فرایند برگزاری سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری درحالی در روزهای اخیر وارد مرحله بررسی صلاحیتها شدهاست که بهنظر میرسد رقبا خیلی زود آماده ورود به میدان مناظرات انتخاباتی شدهاند. با وجود اینکه در 5روز مهلت ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری شاهد کاندیداتوری حدود 48چهره شناخته شده سیاسی و حزبی بودیم، اما آنچه از شواهد امر برمیآید گواه رقابت تنگاتنگ 3گفتمان سیاسی غالب است که صحنه انتخابات را هدایت خواهند کرد و هریک از حمایت بخشهایی از جامعه و ارکان حاکمیت برخوردارند.
به گزارش جماران؛ به نقل از روزنامه همشهری، با پایان مهلت ثبتنام در سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری و آغاز بررسی صلاحیتها ازسوی شوراینگهبان، بهنظر میرسد آرایش انتخاباتی جریانهای سیاسی تا حدود زیادی روشن شدهاست و اگر تا 7خرداد، که براساس زمانبندی وزارت کشور موعد آغاز تبلیغات کاندیداهاست، اتفاق خاصی بهویژه در فرایند بررسی صلاحیتها، روی ندهد، شاهد شکلگیری یک سهضلعی قطعی در رقابتهای انتخاباتی خواهیم بود؛ مثلثی که برخلاف برخی گمانهزنیها مبنی بر دوقطبی شدن رقابت میان اصولگرایان و کاندیدای اصیل اصلاحطلب، بهنظر میرسد میتواند جریانساز باشد و نقش مؤثری را در شکلدهی افکار عمومی در کمتر از یکماه باقیمانده تا روز برگزاری انتخابات بازی کند.
چهرههای این سهضلعیای که بهنظر میرسد ظهور و بروزش در عرصه رقابتها قطعی است، هریک براساس یک گفتمان محوری وارد کارزار انتخابات شدهاند؛ گفتمان «انقلابیگری» زیر پرچم جریان اصولگرایی و با میدانداری ابراهیم رئیسی، گفتمان میانهروی و حتی بهنوعی «راهسوم» با پیشگامی علی لاریجانی و گفتمان «اصلاحطلبی» با کاندیداتوری اسحاق جهانگیری میکوشند با شکلدهی به زمین بازی انتخابات، مسیر رسیدن به پاستور را پیش پای خود هموار کنند. اما در این میان آنچه در نخستین گام آغاز فرایند انتخابات و در جریان 5روز مهلت ثبتنامها بیش از پیش بهچشم آمد، شکلگیری منازعات انتخاباتی ازسوی رقبای جناحی بود که بهصورت پررنگی در فضای سیاسی کشور بازتاب داشت؛ موضوعی که در آخرین روز ثبتنامها بیشتر به چشم آمد و نشان داد کاندیداها با توپ پر وارد میدان شدهاند و قصد دارند از همین ابتدا با شکلدهی به زمین بازی انتخابات، دست برتر را در این کارزار نفسگیر از آن خود کنند.
در چنین فضایی لاریجانی با کلیدواژه «نه کلید؛ نه چکش» به میدان آمد، جهانگیری از کسانی گفت که به مردم «وعدههای دروغین میدهند» و «دشمنتراشی» میکنند و رئیسی و حامیان او نیز با طرح موضوع «اشرافیت خانوادگی» کوشیدند با پیشدستی کردن در حمله به رقبا، میداندار عرصهای باشند که بهنظر میرسد زودتر از آنچه تصورش میرفت، وارد فضای منازعات انتخاباتی شده است؛ منازعاتی که در دورههای اخیر انتخابات ریاستجمهوری شکل جدیتری بهخود گرفته و گفتمانهای سیاسی بعضا کوشیدهاند با بهرهگیری از چنین منازعههایی به مدیریت افکارعمومی در مسیر دلخواه انتخاباتی خود بپردازند و فضای جامعه را به نفع خود تغییر دهند.
نخستین رقابت
منازعات انتخاباتی در سپهر سیاسی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی سابقه دیرینهای دارد و ردپای آن را از نخستین انتخابات ریاستجمهوری در پنجم بهمنماه1358 میتوان سراغ گرفت؛ کارزاری که بنیصدر در مقابل چهرههایی ازجمله احمد مدنی، جلالالدین فارسی، داریوش فروهر، صادق قطبزاده، حسن حبیبی وکاظم سامی قرار گرفت و درنهایت توانست با پیروزی بر رقبا، «نخستین رئیسجمهور ایران» لقب بگیرد.
او با موجسواری بر مشکلات اقتصادی گریبانگیر کشور، خود را «منجی اقتصاد ورشکسته ایران» میدانست و ژست طبیبی را انتخاب کرده بود که باید به سروقت بیمار فلجی به اسم اقتصاد برود و کاری کند که نمیرد. در آن دوره بنیصدر و حامیانش با شکلدهی منازعهای با حزب جمهوریاسلامی که ابتدا جلالالدین فارسی و سپس حسن حبیبی را بهعنوان کاندیدای خود معرفی کرده بود، میکوشیدند مسیر پیروزی را بر بستر جنجالهای انتخاباتی هموار کنند. «انحصارطلبی»، «قدرتطلبی»، «استبداد حزبی» و «از میدان بهدر کردن رقبا بههرقیمتی» از کلیدواژههایی بود که بنیصدر و طرفدارانش در منازعات انتخاباتی استفاده میکردند و درمقابل مسئولان و حامیان حزب جمهوریاسلامی بنیصدر را «فردی دارای کیش شخصیت و خودبزرگبین»، «لیبرال، غیرمکتبی و غربگرا» و «ملتزم نبودن به ولایتفقیه و همچنین ظواهر شرع» معرفی میکردند که تکروی میکند و بهدنبال تصاحب تام و تمام قدرت در کشور است.
