کانون بسیاری از موضوعات اساسی مربوط به توسعهی اقتصادی، دشواریهای مربوط به چارچوب نهادی است. به عبارت دیگر نورث در این جمله میگوید اگر میخواهید روی بحث توسعهی اقتصادی مطالعه کنید روی چارچوب نهادی متمرکز شوید. چه اتفاقی افتاده است؟ همان گونه که بعضاً در محافل عمومی و تخصصی مطرح میشود که چه اتفاقی افتاد در زمان قاجاریه امیرکبیر در ایران کار را شروع کرد و ژاپن همزمان شروع کرد. آنها به کجا رسیدند و ما به کجا رسیدیم؟ به نظرم تحلیل این مسئله در چارچوب تحول نهادی قابل تبیین بودن هست.
به گزارش جماران میرسعید مهاجرانی که در مؤسسه دین و اقتصاد سخن می گفت با طرح این پرسش که چه اتفاقی میافتد یک الگو در امریکای شمالی و اروپا به نوعی جواب میدهد اما زمانی که به امریکای جنوبی میرود به نوع دیگری جواب میدهد، گفت: نورث در کتاب فهم فرآیند تحول اقتصادی به این سوال پاسخ می دهد.
وی با بیان این که این کتاب حاصل ده سال مطالعهی شخصی ایشان روی اقتصاد اروپایی و امریکایی هست. گفت: ما میخواهیم از دل این کتاب چگونگی تحمیل ارادهی ساختار نهادی را بر عملکرد اقتصادی را بررسی کنیم . به عبارت دیگر قصد داریم بررسی کنیم که چگونه ساختار نهادی بر عملکرد اقتصادی تأثیر میگذارد. نخست اشارهای به گفتههای نورث از این کتاب میکنم و سپس با توجه به آنچه احساس میکنم در رسانهی خودم انجام شد یک پلی بین اندیشههای نورث بود و مدل مفهومی که من برای توسعهی در ایران در رسالهام ارائه کردم می زنم.
وی گفت: عنوان رسالهی بنده روش شناسی و الزامات نهادی توسعهی بومی در ایران است. آنچه نورث در این کتاب میپردازد چند نکتهی اساسی و کلیدی دارد که همین نکات کلیدی و اساسی چارچوب مدل مفهومی ما را هم تعیین میکند.او بحث عدم اطمینان و جهان در حال تحول و تغییر را مطرح میکند. بر خلاف نگاه اقتصاد متعارف که ایستایی در تحلیلهای ان وجود دارد نورث بر عنصر زمان تأکید میکند و میگوید در جهانی که همواره در حال تحول هست نمیتوانید با یک نظریهی ایستا به تحلیل پدیدههای آن بپردازید. بنابراین نیاز به نظریهای داریم که زمان و تحول و تغییر در آن لحاظ شده باشد. در یکی از فصول آن سه اشکال اساسی در نظریههای نئوکلاسیکی عدم اصطکاک، ایستایی، هدفمندی و قطعمندی انسان را مطرح میکند.
نورث بر عنصر زمان تأکید میکند و میگوید در جهانی که همواره در حال تحول هست نمیتوانید با یک نظریهی ایستا به تحلیل پدیدههای آن بپردازید. بنابراین نیاز به نظریهای داریم که زمان و تحول و تغییر در آن لحاظ شده باشد.
وی افزود: نکتهی دیگری که نورث بر آن اصرار و تأکید میکند شکلگیری و تأثیر باورها و تأثیر آن بر عملکرد اقتصادی است. کانال آنچه مطرح میکند نهاد است. بر اساس گفتهی نورث نهاد به معنای قاعده و روش انجام بازی است. نکتهی بعدی ای که تبیین نورث نقطهی محوری دارد پدیدهی وابستگی به مسیر طی شده و تأثیر آن بر عملکرد اقتصادی است. به این معنا که نهادها و باورهای برگرفته از گذشته روی انتخابهای فعلی و آتی افراد و جامعه تأثیر میگذارند. بنابراین اگر بنا داریم بر تحول توسعهی یک کشور تحلیلی ارائه دهیم لازمهاش این است که به پدیدهی وابستگی به مسیر توجه کنیم چرا که تصمیم فعلی میتواند قیدی بر انتخاب آتی باشد. بنابراین اگر دولت نهم و دهم میآیند عملکرد آن حتماً محدودیتی بر دولت یازدهم خواهد بود.
