هنوز سالها باید بگذرد تا درکی روش شناختی و حقوقی از این منطق امام خمینی به دست آید که درصورت نیاز، برای ضرورت های حفظ محیط زیست، حتی مسجد را نیز باید خراب کرد
آنچه که در پی میآید بخش دوم سخنرانی امین کریمالدینی؛ با عنوان «ایرانی که امام خمینی میخواست؛ نمایه ای از وارونهسازی رویکردهای امام خمینی در سیاستگذاری ایران امروز» است که پنجشنبه گذشته و با حضور دکتر فرشاد مؤمنی در موسسه دین و اقتصاد ایراد شد. (متن کامل این مطلب را در اینجا ببینید)
به گزارش جماران، کریم الدینی اظهار کرد: در این گفتار نمایههایی از رویکردهای امام خمینی(س) سیاستگذاری عمومی ایران تقدیم می شود و نشان داده خواهد شد چگونه ما با وراونه سازی رویکردهای امام خمینی در سیاستگذاری ایران امروز مواجه هستیم.
واقعیت این است که گفتهها و وعدههای امام خمینی به مردم چونان شرطهای ضمن عقد مردم با نظام است. من در یکی از رسانهها در دو گفت و گوی رسانهای از جناب آقای دکتر نوبخت معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور خواستم که تکلیف نظام سیاست گذاری عمومی کشور درباره این سیاستها مشخص کنند که البته در سخن با اظهار تمایل ایشان نیز مواجه شدیم.
گرچه این فهرست میتواند کاملتر شود؛ اما واقعیت این است که دولت میتواند به آنچه که در این زمینه حداقل در شمار بدیهیات در دست دارد؛ اقدام کند و برنامهای برای اجرای سیاستهای مورد نظر امام خمینی تدوین کند.
به نحو شگفت آوری امروزه ما با نمایه ای از وارونهسازی رویکردهای امام خمینی در سیاستگذاری ایران امروز مواجه هستیم. به گونه ای که می توان گفت بخش عمده تصویری که امام خمینی از ایران و فرآیند سیاست گذاری عمومی در ایران به تصویر کشیده بود؛ چیزی مشابه وارونه شده وضعیت امروز ایران است.
شوربختانه بسیاری از روندهایی که در سیاستگذاری ایران امروز میبینیم، روندهایی تغییر هویت دادهای هستند که نام آن ها از عصر امام خمینی باقی مانده است؛ اما با محتوایی وارونه که تنها نسبتشان با آنچه که بنیانگذار نظام از آن ها قصد کرده بود؛ تضادشان است. چنانکه او عامل اصلی در خودکفایی را توسعه مراکز علمى و تحقیقاتو تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه جانبه مخترعین و مکتشفین (صحیفه امام، ج21، ص158 می داند ؛ در حالی به راحتی میتوان نتیجه گرفت سیاست خودکفایی در عصر پس از او درست معکوس سیاستی دنبال شده است که امام خمینی توصیه میکرد.
اگر ایران در صنعت خودرو در بخش هایی محدود به خودکفایی و تولید داخل دست یافته است، قاعدتا در چارچوب منطق امام خمینی می بایست نقش اصلی را در این زمینه واحدهای تحقیق و توسعه عهده دار می بودند، درحالی که پرواضح است که بیش از 90 درصد این نقش بر عهده «نظام تعرفه های گمرکی» و کم تر از ده درصد آن بر عهده R&D بوده است.
منطق امام خمینی در توصیف ساختار کلان دولت، بزرگ شدن بخشهای نظارتی و حاکمیتی و کوچک شدن بخشهای تصدی گری دولت است؛ او گزارهای ماندگار در این زمینه دارد که در آن ضمن تأکید بر مسوولیتهای نظارتی دولت، توصیه میکند؛ «دولت کارهایی را که مردم میتوانند انجام دهند؛ به مردم واگذار کند.» ( صحیفه امام، ج19، ص:5 و 34)
اقتضای این رویکرد در عرصه عمل اجرایی «بزرگ شدن بخش نظارتی و حاکمیتی و کوچک شدن بخش تصدی گری دولت» است. این درست نقطه مقابل وضعیتی است که دولت در شرایط امروز دارد.
او با تکیه بر مفهوم کانونی برنامه ریزی، در کنار مفهوم نظارت دولت، بر سیاستگذاری و برنامهریزی میان رشتهای تأکید دارد؛ (صحیفه امام، ج17، 121) به گونهای که بر مبنای منطق او بخشهای تصدیگری دولت باید به نفع بزرگ شدن بخشهای نظارتی و بخشهای سیاستگذاری، کوچک شوند؛ نیز درست عکس وضعیت دولت در کشور ماست.