طرح منازعات انتخاباتی پس از عزل بنیصدر و بهدنبال آن بهدست گرفتن قدرت اجرایی ازسوی حزب جمهوریاسلامی، تا حدود زیادی کمتر شد و طی دورههای دوم تا پنجم انتخابات ریاستجمهوری، بهدلیل شرایط ویژه حاکم بر کشور ازجمله وقوع جنگ تحمیلی 8ساله، رقابتهای انتخاباتی با منازعات کمتری برگزار میشد؛ فرایندی که از دوره ششم بهنظر میرسید دستخوش دگرگونیهایی شده و میتوان گفت از این مقطع منازعه در ادبیات انتخاباتی کشور بهصورت پررنگتری مطرح شد.
در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری که در 21خردادماه1372 برگزار شد، علیاکبر هاشمیرفسنجانی که نخستین رئیسجمهور پس از رحلت امامخمینی(ره) محسوب میشد، با احمد توکلی، وزیر مستعفی دولت میرحسین موسوی، عبدالله جاسبی، رئیس دانشگاه آزاد و رجبعلی طاهری، نماینده کازرون در مجلس اول، وارد کارزار انتخاباتی شد. اگرچه دراین دوره کمپین انتخاباتی هاشمیرفسنجانی بیرقیب مینمود، اما توکلی با توپ پر آمده بود و با طرح انتقاداتی نسبت به رئیسجمهور، وارد کارزار انتخابات ششم شد. او اگرچه به مشی اقتصادی دولت نخست سازندگی انتقادات جدی داشت، اما از طرح این انتقادات بوی منازعه به مشام میرسید. توکلی میکوشید با طرح کلیدواژههایی مانند «تجملگرایی»، «امتیازطلبی کارگزاران» و «ایدئولوژیزدایی» مسیری پر از مانع تا فتح دوباره پاستور پیش پای هاشمیرفسنجانی قرار دهد؛ اقدامی که اگرچه رأی قابلتوجهی برای او بههمراه داشت، اما نتوانست مانعی در مقابل پیروزی رئیس دولت پنجم ایجاد کند. با وجود اینکه دراین دوره از انتخابات هاشمیرفسنجانی و حامیانش شانسی برای توکلی قائل نبودند و برهمین اساس با او وارد منازعه انتخاباتی چندانی نشدند، اما این وزیر مستعفی دولت میرحسینموسوی را «مخالفخوان»، «ضدتوسعه» و «منتقد سازندگی» ارزیابی میکردند که بعضا این نکات در افکارعمومی نیز بازتاب مییافت.
گسترش منازعات در آرایش جدید سیاسی
منازعات انتخاباتی از دوره هفتم انتخابات ریاستجمهوری، متأثر از آرایش نوین سیاسی در کشور، شکل تازهتری بهخود گرفت و قطببندی «اصلاحطلب – اصولگرا» سبب ایجاد صورتبندی جدیدی از منازعات انتخاباتی شد. در فرایند انتخابات دومخرداد و تقابل سیدمحمد خاتمی بهعنوان کاندیدای جناح چپ (یا اصلاحطلبان جدید) و علیاکبر ناطقنوری در قامت کاندیدای جناحراست (اصولگرایان بعدی) منازعات سیاسی – انتخاباتی شکل جدیتری بهخود گرفت. راستها با طرح اینکه خاتمی و حامیانش «زاویهدار با ولایتفقیه»، «لیبرال»، «بریده از ارزشهای انقلاب»، «عدالتگریز» و «طرفدار آزادی مدل غربی» هستند، منازعه گستردهای را با اصلاحطلبان آغاز کردند که یکی از نمونههای آن جنجالهای مربوط به ماجرای «کارناوال عاشورا» بود. درمقابل اصلاحطلبان نیز با ارائه این ارزیابی به افکارعمومی که جریان رقیب «انحصارطلب»، «ضدآزادی بیان» و «مخالف توسعه» است، وارد کارزار منازعات انتخاباتی شدند که درنهایت به دومخرداد1376 و پیروزی جریان اصلاحطلب ختم شد.
اما در نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری منازعات انتخاباتی ابعاد گستردهتری به خود گرفت و صفآرایی اصلاحطلبان و اصولگرایان در دور نخست و تقابل احمدینژاد – هاشمیرفسنجانی در دور دوم، سبب شکلگیری منازعات انتخاباتی دامنهداری شد. احمدینژاد که با شعار «مردی از جنس مردم» توانسته بود بالاتر از همفکران خود ازجمله محسن رضایی، محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی (که آنان هم شعارهای مشابه انتخاب کرده بودند) به دور دوم انتخابات در سومتیر1384 راه پیدا کند و درمقابل هاشمیرفسنجانی بایستد، حملات پردامنهای را علیه رئیس دولتهای پنجم و ششم آغاز کرد و زمین منازعه گستردهای را با کلیدواژههای «اشرافیتگرایی»، «کاخنشینی»، «شایستهسالاری»، «خود باختگی» و «دولت مردمی» در برابر هاشمیرفسنجانی و حامیانش گشود. در مقابل اصلاحطلبان و طیفی از راستمیانه هم که در دور دوم به حمایت از هاشمی رو آوردند، با کلیدواژههای «پوپولیسم»، «عوامزدگی»، «نظامیگری» و «شعارهای فریبکارانه» وارد منازعهای شدند که احمدینژاد با سوارشدن بر موج احساسات عمومی، دست بالا را در آن داشت.