نکتهی بعدی ای که تبیین نورث نقطهی محوری دارد پدیدهی وابستگی به مسیر طی شده و تأثیر آن بر عملکرد اقتصادی است. به این معنا که نهادها و باورهای برگرفته از گذشته روی انتخابهای فعلی و آتی افراد و جامعه تأثیر میگذارند.
مترجم کتاب فهم فرایند تحول اقتصادی گفت: نکتهی بعدی محوری نورث کارایی انطباقی است. بدین معنا که جوامع، سوای کارایی تخصیصی که در مسائل توسعه اتفاق میافتد یک کارایی انطباقی هم نیاز دارد. یعنی جامعه چقدر در مواجه با شوکهایی که به جامعه وارد میشود قدرت انعطاف پذیری و تغییر دارد. به میزانی که انطباق پذیری بیشتر میشود میزان عملکرد اقتصادی جامعه هم بهبود پیدا میکند.
جامعه چقدر در مواجه با شوکهایی که به جامعه وارد میشود قدرت انعطاف پذیری و تغییر دارد. به میزانی که انطباق پذیری بیشتر میشود میزان عملکرد اقتصادی جامعه هم بهبود پیدا میکند.
وی گفت: محور دیگر بحث حقوق مالکیت و حقوق قراردادها است. این بحث را در قالب نقش و جایگاه دولت در فعالیتها و عملکرد اقتصادی میتوان ملاحظه کرد چرا که در رویکرد اقتصاد متعارف دولت حداقلی تعریف میشود و امنیت را فراهم میکند. در صورتی که در اقتصاد نهادی همان گونه میدانید دولت نقش و جایگاه خاصی دارد و یکی از نکات محوری نقش دولت تعریف و تعیین حقوق مالکیت و حقوق قراردادها به اضافهی تضمین اجرای این حقوق است. فقط تعریف کردن آن کفایت نمیکند. تعریف کردن شرط لازم هست و شرط کافی اجرای حقوق است.
در رویکرد اقتصاد متعارف دولت حداقلی تعریف میشود و امنیت را فراهم میکند. در صورتی که در اقتصاد نهادی همان گونه میدانید دولت نقش و جایگاه خاصی دارد و یکی از نکات محوری نقش دولت تعریف و تعیین حقوق مالکیت و حقوق قراردادها به اضافهی تضمین اجرای این حقوق است. فقط تعریف کردن آن کفایت نمیکند. تعریف کردن شرط لازم هست و شرط کافی اجرای حقوق است.
به گزارش جماران مهاجرانی گفت: نکتهی بعدی که در امور مفهومی به کار ما میآید و در گفتههای نورث هم مطرح شده بحث امور سیاسی است. بدین معنا که در یک جامعه ممکن است بخش رسمی ای که تعیین کننده ی تصمیمگیری هست را داشته باشید در حالی که سازندههای سیاسی دیگری در جامعه وجود داشته باشند که پشت صحنه هستند و در سیستم رسمی دیده نمیشود، این ها امور سیاسی را شکل میدهند. این نکتهی جالبی است که نورث مطرح میکند و در حوزهی ساختار قدرت قابل تحلیل هست.
در یک جامعه ممکن است بخش رسمی ای که تعیین کننده ی تصمیمگیری هست را داشته باشید در حالی که سازندههای سیاسی دیگری در جامعه وجود داشته باشند که پشت صحنه هستند و در سیستم رسمی دیده نمیشود، این ها امور سیاسی را شکل میدهند.
