یکی از مسائل پرابهام و چالشبرانگیز که امروز در میانه مباحث جنگ ایران و عراق جا خوش کرده است، مساله پایان جنگ و چگونگی آن است. در واقع پذیرش قطعنامه 598 یک تصمیم سیاسی و استراتژیک بسیار مهم بود که تنها امام خمینی در جایگاه کانونی آن قرار داشت.
پایگاه خبری جماران: ٢٧ سال از رحلت بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، امام خمینى گذشت. جامعه ایران در خرداد سال ۶٨؛ همچون سیلى خروشان، یکپارچه تبدیل به سوگوارى شد و تن به مشیت الهى داد. چند ماه پیش از آن، جنگ تحمیلى هشت ساله به پایان رسیده بود؛ مردم و خصوصاً رزمندگان هنوز خود را با فضاى جدید تطبیق نداده بودند که امام از میانشان رفت. به همین ترتیب بخش بسیار فربهى از دوران ١٠ ساله رهبرى امام، با جنگ تحمیلى و فرماندهى او در جنگ پیوند خورده است.
هنر مدیریت و رهبری در یک جامعه سیاسی در مواقع حساس و بحرانی اهمیت بسیار فراوانی پیدا میکند و به تعبیری نوع رهبری و راهبری جامعه، دورانساز میشود. جنگ ایران و عراق، از این منظر نیازمند نوعی تحلیل است که تاکنون کمتر بدان توجه شده است. در واقع سه مولفه اساسی برای تبیین جنگ قابل بررسی است: نقش مردم، فرهنگ و باورهای جامعه و آنچه ما در این نوشتار مدنظر داریم: رهبری و فرماندهی جنگ.
امام خمینی(ره) در زمانی سکاندار جامعه ایران بود که امواج و طوفانها، پشتدرپشت هم، کمر به فروپاشی و اضمحلال کشور بسته بودند: بحرانتجزیهطلبی، گروههای مسلح سیاسی، اقدام به کودتا علیه انقلاب و ترورهای گسترده مسئولین نظام و ... از جمله مواردی بود که رهبری سیاسی جامعه را به آزمونی دشوار فرا میخواند. بااینحال آنچه ماهیت اساسی رهبری امام و به تعبیری دیگر هنر فرماندهی او را آشکار کرد؛ تجاوز عراق به مرزهای ایران و آغاز جنگی گسترده علیه ایران، انقلاب و مردم بود. در واقع، از روز 31 شهریور 59 امام خمینی به طور توامان دو موقعیت سرنوشتساز «رهبری سیاسی» و «فرماندهی نظامی» را با هم پیش برد.
ظهور و بروز فرماندهی امام در جنگ را مختصراً در سه برهه اصلی جنگ یعنی آغاز، تداوم و پایان جنگ میتوانیم بررسی کنیم. در واقع در این سه برهه، "عمل سرنوشتساز" با منش و روش توحیدی امام خمینی عجین شده است.
آغاز جنگ؛ شکلگیری روحیه دفاع ملی
یکی از پرسشهای فلسفی و اساسی جنگ همچنان این است که چگونه جوانان تربیت شده در دوران پهلوی توانستند با اتکاء بر روحیه خودباوری و توکل به خداوند، جنگ را این گونه ظفرمندانه پیش ببرند؟ در این پرسش نقش امام در دوران شاه به طور ضمنی نادیده گرفته شده است... اما در پرورش روحیه ایمانی و توحیدی نسل جوانِ جنگ، دوران مبارزه پیش از انقلاب نیز بسیار موثر بود. رفتار مبارزاتی امام فراتر از اینکه تنها به سرنگونی رژیم شاه نظر داشته باشد، در شکلگیری و پرورش نسلی از جوانان حقجو با بنمایه اندیشه دینی تاثیر بسزایی داشته است و همین عامل موجب برتری نظامی ما بر عراق شد. مسالهای که از محاسبات صدام خارج بود؛ در واقع اگر منش مبارزه امام از سال 1341 را دنبال کنیم، به یک مولفه بنیادین میرسیم: نقش محوری مردم در تمام کنشهای سیاسی، اجتماعی.
در دوران اوج گیری مبارزات براندازانه علیه رژیم شاه، که پس از سرکوب خونین 15 خرداد 42 شکل گرفته بود، گروههای سیاسی، چریکی و انقلابی زیادی در جامعه ایران سر برآوردند. سازمان مجاهدین خلق، سازمان چریکهای فدایی، گروههای مسلح کمونیستی و ... در این میان تنها امام خمینی بود که اساس مبارزه خود را بر نقش مردم استوار کرده بود. به بیان دیگر، شکلگیری «روحیه دفاع ملی همه جانبه مردم» در مقابله با ارتش بعثی عراق را باید در سالهای قبلتر جستجو کرد. از آن زمان که امام مخالف ترور، عمل مسلحانه و خشونت در مبارزات بود، تنها به این دلیل که حضور مردم در صحنه کار را تمام خواهد کرد. اعتماد به مردم در میدان بلاخیز مبارزه با شاه که به پیروزی انقلاب اسلامی منتهی شد، در آغاز جنگ هم جواب داد. امام در این برهه باعث شکلگیری روحیه دفاع ملی شد.
