دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با همه اتفاقات تلخ و شیرین آن در نهایت آرامش و امنیت برگزار شد و به واقع، مردم پیروز قطعی آن بودند؛ چه آنان که پای صندوقهای رای رفتند و چه آنان که نرفتند اما این حق را دارند که از مواهب این حماسه بهرهمند باشند.
اما در این میان، اتفاقاتی رخ داد که بر وجدان و افکار عمومی جامعه خنج کشید و اثر این جراحت شاید تا روزها، ماهها و سالها باقی بماند:
۱. ایجاد مرزبندی کاذب و توهمی ۴ درصدی و ۹۶ درصدی در جامعه برای جذب رای از سوی آقای قالیباف، نمونه بارز اقداماتی بود که اثر منفی طولانیمدت دارد. فارغ از اینکه نتیجه انتخابات نشان داد که لااقل ۵۷ درصد شرکتکنندگان در انتخابات ریاست جمهوری که آماری بیش از ۲۳ میلیون نفر را نشان میدهد با حساب و کتابهای ایشان، ۴ درصدی به شمار میآیند و این با هیچ منطق ریاضی و عقلانی سازگار نیست، هیچگاه مبنای چنین تقسیمبندیای بیان نشد و به کار بردن الفاظی نظیر «زالوصفت»، تنها این اثر را داشت که افکار عمومی احساس کند عده قلیلی در جامعه ایرانی در حال مکیدن خون عده کثیری هستند و این دقیقا هدف قرار دادن نعمت بزرگ انسجام ملی در کشور بود.
سالها بود که از جو ایجادشده در جامعه به واسطه تفکرات چپگرایانه و انقلابی دهههای 50 تا 70 هجری شمسی فاصله گرفته بودیم و کمتر کسی پیدا میشد که مثلا با دیدن فردی ثروتمند احساس کند او حتما دزد و حرامخوار است یا تقریبا دیگر کسی یافت نمیشد که با حسی کینهتوزانه، روی یک خودروی مدلبالا با کلید یا سکه خط بیندازد اما احیای چنین ادبیاتی، آن هم بدون ارائه مستندات و دلایل منطقی، بار دیگر چنین احساسی را در افکار عمومی پدید آورد در حالی که دیگر در جوامع امروزی که اساس بر وحدت و انسجامبخشی است، همه میدانند که نباید وارد فعال کردن چنین خطبندیهایی شد چون هم خسارات فراوانی دارد و هم هیچ فایدهای بر آن مترتب نیست.
۲. تمسک به مقدسات و ارزشها از دیگر اقداماتی بود که به وجدان جمعی جامعه در جریان رقابتهای انتخاباتی این دوره، آسیب جدی وارد کرد؛ از به میان آمدن نام امام رضا (ع) و آغاز سخنان آقای رییسی با صلوات خاصه حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) گرفته تا دیگر اقداماتی که مصادیق آن در تصاویر و خبرهای مختلف کاملا پیداست. روزی که آقای رییسی برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری روانه وزارت کشور شد، مادر بزرگوار یک شهید در آستانه درب ورودی وزارت کشور، او را از زیر قرآن رد کرد و این صحنه توسط دوربینهایی که بعید است به ناگاه در آن محل ظاهر شده باشند، ثبت شد. حتی در خوشبینانهترین حالت به فرض که این اقدام، بدون هماهنگی بوده و این بانوی بزرگوار به صورت کاملا خودجوش و به دلیل علاقه شخصی به آن محل آمده است، آقای رییسی یا اطرافیان ایشان اگر یک درصد هم احتمال عدم پیروزی در انتخابات را میدادند، باید از چنین اقدامی جلوگیری میکردند. امروز که رقیب آقای رییسی پیروز انتخابات شده است، با باور این مادر شهید و ارادتمندان به امام رضا (ع) باید چه کنیم؟ آیا این تصور ایجاد نمیشود که قرآن و امام رضا (ع) فقط ۱۶ میلیون طرفدار در کشور دارد و برنامه و دیدگاههای آقای رییسی نیست که رای نیاورده بلکه این در واقع کاندیدای قرآنی و رضوی بوده که شکست خورده است؟ قطعا چنین تصوری نادرست، غیرمنطقی و کاملا مردود است اما وقتی یک کاندیدا یا اطرافیان و رسانههای نزدیکش، او را چهره تمامنمای دین و اخلاق و مقدسات و سیادت محرومان و ... مطرح میکنند خود به خود در صورت شکست، چنین تصور نادرستی ایجاد میشود. در حالی که در یک کنش سیاسی مانند انتخابات، صرفا باید در چارچوب قواعد بازی سیاسی حرکت کرد، نه الهیات و مقدسات. شاید چنین اقداماتی ناشی از این اشتباه راهبردی ایدهپردازان و مشاوران نامزدها باشد که نمیدانند اصول دینی و اخلاقی در کشور ما در واقع حاکم بر قواعد بازی سیاسی است، نه جزئی از آن.
این اتفاق، زمانی اثر بدتری گذاشت که آقای رییسی در بیانیه پس از اعلام نتایج انتخابات، به یک آرزوی موفقیت برای رییسجمهور و اعضای کابینهاش بسنده کرد و قلمش به یک تبریک ساده، آن هم نه به رقیب بلکه به بیش از ۲۳ میلیون نفر از مردم کشور نچرخید. این تبریک نگفتن، فینفسه واجد ایراد خاصی نیست و نهایتا میزان مرام سیاسی یا سعه صدر و وسعت روح فرد را نشان میدهد اما وقتی آن نمادسازی مذکور رخ داده است، دیگر هر حرکتی از جمله آنچه بیان شد میتواند جفا به مضامینی باشد که فرد، نماد آن مضامین معرفی شده است.
