پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

فرشاد مؤمنی در نخستین نشست اقتصاد در دولت دفاع مقدس مطرح کرد:

مقایسه تجربه موسوی، هاشمی و روحانی در اقتصاد و کیفیت نقدینگی

عرایضم روی آن این نکته مهم تمرکز می‌کنم که در دوره‌ی پس از جنگ و در شرایط صلح وقتی دقت‌های اندیشه‌ای و نهادی دولت دهه نخست کنار گذاشته شد و این توهم پیش آمد که در ساخت توسعه نیافته رانتی اگر اجازه‌ی عملکرد آزاد به نیروهای بازار دهیم نتیجه بخش خواهد شد؛ چه حاصل شد؟

به گزارش جماران ، دکتر فرشاد مؤمنی دستیار مرحوم استاد عالی نسب سکاندار اقتصاد ایران در دولت میرحسین موسوی که در نخستین نشست از سلسله نشست چهارگانه ی مؤسسه دین و اقتصاد مؤسسه‌ی مطالعات دین و اقتصاد در بازخوانی تجربه‌ی مدیریت اقتصاد ملی در دوران دفاع مقدس، با عنوان «سیاستهای پولی، مالی و تجاری دوران دفاع مقدس با تاکید بر دوره۶۸-۱۳۶۴» و با حضور دکتر محمد جواد ایروانی وزیر اقتصاد دولت مهندس موسوی در دوره‌ی 1365 تا 1368 سخن می گفت، اعلام کرد:بر اساس شواهدی که در اختیار ما هست فقط در فاصله‌ی سال‌های 1393 تا 1396 به مناسبت این ایام 23 جلسه به این موضوع اختصاص پیدا کرد و ما تلاش کردیم که زوایای نادیده‌ی این تجربه‌ی تاریخی را در معرض دید و قضاوت عمومی قرار دهیم.

وی افزود: بسیاری از تاریخ شناسان و فیلسوفان علم هنگامی که شگفت‌زده شده بودند از اینکه چگونه طرز اندیشه‌ی نیوتنی چند صد سال بر همه ساحت‌های علم سیطره داشت، در مقام رمزگشایی از چرایی این مسئله یک موج جدید بازخوانی آراء و اندیشه‌های نیوتن را در دستور کار قرار داده بودند که رمز موفقیت را بتوانند به درستی بشناسند و بعد به عبارتی از خود نیوتن برخوردند که گفته بود، مهم‌ترین عامل موفقیت خودم این می‌دانم که نخواستم از نو آتش کشف کنم یا چرخ چاه اختراع کنم. در هر زمینه‌ای که خواستم کار کنم ابتدا سعی کردم که خود را بر شانه‌های دانایی‌های نسل‌های قبلی قرار دهم. واقعیت این است که تجربه‌ی اداره‌ی اقتصاد ملی در دوران دفاع مقدس یک تجربه‌ی استثنائی و منحصر به فردی است که همچنان می‌تواند منشاء الهام بخشی برای نظام آموزشی و پژوهشی و نظام اجرایی کشور راهنمایی باشد. اما با کمال تأسف به دلایل و علل گوناگون این دقت بایسته در فرآیند‌های تصمیم‌گیری و تخصیص منابع ما جا افتاده نیست که از تجربه‌های تاریخی درس بگیریم. بنیه‌ی یادگیری جمعی ما به شدت ضعف است و شاید یک وجه اهمیت دیگر این تلاش در بازخوانی تجربه سال های دقاع مقدس، این باشد که ما را برانگیزد به سمت اینکه یک ارزیابی آسیب شناختی از این بنیه‌ی ضعیف یادگیری جمعی کنیم و کمک کنیم تا برطرف شود.