وی گفت: نورث میگوید تحول نهادی میتواند ناشی از تغییر در قواعد رسمی، هنجارهای غیر رسمی یا ضمانت اجرای هر یک از آنها باشد. به عبارت دیگر او ساختار نهادی ای را معرفی میکند که مرکب از مواردی است شامل مجموعه ای از نهادهای رسمی مانند قانون یا سایر قوانین هستند. یکسری نهادهای غیر رسمی مانند دین، علم، اخلاقیات . نهادهای رسمی و غیر رسمی چیزهایی هستند که بایدها و نبایدهای کنش انسانها را مشخص میکند. اگر ما نگاه مقایسهای بین دههی شصت با دههی نود خودمان را داشته باشیم میتوان مشاهده کرد که آن زمان چه وضعیتی داشتیم و اکنون چه وضعیتی داریم. طبیعتاً قوانین باید به سمت تکامل رفته باشند و وضعیت بهتری پیدا کرده باشند اما چرا عملکردها و کنشهای اقتصادی که آدم مشاهده میکند در دههی نود به شکل دیگری است و قابل مقایسه با دههی شصت نیست؟ این موضوع نشان میدهد نهادهای غیر رسمی وجود دارند که دچار تغییر و تحول شدند.
نورث میگوید تحول نهادی میتواند ناشی از تغییر در قواعد رسمی، هنجارهای غیر رسمی یا ضمانت اجرای هر یک از آنها باشد. به عبارت دیگر او ساختار نهادی ای را معرفی میکند که مرکب از مواردی است شامل مجموعه ای از نهادهای رسمی مانند قانون یا سایر قوانین هستند. یکسری نهادهای غیر رسمی مانند دین، علم، اخلاقیات. نهادهای رسمی و غیر رسمی چیزهایی هستند که بایدها و نبایدهای کنش انسانها را مشخص میکند.در ماتریس نهادهای رسمی و غیر رسمی کنار هم قرار میگیرند اما مهم است که ویژگیها و ضمانت اجرای آن چقدر است. ممکن است قانون به خوبی طراحی و تعریف شده باشد ولی در اجرا دچار مشکل باشد. نورث میگوید در ساختار اقتصادی، سیاسی جامعه و نحوهی تکامل آن کلید فهم این موضوع است که انتخاب چه کسانی اهمیت دارد؟ و چگونه آنها یعنی سیاستمداران برای شکل دادن به امور سیاسی تبانی میکنند. در واقع پالسی میکرها هستند که در پشت صحنه کارهای خود را انجام میدهند و دیده نمیشوند.
وی گفت: در ماتریس نهادهای رسمی و غیر رسمی کنار هم قرار میگیرند اما مهم است که ویژگیها و ضمانت اجرای آن چقدر است. ممکن است قانون به خوبی طراحی و تعریف شده باشد ولی در اجرا دچار مشکل باشد. نورث میگوید: ساختار اقتصادی، سیاسی جامعه و نحوهی تکامل آن کلید فهم این موضوع است که انتخاب چه کسانی اهمیت دارد؟ و چگونه آنها یعنی سیاستمداران برای شکل دادن به امور سیاسی تبانی میکنند. در واقع پالسی میکرها هستند که در پشت صحنه کارهای خود را انجام میدهند و دیده نمیشوند.
مهاجرانی گفت: در جملهی دیگری نورث میگوید کانون بسیاری از موضوعات اساسی مربوط به توسعهی اقتصادی، دشواریهای مربوط به چارچوب نهادی است. به عبارت دیگر نورث در این جمله میگوید اگر میخواهید روی بحث توسعهی اقتصادی مطالعه کنید روی چارچوب نهادی متمرکز شوید. چه اتفاقی افتاده است؟ همان گونه که بعضاً در محافل عمومی و تخصصی مطرح میشود که چه اتفاقی افتاد در زمان قاجاریه امیرکبیر در ایران کار را شروع کرد و ژاپن همزمان شروع کرد. آنها به کجا رسیدند و ما به کجا رسیدیم؟ به نظرم تحلیل این مسئله در چارچوب تحول نهادی قابل تبیین بودن هست.
وی گفت: نکتهی اساسی ای که نورث مطرح میکند به بحث بین رشتهای بودن موضوع توسعه برمیگردد. او میگوید: برای فهم فرایند تحول چارچوب تحلیلی ما باید با بینشهایی برگرفته از رشتههای مختلف، اقتصاد، علوم سیاسی، جامعه شناسی، تاریخ که به نحوی تصنعی از هم جدا شدند یکپارچه گردد. اقتصاددانی که فقط اقتصاد میداند، اقتصاددان خوبی نیست. اگر تحلیل فقط صرف اقتصادی باشد تحلیل ناقصی از کار خواهد آمد. نورث مطرح میکند: کلید ایجاد یک بنیان برای فهم فرایند تحول اقتصادی باورها است. باور به معنای الگوی ذهنی که برای افراد جامعه در اثر دیدن فکتها شکل میگیرد. اینها هستند که در آینده کنش آنها را شکل میدهد. در واقع همین گونه است. در جایی که باور به آخرت دارد و حیات اخروی برای او مطرح هست حتماً کنش اقتصادیاش در کنار سایر کنشها تحت تأثیر این قضیه هست. کسی که رفتار ارزشی انفاق و احسان و ایثار دارد طبیعتاً کنش او متناسب خواهد بود.
