از وقتی که دیده بر حیات اجتماعی گشوده ام این مرد در مردمکم جلوسی به عمر این حیات کرده، منشور داوری ها طیف رنگی از او به یادگار گذاشته است.
اما در این طیف رنگ 'صبغه الله' که 'صبغه الناس' هم هست تنوع الوان را در خود حل و هضم بنموده است، هاشمی در تنازع داوری دل های سلیم سر بلند و لب خندان و روی رخشان دارد.
چند چیز هاشمی را بر اریکه ی دل ها بر نشاند که از آن جمله اند صبوری، اصلاح گری مدام، اجتهاد پویا، پایبندی به تشخیص، همت بلند، دلیری، ایمان به خدا، معاد باوری و...
هاشمی که از بلند طبعی و سخاوتش در روزهای قبل الفتح عسرت نهضت، با دستگیری مالی از مبارزین رونمایی غیر ریاکارانه نموده بود در ایام گشایش بعدالفتح نیز در حمایت از همسنگرانش این دست گشاده را گره نزد، هر چندمهمانان مائده ی کرم آیت الله، نمک و نمکدان این سفره را به شایستگی پاس نداشتند!
هاشمی در حالیکه زندگی اش را بر دهانه فوران آتشفشان مبارزه و جهاد بنا نهاده و سراپا در گذار گدازه های این آتشفشان از لوم هیچ لائم و سرزنش هیچ ملامت و ملامت گری نهراسید و حضور در بحث های طلبگی را چونان 'ان بیوتنا عوره و ما هی بعوره' مایه و دستمایه عذر غیبت در میادین خوف و خطر قرار نداد.
البته لطف خدایی که ابراهیم را از درون قله های آتشی که زبانه بر دامن آسمان می کشید، نجات بخشید، فرزند فرید و وحید جهاد و اجتهاد حوزه را نیز بردامن امن و سلام نشاند.
آیت الله را در مسیر سلوک تعبد و تکلیف و تشخیص هیچ حذر و خطری باز نداشت، نه شکنجه شکنجه گران و نه تیر و تبر اهالی تهمت و توطئه، نه سعایت بد سگالان و نه قدر نشناسی یاران!
او راهی را رفت که با مناط اجتهاد پی افکنده بود و در بیابان عطشناکی عوام زدگی و تحجر گرایی با دستان استنباط فقاهتش چشمه های گوارای دین و زندگی را بر حیات خردورزانه گشود.
گرچه بر تنه این درخت فراوان تبر زدیم اما او مهرورزانه در دامن ما ثمر شیرین محبت و شفقت افکند. او محصول عملی این ذکر کلیم بود: 'رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقه قولی'
هاشمی را برای همه خون دل ها خوردها و مجاهدت ها و بر و ثمر دادن هایش دوست دارم، اما آنچه هاشمی را محبوب همیشگی دل کرد کلیدی بود که به تدبیر احترامش بر قفل مزارع فدک فاطمه چرخید و فدک فاطمه فرزند فرید حوزه را در آغوش کشید و علی رغم ممانعت تیم حفاظتی و نهی از نوشیدن آب جاری در فدک، هاشمی کانه کاسه را از دست بانو بر گرفته تا عطش جان فرو ننشاند از خواسته اش فرو نماند، فدک فاطمه باشی و از آبش ننوشی؟! و این حرکت نمادین آیت الله یعنی عطشناکی شیعه برای رسیدن و کام بر گرفتن از کوثر هستی!
بانو چه لطفی به هاشمی داشت! و غدیر خم چه قامت برافراشت در مقدم آیت الله که سال های عمر در پی علی آمده بود و چشمان ما چه پر و سیر شد از تصاویری که به برکت حضور آیت الله در فدک و غدیر توسط دوربین ها ثبت و ضبط شد و در رسانه ها انعکاسی جهانی یافت.
تصاویر مکان هایی که همزاد هر شیعه بوده و ما وصفشان را فقط در کتاب ها خوانده و بر منبرها شنیده ایم و گشودن آن قفل می توانست به گشایش بسیاری ناگشوده قفل و گره ها در جهان اسلام بینجامد اگر عده ای به راه حکیمانه ی آبت الله می رفتند!
و ما خدا می داند این روز و شب ها در فراق آیت الله هیچ حال خوشی نداریم که هیچ، مدام خود را در محکمه وجدانمان بر صندلی اتهام می نشانیم و در نشناختن و ندانستن و نگه نداشتن قدر این نعمت، به کرات و مرات بر خود حکم محکومیت می رانیم.
خدایا این قدر نشناسی را بر ما ببخشای و آن را سبب عذاب های بعدیت قرار نده! و بر ما جرات و جسارت قدر دانستن موجودین عطا فرما.