اما توازن منازعه در انتخابات دوره دهم چندان هم به سود رئیس دولت نهم رقم نخورد و رقبای او ازجمله میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محسن رضایی و حامیانشان با کلیدواژههایی ازجمله «دروغگویی»، «مدیریت پوپولیستی»، «پولپاشی در جامعه»، «کمیته صیانت از آرا»، «حیف ومیل بودجههای نفتی»، «ادبیات رئیسجمهور»، «هاله نور» و... به مصاف احمدینژاد رفتند؛ مصافی که دامنه منازعات انتخاباتی بهویژه در جریان مناظرات و اتهامزنیهای رئیسجمهور به رقبا و حامیانشان آنقدر گسترده شد که به حوادث ناگوار پس از آن و در طول سال1388 انجامید.
در یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری نیز اگرچه در قانون جدید انتخابات که در اواخر سال1391 ابلاغ شده بود، تدابیری برای جلوگیری از منازعات سیاسی اندیشیده شده بود، ازجمله اینکه «کمیسیون بررسی تبلیغات درصورت تشخیص میتواند موارد خلاف قانون (مطالب توهینآمیز، هتک حرمت سایر نامزدها یا افراد یا موارد مغایر با قوانین) را از برنامه تبلیغاتی نامزد حذف کند» یا «درصورت ارتکاب موارد خلاف قانون در زمان پخش زنده، سازمان صداوسیما باید فرصت مناسب برای احقاق حق، به شکل ضبط شده را فراهم آورد»، اما باز هم میشد در فضای سیاسی کشور شاهد جدالهایی بود که صفآرایی اصلاحطلبان و اصولگرایان بهوجود میآورد؛ موضوعی که در دوره دوازدهم نیز تاحدودی قابل مشاهده بود.
در این دوره تقابل ابراهیم رئیسی با حسن روحانی به مصاف 2گفتمان «انقلابیگری» و «اعتدالگرایی – اصلاحطلبی» تبدیل شد. برهمین اساس کلیدواژههایی مانند «دولت 4درصدی»، «بیکاری، رکود، گرانی»، «برجام و توقف برنامه هستهای»، «تحریمها»، «کوچک شدن سفره مردم»، «انتقاد ناپذیری»، «بیبرنامگی دولت»، «حقوقهای نجومی»، «اشرافزدگی»، «نگاه به بیرون» و «عدمحمایت از تولید داخل» به محور منازعاتی تبدیل شد که علیه رئیس دولت یازدهم ساماندهی شده بود. درمقابل گفتمان اعتدال- اصلاحطلبی با کلیدواژههایی مانند «برداشتن تحریمها»، «تحول نظام سلامت»، «افزایش صادرات نفت»، «مواهب سیاسی و اقتصادی برجام»، «کنترل تورم»، «آزادی» و «رفع حصر» وارد مناظرهای شدند که طیف فراگیری از اصولگرایان برای روحانی تدارک دیده بودند.
20 کلیدواژه منازعه
دراین میان فرایند برگزاری سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری درحالی در روزهای اخیر وارد مرحله بررسی صلاحیتها شدهاست که بهنظر میرسد رقبا خیلی زود آماده ورود به میدان مناظرات انتخاباتی شدهاند. با وجود اینکه در 5روز مهلت ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری شاهد کاندیداتوری حدود 48چهره شناخته شده سیاسی و حزبی بودیم، اما آنچه از شواهد امر برمیآید گواه رقابت تنگاتنگ 3گفتمان سیاسی غالب است که صحنه انتخابات را هدایت خواهند کرد و هریک از حمایت بخشهایی از جامعه و ارکان حاکمیت برخوردارند. در یک ضلع این مثلث و در جناح اصولگرایان، ابراهیم رئیسی قرار است پرچمدار جریانی باشد که آمده فاتح سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری باشد و از مدتها قبل و با توجه به وضعیت اقتصادی کشور، رؤیای ورود به پاستور را محقق شده میبیند.
این ضلع که طیف گستردهای از اصولگرایان میانهرو تا جبهه پایداری را دربر میگیرد، با توپ پر وارد میدان شده که بررسی بیانیه انتخاباتی رئیسی و نطق او در روز ثبتنام و همچنین موضعگیری حامیان او، بهویژه در تقابل با کاندیداتوری لاریجانی، شاهدی براین مدعاست؛ «ضعف مدیریت اجرایی کشور»، «انحراف از آرمانهای مبنایی انقلاب»، «چشم دوختن به بیرون»، «گم کردن اولویتها»، «مبارزه با فساد، ناکارآمدی و اشرافیگری»، «دولت محرومان و مستضعفان»، «اشرافیت خانوادگی» و «دیپلماسی عزتمندانه» 8کلیدواژهای است که رئیس قوهقضاییه با تأکید بر آنها و با شعار«دولتی مردمی برای ایرانی قوی» وارد کارزار انتخاباتی شدهاست و بهنظر میرسد مبنایی برای منازعات انتخاباتی علیه رقبا خواهد بود.
در سوی دیگر کارزار انتخابات علی لاریجانی قرار دارد که با داعیه «راه سوم» وارد میدان شده است و اگرچه میکوشد راه خود را از دولت روحانی جدا کند و راه میانه در پیش بگیرد، اما بهنظر میرسد اصولگرایان و حامیان رئیسی برای او شمشیر از رو بستهاند و حتی علیرضا زاکانی، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس، در روز ثبتنام تلویحا اعلام کرد صرفا برای مقابله با لاریجانی وارد میدان شدهاست.
اینها درحالی است که لاریجانی برای تقابل با منازعهای که اصولگرایان برای او تدارک دیدهاند، با طرح مباحثی مانند «نه کلید؛ نه چکش»، «اقتصاد نه پادگان است، نه دادگاه»، «اقدامات پوپولیستی و نمایشی»، «اختلال عدهای در همبستگی ملت» و «نقد افراطیون و سازشکاران» بر 5کلیدواژهای تأکید میکند که میتواند مبنایی برای رقابتهای انتخاباتی او باشد.