بدین ترتیب در مدیریت جنگ در آغاز آن، مشارکت دادن مردم موجب شد که شیوههای کلاسیک نظامی که در رژیم شاه آموزش داده شد و در آغاز جنگ کارآمدی نداشت، کنار گذاشته شود. جنگ به مردم واگذار شد و این تصمیم دوران ساز امام موجب شد که جشنوارهای از خلاقیتها، عقلانیتها، شهامتها و ایستادگیها توسط مردم به منصه ظهور برسد. به تعبیر دیگری این هنر امام بود: جوانانی که در رژیم شاه برای خوشگذرانی به ساحل خزر دعوت میشدند را، پای قصه جنگ آورد و همانها شدند غواصان اروند...
تداوم جنگ، هنر مشورتپذیری
پس از آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد 1361، جامعه جهانی توجه صحیحی به مطالبات به حق مردم ایران برای محکومیت عراق، دریافت غرامت و بسیار موارد دیگری نشان نداد. در این میان مساله ورود به خاک عراق، تعقیب متجاوز و نهایتا تنبیه او در میان فرماندهان نظامی و سیاسی جنگ جدی شد. فرماندهان سپاه، ارتش و همینطور فرماندهان سیاسی جنگ که از سوی امام منسوب شده بودند اتفاق نظر داشتند که به لحاظ نظامی توقف ما در مرز توجیهی ندارد. امام به طور مشخص ضمن اینکه بر تداوم جنگ باور داشت اما موافق حضور و ورود در خاک عراق نیز نبود. ادله قابل تاملی هم برای این سخن از ایشان موجود است:
1 . ورود قوای ایران به خاک عراق موجب افزایش انگیزه ارتش بعثی برای جنگیدن میگردد. مردم عراق تا الآن از صدام حمایت نمیکردند چون صدام در خاک ما بود. اما اگر وارد خاک عراق شویم، مردم حمایت میکنند و نباید مردم عراق را در مقابل خود قرار دهیم.
2. الآن از لحاظ بینالمللی موضع برحق داریم و متجاوز در خاک ماست. اگر وارد خاک عراق شویم کشورهای جهان، ایران را به اشغالگری متهم مینمایند.
3. اگر وارد عراق شویم، مردم بیگناه عراق آسیب میبینند و اذیت میشوند. نباید در جنگ، مردم عراق که با ما نجنگیدند، آسیب ببینند...
4. پس از ورود به خاک عراق، کشورهای عربی در حمایت صدام، صریح میشوند و تعصب عروبیت خود را نشان میدهند عربها که متفق نیستند و بعضیها با ما هستند پشت سر صدام قرار میگیرند و کار ما دشوار میشود.
در این بین، با درک تمام دغدغههای امام که جنبه دینی و اخلاقی از یکسو و البته سیاسی و مدیریتی کلان داشت، فرماندهان نظامی به این مساله تاکید میکردند که در صورت توقف در مرز و پشت اروند رود، نمیتوانیم به خوبی دفاع کنیم. گذشته از این، عراق اگر بداند که ما خط قرمزی برای ورود به خاکش داریم یک امنیت بالادستی پیدا میکند و با تمرکز نیروهایش در مرز، تجاوز را درفرصت دیگر از سر خواهد گرفت. ادله نظامی متقن فرماندهان، موجب شد که با همان سلامت و اعتماد به نفسی که در امام خمینی (ره) وجود داشت، مشورت و نظر کارشناسان را بپذیرد و قوای ایران وارد خاک عراق شوند. تصمیمی که اگر گرفته نمیشد امروز در سال 1395 شاید باید به این پرسش اساسی جواب میدادیم که: چرا وقتی در موضع برتری بر عراق بودید، جامعه جهانی نیز پیگیر حقوق شما نبود به عقبنشینی از سر ضعف صدام دل خوش کردید و متجاوز را تعقیب و تنبیه نکردید؟!
پایان جنگ، درس ماندگار مسئولیتپذیری
یکی از مسائل پرابهام و چالشبرانگیز که امروز در میانه مباحث جنگ ایران و عراق جا خوش کرده است، مساله پایان جنگ و چگونگی آن است. در واقع پذیرش قطعنامه 598 یک تصمیم سیاسی و استراتژیک بسیار مهم بود که تنها امام خمینی در جایگاه کانونی آن قرار داشت. به نظر میرسد با توجه به سیر حوادث و اتفاقات جنگ، تصمیم به پایان آن، اگرچه از سوی امام خمینی به نوشیدن جام زهر تعبیر شد، اما بیانگر اوج عقلانیت، مصلحتسنجی و تدبیر امام نیز به حساب خواهد آمد.
