حرکتی که برای دفاع از زن انجام میگیرد، باید رکن اصلی آن، رعایت عفاف وی باشد. عفت در زن، وسیلهای برای تعالی و تکریم شخصیت او در چشم دیگران، حتی در چشم خود مردان شهوتران و بیبند و بار است. عفت زن، مایهی احترام و شخصیت اوست. مسألهی حجاب و محرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن به خاطر آن است که عفاف سالم نگه داشته شود. اسلام به مسألهی عفاف زن اهمیت میدهد. البته، عفاف مخصوص زنان نیست، مردان هم باید عفیف باشند([آیتاللهالعظمی] خامنهای، 1385: 111).
رابطهی حیا، عفاف و حجاب
حیا ملکهای است که موجب خودداری از کارهای زشت میشود. انگیزهی حقیقی گرایش زن به حجاب، احساس فطری یا غریزی شرم و حیاست. شرم و حیا در زن نسبت به بیگانه مانند غیرت در مرد است؛ به عبارت دیگر، درک و شعور فطری و الهام غریزی زن به حفظ خود از دستبرد نااهلان برای ارتقای ارزش وجودی خویش است.
در شرم و حیا، عشق و اشتیاق به عفاف و پاکدامنی تدبیر مکانیسمی نهفته در خلقت و فطرت زن است که او را وا می دارد گاهی به صورت ناخودآگاه خود را از چشم نامحرم بپوشاند. به همین دلیل، وقتی احساس حجب و حیا را از دست می دهد در محیط ناامن اجتماع هم کشف حجاب میکند؛ و برعکس، وفتی احساس شرم و حیا در او زنده است در محیطی که امنیت کامل هم وجود دارد، باز هم تمایل دارد خود را بپوشاند. احساس حیا و شرم از انجام دادن کارهای زشت از ثمرات عفاف به شمار میآید.
هر قدر این احساس شرم از زشتیها در انسان بیشتر باشد، عفت او بیشتر خواهد بود(اسحاقی، 1388: 45-46). امام علی (ع) می فرماید: « شرم از خداوند و خلق او باعث عفت و بزرگی میشود» (تمیمی آمدی، 1388: 504). بدون شک، به تناسب ویژگیهای روحی و جسمی انسان، آفرینش لباس و پوشش و روی آوردن فطری او به آن یکی از نعمتها و هدایای الهی محسوب میشود.
در فرهنگ اسلامی، انسان لباس نمی پوشد که تن را عرضه کند، بلکه لباس می پوشد تا خود را بپوشاند. لباس برای او یک حریم است؛ به منزلهی دژی است که تن را از دستبرد چپاولگران محفوظ میدارد و کرامت او را حفظ میکند. لباس برای آن است که تحریک جنسی را کم کند نه آن که بر قدرت تحریک بیفزاید. شاید در مقام ادعا همهی انسانها خود را مؤمن و متعهد بدانند، اما کسی این ارزش و مقام عالی انسانی (گوهر عفاف) دارد که ویژگیهای زیر را داشته باشد:
الف) باوقار بودن: زن عفیف از هر کار سبک و نامناسبی که موجب جلب توجه دیگران شود پرهیز می کند. شیوهی راه رفتن، لباس پوشیدن و رفتارش به گونهای نیست که نظر نامحرمان را به سوی خود جلب نماید.
ب) عفت کلام: زن باعفت ساده و آرام و بی وسوسه حرف میزند و از سخنان غیر ضروری با نامحرم دوری میکند.
ج)پرهیز از خودنمایی: زن پاکدامن از مظاهر خودنمایی هم چون نشان دادن زینتهای خود، بیرون گذاشتن قسمتی از موی سر یا آرایش چهره برای نامحرم پرهیز مینماید.
د) پوشش مناسب: زن عفیف از انتخاب لباسهای نازک و چسبان و رنگهای تن و زنندهای که زمینه ساز جذب نامحرم به سوی او میشوند، اجتناب میورزد.