ضلع سوم رقابتهای سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری را اسحاق جهانگیری تشکیل میدهد که اگر تغییری در آرایش انتخاباتی اصلاحطلبان روی ندهد، کاندیدای اصلی این جریان در مقابل رئیسی و لاریجانی خواهد بود. جهانگیری که برای بیرون رفتن از سایه سنگین عملکرد دولت دوازدهم کار دشواری در پیش دارد، میکوشد با به میدان کشیدن بدنه اجتماعی اصلاحطلبی، امیدهای این جریان سیاسی برای فتح پاستور را زنده نگه دارد.
بررسی محتوایی سخنان انتخاباتی جهانگیری نشان میدهد، او که با شعار «دولتِ ملت» وارد عرصه شده، برای اینکه با دست پر به مصاف رقبا برود، با طرح 7کلیدواژه «وعدههای دروغین»، «دشمن تراشی»، «کنار گذاشتن حذف، طرد و تبعیض»، «احیای برجام»، «کاهش امید به اثربخشی رأی مردم»، «عوامفریبانی که مردم مردم میکنند» و «تلاش مافیا برای انتخابات بیرمق» خود را مهیای حضور در کارزار انتخابات 28خردادماه1400 میکند.
برسد بهدست رئیسجمهورآینده
27روز دیگر (28خردادماه) قرار است مردم ایران در پای صندوقهای رأی حاضر شوند و هشتمین رئیسجمهور را برای سیزدهمین دولت در جمهوری اسلامی ایران انتخاب کنند؛ انتخاباتی که اگرچه کمی دیرتر از ادوار گذشته، اما بالاخره به کانون تحولات سیاسی کشور تبدیل شده و احزاب و جریانهای مختلف سیاسی تکاپوی زیادی را برای هموارکردن مسیر راهیابی خود به پاستور و بهدست گرفتن قدرت اجرایی در کشور آغاز کردهاند. این در حالی است که بهنظر میرسد تنور انتخابات آنچنان که میان فعالان سیاسی و احزاب داغ است، در سطح جامعه هنوز آنطور که باید و شاید گرم نشده و دغدغههای بسیاری که در سطح جامعه وجود دارد، ذهن و روان بخش قابلتوجهی از مردم را بهخود معطوف داشته و فرصتی برای پرداختن به مباحث سیاسی و انتخابات سیزدهم ریاستجمهوری باقی نگذاشته است.
دلنگرانی سیاسیون از میزان مشارکت مردم در انتخابات خردادماه1400 از مدتها قبل بهعنوان چالش اصلی برای این رویداد مهم پیشرو ارزیابی شده و بعضا نسخههایی نیز برایگذار از وضعیت بغرنج کنونی ارائه شدهاست؛ نسخههایی که انتظار میرود بتواند بخشی از آرای خاکستری را برای حضور در پای صندوقهای رأی مجاب کند. اما آنچه در روزهای اخیر در میان دغدغهها و گمانهزنیهای انتخاباتی کمتر به آن پرداخته شده، اولویتهایی است که دولت سیزدهم با پرداختن به آنها میتواند گرهی از مشکلات کشور بگشاید؛ مشکلاتی که بخش مهمی از آنها پیشزمینه ناامیدی و دلسردی جامعه را فراهم کرده و سبب شده در آستانه برگزاری انتخابات مردم آنچنان که باید، انگیزهای برای «مشارکت سیاسی» نداشته باشند.
در روزهای اخیر و با وجود اینکه هنوز فهرست کاندیداهای نهایی انتخابات ریاستجمهوری از سوی شوراینگهبان اعلام نشده، بحث ارائه برنامههای راهبردی برای دولت آینده در میان کاندیداها داغ است و حتی از برنامههای چندهزار صفحهای نیز صحبت بهمیان آمده و رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور در رأس اولویتها قرار گرفته، اما بهنظر میرسد کاندیداها هنوز موفق به تدوین طرح منسجمی برای معرفی اولویتهای اساسی کشور نشدهاند و در این زمینه همچنان با خلأهای اساسی مواجهیم. بر همین اساس همشهری دغدغههای مردم و سؤالاتی که کاندیداها باید پاسخهای قانعکنندهای برای جامعه و افکار عمومی داشته باشند را از تعدادی از کارشناسان کشور در حوزههای مختلف جویا شده که در صفحههای مختلف روزنامه امروز میخوانید؛ دغدغههایی که نشاندهنده وجود اولویتهای چندبعدی در حوزههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای دولت آینده است. در صفحه ایران با محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین، حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس اسبق کمیسیون امنیتملی و سیاستخارجی مجلس و احمد مازنی، فعال سیاسی اصلاحطلب درباره مهمترین اولویتهای کاری هشتمین رئیسجمهور به گفتوگو نشستیم و جنس، سطح و مطالبات جامعه در حوزه سیاست داخلی و خارجی را از دولت سیزدهم مورد بررسی قرار دادیم که درپی میآید.