نکتهی اساسی ای که نورث مطرح میکند به بحث بین رشتهای بودن موضوع توسعه برمیگردد. او میگوید: برای فهم فرایند تحول چارچوب تحلیلی ما باید با بینشهایی برگرفته از رشتههای مختلف، اقتصاد، علوم سیاسی، جامعه شناسی، تاریخ که به نحوی تصنعی از هم جدا شدند یکپارچه گردد. اقتصاددانی که فقط اقتصاد میداند، اقتصاددان خوبی نیست
مترجم کتاب نورث ادامه داد. نورث در جملهی دیگر میگوید: همهی فعالیتهای سازمان یافتهی انسانها مستلزم وجود ساختاری برای تعریف روش انجام بازی یعنی نهاد است. خواه این بازی فعالیت ورزشی یا عملکرد یک اقتصاد باشد. اتفاقاً در پاراگرافی این جمله را به بازی ورزشی تشبیه میکند. یک فوتبال خوب به چه شکل است؟ اینکه یازده نفر در یک نیمهی زمین و یازده نفر در نیمهی دیگر زمین باشند و همگی به دنبال توپ بدوند فوتبال به درستی شکل نمیگیرد. حتماً قواعدی بر بازی حاکم است. اینکه بازیکن حق ندارد توپ را با دست بزند. اگر توپ از خط خارج شد باید به شکلی بخصوص انداخته شود. در نحوهی انداختن توپ باید محدودیتها رعایت شوند. درست است هدف این هست که توپ از حریف گرفته شود ولی گرفتن توپ از حریف به هر روش و به هر قیمتی نمیشود. در عالم اقتصاد باید همین را پیاده کرد.
همهی فعالیتهای سازمان یافتهی انسانها مستلزم وجود ساختاری برای تعریف روش انجام بازی یعنی نهاد است. خواه این بازی فعالیت ورزشی یا عملکرد یک اقتصاد باشد. اتفاقاً در پاراگرافی این جمله را به بازی ورزشی تشبیه میکند. یک فوتبال خوب به چه شکل است؟ اینکه یازده نفر در یک نیمهی زمین و یازده نفر در نیمهی دیگر زمین باشند و همگی به دنبال توپ بدوند فوتبال به درستی شکل نمیگیرد. حتماً قواعدی بر بازی حاکم است.
وی گفت: نکتهی بعدی که نورث اشاره میکند این است که تحول اقتصادی فرایندی آگاهانه و هدفمند است. این در حالی است که گاهی از اوقات حتی توسعه را در برخی از تفکرات و اندیشههای اقتصادی به نحوی در قالب مجموعهای از پروژهها دیده میشود. اگر به تاریخچهی سازمان برنامه مراجعه کنیم میبینیم عمدتاً مهندسین بودند که به آنجا حاکم شدند. بنابراین رویکردی که مشاهده میشود رویکرد پروژه محور است؛ پروسه محور نیست. اما نورث اشاره میکند اولاً تحول و توسعهی اقتصادی فرایندی آگاهانه و هدفمند است که طریق ادراکات کنشگران دربارهی پیامدهای کنشهای آنها شکل میگیرد. ادراک از باورهای بازیگران نشأت میگیرد. باورهایی که نوعاً با ترجیحات آنها پیوند دارد. در اقتصاد متعارف این نقشه بیتفاوتی فرد هست و انتخابهای او بر اساس بیتفاوتی و مطلوبیت و ترجیحات شکل میگیرد ولی در کنار آنها کنشهای افراد تحت تأثیر باورها است.
