به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از پلیس، من و برادرم که بزرگتر شدیم دیدیم مادرم از عهده مخارج زندگی ما بر نمی آید مجبور به فرار از خانه شدیم و شب ها را در پارک ها و خرابه های شهر می گذراندیم و روزها هم ضایعات جمع می کردیم تا بتوانیم امورات زندگی و خرجی خود را در بیاوریم. تا اینکه با مردی حدود 45 ساله بنام احمد آشنا شدیم، او اهل یکی از استان های غربی بود و داخل منزلی قدیمی زندگی می کرد. او معتاد به مواد مخدر بود و از من و دو برادرم خواست که شب ها را در منزل او باشیم و روزها برایش ضایعات جمع کنیم.
ما که چاره ای جز پذیرش پیشنهاد او نداشتیم قبول کردیم،در خانه احمد هر روز اوضاع و احوال ما بدتر از قبل می شد و خانه اش پاتوق افراد معتاد بود و او که همیشه در حال مصرف مواد مخدر با دوستانش بود ما را مجبور می کرد برای آنجا ماندن برایش مواد جابجا کنیم و بسته مواد را به ما تحویل می داد و ما هم از روی اجبار آن را به افراد مورد نظر او تحویل می دادیم.
در همین خرید و فروش مواد بود که من و دو برادرم هم مصرف کننده مواد شدیم و حتی در این اواخر که احمد پولی برای خرید موادش نداشت به ما راه و روش سرقت از ماشین های مردم را یاد داد و هرچند که در ابتدا برای ما خیلی سخت بود که این کار را انجام بدهیم و من می ترسیدم ولی بعد از چند بار سرقت از ماشین های مدل پایین این کار برای ما عادی شد و حتی چندین بار توسط ماموران دستگیر شده ام و نمی دانم چه کار کنم.
علل بروز مشکل
فوت پدر و از هم گسستگی خانواده:
با توجه به شکل گیری شخصیت فرد در خانواده و از دست دادن عضو اصلی و مدیر خانواده و از هم پاشیدگی زمینه های بروز بزه در فرزندان ایجاد می شود.
مشکلات اقتصادی و طمع به زندگی بهتر:
این دو به جای اینکه از طریق اصول منطقی کسب در آمد کنند با اینکه مادرشان کار می کرده ولی به طمع وضعیت مالی بهتر از چاله به چاه افتادند.
فقر فرهنگی و فقدان مهارت های اجتماعی به ویژه توانایی نه گفتن:
بعضی افراد با اینکه در ابتدا می دانند وارد چه روطه ای شدند به خاطر اینکه مهارت های رفتاری را بلد نبوده و قدرت نه گفتن ندارند، با انگیزه های واهی وارد منجلاب شده و نمی توانند از آن بیرون بیایند.
ارتباط با افراد ناباب و فروشندگان مواد مخدر که منجر به گرایش مراجع به مواد مخدر و سرقت می شود.
عدم نظارت والدین به فرزندان:
با توجه به اینکه پدر مراجع فوت کرده و مادر هم به دلیل مشکلات اقتصادی توانایی اداره زندگی را نداشته و نظارت ضعیف وی باعث فراری شدن فرزندان از خانواده و گرایش آنها به انواع آسیب های اجتماعی شده است.
تجزیه و تحلیل:
خانواده به عنوان کوچک ترین گروهی که افراد را در آن پا به عرصه وجود می گذارند. نقش اساسی در شکل گیری هویت و شخصیت فرزندان دارد که هسته اصلی این گروه را پدر و مادر تشکیل می دهند که ناتوانی هر یک از آنها در به عهده گرفتن وظایف محوله و نقش آنها به عنوان والدین ضربات جبران ناپذیری را به پیکره اعضا وارد می کند. حال این ناتوانی می تواند به واسطه درگیری آنها به مشکلات روحی، جسمی، آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد و... یا ناشی از مرگ یکی از آنها می باشد.
در مورد بالا با مرگ پدر و عدم توانایی مادر کنترل و نظارت بر فرزندان باعث شده که آنها مرحله به مرحله در دام آسیب ها از جمله دوستی با افراد ناباب، خرید و فروش مواد مخدر، اعتیاد و سرقت گرفتار شده و با توجه به اینکه هیچگاه مورد آموزش مهارت های اجتماعی نه از طرف خانواده و نه مسئولین اجتماعی قرار نگرفته اند، قدرت نه گفتن نداشته و به انگیزه مالی و زندگی بهتر از چاله به چاه افتاده و شرایط زندگی خود را در بدترین وضعیت قرار دارند.
توصیه می شود که از همان ابتدا به خانواده ها در هنگام تولد فرزند یادگیری های لازم از طریق ترغیب آنها در عضویت در کلاس ها و کارگاه آموزشی داده شده و مسئولین اجتماعی و متولی امر تلاش بیشتر در مناطق فقیر نشین داشته تا از همان ابتدا هشدارهای لازم به آنها داده شده و راه و روش صحیح زندگی به افراد داده شود تا از معضلات پیشگیری شده و تعداد کمتری از اعضای جامعه قربانی افراد ناباب و آسیب های اجتماعی شوند.
46