امیدآفرینی؛ اولویتی برای دولت سیزدهم
محمدرضا باهنر ـ دبیرکل جامعه اسلامی مهندسان
رئیسجمهور آینده کشور کار سختی درپیش دارد و در حوزههای بسیاری باید تحول ایجاد کند و کارهای بر زمین مانده را به سرانجام برساند اما بهنظر من تقویت امید اجتماعی از مهمترین مقولاتی است که در دولت آینده باید بهصورت ویژه مورد توجه قرار گیرد؛ چراکه نقش محوری در تحول جامعه دارد. امید اجتماعی مقولهای چندوجهی است که در فرایند افزایش سرمایههای اجتماعی نقش تعیینکنندهای ایفا میکند. هرچند در حوزه جامعهشناسی و تعاریف کلاسیک آن ممکن است تفاوتهایی وجود داشته باشد اما نهایتا این تقویت امید و روحیه نشاط و شادابی در جامعه است که به تقویت سرمایههای اجتماعی کمک قابل توجهی میکند. در این میان نگرانیهایی وجود دارد که باید برای رفع آنها چارهاندیشی کرد تا خللی در مسیر توسعه سرمایههای اجتماعی ایجاد نشود. بعضا شاهدیم بروز برخی اختلافات میان کارگزاران نظام که چندان هم ضرورت ندارد، ممکن است به ایجاد فضای یأس و ناامیدی در جامعه منجر شود که میتواند تبعاتی سوء برای کشور به همراه داشته باشد. در واقع میتوان چنین گفت که گاهی کارگزاران نظام ندانسته در مسیری گام بر میدارند که به تخریب سرمایههای اجتماعی کشور میانجامد. برای مثال باید به روابط کنونی سه قوه در کشور اشاره کرد که درصورت ادامه روند کنونی میتواند به ناامیدی مردم منجر شود و امیدهای اجتماعی را به یأس بدل کند. نباید شرایط بهگونهای رقم بخورد که کشیدهشدن اختلافات بعضا جزئی در حوزه فعالیتهای اجرایی به سطح جامعه و رسانهها، افکارعمومی نسبت به کارایی مطلوب مسئولان کشور بدبین شود. معتقدم این موضوع از مهمترین اولویتهای رئیسجمهور آینده است که از سوی دولت سیزدهم باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. بهنظرم باید در مقطع کنونی تجدیدنظر اساسی در روابط میان قوا و ارتقای همکاریها و تعاملهای کنونی انجام شود؛ چراکه با همدلی و تقویت همکاریها میتوان جلوی بسیاری از نقایص و کاستیها را گرفت و امید را در دل مردم زنده و آنان را امیدوار کرد که مسئولان در مسیر رفع مشکلات اساسی آنها گام برمیدارند و اختلافنظرها سبب نشده در اصطلاح کار مردم روی زمین بماند. چنین رویکردی قطعا میتواند افزایش امید اجتماعی و به تبع آن گسترش سرمایههای اجتماعی را بهدنبال داشته باشد تا براساس آن راه توسعه و تعالی کشور هموار شود. بهعنوان مثال میخواهم بر این نکته تأکید کنم که اگرچه ممکن است به دولت حسن روحانی انتقادات زیادی وارد باشد و بهدلیل گرههایی که بهویژه در سالهای اخیر بر معیشت مردم زده شده، گلایههایی از ناکارآمدی مدیران دولتی در برخی حوزهها وجود داشته باشد اما این موضوع نباید سبب شود رقبای سیاسی بخواهند با بهرهبرداری از چنین فضایی، صرفا منافع جناحی و سیاسی خود را تأمین کنند. معتقدم الان زمان مناسبی برای این موضوع نیست که مثلا مجلس گمان کند هرچه بیشتر دولت را نفی کند، به نفعش خواهد بود یا اینکه دولت بر این اعتقاد باشد هرچه به مجلس بیاعتنایی کند و نظرات نمایندگان را جدی نگیرد، کارش بهتر پیش میرود و همچنین متقابلا قوه قضاییه فکر کند 2قوه دیگر نقصهای زیادی دارند و به انتقاد از عملکرد هر دو بپردازد. این مثالها را عنوان کردم که به این موضوع برسم؛ وقتی اختلافنظرها میان قوا به سطح جامعه میرسد و کسب منافع سیاسی و جناحی در چنین فضایی اولویت مییابد، باید انتظار ناامیدی مردم را هم داشت.
نباید براین گمان باشیم که این اختلافات از دید مردم پنهان میماند و تأثیری برجا نمیگذارد. در چنین شرایطی رسانهها و بهویژه رسانه ملی باید در مسیر تقویت هرچه بیشتر تعامل میان قوا گام بردارند و آرامش افکارعمومی را پاس بدارند و به آنان این آسودگی را بدهند که مسئولان به فکر رفع مشکلات اساسی آنها بهویژه در حوزه اقتصادی و معیشتی هستند و راهکارهای مؤثری در این زمینه دارند. متأسفانه بعضا دیده میشود رسانهها در این راه کاستیهایی دارند که بسیار آسیبزننده است. بهعنوان مثال صداوسیما باید نقش مؤثرتری در این زمینه ایفا کند و در مواقع لزوم بیطرفانه با اختلافات میان مسئولان بهویژه در میان قوا بپردازد و بهنوعی با ارائه راهحلهای کارشناسی، فضا را به نحو مطلوبی مدیریت کند، اما گاهی این اتفاق رخ نمیدهد و این احساس در مخاطب ایجاد نمیشود و برداشت این است که رسانه ملی برخی اوقات به بعضیها چشم بیشتر و به بعضیها چشم کمتری دارد. اصلاح چنین روندی میتواند به تقویت امید و بهتبع آن توسعه سرمایههای اجتماعی کشور به بهترین شکل کمک کند. نباید اجازه داد سرمایههای اجتماعی کشور در کشاکش اختلافنظرها ذوب شود و باید فکری به حال گذار از چنین وضعیتی کرد. باید فکری برای این معضل کرد که گاهی اوقات رسانهها مسائل و اختلافات سیاسی را به خصومتها ترجمه میکنند و از آنها گرههایی میسازند که باید زمان زیادی را صرفگشودن آنها کرد که قطعا فرساینده و هزینهبر خواهد بود. همواره باید درنظر داشت که اگر میان رقبای سیاسی اختلافنظر وجود دارد، این موضوع اختلاف میان کفر و دین نیست که راهحلی نداشته باشد. نباید چنین پنداشت که یک طرف دین کامل دارد و طرف مقابل در کفر مطلق دست و پا میزند. این افراط و تفریطها امید اجتماعی را کاهش میدهد و نیازمند تجدیدنظر اساسی است. درصورتیکه امیدآفرینی بهعنوان یکی از اولویتهای مهم دولت سیزدهم مطرح شود، میتوان به تحولات مثبت در آینده بیش از پیش دل بست.