عبدالصاحب ناصری
منبع : ایرنا
اما در این طیف رنگ 'صبغه الله' که 'صبغه الناس' هم هست تنوع الوان را در خود حل و هضم بنموده است، هاشمی در تنازع داوری دل های سلیم سر بلند و لب خندان و روی رخشان دارد.
چند چیز هاشمی را بر اریکه ی دل ها بر نشاند که از آن جمله اند صبوری، اصلاح گری مدام، اجتهاد پویا، پایبندی به تشخیص، همت بلند، دلیری، ایمان به خدا، معاد باوری و...
هاشمی که از بلند طبعی و سخاوتش در روزهای قبل الفتح عسرت نهضت، با دستگیری مالی از مبارزین رونمایی غیر ریاکارانه نموده بود در ایام گشایش بعدالفتح نیز در حمایت از همسنگرانش این دست گشاده را گره نزد، هر چندمهمانان مائده ی کرم آیت الله، نمک و نمکدان این سفره را به شایستگی پاس نداشتند!
هاشمی در حالیکه زندگی اش را بر دهانه فوران آتشفشان مبارزه و جهاد بنا نهاده و سراپا در گذار گدازه های این آتشفشان از لوم هیچ لائم و سرزنش هیچ ملامت و ملامت گری نهراسید و حضور در بحث های طلبگی را چونان 'ان بیوتنا عوره و ما هی بعوره' مایه و دستمایه عذر غیبت در میادین خوف و خطر قرار نداد.
البته لطف خدایی که ابراهیم را از درون قله های آتشی که زبانه بر دامن آسمان می کشید، نجات بخشید، فرزند فرید و وحید جهاد و اجتهاد حوزه را نیز بردامن امن و سلام نشاند.
آیت الله را در مسیر سلوک تعبد و تکلیف و تشخیص هیچ حذر و خطری باز نداشت، نه شکنجه شکنجه گران و نه تیر و تبر اهالی تهمت و توطئه، نه سعایت بد سگالان و نه قدر نشناسی یاران!
او راهی را رفت که با مناط اجتهاد پی افکنده بود و در بیابان عطشناکی عوام زدگی و تحجر گرایی با دستان استنباط فقاهتش چشمه های گوارای دین و زندگی را بر حیات خردورزانه گشود.
گرچه بر تنه این درخت فراوان تبر زدیم اما او مهرورزانه در دامن ما ثمر شیرین محبت و شفقت افکند. او محصول عملی این ذکر کلیم بود: 'رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقه قولی'
هاشمی را برای همه خون دل ها خوردها و مجاهدت ها و بر و ثمر دادن هایش دوست دارم، اما آنچه هاشمی را محبوب همیشگی دل کرد کلیدی بود که به تدبیر احترامش بر قفل مزارع فدک فاطمه چرخید و فدک فاطمه فرزند فرید حوزه را در آغوش کشید و علی رغم ممانعت تیم حفاظتی و نهی از نوشیدن آب جاری در فدک، هاشمی کانه کاسه را از دست بانو بر گرفته تا عطش جان فرو ننشاند از خواسته اش فرو نماند، فدک فاطمه باشی و از آبش ننوشی؟! و این حرکت نمادین آیت الله یعنی عطشناکی شیعه برای رسیدن و کام بر گرفتن از کوثر هستی!
بانو چه لطفی به هاشمی داشت! و غدیر خم چه قامت برافراشت در مقدم آیت الله که سال های عمر در پی علی آمده بود و چشمان ما چه پر و سیر شد از تصاویری که به برکت حضور آیت الله در فدک و غدیر توسط دوربین ها ثبت و ضبط شد و در رسانه ها انعکاسی جهانی یافت.
تصاویر مکان هایی که همزاد هر شیعه بوده و ما وصفشان را فقط در کتاب ها خوانده و بر منبرها شنیده ایم و گشودن آن قفل می توانست به گشایش بسیاری ناگشوده قفل و گره ها در جهان اسلام بینجامد اگر عده ای به راه حکیمانه ی آبت الله می رفتند!
و ما خدا می داند این روز و شب ها در فراق آیت الله هیچ حال خوشی نداریم که هیچ، مدام خود را در محکمه وجدانمان بر صندلی اتهام می نشانیم و در نشناختن و ندانستن و نگه نداشتن قدر این نعمت، به کرات و مرات بر خود حکم محکومیت می رانیم.
خدایا این قدر نشناسی را بر ما ببخشای و آن را سبب عذاب های بعدیت قرار نده! و بر ما جرات و جسارت قدر دانستن موجودین عطا فرما.
عبدالصاحب ناصری
منبع : ایرنا
کپی شد