او بر مفهوم بازدهی تولید تأکید دارد، تولید و بهرهوری در تولید را مورد تأکید قرار میدهد. اهمیت و اولویت بخش کشاورزی را یادآوری میکند، مفـاهیم «نظارت»، «ارزیابی»، در کنار مفهوم «رشد تولید»، «بازدهی تولید»، مفاهیمی کلیدی در ادبیات امـام خمینی است و در کنار دیگر مفاهیم اقتصادی مورد تأکید امام، معنایی خاص از جایگاه «دولت ناظر» را به معنای دولت نظارت کننده، تنظیم گر و نظم بخش را به ذهن متبادر می کند. این در حالی است که
بخش عمده ای از دستگاههای نظارتی دولت به عنوان بخش های متولی بهرهوری و کیفیت سازمان ملی استاندارد ایران، سازمان محیط زیست کشور، سازمان ملی بهرهوری و مجموعه بخش ها و سازمان های بهینه سازی و بهرهوری مصرف در کشور درواقع تحقق ماهیتی است که در مفاهیمی چون «دولت ناظر و تنظیم گر» و «بازدهی تولید» مورد توجه امام خمینی قرار میگیرد. همچنان که توسعه و افزایش اقتدار بخشهای نظارتی همه دستگاههای دولتی از جمله بانک مرکزی چنین معنایی را به ذهن متبادر میکند.
بهره وری مخازن طبیعی کشور برای او یک آرمان است. (صحیفه امام،ج3،ص378) توجه امام خمینی به اهمیت «بازدهی تولید»، در کنار حساسیتهای فراوان او درباره «جلوگیری از هرز رفتن منابع» و «جلوگیری از هدر دادن مخازن و نیروی انسانی و ثروت و اموال»، تعهد به حفظ انفال منابع طبیعی، محیط زیست و نفی اسراف هریک به روشنی نشان دهنده جایگاه بنیادینی است که «محیط زیست» و «استاندارد»، «بهروری» و «بهینه سازی» میتواند به عنوان دستگاههای موثر در «حفظ منابع»، افزایش «کیفیت» شاخص هایِ فنی تولیدات و منابع کشور، در منطق خط مشی گذاری مطلوب امام خمینی دنبال کند.
او با نظارت بر قیمت ها، و تأکید بر «شکستن طلسم انحصار در تجارت داخل و خارج به افراد خاص متمکن و مرفه و بسط آن به تودههای مردم و جامعه.» ( جلید 21 - ص 159) مفهوم تنظیم گری و رقابت را به گونه ای همزمان دنبال می کند
بنابراین اقتضای آنچه که امام خمینی میگوید، بازنگری در تمامی مسوولیت های نظارتی و تنظیم گری دولت جمهوری اسلامی ایران است که خود نیازمند افزایش اقتدار دستگاه های نظارتی ای چون سازمان محیط زیست، موسسه ملی استاندارد و تمامی بخشهای نقش آفرین در مسوولیت های نظارتی حاکمیتی دولت است.
مفهوم «نفی اسراف» و موجب «ضمان» تلقی شدن اسراف در اندیشه فقهی امام خمینی، همچنین، سبک زندگی مبتنی بر «قناعت» و «نظم» و منطق «صرفه جویی طلبانه» حاکم بر سیره و سبک زندگی امام خمینی، علاوه بر آن منطق التزام به قوانین و مقررات دولت؛ هر یک به نوعی مروج منطق اصلاح الگوی مصرف جامعه معطوف به استانداردهای فنی و محیط زیستی امروزین است.
اقتضای تحقق سبک زندگی و زیست مسلمانی مطلوب امام خمینی(س) تسری الزامات این الگو به زندگی آحاد جامعه است. و قاعدتا با تصویری که امام خمینی از سیاستگذاری مطلوب ایران به دست میدهد؛ ایران باید حتیالمقدور قائل به استانداردهایی سختگیرانه تر از دولت های عرفی و سکولار باشد.