اولویت معیشت، تولید و روابط بینالملل
احمد مازنی ـ نماینده سابق مجلس
مسئله محسوس مردم در سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری معیشت است. کنترل تورم و رکود، باید در دستور کار رئیسجمهور آتی باشد و برنامه شفافی در این زمینه به مردم ارائه کند. مسئله دوم، برنامه رئیسجمهور برای تقویت تولید در کشور است. وابستگی کشور به بخشهای خصوصی خارج از کشور حتما در اقتدار و امنیت ملی تأثیر منفی دارد. سومین اولویت، حل مشکلات مربوط به روابط بینالملل است. حتما رئیسجمهور باید از درجهای از کفایت سیاسی برخوردار باشد که بتواند در تعامل با رهبری، مجلس و سایر ارکان و نهادهای حاکمیتی روی توافق و تعامل با دنیا یک برنامه روشن ارائه کند.
راهکار اجماع و همراهی برای دستیابی به این مطالبات چیست؟ رئیسجمهور آتی باید گفتوگوهای ملی و درون نظام را کنترل کند. بخش عمدهای از مشکلات ما ناشی از تنازعات داخلی است که بر سر موضوعات بدیهی اختلافنظرهای کارشناسی متضادی را مطرح میکنند که از منتهی الیه مخالفت و ضرر تا حد نهایی موافقت و استفاده مطرح میشود. لوایح چهارگانه FATF مثال خوبی در این زمینه بوده است. برخی از این لوایح در شورای نگهبان به مانع برخوردند و برخی دیگر در مجمع تشخیص مصلحت نظام.
اگر رئیسجمهور اهل تعامل باشد و نخواهد با یکجانشینی از دور مسائل را مدیریت کند، میتواند این گرهها را در گفتوگو با رهبری و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام حل کند. در سطح دیگری از معضلات، آسیبهای اجتماعی بیداد میکند. جلسات ویژه شخص مقام معظم رهبری در این ارتباط و تشکیل سازمان امور اجتماعی در وزارت کشور برای این امر بوده است. با وجود فعالیت سازمان بهزیستی، وزارت رفاه و برخی نهادهای اجتماعی دیگر اثری از کاهش آسیبهای اجتماعی مشاهده نمیشود. اینها اولویتهای فوری کشور هستند.
دال مرکزی مسائل جامعه ایران هماکنون به حل مسئله اقتصادی برمیگردد. اگر گفتوگو در جامعه ما تقویت شود و رئیسجمهور کسی باشد که اهل تعامل در داخل و خارج از کشور باشد مطالبات اقتصادی قابل تحقق است. ما نه در قانون اساسی بنبست داریم، نه در رویههای اجرایی و نه حتی در سبک رهبری کشور. ایران در مقطعی توانست با 6کشور قدرتمند دنیا مذاکره کند و به توافق دست یابد. این توافق در شورای امنیت سازمان ملل به تأیید رسید. برای حفظ این توافق جنگ اقتصادی بیش از 3ساله را تحمل کردیم. شرط اصلی دستیابی به این مطالبات این است که گفتمان ما حکمفرمایی گفتوگو باشد. اینکه هر کسی روی حرف خودش بایستد و از تریبون بخواهد با رکن دیگر نظام حرف بزند مشکلی را حل نمیکند. همه باید دور یک میز حول مباحث مشترک گفتوگو کنند و به حل مشکلات بپردازند و بعد نیز به اراده و نظر مردم نیز احترام بگذارند. اگر 2اصل گفتوگو و احترام بهنظر مردم بهعنوان فصلالخطاب پذیرفته شود، امور سامان پیدا میکند.
چالش نوچهپروری با مطالبات انتخاباتی
حشمتالله فلاحتپیشه ـ نماینده سابق مجلس
مهمترین مطالبه از رئیسجمهور آینده بهروزرسانی و واقعیسازی چشمانداز توسعه کشور است. ایران براساس افق1404 قرار شد کشور اول در میان 26کشور منطقه باشد و در قالب این چشمانداز 4قانون برنامه 5ساله نیز تدوین شد. هم سند چشمانداز و هم قانونهای برنامه بیش از حد کلی، غیرقابل سنجش و غیرقابل عملیاتی شدن بودند. دولت و مجلس به جای اینکه یک راهبرد برای توسعه آینده کشور شکل دهند، شعارهای خودشان را در دل برنامه گنجاندند؛ رایهایشان را گرفتند و رفتند. آنچه مانده احکام و ارقام عملیاتی نشده چشمانداز 20ساله و قوانین برنامه بوده است.
دولت آتی باید بهطور مشخص 2کار عمده انجام دهد: 1- در عرصه سیاست داخلی توسعهمحور عمل کند. بگومگوهای سیاسی باید پایان یابد و توسعه کمی مشخص شود. سطح زندگی مردم باید در قالب شاخصهای روز توسعه دنیا ارتقا پیدا کند.
2- اساس سیاست دولت در خارج باید تنشزدایی باشد. ایران در طول تاریخ خود هیچگاه بهاندازه 20سال گذشته برای خودش دشمنسازی نکرده است. این نقطه غیرقابل دفاعی در عملکرد مسئولان جمهوری اسلامی است. انتظار میرود چشمانداز آینده بر بنیاد تنشزدایی شکل بگیرد. دولت آتی باید برنامه بدهد که در هر حوزه تنشزدایی چگونه شکل خواهد گرفت.