عضو هیأت علمی دانشکده اقتصادی دانشگاه علامه طباطبایی با استقبال از ناقدان اقتصاد دولت مهندس موسوی ادامه داد: آن چه که عملاً در واکنش‌هایی که نسبت به این گونه تلاش‌ها صورت می‌گیرد؛  این است که طبیعتاً کسانی هم دوست دارند که نقد کنند یا حتی تخطئه کنند. من به سهم خودم صمیمانه از آن‌ها هم سپاسگزارم به دلیل اینکه وقتی آن‌ها نقد و تخطئه را در پیش می‌گیرند باز هم زوایا و افق‌های جدیدی برای طرح بحث فراهم می‌کنند و این کمک کننده است و ما به سبک حکومتگران نمی‌گوییم که فقط نقدهای سازنده را می‌پذیریم. من می‌خواهم عرض کنم که حتی نقد‌های بر اساس تلقی‌های رایج غیر سازنده هم می‌تواند بسیار ثمر بخش و مفید باشد و بنابراین تقاضا می‌کنم به گوش همه‌ی کسانی که این صدا می‌رسد با هر انگیزه و هر شیوه‌ای که دلشان می‌خواهد این بحث‌ها را نقد کنند.  مسئله به هیچ وجه مسئله‌ی شخصی و باندی و جناحی نیست، یک مسئله‌ی ملی است و ما امیدواریم که از طریق دامن زدن به این بحث‌ها خیرهای بزرگ برای کشور ما پدید بیاید.

مؤمنی با اظهار تأسف از شیوه تخطئه غیر اخلاقی برخی از منتقدان دولت دفاع مقدس گفت: با کمال تأسف کسانی که شیوه‌ی تخطئه را در پیش گرفتند به نظرم یکی از کارهای نادرستی که انجام می‌دهند، که نمی‌خواهم تعبیر ظالمانه را به کار ببرم ولی ظالمانه هم هست این است که به جای آن که آن همه اراده‌ و اندیشه و پاکدامنی و تلاش که کارنامه‌های منحصر به فرد و عموماً تکرار نشده را رقم زده؛ در مرکز توجه و بررسی‌های کافی قرار دهند و از آن درس‌های روزآمد بدست بیاورند این تجربه را فرو می‌کاهند به این که کسانی که یاد آن ایام را زنده نگه می‌دارند، کسانی هستند که می‌خواهند ما را به دوران کوپن برگردانند. این در حالی است که مدیریت توزیع در طول جنگ تحمیلی و تجربه  کوپن‌ که هیچ کس به اندازه‌ی استاد فقید (مرحوم آقای عالی نسب) در طراحی و پیشبرد آن نقش نداشته منشاء یک دستاورد افتخار آمیز برای نظام جمهوری اسلامی بوده که شبیه به این افتخار در هیچ ساحتی در دوران جمهوری اسلامی تا به امروز اتفاق نیفتاده است. مبانی و منطق و تجربه‌های ارزشمندی پشت سر این تجربه قرار گرفته و افتخار این تجربه توزیع در این است که هدف خارج کردن آنچه از فشارهای سوداگرانه که به بقاء تولیدکنندگان و انسان‌ها مربوط می‌شد محقق شود. این تجربه و سیاست کوپن نامیده شد، و باعث شد دوره جنگ تحمیلی هشت ساله با صدام حسین و رژیم بعثی عراق اولین تجربه در تاریخ ایران باشد که ما شاهد هستیم با اینکه یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های تاریخ ایران بود اما، حتی یک مورد مرگ و میر ناشی از قحطی و اپیدمی در آن ثبت نشده باشد.

وی با اظهار تأسف دوباره از نادیده گرفتن موفقیت های این تجربه ارزشمند گفت: من این را کمی قابل تأمل می‌دانم چرا چیزی که تا این اندازه برای جمهوری اسلامی و برای تاریخ ایران افتخار آمیز است تحت این عناوین مورد تخطئه قرار گیرد.

دکتر مؤمنی با تأکید بر این مشکل این دسته منتقدان خلأ معرفتی است، گفت: کسانی که در این زمینه حرف‌های ناسنجیده می‌زنند را به مطالعه‌ی کتاب درخشان و ممتاز جان کنت گالبرایت با عنوان (price control) دعوت کنم. گالبرایت در دوره‌ی جنگ جهانی دوم مسئول کار سهمیه بندی مایحتاج حیاتی مردم و بنگاه‌های تولیدی در آمریکا بوده است و آن تجربه را در قالب یک کتاب ثبت کرده و آن کتاب در بعضی از کتابخانه‌های موجود ایران وجود دارد و قابل مراجعه است. خوب دقت کنید، مسئله‌ی سهمیه‌ی بندی در اقتصاد آمریکا اتفاق افتاده و آن هم آمریکا به عنوان کشوری که مستقیماً معرکه‌ی نبرد نبوده است. بنابراین اگر مسئله در کادر خود قرار گیرد و موضوع انتقادات بحث‌های سازنده و ارتقاء بخش و کمک کننده به اداره‌ی کارآمدتر کشور باشد از هر زاویه‌ای و به هر شیوه‌ای این بحث‌ها مطرح شود ما استقبال می‌کنیم. ما اصلاً دلمان برای جنگ تنگ نشده و جنگ را یک امر بسیار شوم و نامطلوب می‌دانیم گرچه دفاع را یک حق قطعی برای هر جامعه‌ی انسانی می‌دانیم و خدا را شکر می‌کنیم که لااقل تا به امروز جمهوری اسلامی آغاز کننده‌ی هیچ جنگی نبوده است ولی اگر مورد تجاوز قرار بگیریم این را حق خود می‌دانیم و می دانیم که حیاتی و سرنوشت‌سازترین عرصه‌ی این دفاع هم چگونگی نظم بخشی به اقتصاد ملی است. بنابراین، اگر این تجربه را خوب نفهمیم، دستاوردهای گرانبهایی را از دست می دهیم؛ چنانکه شما اکنون در طرز اداره‌ی اقتصاد کشور مشاهده می‌کنید بهترین فرصت‌ها را دارند به تهدید‌های بزرگ تبدیل می‌کنند.

عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که در بررسی تجربه اقتصاد دولت دفاع مقدس سخن می گفت، ادامه داد: به طور مشخص در تجربه‌ی امسال ما تمرکز ویژه‌ای را روی پاسخگویی به این سؤال گذاشتیم که در حالیکه در دوره‌ی جنگ مشکلات کشور بیش از ده برابر مشکلات کنونی بود و امکانات ارزی کشور به طور متوسط حول و حوش یک چهارم تا یک پنجم امکانات ارزی موجود بود، چرا هیچکدام از این بحران‌ها در کشور اتفاق نمی‌افتاد. از آنجا می‌خواهیم به سمت استاندارد‌های نهادسازی ای برگردیم که در آن دوران صورت گرفته بود و این امکان را فراهم کرد که کشور در یکی از بی‌سابقه‌ترین دوران‌های پرفشار تاریخ خود یکی از درخشان‌ترین کارنامه‌ها را رقم بزند.

وی گفت:  برای اینکه ملاحظه کنید منزلت آگاهی به تاریخ اقتصادی کشور چیست در این نشست آقای دکتر ایروانی جنبه‌ی ایجابی مسئله  و تدابیر و تمهیداتی که در دوره‌ی جنگ اندیشه شده بود را مطرح می‌کنند. من اما در مقدمه‌ی عرایضم روی آن این نکته مهم تمرکز می‌کنم که در دوره‌ی پس از جنگ و در شرایط صلح وقتی دقت‌های اندیشه‌ای و نهادی کنار گذاشته شد و این توهم پیش آمد که در ساخت توسعه نیافته رانتی اگر اجازه‌ی عملکرد آزاد به نیروهای بازار دهیم نتیجه بخش خواهد شد؛ چه حاصل شد؟

 مؤمنی افزود: اکنون می‌خواهم ذهن شما را با ماجرای دوره‌ی پس از جنگ درگیر کنم. در دوره‌ی پس از جنگ وقتی آن دقت‌ها و هوشمندی‌ها کنار گذاشته شد، عده‌ای این ایده را مطرح کردند که دولت با سیستم کوپنی خود الگوی مصرف مردم را به هم زد و برای خانوارهای حتی روستایی و مرزنشین هم مصرف‌هایی از قبیل برنج و روغن و ارزاق عمومی را در استاندارد شهرهای بزرگ مقرر کرد و الگوی مصرف از این ناحیه به هم خورد و این را یک خطای راهبردی می‌دانند. در حالی که که هر کسی با الفبای توسعه و اقتصاد اسلامی آشنا باشد می‌داند وقتی شما روی اصلاح و بهبود الگوی مصرف نیازهای اساسی سرمایه‌گذاری می‌کنید، بدین معناست که خانوارها و دولت را از هزینه‌های بسیار سنگین درمانی معاف می‌کنید. از منظر اسلامی هم آن مرزنشین‌ها همان قدر از دلار‌های نفتی حق دارند که مرکزنشین‌ها حق دارند. بنابراین، از موضع رویکرد مسلط آن دوره که رویکرد توسعه‌ی عادلانه بود، در واقع حق آن ها داده شده است. اما  مسئله این است که به شیوه‌ای داده شده که نه انگیره‌های مصرف‌های لوکس و تجملی را افزایش داد و نه سوء کارکردی در طرز اداره‌ی کشور پدید آورد . کسانی که از زاویه‌ی الگوی مصرف نگران هستند باید ذهن خود را درگیر این مسئله کنند که وقتی از سال 1368 به بعد تجربه‌ی آزادسازی واردات در دستور کار مدیریت اقتصادی کشور قرار گرفت، فقط در فاصله‌ی 1369 تا 1373 واردات کالاهای لوکس و تجملی در ایران 53 برار افزایش پیدا کرد. کسی که به الفبای توسعه دقت و وسواس داشته باشد باید به این تحول در الگوی مصرف حساس باشد نه آن تحولی که امکان ارتقاء کیفیت زندگی را برای فرودستان فراهم می‌کند