تحول اقتصادی فرایندی آگاهانه و هدفمند است. این در حالی است که گاهی از اوقات حتی توسعه را در برخی از تفکرات و اندیشههای اقتصادی به نحوی در قالب مجموعهای از پروژهها دیده میشود. اگر به تاریخچهی سازمان برنامه مراجعه کنیم میبینیم عمدتاً مهندسین بودند که به آنجا حاکم شدند. بنابراین رویکردی که مشاهده میشود رویکرد پروژه محور است؛ پروسه محور نیست.
وی گفت: تا زمانی که به فهم فرایند تحول اقتصادی نپردازیم به نحوی سودمند قادر به مدلسازی تحول اقتصادی نخواهیم بود. فهم فرایند تحول اقتصادی پیش نیاز ضروری هست که در اقدام اقتصاددانان متعارف در مدلسازی تحول و رشد اقتصادی مغفول است. ما فاصلهی بسیاری با فهم فرایند تحول اقتصادی داریم. تا زمانی که به فهم کامل این فرایند دست نیافتهایم موفقیت بسیار کمی در بهبود هدفمند و مدبرانهی عملکرد اقتصادی خواهیم داشت.
مهاجرانی گفت: آخرین جمله را میخوانم و وارد بحث اصلی میشود. ساختار نهادی که به منظور نظم دهی و رقابت بر سر منابع بر خودمان تحمل میکنیم روش انجام بازی را شکل میدهد. پیامد ساختاری که بر خود تحمیل میکنیم مشخص میکند که آیا ساختار رقابتی موجب افزایش کارایی اقتصادی میشود یا رکود را موجب میشود؟ بنابراین حقوق مالکیتی که به خوبی تدوین و تضمین شده باشد بهرهوری را تقویت میکند و کارایی بازار را افزایش میدهد. بدین ترتیب ساختار در حال تکامل بازارهای سیاسی و اقتصادی کلید تبیین عملکرد اقتصاد است. به گونهای به کتاب ساختار و دگرگونی اشاره میکند که از نوشته های دیگر نورث است.
ساختار نهادی که به منظور نظم دهی و رقابت بر سر منابع بر خودمان تحمل میکنیم روش انجام بازی را شکل میدهد. پیامد ساختاری که بر خود تحمیل میکنیم مشخص میکند که آیا ساختار رقابتی موجب افزایش کارایی اقتصادی میشود یا رکود را موجب میشود؟ بنابراین حقوق مالکیتی که به خوبی تدوین و تضمین شده باشد بهرهوری را تقویت میکند و کارایی بازار را افزایش میدهد. بدین ترتیب ساختار در حال تکامل بازارهای سیاسی و اقتصادی کلید تبیین عملکرد اقتصاد است. به گونهای به کتاب ساختار و دگرگونی اشاره میکند که از نوشته های دیگر نورث است.
وی گفت: در دانشگاه ما یکی از دوستان علوم سیاسی در جلسهی دفاعیهی یکی از دانشجویان ارشد نشسته بودیم. زمانی که بحث حقوق مالکیت مطرح شد ایشان گفت مگر حقوق مالکیت بر اقتصاد تأثیر دارد؟ دکتری علوم سیاسی چنین برداشتی داشت. در صورتی که اگر نگاهی به عقبهی تاریخ خودمان کنیم در دورهی قاجاریه زمانی که هزینههای جنگهای با روس سخت بود دولت منابع و معادن را به افراد واگذار میکند. چگونه واگذار میشود؟ بدین ترتیب که هر کس پیشنهاد بیشتری به دربار میدهد یا ارتباط مناسبتری با دربار دارد آن امتیاز را میگیرد. چون حقوق مالکیت و حقوق قراردادها درست تعریف نشده اگر کسی روی دست من بلند میشد و مبلغ بیشتری پیشنهاد میداد از او گرفته میشد به دلیل اینکه بهتر هزینه را تأمین میکرد. به عبارت دیگر اجرای قرارداد زیر سؤال میرود و فردی که معدن را در اختیار دارد سعی میکند کمترین میزان سرمایهگذاری و بیشترین بهره برداری را روی آن معدن داشته باشد. بدین ترتیب تهیسازی منابع پیامد این کار میشود.