چالشها و موانع دستیابی به این مطالبات چه مواردی هستند؟ سند چشمانداز 20ساله به صراحت اعلام کرده است که ایران کشور اول منطقه در حوزه علمی، اقتصادی، توسعه اجتماعی، فناوری و دفاعی در «تعامل سازنده با دنیا» است. 2نقطه ضعف اساسی در این مسیر وجود دارد. توسعه به گفتمان غالب تبدیل نشده است. در دعواهای سیاسی توسعه تحتالشعاع قرار گرفته است. آنهایی که سیاسیکاری کردند بیشتر صاحب پست و مقام بودند و در سیاسیکاری نیز تنها با کلیات زمان مردم و فرصت و انرژی کشور را از بین بردند. تعامل سازنده نیز اصلا عملیاتی نشد. ایران تعامل سازنده پایداری با دنیا شکل نداد.
کشور 84میلیونی جمهوری اسلامی ایران نمیتواند با گفتمان غیرتوسعهای در داخل و گفتمان غیرتنشزا در خارج، آینده قابل اتکایی برای مردم ایجاد کند.شان و جایگاه مردم ایران آن چیزی نیست که در گزارشهای سالانه صندوق عمران ملل متحد یعنی گزارش
شاخصهای توسعه مطرح میشود. شاخصهای توسعه شناورند؛ زمانی رشد اقتصادی بود، زمانی توسعه سیاسی و الان شاخص اصلی شاخص شادی است.
ملت ایران ملت شادی نیستند. هرچند این شاخص ذهنی است ولی خیلی مهم است. همه کمبودها در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی جای خودش را در کاهش لبخند مردم داشته است. متأسفانه در فرایند انتخاباتی ریاستجمهوری سیزدهم نیز چالشهای سیاسی نیز دارد بر رفتار سیاستمداران غلبه پیدا میکند.
غیر از چالشهای سیاسی چالش مدیریتی نیز حائز اهمیت است. متأسفانه رابطه حامی پیرو براساس اصل کلاینتلیسم یا نوچهپروری عامل اصلی ضعف مدیریتی در کشور است. در این رابطه حامی پیرو، پیروان سعی میکنند کاندیدا درست کنند و نامزدها نیز سعی کردهاند بعد از رأی آوردن از حامیان خودشان با تضعیف شایستهسالاری و سپردن مناصب حساس مدیریتی و توسعهای به افراد نالایق ستادهای انتخاباتی حمایت کنند. برخی از نامزدهای فعلی انسانهای خوبی هستند و مدیران خوبی نیز هستند ولی مصون از این رابطه حامی پیرو نیستند. برخی افراد از همین الان تنها بهدنبال حفظ منصب هستند و اتفاقا عامل اصلی عدمشفافیت رفتار سیاسی و عدمپاسخگویی جناحهای سیاسی همین افرادی هستند که رفتار زیگزاگی دارند تا تنها پست خودشان را حفظ کنند. متأسفانه اطراف نامزدهای فعلی نیز پر از چنین افرادی شده است.
گزارش میدانی درباره مهمترین خواستهها و مطالبات زنان از رئیسجمهور آینده
مطالبات و خواستههای حقوقی، مدنی، اجتماعی، ورزشی، فرهنگی، سیاسی و خواستههای همطراز مردان، مهمترین مسائل و دغدغه زنان امروز است. لوئیز ال.هی در کتاب «بانوی قدرتمند» که درباره شناخت زنان نسبت به ارزشهای خودشان است، میگوید که تغییر نگرش و باورها و ارزش قائلشدن برای خود و عزت نفس مهمترین چیزهایی هستند که یک زن میتواند داشته باشد. او با اشاره به بیجنسبودن روح، بر حفظ عزتنفس، جذب باورها و افکار مثبت از طریق تغییر اندیشه و کلمات، سرزنشنکردن خویش، توجه به صدای خِرد درون و غلبه بر ترسها بر جریان زندگی تأکید میکند.
زنان با شناخت باورها و ارزشهای خود، خواستهها و مطالبات شان را تغییر میدهند و در جامعه و اجتماع نیازهای خود را پیگیری میکنند. اکنون در آستانه انتخابات ریاست جهوری، زنان نیز خواستههایی دارندکه امیدوارند رئیسجمهور آینده این خواستههای برحقشان را عملی کند. اغلب زنان بهدنبال حمایت هستند؛ حمایتهایی که استعدادهایشان را شکوفا میکند و دریچهای بهسوی دنیایی متفاوتتر از گذشته است.
میخواهم زنان آسیب کمتری ببینند
فریبا چهلوپنجساله است؛ کارمند است و فعالیتهای اجتماعی زیادی دارد. او میگوید: «نمیدانم از قوه مجریه چه بخواهم، چون همه خواستههای مردم در قوه مقننه باید تصویب شود و قوه مجریه آن را اجرا کند. به هرحال میتوانم از خانم یا آقای رئیسجمهور بهعنوان رئیس قوه مجریه بخواهم، برای وضعیت زندگی زنان و کودکان حتما برنامهای داشته باشند. برنامههای آموزشی برای بالابردن دانش زنان و ارتقای دانش عمومی، شهروندی، بهداشتی و حقوقی داشته باشند. هجوم زنان جامعه ما بهسوی جراحیهای زیبایی و لوازم آرایش نسبت به بودجهای که در اختیارشان است در مقایسه با کشورهای توسعهیافته بیش از حد است. این نشان میدهد که اهداف متعالیتری برای خرجکردن پولهای خود ندارند و حتی اعتمادبهنفس بالایی در زندگی ندارند. بسیاری زنان ما نیاز به آموزش دارند. زنان بیشترین آسیب را در جامعه میبینند. این موارد جزو چیزهایی است که رئیسجمهور باید به آنها دقت کند. آموزشهای پیش از ازدواج برای شروع یک زندگی با کیفیت برای زنان بسیار ضروری است. همچنین در بخش اداره اموری که زنان در آن حضور دارند و چه در خانهداری، زنان و مردان با هم برابر دیده شوند و سلامتشان مدنظر باشد تا درنهایت جامعه پویاتری داشته باشیم.