ه) کنترل رفت و آمدها: زن عفیف از رفتن به مراکز و مکانهای آلوده و نامناسب، همچون مجالس گناه و لهو لعب خودداری میکند. بنابراین، عفاف به عنوان پیش زمینهی اساسی باید مورد توجه قرار گیرد. گرچه نگاه به مسألهی حجاب، برای رشد معنوی و اخلاقی جامعه مؤثر است، اما سالم سازی بنیانهای اخلافی جامعه مؤثرتر است.
بیتردید، عفاف در اصلاح بنیانها مؤثر است؛ همچنین، حیا در ارتباطی متقابل با عفاف، گاه معلول و گاه علّت است. باید دانست حجاب واقعی، جز در پرتو این دو میسر نخواهد بود. سالمسازی اخلاقی یک جامعه محدود به حجاب نیست، بلکه مجموعهای از چگونگی رفتارها و باید و نبایدهای فردی و اجتماعی با ارتقای سطح عفاف و حیای جامعه، ارتباط مستقیم دارند. در حقیقت، حجاب پوششی ویژه و عفت خصلتی برخاسته از بینش و منش است (اسحاقی، 1388: 46-48). حجاب میتواند ریایی، تحمیلی، ظاهری یا غیر اختیاری باشد، ولی عفت، خصلتی ارزشی و اختیاری است.
امام علی (ه) میفرماید: «پاک بودن، خصلت زیرکان است». (تمیمی آمدی، 1388: 47).
آمیختگی آفرینش زن با عفت و پاکدامنی
عفت و پاکدامنی با آفرینش زن به هم آمیخته است. او از روزی که دیده به جهان میگشاید، عفتگرا و پاکدامن است. نگاههای معصومانه و نفرت او از گناه، در آغاز جوانی و تظاهر به عفت و پاکدامنی در برخوردهای اجتماعی، نشانهی آن است که عفت در خلقت زن جایگاه ویژه و رفیعی دارد که هم خود زن خواهان آن است و هم دیگران زن را با این ویژگی میخواهند.
اسلام، آفرینش زن و صلاح و خیر جامعه را در نظر گرفته است و حجاب را لازم شمرده تا با عفت درونی او هماهنگ گردد و بنیان خانواده مستحکم شود. اسلام، زیبایی و دلآرایی زن را برای همسر وی میخواهد تا دیگران از آن سوء استفاده نکنند. بنابراین، الزام پوشش فقط برای حفظ عفت اوست، نه زنجیر اسارتی بر دست و پایش؛ و نه سدی در برابر سیر تکامل علمی، فکری و هنریاش، بلکه وسیلهای برای تعالی روح و ایفای مسئولیتهای فردی و اجتماعی اوست . از این رو، اسلام پوشش را ملاک برتری زن معرفی کرده است (قاضی، 1387: 97-98).. بنابراین، حیا و عفاف، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.
حفظ عفاف اجتماعی
حفظ عفاف اجتماعی، به عفاف زن بستگی دارد. زنی که می خواهد برای رسیدن به مقاصد شیطانی خود، بیبند و باری را در جامعه رواج دهد، زنان را بازیچه و ملعبهی خود می کند. کافی است برای به فساد کشیدن یک جمعیت، تعداد اندکی هرزه و بیبند و بار در بین آنها راه یابند؛ به گونهای زشتیها و آلودگیهای اخلاقی را بین آنان رواج میدهند که بعد از مدت کوتاهی عادی جلوه کند. ممکن است هر زن بدحجاب، بی بند و بار نباشد؛ ولی بدحجابی مقدمهی بیبند و باری و زمینهساز تمتعات شهوانی و جنسی است.
زن مسلمان برای آن که در بعد اجتماعی، حد اعلای توفیق را به دست آورد و محیط مقدس کاریاش به هرزگیهای شهوانی آلوده نشود، باید حجاب را رعایت کند (همان: 111-112). بدون تردید، وقتی کار و شهوت به هم درآمیزد، محیط کار آلوده، و در نتیجه بازده فعالیت ها کم میشود؛ هم چنین ثبات، اطمینان و اعتماد از محیط خانواده رخت برمیبندد.
منابع و مآخذ
- اسحاقی ، سیدحسن ؛ ( 1388 )؛ گوهر عفاف ( پژوهشی درباره ی حجاب )؛ چاپ دوم ؛ قم : انتشارات بوستان کتاب.
