گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

تحلیل از شرایط فعلی بانک ها و راهکارهای حل آن

مدرس دانشگاه تهران: شرایط بانک ها بحرانی است / برای حل بحران باید نرخ بهره پایین بیاید / این بحران نباید به حال خود رها شود

" اکنون برای نجات سیستم بانکی و اقتصاد کشور نیاز به عملکرد بسیار هوشمندانه ای توسط حاکمیت داریم و با واگذاری امور به حال خود که متاسفانه جریان اصلی اقتصاد مروج آن است وضع روزبروز بدتر می شود. حاکمیت و مقامات باید در چنین شرایط توانایی های خود را نشان دهند وگرنه ایستادن و تماشای جریان روزمره امور از افراد فاقد تخصص و صاحیت نیز بر می آید."

جماران: موشکافی مشکلی که گریبان گیر سپرده گذاران برخی از موسسات مالی شده، همینطور زمزمه هایی مبنی بر ورشکستگی برخی بانک ها که ریشه در عملکردهای غیر شفاف دارد که مربوط به ساختار نظام پولی کشور است، نیازمند دیدی جامع نسبت به مجموعه تصمیم سازی های کلان و نحوه اداره این سیستم است. باید دید که این مشکل و یا بحران ریشه در چه سازوکاری دارد و منشا شروع نااطمینانی نسبت به سپرده گذاری در موسسات مالی علارقم سودهای بالایی که بر روی سپرده ها می پردازند در چیست. شاید بتوان گفت که این شرایط اگر اصلاح نشود، اثزاتی مخرب بر روی اقتصاد کشور خواهد داشت. به منظور مشخص شدن ابعادی از این بستر، گفت و گویی با حسین درودیان مدرس دانشگاه تهران و اقتصاددان و پژوهشگر حوزه پولی و بانکی داشتیم که در ادامه آمده است:

نقطه شروع نا به سامانی در سیستم پولی کشور چیست؟

اول باید ببینیم وقتی میگوییم نابسامانی یا بحران منظورمان چیست. بحران در مورد سیستم بانکی واجد دو معناست: یکی هجوم سپرده گذاران یا بحران نقدینگی و دوم شکاف بین دارایی و بدهی یا اعسار. اولی حتی در مورد یک بانک خوب با دارایی باکیفیت و سودده هم ممکن است رخ دهد مثلا در اثر یک شایعه.

این مشکل ریشه در ماهیت بانک دارد که اساسش بر نوعی بی صداقتی یا وانمودسازی دروغین است. یعنی وانمود میکند شما هر وقت پولتان را بخواهید بانک قادر به پرداخت است، ئدر حالی که اگر همه سپرده گذاران و حتی درصدی کوچک از آنها چنین مطالبه ای کنند بانک پولی برای پرداخت به آنها ندارد. اما مشکل دوم یعنی شکاف دارایی-بدهی پیچیده تر است، هم از حیث نحوه ایجاد و هم حل و فصل. ما وقتی از بحران بانکی در ایران صحبت میکنیم منظورمان همین دومی یعنی اعسار ترازنامه ای یا شکاف دارایی-بدهی بانک است که البته ممکن است در شرایطی به بحران نقدینگی هم بدل شود (گرچه لزومی ندارد که چنین شود). مشکل شکاف بین دارایی و بدهی بانک در عمده کشورها ریشه در افت ناگهانی ارزش داراییها دارد. مثلا قیمت املاک ناگهان سقوط میکند و داراییهای بانکها که به این بخش وابسته است تنزل ارزش می یابد در حالی که ارزش بدهی ها یا همان سپرده ها ثابت است و ربطی به داراییها ندارد. 

در ایران نقطه شروع این بحران مربوط به زمانی بود که بانکها خصوصی شد و سپرده پذیری بر اساس مسابقه بانکها برای پرداخت بهره صورت گرفت. تعیین نرخ بهره توسط بازار رقابتی منجر به افزایش و چسبندگی آن شد. لذا در وضعیتی که نرخ تورم و رشد اقتصادی کاهش یابد و بخش ملک هم در رکود باشد و دیگر خبری از آن درآمدهای نفتی بالا هم نباشد، ارزش دارایی های بانکها به اندازه بهره ای که میپردازند بالا نمیرود و این یعنی حاد شدن بحران.

علت ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری غیر مجاز از علت ورشکستگی بانک ها و موسسات مجاز متفاوت است؟

باز هم باید ببینیم معنای ورشکستگی چیست. اینجا همان تفکیک قبلی وجود دارد. یک دفعه ورشکستگی بانک به این علت اتفاق می افتد که سپرده گذاران هجوم می آورند. در این شرایط بهترین بانک هم ورشکسته میشود. اما گاهی ورشکستگی به معنای شکاف دارایی-بدهی (بیش از میزان سرمایه) است. الان بانکهای ما از حیث ورشکستگی به معنای اول (هجوم سپرده گذاران و بحران نقدینگی) با هم متفاوت اند که ریشه در اعتبار و اسم و برند آنها دارد. اما در معنای دوم همه کمابیش یک وضعیت مشابهی دارند به این معنا که همه آنها (مگر موارد استثنایی) مبتلا به شکاف دارایی-بدهی بسیار بیش از ارزش سرمایه هستند و این یعنی ورشکستگی. حال ممکن است یک بانکِ واقعا ورشکسته از حیث دارایی-بدهی به ظاهر سرپا باشد، یعنی بحران ترازنامه ای به بحران نقدینگی بدل نشود.