اگر در نظر بگیریم که در منطق بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، حتی مسجد به عنوان مقدس ترین و یا حداقل یکی از مقدس ترین و معنوی ترین بناهای مذهبی هر شهر، پیش پای ضرورت های حفظ محیط زیست باید و تخریب شود. آنگاه به این پرسش چه پاسخ میتوانیم بدهیم که :
ایرانی که امام خمینی می خواست، چگونه بود؟
هنوز سالها باید بگذرد تا درکی روش شناختی و حقوقی از این منطق امام خمینی به دست آید که درصورت نیاز، برای ضرورت های حفظ محیط زیست، حتی مسجد را نیز باید خراب کرد.
او بر برتری «سرشماری»، «آمار» و «نظام های ثبت احوال و املاک و اموال» و برتری کشور در نظام مالیاتی به عنوان شاخص اسلامی بودن سیاستگذاری عمومی عنوان میکند؛ چیزی که نقصان آن یکی دیگر از بزنگاههای توسعه و ناعدالتی در ایران است.
در حالی که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی (س) حتی به دولت پاکدست شهید رجایی هم توصیه می کند که اطلاعات یک مذاکره و قرارداد خارجی برای خط تولید پیکان با شرکت تالبوت انگلستان را با مردم در میان بگذارد، روشن است که عدم شفافیت و انتشار اطلاعات درست در تقابل با این رویکرد قرار دارد.
(روزنامه اطلاعات بیست و چهارم اردیبهشت 1390، نقل از جلد یک برداشت هایی از سیره امام خمینی(س)، به کوشش غلامعلی رجایی، صفحه 120)
حل مشکل فقر و مستضعفان آشکارا در منطق در رأس برنامههای اسلام عنوان میشود؛ به گونهای که به نظر میرسد تلویحا و به طور نانوشته دولت دهه شصت برای هر یک از طرح های خود یک پیوست مطالعات اجتماعی ـ رفاهی در دست دارد؛ چیزی که به سرعت فراموش میشود.
به نظر میرسد بر اساس این منطق؛ سازمان بهزیستی به مثابه سازمان مددکاری اجتماعی؛ باید از نخستین درجه اهمیت و اعتبار در کشور برخوردار باشد؛ و ایران امروز در سیاستهای بازتوزیع ثروت، توسعه یافته ترین باشد؛ معنای استضعاف و مواضع امام خمینی آشکارا نشان دهنده آن است که اولویت فقر زدایی به معنای اولویت توانمندسازی فقرا و در نتیجه اولویت سازمان مددکاری اجتماعی کشور است. در حالی که سازمان بهزیستی یکی از حاشیهای ترین و ضعیفترین دستگاههای کشور است.
سازمانی که در یک قطع و وصل ارتباطش با وزارت بهداشت یا وزارت بهداری سابق، انبوهی از مسوولیت های بهداشتی و پزشکی در دستور کارش قرار داده شد و در مقابل مسوولیت های اصلی مددکاری اجتماعی خود را نادیده گرفت.
در این جا می توان به ضعف گسترده سازمان بهزیستی به مثابه سازمان مددکاری اجتماعی کشور اشاره کرد و این نکته که طبق یک طرح جامع رفاهی که در دهه شصت به تصویب رسیده بود، مقرر می شود در یک دوره ۲۰ ساله، دهه نخست به شناسایی و گسترش پوشش حمایتی خانواده های مستضعف و دهه دوم به توانمندسازی و بی نیازی و خروج از پوشش حمایتی پرداخته شود. پایان این طرح سال 80 پیش بینی شده بود.
امام خمینی آشکار مسائل سیاستی فرهنگ و آموزش و پرورش را در رأس مسائل سیاستگذاری عمومی کشور عنوان میکند (صحیفه امام، جلد 15،ص 309) این در حالی است که نظام آموزش و پرورش در فرآیند توسعه ایران امروز آشکارا در کف قرار دارد؛ او هوشمندانه نیروهای انسانی را مهمترین نیروها و منابع کشور میداند و بحران فرار مغزها را یکی از نقصان های پراهمیت فرآیند توسعه کشور توصیف می کند:(صحیفه امام، ج5، ص15 و 16) او اهمیت آموزش و پرورش را فزون تر از دانشگاه عنوان میکند و دوره تربیت کودک نزد مادر را از آموزش و پرورش پراهمیت تر تلقی میکند؛ چیزی که درست در فرآیند سیاستگذاری عمومی ایران امروز اهمیتی معکوس یافته است به گونهای که تقریبا کلیه دستگاهای دولتی در آموزش مادران برای تربیت فرزند با خلأ کامل مواجه هستند؛ انچه که یافته های روانشناختی و علوم تربیتی نیز تا به امروز آن را خلأی خسارتبار تلقی میکنند.