این صاحب نظر اقتصاد توسعه در ادامه سخن خود به بحث درباره جایگاه راهبردی مرزنشین ها در اقتصاد کشور پرداخت و گفت: اتفاقاً کشوری که داعیه‌های عقیدتی دارد اگر خرد توسعه‌ای داشته باشد باید بیشتر رسیدگی‌ها را به مرزنشین‌های خود کند. هیچ کشور با خردی از طریق تحت فشار معیشتی قرار دادن مرزنشین‌های خود به بزرگی نمی‌رسد. این‌ها برداشت شگفت انگیزی هست که بعضی‌ها مطرح می‌کنند و ما حمل بر صحت می‌کنیم، از مطرح کنندگان آن هم سپاسگزاری می‌کنیم چون معتقدیم این هم باب گفتگوی خیلی سالم و ارتقاء بخش را فراهم می‌کند.

وی در ادامه به موضوع این نشست پیرامون تجربه‌ی مربوط به سیاست‌های پولی و ارزی و تجاری کشور اشاره کرد و گفت: در آن دوران مجموعه تدابیری اندیشیده شد  که کارنامه‌ی آن را آقای دکتر ایروانی برای شما مطرح می‌کنند. من می‌گویم که در دوره‌ی پس از جنگ این رویکرد کنار گذاشته و بجای آن رویکرد شوک درمانی و آزادسازی در بازار پول و در زمینة نحوه‌ی تخصیص منابع ارزی در دستور کار قرار گرفت.  و ما مشاهده کردیم که اوضاع در اثر این سیاست ها چگونه شد. معقتدم فهم این موارد به فهم اینکه الآن کشور دارد از کدام ناحیه تهدید می شود و آن کانون‌های اصلی اصلاحی که باید صورت گیرد چه هست، کمک می کند. امیدوارم اوایل هفته‌ی آینده نامه‌ی دوم اقتصاددان‌ها منتشر شود. در آنجا ما روی واکاوی ماجرای بحران نرخ ارز در کشور متمرکز شدیم. هم منشأهای آن را توضیح دادیم و هم مثل نامه‌ی قبلی حدود ده راهکار اجرایی عملیاتی مشخص برای برون رفت از این ماجرا پیشنهاد کردیم. می‌دانیم که آن راهکارها چون ارتقاء بخش بنیه‌ی تولیدکنندگان و کیفیت زندگی فرودستان هست ممکن است با منافع رانت‌جو‌ها و رباخورها و دلال‌ها و واردکننده‌ها مغایرت داشته باشد ولی مشفقانه با ساختار قدرت صحبت کردیم و به آن‌ها گفتیم اگر خودتان می‌خواهید نجات پیدا کنید و کشور از این رنج و نگران و اضطراب و بحران‌زدگی و احساس بی‌پناهی خارج کنید؛ سازوکارهای اجرایی چیست؟

مؤمنی تصریح کرد: امروز ایران چوب رویکردی را می‌خورد، که کارنامه‌ی آن در ده ساله‌ی اول اجرای تعدیل ساختاری در ایران به شرحی که نمونه هایی از آن را برای شما مطرح کردم، هرگز قابل دفاع نیست. بنیان اصلی حرکت به سمت بازی با نرخ ارز این بود که دولت این توهم را داشت که انحصار نسبی عرضه‌ی ارز را در اختیار دارد و بنابراین اگر ارزهای محدودی که در اختیار دارد را هر قدر گران‌تر بفروشد بیشتر می‌تواند منابع مالی در اختیار داشته باشد و اهداف توسعه‌ای خود را هم پیگیری کند. اما آن چه که اتفاق افتاده این است که بی‌سابقه‌ترین و هولناک‌ترین ضربه‌ها در اثر بازی شوک درمانی با نرخ ارز در ده ساله‌ی اول بعد از جنگ اتفاق افتاده است. من این را بر محور آنچه بر سر تولیدکنندگان آمد؛ آنچه بر سر خانوارها آمد و آنچه بر سر مالیه‌ی خود دولت آمد به تفکیک بر اساس گزارش‌های رسمی نکاتی درباره‌اش توضیح می دهم.