اگر نگاهی به عقبهی تاریخ خودمان کنیم در دورهی قاجاریه زمانی که هزینههای جنگهای با روس سخت بود دولت منابع و معادن را به افراد واگذار میکند. چگونه واگذار میشود؟ بدین ترتیب که هر کس پیشنهاد بیشتری به دربار میدهد یا ارتباط مناسبتری با دربار دارد آن امتیاز را میگیرد. چون حقوق مالکیت و حقوق قراردادها درست تعریف نشده اگر کسی روی دست من بلند میشد و مبلغ بیشتری پیشنهاد میداد از او گرفته میشد به دلیل اینکه بهتر هزینه را تأمین میکرد. به عبارت دیگر اجرای قرارداد زیر سؤال میرود و فردی که معدن را در اختیار دارد سعی میکند کمترین میزان سرمایهگذاری و بیشترین بهره برداری را روی آن معدن داشته باشد. بدین ترتیب تهیسازی منابع پیامد این کار میشود
وی گفت: یک قاعدهگذاری غلط منجر به یک عملکرد نامناسب در حوزهی خاص میشود. مجموعهی قاعدهگذاریهای بد میتواند کل اقتصاد را تحت تأثیر قرار دهد. شاید مشابه آن قضایا رخ ندهد ولی امروزه به شکلهای دیگری میتوان شاهد بود.
به گزارش جماران میرسعید مهاجرانی درباره رساله خود گفت: در رساله ام مدلی را ارائه کرده بودیم که پنج سطحی بود. یک سطح مبانی فکری- فلسفی بود. یک لایهاش باورها و ارزشها بود. لایهی بعدی نهادها و قواعد بازی بود. این سطوح روی هم ساختار انگیزشی را شکل میدادند. به عبارت دیگر روی سه عنصر تأکید داشتیم. یک عنصر کنش و عملکرد اقتصادی را شکل میداد. دیگری ساختار انگیزشی، ترتیبات نهادی و ویژگیهای اجرایی را شکل میدادند. به این شکل که ساختارهای انگیزشی آن سه عنصر یعنی مبانی فکری- فلسفی، باورها و ارزشها، نهادها و قواعد را مشخص می کرد. ترتیبات نهادی دو عنصر یعنی نهادها و قواعد، سازمان و تشکیلات را مشخص می کرد . ویژگیهای اجرا دو عنصر یعنی سازمانها و تشکیلات و پالیسی هارا مشخص می کرد. اما از این پنج لایه یک عملکرد به عنوان خروجی بود. این عملکرد مورد ارزیابی قرار میگرفت که عملکرد مطلوب یا نامطلوب بود. اگر مطلوب بود وارد فرایند تکرار میشد. اگر نامطلوب بود وارد فرایند بازنگری میشد. آنگاه با توجه به کارایی انطباقی این مدل باید خودش را اصلاح میکرد. برحسب اینکه به کدامیک از لایهها و به چه سطحی میخواهد عمقی برود متناسب با زمان عمل می کرد.
وی گفت: اگر بلند مدت میخواست انجام شود باید وارد لایههای زیرین برداشتها از مبانی فکری میرفت. بدین همین ترتیب از مبانی فکری به پالسیها به سمت کوتاه مدت میرفت. این مدلی بود که ما با راهنماییهای اساتید بزرگوار آقای دکتر متوسلی و جناب آقای دکتر مؤمنی ارائه کرده بودیم. اگر شما میخواهید دربارهی عملکرد یک اقتصاد قضاوت داشته باشید یا بهبود ببخشید حتماً باید بتوانید در ساختار انگیزشی تحول ایجاد کنید. این روزها در محافل بحث اقتصاد مقاومتی مطرح میشود. چه اسم آن را اقتصاد مقاومتی یا توسعهی بومی بگذاریم موفق به تحقق اقتصادی مقاومتی و توسعهی بومی نخواهیم شد مگر اینکه بتوانیم روی ساختار انگیزشی، تأثیرات نهادی و ویژگیهای اجرایی کار کنیم و با عمل کار برآید، با شعار کار درست نخواهد شد. کنشگر اقتصادی چه سرمایهگذار، چه تولیدکننده و چه مصرفکننده دارای ارزشهای باورهای خاصی باشند که از آنها یک کنش اقتصادی مناسب صادر شود.