قطعنامه 598 سازمان ملل، اگرچه با مطالبات جمهوری اسلامی ایران فاصله داشت اما برای اولین بار عراق را به عنوان متجاوز شناسایی کرد و پیش از آن، جنگ عراق علیه ایران با عنوان «وضعیت ایران و عراق» در قطعنامه ها یاد می شد ولی این قطعنامه از وضعیت ایران و عراق تحت عنوان درگیری و جنگ یاد کرد. به شناسایی متجاوز و مجازات او توجه نشان داد. و به جای آتش بس و تثبیت وضع، برای اولین بار سازوکار یک صلح در آن دیده شد. در واقع قطعنامه 598 با هر محاسبه حقوقی و سیاسی یک گام رو به جلو به نفع ایران محسوب میشود.
در تاریخ صدور این قطعنامه (حدود یکسال پیش از پذیرش آن) ما مناطق زیادی از عراق را در دست داشتیم. فاو و شلمچه متعاقب دو عملیات پیروزمندانه والفجر 8 و کربلای 5 به دست رزمندگان افتاده بود. در واقع نمیتوان موضع برتری ایران در این برهه (زمستان 65) را انکار کرد. در این تاریخ، ما برخلاف سایر قطعنامهها آن را رد نکردیم و در عین حال بهخاطر ملاحظاتی از جمله عدم اعتماد به نظام بینالملل، قطعنامه را نپذیرفتیم. مذاکرات و تلاش ما برای رفع ابهام در بندهای قطعنامه ادامه داشت و بنا داشتیم که برای تضمین احقاق کامل حقوق به جنگ و کسب پیروزیهای بیشتر ادامه دهیم.
پس از حمایت همه جانبه قدرتهای جهانی از عراق و بازپسگیری مناطقی از عراق که در دست ایران بود از یکسو؛ و همچنین موضع ضعف تسلیحاتی و اقتصادی کشور از سوی دیگر، همچنان قطعنامه 598 که در زمان برتری ما صادر شده بود، روی میز به عنوان گزینه ای برای پایان جنگ باقی مانده بود. شاید تاخیر در پذیرش آن قطعنامه منجر به تغییر وضعیت و شرایط علیه ما میشد. در این برهه حساس که فردی نمیتوانست مسئولیت سترگ پایان جنگ را متقبل بشود، امام خمینی، با اقتدار و با روحیه معامله با خداوند به صحنه آمد. قطعنامه را پذیرفت و تمام مسئولیتهای آن را نیز به عهده گرفت.
در واقع اگر سیر رهبری و فرماندهی امام در جنگ را مشاهده کنیم، متوجه میشویم که "مسئولیتپذیری" هم به عنوان مولفهای بنیادین در پازل رهبری امام قرار گرفت. این کارنامه (فرماندهی امام در جنگ) هم به لحاظ ماهوی یعنی دمیدن روح خودباوری و وحدت ملی و هم به لحاظ شکلی یعنی حضور در تصمیمات سرنوشتساز و پذیرفتن مشورت و مسئولیت از غنای کامل بر خوردار است.
پس از آنکه امام قطعنامه را صادقانه پذیرفت، عراق همانگونه که انتظار میرفت به آتشبس پایبند نبود و حملاتی همهجانبه را در جنوب و غرب از سر گرفت. در این برهه، مردم (که پیشتر نشانههایی از خستگی از جنگ را بروز داده بودند!) پاسخ عمل صادقانه امام را به بهترین نحو دادند و با حضور چشمگیر در جبههها، تجاوز پایانی عراق را سرکوب کردند.
به نظر میرسد یکی از رویکردهای مغفول به جنگ ایران و عراق، پرداختن به آن با رویکرد تبیین فرماندهی و رهبری است. حضور امام در موضع فرماندهی جنگ، اگرچه در ظاهر، پیرمردی در اتاقی ساده و در نقطهای دور از صحنه جنگ را نشان میدهد اما با درکی عمیقتر؛ دریافت توحیدی و الهی امام و تزریق روح خوداتکایی، عقلگرایی، شهادتطلبی و ایستادگی به جبهههای جنگ، از ویژگیهای هنر فرماندهی او بود. تکلمه این نوشتار، به یاد روح بلند او در سالگشت رحلتاش، سخنی است که ایشان پس از پایان جنگ گفتند:
«ما در جنگ حتی یک لحظه هم نادم و پشیمان نیستیم. ما برای ادای تکلیف جنگیدیم، نتیجه مهم نیست؛ ما در این جنگ ابهت ابرقدرتها را شکستیم...»
منبع: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
*این یادداشت در تاریخ 1395/3/16 به رشته تحریر درآمد و به مناسبت چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس در تاریخ1399/6/31 بازنشر شده است.