۳. وعده افزایش یارانهها نیز از دیگر اقداماتی بود که در افکار عمومی ابهاماتی بدون پاسخ را ایجاد کرد و این ابهامات میتواند تا مدتها ذهن جامعه را به خود مشغول کند. وقتی دو کاندیدای رقیب آقای روحانی سخن از افزایش یارانهها به میان آوردند، گرچه آقای روحانی و آقای جهانگیری تلاش کردند در جریان مناظرهها به عدم امکان تحقق چنین وعدهای اشاره کنند و آقای لاریجانی رییس محترم مجلس نیز در واکنشی صریح از دادن چنین وعدههایی انتقاد کرد و کارشناسان نیز این وعده را صرفا انتخاباتی و یک وعده غیرعملیاتی خواندند اما به هر حال این توقع و بدتر از آن، این شائبه را در افکار عمومی ایجاد کرد که لابد امکان افزایش یارانهها وجود دارد و دولت یا بالاتر از آن، مجموعه حاکمیت نمیخواهد حق مردم را بدهد و مگر ممکن است که دو نامزد انتخابات که صلاحیت آنان از سوی شورای نگهبان تایید شده است، وعدهای بدهند که اساسا امکان تحقق آن نیست یا اگر هم محقق شود تبعات وحشتناکی خواهد داشت؟ پاسخ به این سوال بسیار ساده است و به سادگی میتوان گفت که بله، کاملا ممکن است که دو نامزد انتخابات که صلاحیت آنان از سوی شورای نگهبان تایید شده است، وعدهای بدهند که اساسا امکان تحقق آن نیست یا اگر هم محقق شود تبعات وحشتناکی خواهد داشت، اما صرف این پاسخ قطعا افکار عمومی را قانع نخواهد کرد و پاسخهای کارشناسی به این موضوع نیز تکافوی پاسخگویی به آن حجم از تبلیغات گسترده پیرامون این وعده غیرممکن را نمیکند.
آن دو کاندیدا که رییسجمهور نشدند. حال، مردم میمانند و ذهنی مسموم از زهر وعدههای بیاساس و خاطری مغشوش از احتمال حقخوری دولت. گرچه اساسا نتیجه انتخابات نشان داد که سطح هوشمندی مردم بسیار بالاتر از آن است که تسلیم وعده و وعیدهای نقدی شوند و اکثریت شرکتکنندگان در انتخابات نه تنها با یک رفتار سوییسی بلکه به اعتقاد نگارنده با توجه به مجموعه مشکلات اقتصادی در مقایسه با سطح رفاه و معیشت مطلوب مردم سوییس، رفتاری فرا سوییسی از خود نشان دادند اما به هر حال نمیتوان منکر اثرات نامطلوب وعدههایی بود که افکار عمومی را بیدلیل درگیر و آلوده میسازد.
۴. سوءاستفاده از سند ۲۰۳۰ یونسکو، اقدام دیگری بود که این یکی نه تنها افکار عمومی را مشغول کرد بلکه امنیت روانی بسیاری از پدران و مادران نسبت به آینده فرزندانشان را هدف قرار داد. تصور کنید کسی جلوی شما به عنوان یک پدر یا مادر را بگیرد و بگوید میدانستید اگر روحانی رای بیاورد فرزندتان در مدرسه مبتلا به انواع مفاسد جنسی و مسائل غیراخلاقی خواهد شد؟ واکنش شما حتی اگر خیلی هوشمند و عاقل و آگاه باشید چه خواهد بود؟ اولین واکنش طبیعی شما به این موضوع، دستکم اندکی «نگرانی» است. حال تصور کنید چنین اکاذیبی بهویژه در لایههای سنتی و مذهبیتر جامعه مطرح شود. چه امنیتی از لحاظ روانی برای پدر و مادرها باقی میماند؟ تصور والدین در مورد جایی که فرزندشان قرار است آموزش ببیند و پرورش یابد چه خواهد شد و چه قضاوتی در مورد معلمان فرزندانشان خواهند داشت؟ حتی اگر سالها بعد به دلیلی بیربط به مسائل آموزشی و پرورشی، فرزندشان دچار مشکلی شود، آیا آن را به حساب دولت جمهوری اسلامی و ناشی از محتوای همین هشداری که به دروغ به آنان داده شده بود نمیگذارند؟ این دروغ آشکار در حالی مطرح شد که جمهوری اسلامی با در نظر داشتن حق تحفظ نسبت به مفادی که مغایر ارزشهای دینی، فرهنگی و ملی باشد به این سند پیوسته و علاوه بر آن با تذکر اخیر رهبر معظم انقلاب، در مورد آن تجدیدنظر میکند.
این چهار مورد، شاید گوشهای از اقدامات نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بود که اثرات منفی طولانیمدت در ذهن جامعه دارد. پرداختن به بداخلاقیهای برخی رسانهها از جمله صداوسیما که در واقع اعتماد مخاطبان به رسانههای داخلی را هدف قرار داد و اتهامزنیهای بیاساس در جریان مناظرهها و ... مجال و قلم و حوصلهای دیگر را میطلبد.
حسامالدین قاموس مقدم
انتهای پیام