این صاحب نظر اقتصاد ایران در ادامه به جلد دوم از پیوست شمارة دو لایحه‌ی برنامه سوم کرد و گفت: صفحات 48 تا 49 به تصریح می‌گوید یکی از پیامدهای آنچه که از طریق دستکاری نرخ ارز، آزادسازی، خصوصی‌سازی، تعدیل نیروی انسانی و از این قبیل بر سر ایران آمد این بود که کشور را معرض بحران سرمایه‌گذاری صنعتی قرار گرفت. این آن چیزی است که متأسفانه اکنون هم مسئولان کشور نمی‌خواهند بفهمند یا تجاهل می‌کنند. وقتی شما اوضاع را بی‌ثبات و نامطمئن می‌کنید هولناک‌ترین ضربه‌ها به تولیدکننده‌ها وارد می‌شود و کیست نداند که بقاء و بالندگی و کیفیت زندگی مردم در بالاترین سطح تابع بنیه‌ی تولید ملی است. در آن سند در صفحات مورد اشاره با استناد به تجربه‌ی برنامه‌های اول و دوم و با تمرکز بر عملکرد برنامه‌ی دوم بر اثر شیوه‌ی اداره‌ی اقتصاد ملی طی سال‌های برنامه‌ی دوم به طور متوسط سالانه رشد منفی 5. 9 درصدی را در سرمایه‌گذاری صنعتی تجربه کرده‌ایم. من در مصاحبه‌های دو هفته‌ی اخیر نشان دادم که پنج ساله‌ی اخیر این وضعیت فاجعه آمیز استمرار دارد و به ویژه در زمینه‌ی سرمایه‌گذاری صنعتی صرف نظر از سطح نیاز کشور آن چیزی که به عنوان الزام اسناد بالادست بوده وقتی که با آنچه اتفاق افتاده مقایسه شده نشان داده که در دوره‌ی 1392 تا 1396 هم آنچه اتفاق افتاده 85 درصد عدم تحقق به نمایش گذاشته است. چقدر غم‌انگیز است که در این ایام در مورد همه‌ چیز حرف زده می‌شود الا اینکه طرز برخورد سیاستگذاران اقتصادی با سرنوشت تولیدکنندگان ما، با ایران چه می‌کند؟

وی در ادامه به بررسی تجربه کشاورزی در اقتصاد دوران تعدیل اقتصادی پرداخت و گفت: در مورد بخش کشاورزی به گزارشی که سال 1375 وزارت جهاد سازندگی آن زمان منتشر کرد استناد می کنم  که طی آن نشان داده بود که شوک درمانی درباره‌ی نرخ ارز بخش کشاورزی ایران را با بحران مکانیزاسیون روبرو کرد و کشاورزان ما را دچار یک پس افتادگی کرد که دوباره به سنت‌های آبا و اجدادی تولید کشاورزی برگردند و از دستاوردهای نوین علمی و فنی کشور و ماشین آلات تجهیزات جدید خودشان را محروم شده ببینند.