باید به این نکته اشاره کرد که از او گزارههایی نقل میشود بیآنکه آنها که در نقل های پرتکرار خود از او مایه میگذارند؛ نیازی به مستند سازی سخن خود احساس کنند.
همچنان که گزارههایی چون «پشتیبان ولایت فقیه باشید؛ تا به مملکت شما آسیب نرسد»، «حفظ نظام اوجب واجبات است » در متن صحیفه امام وجود ندارد؛ گزارههای دیگری در حوزه اقتصاد از او نقل میشود که اگرچه تردیدی در وجود داشتن آن نیست؛ اما آنها در نقلهای متعدد صورتی به کلی تحریف شده یافته اند. چنانکه او تنها برای فقرا درباره آب و برق و حمل و نقل رایگان و حل مشکل مسکن، سخن میگوید. حال آنکه این سخن او بدون قید فقرا روایت میشود.
او نه تنها وعده آب و برق رایگان، بلکه درباره حمل و عمومی رایگان هم سخن میگوید تأمین مسکن بیخانمان ها را هم مورد تأکید قرار میدهد؛ اما همه آنها را برای طبقات کم بضاعتی ، طبقه مستمند، ،مستضعفین و حل مشکل مسکن برای بی خانمان ها و فقرای ایران عنوان میکند، اما به هیچ وجه چیزی مشابه یارانه برای همه یا آب و برق رایگان برای همه در منطق امام خمینی وجود ندارد.
باید توضیح داد که بر خلاف آنچه که گفته میشود؛ او نه در 12 بهمن ، در انتهای پیامی در 9 اسفند یعنی 17 روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بخشی از بندهای یک پیام 14 ماده ای درباره مجانی کردن آب و برق برای طبقات کم بضاعت سخن میگوید (صحیفه امام؛ ج6، ص: - 263) سخنان روز 10 و 11 اسفند همین مضمون را برای طبقات مستمند تکرار میکند و ضمن آن درباره حل مشکل مسکن فقرا سخن میگوید.
یکی از مهمترین نکاتی که باید در کارکرد امام خمینی در دهه شصت مورد توجه قرار داد این است که او توانست با ایجاد یک عزم ملی و تأسیس نهادهای مختلف فاصله عظیم میان عرضه و تقاضای مسکن در دهه 50 تقریبا به طور کلی در دهه شصت حل کند.
همچنانکه در طرح دولت وقت کف مصرف خانوادههای مستضعف تا 150 کیلووات برق و 20 متر مکعب آب رایگان اعلام میشود
این درست همان سیاستی است که امروز هم از سوی کارشناسان بهینه سازی به عنوان یک سیاست تشویقی در مسیر کاهش مصرف برای تمام اقشار جامعه پیشنهاد میشود. از این منظر مطالبه دوباره آن هرگز در اقتصاد پرمصرف ایران غیرمنطقی به نظر نمیرسد.
گزارهی توهین آمیز دیگری که به گونهای تقطیع شده و تحریف شده از امام خمینی نقل میشود این است که اقتصاد مال خر است.
او نه «اقتصاد»، که «زیربناتلقی کردن اقتصاد» را در اندیشه کمونیستها، برآمده از تصوری حیوانی از انسان میداند که همه وجود او را در خورد و خوراک خلاصه میبیند. روشن است که تغییر این جمله به جمله اقتصاد مال خر است؛ غیرمنطقی است و در مقایسه با انبوه سخنانی که او درباره برنامه ریزی، تولید، کشاورزی، بازدهی تولید، صیانت از منابع طبیعی و انسانی، اولویت سیاستگذاری فرهنگی، فقرزدایی و نظیر آن میگوید؛ کاملا غیر واقعی به نظر میرسد.
به فغان آمدن از با مصادرههای اموال غیر قانونی
در پایان مناسب است که به یک سخنرانی او اشاره کنیم که همچون بسیاری دیگر از دیدگاه ها و سخنان او تا سر حد سانسور در حاشیه قرار گرفته است. این سخنرانی که تاریخ 26 آذر 58 ایراد شده و در جلد 11 صفحه 18 ـ313 آمده است.