- اکبری ، محمدرضا؛ ( 1387) ؛ حجاب در عصر ما ؛ چاپ پنجم ؛ تهران: انتشارات پیام آزادی
- بهروزی، مریم؛ ( 1387) ؛ حجاب هاله ای از عفاف ؛ چاپ ششم ؛ تهران : کانون قرآن و عترت جامعه زینب (س) .
- حداد عادل ،غلام علی ؛ ( 1386) ؛ فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی) چاپ هفدهم؛ تهران : انتشارات سروش ..
- خامنه ای ، { آیت اللهالعظمی } سیدعلی؛ ( 1377) ؛ حدیث ولایت ؛ ( مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری ) ؛ جلد هشتم ؛ چاپ اول ؛ تهران : مرکز چچاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی .
- خامنه ای ، { آیت اللهالعظمی } سیدعلی؛ ( 1385) ؛زن ریحانه ی آفرینش ( مجموعه سخنرانی ها ) ؛ به اهتمام : دفتر نشر آثار مقام معظم رهبری ؛ چاپ دوم ؛ قم : دارالهدای .
- خمینی ، {امام} روح الله ؛ ( 1372) ؛ سیمای زن در کلام امام خمینی (ره) ؛ چاپ پنجم ؛ تهران : اداره کل مراکز و روابط فرهنگی ؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- رضی ، سیدشریف؛ (1377) ؛ نهج البلاغه ؛ ترجمه ی سیدجعفر شهیدی؛ چاپ سیزدهم ؛ تهران : شرکت انتشارات علمی و فرهنگی..
- شریفی ، احمدحسین؛ ( 1388) آیین زندگی ( اخلاق کاربردی )؛ چاپ پنجاهم ؛ تهران : نشر معارف ؛ تهران
- صباغی، مهدی؛ (1388) ؛ فاطمه گوهر آفرینش ؛ چاپ اول ؛ قم : انتشارات منشور وحی.
- صالحی ، هاشم؛ (1385)؛ نهج البفصاحه( رهگشای انسانیت)؛ ترجمه ی ابراهیم احمدیان ؛ چاپ چهارم ؛ قم: گلستان ادب . .
- فتاحی زاده، فتحیه؛ (1388) حجاب از دیدگاه قرآن و سنت ؛ چاپ سوم؛ موسسه ی بوستان کتاب؛ قم.
- فتاحی زاده، فتحیه؛ (1387) ؛ زن در تاریخ و اندیشه ی اسلامی ، چاپ سوم ؛ قم : انتشارات بوستان کتاب..
- قاضی، فاطمه؛ (1387) ؛ حجاب دختران؛ { حجاب اسلامی و بهداشت خانواده } چاپ هشتم ؛ قم : انتشارات گلستان ادب..
- تمیمی آمدی، عبدالواحد ؛ ( 1388) ؛ غررالحکم و درراکلم؛ ترجمه ی لطیف راشدی و سعید راشدی ؛ چاپ اول ؛ قم : پیام علمدار.
- شیخ الاسلامی ، سیدحسن؛ (بی تا ) ؛ غررالحکم ( گفتار امیرالمومنیند (ع) )؛ ج ا؛ چاپ دوم؛ قم : موسسهی امام صادق (ع)
- قاسمی ، مرضیه (1387) ؛ بررسی حجاب از دیدگاه قرآن و حدیث ؛ چاپ اول؛ قم : انتشارات هزاره ققنوس ؛ تهران .
- مهدی زاده ، حسین؛ (1388) ؛ پرسمان حجاب « پژوهشی در باب پوشش از دیدگاه قرآن ؛ چاپ پنجم ؛ قم : انتشارات صهبای یقین..
- مطهری{آیتالله } مرتضی ؛ ( 1386)؛ مسالهی حجاب ؛ چاپ هشتاد و سوم؛ انتشارات صدرا.
- مهریزی ، مهدی ؛ (1386 ) ؛ زن در اندیشه ی اسلامی ؛ چاپ سوم ؛ تهران : سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی .
منبع: تابناک ایلام
9102
کپی شد