وی افزود: در مورد مردم بحث خیلی مفصّل‌تر است، که ان‌شاءالله در زمان خود درباره‌اش توضیح خواهیم داد. خیلی‌ها وقتی آن ابعاد همدلی دولت و مردم و فداکاری‌های بی‌سابقه‌ی مردم را در دوره‌ی جنگ مشاهده می‌کنند این را به نوعی جوّگیری نسبت می‌دهند. کسانی که می‌خواهد کمی محترمانه‌تر صحبت کنند می‌گویند این سرمایه‌ی اجتماعی آن ایام بود. بدین معنا که گویی آن سرمایه‌ی اجتماعی ربطی به طرز عمل دولت ندارد و از مریخ بسته‌بندی شده و برای ما فرستاده می‌شود. برای اینکه بدانید چقدر این مسئله تابع نحوی تصمیم‌گیری و تخصیص منابع در آن زمان بوده در صفحه‌ی 302 کتاب اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری من جدولی را به نقل از بانک مرکزی آوردم که در آن تحولات الگوی مصرف مردم ایران را  در زمینه‌ی مصرف‌های حیاتی مورد مقایسه قرار داده تا نشان دهد چون مابه ازای عینی وجود داشته و مردم از حکومت و دولت در آن زمان صداقت و پاکدامنی می‌دیدند همراهی می‌کردند و اگر غیر از این بود هرگز چنین کار را انجام نمی‌داند. ملاحظه کنید که انعکاس این مسئله در زندگی مردم چگونه است. در آن گزارش که در جدولی منعکس شده می‌گوید در فاصله‌ی 1367 تا 1372 سرانه‌ی مصرف انواع گوشت دام از سوی مردم از 122 کیلو در سال 1367 به 78 کیلو در سال 1372 سقوط کرده است. کسانی که نگران الگوی مصرف هستند باید روی این‌ها تمرکز کنند. وقتی بدانیم شبیه به این مسئله در مورد ماهی، سیب زمینی، مواد لبنی و از این قبیل هم اتفاق افتاده، می توانیم تشخیص دهیم که این اقدامات برای کشور چه پیامدهایی به همراه داشته و دارد و خواهد داشت.

مؤمنی از همه تکان دهنده‌تر در تجربه تعدیل اقتصادی را سرنوشت دولت دانست و گفت اکنون ممکن است دولت بدون اینکه به زبان بیاورد سرمست باشد از اینکه چقدر قیمت دلار دارد بالا می‌رود و این را بستری برای کسب درآمد تلقی می‌کند. من در اینجا شما را به گزارش اقتصادی سال 1373 سازمان برنامه و بودجه در صفحه‌ی 74 ارجاع می‌دهم. در آنجا می‌گوید در حالیکه شاخص هزینه‌ی (نرخ تورم) در سال 1372 چیزی حدود 22.5 درصد بوده شاخص ضمنی هزینه‌های مصرفی دولت در همان سال بالغ بر 70 درصد رشد داشته است. این یک توهم هولناک برای دولت است که فکر کند از طریق سیاست‌های تورم‌زا نفع می‌برد. شما ملاحظه می‌کنید که چقدر بدبختی و بی‌سوادی باید وجود داشته تا چیزهایی که بر سر کشور آمده و ما هزینه‌های آن را پرداخت کردیم و تمام تجربه‌های تاریخی به اعتبار اینکه این سیاست‌ها با منافع لاشخورها هماهنگی دارد نادیده گرفته می‌شود. نکته‌ی کلیدی این است که در گزارش‌های دیگر سازمان برنامه هم چنین چیزهایی ذکر شده ولی صفحه‌ی 74 از این نظر اهمیت دارد که در آن به صراحت گفته هزینه‌های مصرفی دولت بیش از سه برابر مردم افزایش پیدا کرده مهم‌ترین عامل آن در این سال فروش بخش بزرگ‌تری از درآمدهای ارزی دولت به نرخ شناور بوده است. ما چه کاری انجام دهیم تا این‌ها از این توهم بیرون بیایند؟

این صاحب نظر اقتصاد سیاسی ادامه داد: من داده‌هایی را در مورد بازی‌هایی که اخیراً روی نرخ حجم نقدینگی در آمده مطرح می‌کنم و توجه شما را جلب می‌کنم به اینکه اگر واقعاً در مملکت ما اندیشه‌ی توسعه جایگاهی داشت، می بایست وقتی درباره‌ی نقدینگی صحبت ‌می‌کنیم؛ می بایست بیش از آن چه درباره‌ی تغییرات کمّی نقدینگی توجه می‌کنیم، به تحولات کیفی آن توجه داشته باشیم. مسئله‌ی ساخت توسعه نیافته رانتی سقوط کیفیت نقدینگی است که به آن توجه کافی نمی‌شود. در اینجا وقتی این‌ها کل سیستم را به سمت سلطه‌ی ربا هل دادند و حتی دستگاه‌های دولتی را هم برانگیختند که حساب‌های خود را در بانک بگذارند و پول از آن بگیرند، متوجه نمی‌شوند که آثار این رخداد به صورت کشور، دولت، مردم و تولیدکننده‌ها برمی‌گردد. بنابراین وقتی درباره‌ی تقدینگی هم صحبت می‌کنیم باید روی کیفیت آن توجه کنیم. آقای دکتر ایروانی برای شما توضیح خواهند داد که در کل سال‌های جنگ به طور متوسط بار 52 درصد از نقدینگی روی اقتصاد ملی صفر بوده است. این موضوع جزئیاتی دارد که باید در جای خود توضیح داد و وقتی این‌ها دولتی‌ها را به هوس انداختند تا بروند از این نوع اقدامات را در پیش بگیرند و بعد در ادامه گفتند شما می‌توانید بجای بانک‌های دولتی حساب‌های خود را در بانک‌های خصوصی بگذارد چه فسادها و چه ماجرا‌های دیگری هم به این ماجرا اضافه شد. اکنون مشاهده می‌کنید در سال 1396 گزارش‌های رسمی می‌گوید چیزی حدود دویست هزار میلیارد تومان فقط سود پول در این اقتصاد پرداخت شده است.