برای دیدهشدن زنان برنامهریزی کنند
مریم بانویی سیوچهارساله و هنرمند است. او هم خانهداری میکند، مادر است، زندگی را میچرخاند و به کارهای هنری مشغول است. او میگوید: «رئیسجمهور آینده میتواند فرصتی دیگر برای دیدهشدن زنان فراهم کند. جوامع در طول سالها، زنان را برای «خوب بودن» اینگونه شستوشوی مغزی دادهاند: «باید نیازهای همه را بر نیازهای خود مقدم بدانید.» زندگی بسیاری از ما سرشار از تامین تقاضاهای دیگران بوده و به جای «یک زن چه هست»، « یک زن چگونه باید باشد» به همه ما دیکته شده است. اجبار به سرویسدادن به دیگران، حتی خارج از وظیفه مقرر، خشم و رنجی عمیق درون اکثر زنها بهوجود آورده و همین رنج است که آنها را از پا درمیآورد. مادرانی که هم کار میکنند و هم مسئولیت مراقبت از خانه را بهعهده دارند، با فداکاری بیش از حد، خود را از بین میبرند. ما اجازه مریضشدن را به خود نمیدهیم، چون گمان میکنیم حق استراحتکردن نداریم. در چنین جامعهای و با چنین تفکری من از رئیسجمهور آینده میخواهم برنامههایی برای شادبودن، سلامت و آرامش زنان داشته باشد. به دیدهشدن زنان کمک کند و نیازهای اولیهای که از بسیاری از آنها محرومند را برآورده کند.»
دولت از زنان خانهدار حمایت کند
سحر سیوهفتساله، حسابدار و مادر دو پسر است. او برای اینکه آرامش خانه، پسران و همسرش را فراهم کند، شغلش را رها کرده است و خانهداری میکند. او میگوید: من از رئیسجمهور آینده انتظار دارم، من را بهعنوان یک مادر خانهدار که برای تربیت، آموزش و کمککردن به درسخواندن بچههایم مجبور به خانهداری شدهام و نمیتوانم سرکار برم و بیمهام متوقف شده است، بیمه عمر کنند، یا بیمهای که هزینهاش برعهده دولت باشد. اگر به آینده امیدوار باشم و بدانم اندوختهای دارم که بعدها محتاج کسی نخواهم شد، وظیفه مادری و تربیت فرزندانم را بهتر انجام میدهم. هماکنون تامین اجتماعی بیمه مستمری زنان خانهدار، دارد اما بیشتر هزینه آن را خودمان باید پرداخت کنیم که این از توان بسیاری از زنان خارج است. مسئله بعدی اینکه، بعضی از مادران انتظار دارند وقتی از همسرشان جدا میشوند، جایی باشد که بتوانند به کمک آن کار یاد بگیرند و در خانه کار کنند و بیمه شوند و حقوقی داشته باشند. مورد دیگر اینکه در بعضی جاها خانمهای شاغل اجازه باردارشدن ندارند چون کارفرما در مدت بارداری فرد دیگری را جایگزین میکند و این مسئله امنیت شغلی آنها را تهدید میکند. در اوضاع فعلی و وضیعت بد اقتصادی، زن و مرد مجبورند کار کنند و باید از خیر بچهدارشدن بگذرند که این هم ظلم به آنان است. بسیاری از جاها زنان حقوقی کمتر از مردان میگیرند و در پستهای مدیریتی از زنان استفاده نمیشود درصورتی که حتی تخلف بین مدیران زن هم کمتر است.
حمایت از زنان و شغلهای خانگی
منیژه سیساله، مادر و خانهدار است. او حمایت رئیسجمهور را میخواهد تا در دام افراد سوجو در حوزه مشاغل خانگی نیفتد. او میگوید: «از رئیسجمهور انتظار دارم مشاغل خانگی را ساماندهی کنند و بنیاد یا مؤسسهای حقوقی و قانونی برای اینگونه شغلها ایجاد شود. مدتی پیش برای اینکه بتوانم در امور مالی خانه کمکخرج باشم، برای کارخانگی اقدام کردم. نزد کارفرما آموزش دیدم و شروع بهکار کردم اما کمکم روند تغییر یافت. کارفرما بیش از حد از من کار میخواست و مدام ایراد میگرفت تا پولی بابت کارهایی که انجام دادهام پرداخت نکند. این درحالی بود که هزینه آموزش را هم جلوتر از من گرفته بود. اما هیچ حمایتی در ادامه راه نبود. ترجیح دادم که دیگر کار نکنم. پولی که عائدم نشد هیچ، هزینهای هم متقبل شدم. امیدوارم به زنان و مشکلاتشان بیشتر بها دهند و از زنان حمایت شود.»
میخواهم ادامه تحصیل دهم اما نمیتوانم
زهرا یک زن خانهدار، سیودوساله و مادر است، او در آرزوی درسخواندن است اما از لحاظ مالی این امکان را ندارد. زهرا میگوید: «می خواهم بهعنوان یک مادر خانهدار ادامه تحصیل بدهم، اما متأسفانه هزینهاش را نمیتوانم پرداخت کنم. ای کاش میشد تسهیلاتی فراهم کنند تا مادران علاقهمند به تحصیل بتوانند با هزینه کمتری تحصیل کنند یا کمک هزینه تحصیلی به آنها تعلق گیرد. مادران خانهداری که بیشتر عمرشان را در خانه هستند و به امور خانه و تربیت فرزندان و همسرداری میپردازند نیاز به آموزشهای بهروز دارند. کلاسهای آموزشی و مشاورههای رایگان میتواند به دانش مادران و زنان خانهدار بیفزاید. از رئیسجمهور آینده میخواهم این تسهیلات را برای زنان فراهم کند.»