وضعیت کنونی را می توان بحران نامید؟

بله حتما. گرچه ما آماری درباره حجم و میزان شکاف دارایی-بدهی نداریم. اما برآوردهای خام نشانگر چند برابر بودن زیان و شکاف دارایی-بدهی نسبت به سرمایه بانک است. برآورد من از  نسبت دارایی موهومی (یا همان شکاف دارایی-بدهی که توسط بانکها پوشانده شده) به کل دارایی بانکها رقمی حول و حوش 20 تا 25 درصد است که در استانداردهای بین المللی و تجارب مشابه وضعیتی فوق بحران محسوب میشود. ضمن اینکه نگرانی مردم و هجوم به برخی بانکها نیز مدتی است بحران نقدینگی بوجود آورده است. لذا رفته رفته گویا بحران ترازنامه ای در حال تبدیل به بحران نقدینگی است که در مورد بانکهای کوچک و کمترمعتبر قابل پیش بینی بوده است

به نظر شما چه راه حلی پیش روی سیاستگزاران پولی کشور است؟

راه حل های استانداردی برای این مشکل وجود دارد که البته توان حکمرانی بسیار بالایی میخواهد و البته به جهت اینکه ناچارا عده ای باید هزینه آن را بپردازند مسائل اقتصادسیاسی پیچیده ای در مورد آن وجود دارد. پیشگیری از این مشکل بسی راحتتر از درمان آن است. ولی ما اکنون چاره ای جز ورود به راه حل نداریم. ابتدا و پیش از هر چیز باید نرخ بهره بالا که علت اصلی بروز بحران است کاهش یابد و مسابقه بانکها در پرداخت بهره متوقف شود. بعید است که این الزام با وضعیت موجود سیستم بانکی و تکثر بازیگران و عدم هماهنگی آنها قابل تحقق باشد. لذا نوعی روش متمرکز تصمیم گیری در سیستم بانکی برای توقف این بازی ناگزیر است.

از بین راه حل های زیاد قابل احصا برای مشکل شکاف دارایی-بدهی هم آنچه برای ایران میتوان توصیه کرد دو روش است که عبارتند از یک. کاهش در حجم سپرده ها بویژه سپرده های کلان و تبدیل آنها به سهام (نجات از درون) و دوم. نجات از بیرون به شکل خرید دارایی موهومی توسط دولت یا پرکردن شکاف بوجود آمده از محل پول عمومی،  که این دومی ایجاب میکند بانک ملی شده و در مسیر انتقالی قرار گیرد و سپس قواعدی تمهید شود تا تضمین کند رقابت و خصوصی سازی بانکها به چنین پیامدی منجر نشود. البته مدتی است در ایران بدون سر و صدا عملا همبن راه حل دوم البته بدون انتقال مالکیت و به تعبیر بهتر بدون نقشه راه در حال پیاده سازی است.

در محافلی نقل شده که شاید این مشکل تصنعی و ساختگی به منظور رونق به بخش های مولد اقتصادی است، نظر شما چیست؟

بحران نقدینگی ممکن است تحت القائات و شایعات و تحریک ها بوجود آمده یا به تعبیر بهتر جلو انداخته شود. ولی بحران ترازنامه ای یا اعسار یا شکاف دارایی-بدهی با القا و شایعه ایجاد نمیشود بلکه به عوامل بنیادین اقتصاد بازمیگردد. برای رونق دادن به اقتصاد در چنین شرایطی چاره ای جز این نیست که حتما ابتدا تکلیف دارایی موهومی و شکاف دارایی-بدهی مشخص شود. تا وقتی این اتفاق نیفتد، بانک برای اینکه زیان و ورشکستگی خود را بپوشاند دائما داراییهای سوخته قبلی را رشد میدهد و برای فرار از بحران نقدینگی برای پرداخت بهره بیشتر رقابت میکند. این هم دسترسی به اعتبارات را کاهش میدهد و هم به دلیل بالانگه داشتن بهره ، جلوی رونق و گردش در اقتصاد را میگیرد

در آماری از حجم مشکل در سیستم بانکی در دسترس هست؟

آمار در دسترس از حجم بحران وجود ندارد و باید به ارقام برآوردی اکتفا کرد که در خلال سوالات فوق عرض کردم. فقط باید دانست که اکنون برای نجات سیستم بانکی و اقتصاد کشور نیاز به عاملیت و کنش گری بسیار هوشمندانه ای توسط حاکمیت وجود دارد و با واگذاری امور به حال خود (که متاسفانه جریان اصلی اقتصاد تبلیغ کرده و خودش ریشه این مصیبت است) وضع بهتر نشده که هیچ روزبروز بدتر میشود. حاکمیت و مقامات، توان و قابلیت خود را باید در چنین شراطی نشان دهند وگرنه ایستادن و تماشای جریان روزمره امور از افراد فاقد تخصص و صاحیت نیز بر می آید. اینجاست که رهبران و حاکمان باید متوجه فلسفه بودن خود شوند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.