دکتر مؤمنی نکته حایز اهمیت دیگر از نظر کیفیت نقدینگی را نسبت پول (اسکناس و مسکوک و سپرده‌های دیداری) به نقدینگی دانست که در کل دوره‌ی جنگ نشان دهنده‌ی این است که اقتصاد چقدر در رونق به سر می‌برد و چقدر تقاضای معاملاتی برای پول وجود دارد.

وی افزود: در دوران دفاع مقدس نسبت سهم پول به نقدینگی بین 49.5 درصد تا 54 درصد در نوسان بوده؛ بدین معنا که وجه غالب تشویق به فعالیت اقتصادی بوده است. این رویکرد پشتوانه‌های نهادی دارد که من در جاهای دیگر گفتم با چه کارهایی دولت در آن زمان به بازیگرها پیام داده بود که اگر می‌خواهید برخوردار شوید باید استعدادهای انسانی و مادی خود را به سمت تولید کانالیزه کنید. این نسبت تا پایان خرداد 1397 به سیزده درصد رسیده است که این سطح از رکود و بی‌رغبتی به کار و تلاش در تاریخ اقتصادی دوره‌ی بعد از انقلاب بی‌سابقه است و در عوض از آن سو سهم سپرده‌های مدت‌دار که از نظر من به مثابه شاخصی است که در آن ساختار ضد انگیزشی را به نمایش می‌گذارد و می‌گوید شما کار و تلاش نکن، ریسک نپذیر و برخوردار باش. این نسبت به طور متوسط در سال‌های دفاع مقدس سپرده‌های سرمایه‌گذاری 46.6 درصد بوده؛ در دوره‌ی جدید از سال 1392 تا به امروز این نسبت همواره بالای 80 درصد بوده و در خرداد 1397 این نسبت به 87 درصد رسیده است. بساطی بر پا کردند که حتی تولید‌کننده‌های با سابقه و خوش سابقه ترجیح دهند که کارهای خود را تعطیل کنند و پول خود را در بانک بگذارند و چیزی که ما نمی‌خواهیم بگوییم چقدر ربا هست یا نیست را از آن استفاده کنند.

دکتر مؤمنی ادامه داد: نکته‌ی بسیار مهم دیگر درباره‌ی کیفیت نقدینگی این است که وقتی ما از سطح توسعه در این باره صحبت می‌کنیم نحوه‌ی توزیع این نقدینگی اهمیت دارد که اگر دقت کرده باشید کسانی که برای فرار از مسئولیت‌های خود بحث نقدینگی را عمده می‌کنند هیچ وقت درباره‌ی کیفیت نقدینگی صحبت نمی‌کنند. برای اینکه بدانید چگونه سیاست‌های پولی کشور آرایش پیدا کرده که دقیقاً بر علیه مصالح توسعه‌ی ملی کار کند من داده‌های مربوط سال 1385 به بعد را زیر ذره‌بین گذاشتم؛ یعنی سالی که موج جدید تحریم‌های فزاینده در دستور کار قرار گرفته است. تا پایان 1384 که هنوز این امواج راه نیفتاده بود سهم صنعت و معدن از کل تخصیص‌هایی که سیستم بانکی می‌داد مانده‌ی تسهیلات از 33.4 درصد در سال 1384 به 18.5 درصد در سال 1395 رسیده است. دقیقاً از همان زمانی که تحریم‌ها شدت پیدا کرده فشار بر بخش‌های تولیدی از این ناحیه افزایش پیدا کرده است. همین نسبت برای کشاورزی از 16 درصد به 8.8 درصد رسیده است. درست در آن نقطه‌ی عطف تقریباً سهم مولّدها نصف شده است و از آن سو سهم بازرگانی داخلی خدمات و متفرقه‌ای که عمدتاً معطوف به پشتیبانی از واردات است از 24.7درصد در سال 84 به 48.7 درصد در سال 95 رسیده است. گویی بانک‌های خصوصی و مقامات بانک مرکزی ما برنامه‌ریزی کردند تا مقاومت اقتصادی ایران را اول از طریق تضعیف شدید بخش‌های مولّد و دوم از طریق ایجاد تسهیلات بی‌سابقه برای دلالی و واسطه‌گری و واردات در هم بشکنند.