اگرچه بخش عمدهای از مصادرههای انجام گرفته به ویژه مصادرههای انجام گرفته درباره کارخانهها و بخش های تولید محصول بدیهی های کلان این کارخانه ها به دولت است اما، او در یک سخنرانی پراهمیت در سال 58 که اوج خستگی و نفرت او را از برخوردهای غیرقانونی و خودسرانه در برخورد با اموال و شخصیت مردم را نشان می دهد، به شدت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیته های انقلاب اسلامی را مورد نقد قرار می دهد و با اشاره به تعبیر سعدی شیرازی «سعدی از دست خویشتن فریاد» می گوید: از دست خودمان فریاد هست.
او در این سخنرانی نحوه برخورد برخی با اموال و سرمایه های مردم را برخوردهایی مارکسیستی و کمونیستی می داند که به نام اسلام و به نام مبارزه با سرمایه داری انجام می گیرد.
او تصریح می کند که:
شاید ده دفعه گفته باشم که بر فرض اینکه یک نفری جانی باشد، مستحق قتل باشد، تمام اموالش باید مصادره بشود. لکن زن و بچهاش که نباید گرسنه بمانند. خوب، به اندازۀ زن و بچهاش باید برایشان بگذارند. مابقیاش را ببرند.
او در این سخنرانی با تعبیرِ مملو از خستگیِ « خوب من چه بکنم؟ » صراحتا می گوید:
خدا میداند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمی شدم، هر فشاری میآوردند بر من خسته نمیشدم، حالا دارم از خودمان خسته میشوم.
او از پوسیدن نهضت از درون و از خودسرهایی به مثابه کرمهایی که باطن نهضت را به فساد می کشند، سخن می گوید و تأکید میکند:
و این نهضت از داخل دارد میپوسد. ... آنهایی که به اسم اسلام مشغول شدهاند به تبلیغات، و به اسم اسلام مشغول شدهاند به اعمال سر خودی، اینها کرمهایی هستند که باطن این نهضت را به فساد خواهند کشید. و من نمیدانم باید چه بکنیم. این یک قدرت مرکزی میخواهد. یک قدرت اجرایی میخواهد که این اشخاص هر جا یک شلوغی کردند، اینها را بگیرند و محاکمهشان کنند، و جزایی اگر دارند به آنها بدهند. سر خود همین طوری یک دستهای، هر کس در هر جا، یک تفنگی داشته دست خودش گرفته، و به اسم«کمیته» و به اسم «پاسدار» و به اسم[بسیج]، هر که هر چه دلش میخواهد، هر کاری دلش میخواهد میکند. با هر که بد است میریزند منزلش[بازرسی]میکنند. با هر که یک غرضی دارند میریزند منزلش. خانهاش را[غارت]میکنند. و این یک خطر بزرگی است که برای اسلام در زمان ما پیش آمده، و شاید خطرش بیشتر از خطری باشد که اسلام از رژیم سابق داشت. تمام ضوابط را به هم ریختهاند. هر چه ضابطۀ اسلامی باشد عمل به آن نمیشود. به اسم اسلام، اسلام را دارند از بین میبرند. اشخاصی نفوذ کردهاند در همه جا. به اسم اسلام، اسلام را میپوسانند. اسلام را میکوبند.
در حالی که در آن ایام تمرکز بخشی از نیروهای انقلاب بر تصفیه نیروهای ضد انقلاب از دستگاههای اداری بود، او خواستار تصفیه بخشی از نیروهای انقلابی می شود که به گونه ای خودسرانه بر خلاف موازین اسلام به برخورد با اموال و جان مردم می پردازند و رویکردهای ضدسرمایهداری کمونیستی را به نام اسلام معرفی می کنند. او می گوید:
تصفیه این است اشخاصی که دارند بر خلاف اسلام، بر خلاف موازین اسلام دارند پخش میکنند حرفهایشان را، تصفیه این است که اینها را خارج کنند.
او در ادامه در اوج نیاز به فعالیت های پاسداران انقلاب اسلامی با صراحت و تندی فراوان خطاب به پاسداران می گوید:
پاسدار اگر یک پاسداری غلطی کرد بیرونش کنید. تحویل دادگاهش بدهید. نگذارید هرج و مرج بشود. یکی دو تا میشود، دو تا ده تا میشود، بعد از دست شما هم خارج میشود. انشاءاللّه خداوند خودش اصلاح کند امور را، و ما را از دست خودمان نجات بدهد. من از دست خودمان «سعدی از دست خویشتن فریاد» از دست خودمان فریاد هست.
اما گزارههای فوق هیچ گاه از صدا و سیما پخش نخواهد شد و هیچ گاه بخشی از گفتمان رسمی دست از گزارش یکسویه و تقطیع شده سخنان امام خمینی بر نخواهد داشت.