این صاحب نظر اقتصاد سیاسی ایران مسئله‌ی بسیار مهم دیگر را از نظر کیفیت مربوط به ابعاد عدم شفافیت‌ها دانست و گفت: خود این یک ماجرایی هست و باید در زمان مناسب‌‌تری به صورت مبسوط درباره‌ی آن صحبت کنیم. به عنوان نمونه‌هایی توجه داشته باشید که در سنجش عدم شفافیت در سیستم بانکی شاخص بسیار مهم حجم سپرده‌ها – حجم تسهیلات اعطا شده  است. این شاخص می‌گوید در پایان آذر 1396 جمع جبری این دو از مرز پانصد هزار میلیارد تومان عبور کرده است که می‌گویند بدین معناست که به فعالیت‌های غیر انعکاس یافته در تولید ناخالص داخلی (شرخری و دلالی و سوداگری) تعلق می‌گیرد. آن چیزی که بسیار تکان دهنده هست این است که در آذر 1396 اندازه‌ی این شاخص حدود سی و پنج درصد کل نقدینگی است و کسانی که درباره‌ی کیفیت نقدینگی صحبت نمی‌کنند می‌خواهند مسائل حیاتی در این زمینه مسکوت گذاشته شود. کلیدی‌ترین نکته در این زمینه این است که از این پانصد هزار میلیارد تومان، چهارصد هزار میلیارد تومان مربوط به عملکرد بانک‌های خصوصی است.

دکتر مؤمنی در پایان به نقد برخورد‌های فرصت طلبانه و غیر کارشناسی ای در ارزیابی عملکرد اقتصاد ایران در دوران دفاع مقدس پرداخت که داده‌های مربوط به 1365 تا پایان جنگ را برجسته می‌کنند و نماد خیلی از استنتاج‌ها قرار می‌دهند. نکته‌ای که شما باید توجه داشته باشید، این است که 1365 سالی هست که ما با اولین شوک معکوس نفتی روبرو بودیم و در ابعاد بی‌سابقه‌ای با سقوط درآمد نفتی در اوج جنگ روبرو بودیم. نکته‌ی بسیار مهم دوم این است که به اعتبار آن اهتمام خارق العاده‌ای که به بخش‌های مولّد در دوران دفاع مقدس می‌شد رژیم بعثی صدام حسین به این جمع بندی رسیده بود تا زمانی که بخش تولید در ایران دارد خوب کار می‌کند، محال است ایران زیر بار زورگویی‌های آن‌ها برود. بنابراین از 1365 به صورت طراحی شده و هماهنگ هم‌ زمان با سقوط قیمت نفت که به معنای ضربه‌ی کاری به تولید کشور هست این‌ها استراتژی خودشان را از زدن تأسیسات استراتژیک به بمباران ظرفیت‌های تولیدی کشور معطوف کردند. اگر شما گزارشی که سازمان برنامه برای دادن به سازمان ملل در چارچوب قطعنامه‌ی 598 منتشر کرد را ملاحظه بفرمایید می‌گوید ضربه‌ای که به ظرفیت‌های تولیدی ایران در دوره‌ی سه ساله‌ی 65 به بعد تا پایان جنگ وارد آمد از کل ضربه‌ای که به ظرفیت‌های تولیدی ایران از سال شروع جنگ تا سال 65 وارد شده بود به طرز قابل اعتنائی بالاتر بود. بنابراین در چنین شرایطی همین که اقتصاد ملی بدون بحران اداره‌ شده خود مثل یک معجزه می‌ماند و شرح و تفصیل اینکه علی‌رغم ضربه بسیار سهمگین چگونه دولت اهداف توسعه‌ای خود را متوقف نکرده ماجرای دیگری است که باید در زمان مناسب ان‌شاءالله به آن هم پرداخته شود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.