حسین خرازی در 1336 هجری خورشیدی در اصفهان و در خانواده ای متدین پا به عرصه گیتی نهاد و از کودکی به همراه پدرش در مجالس دینی شرکت می کرد، همزمان با تحصیل در مدرسه به آموزش مسایل دینی نیز می پرداخت و همین این امر سبب شد که در آغاز نوجوانی گرایش زیادی به مطالعه کتاب های اسلامی و انقلابی داشته باشد.
او با پایان یافتن تحصیلاتش برای انجام دادن خدمت سربازی به پادگانی در مشهد فراخوانده شد و در آنجا نیز لحظه ای از راهنمایی و هدایت فکری دوستان و همرزمانش غافل نشد و هنگامی که نهضت انقلاب اسلامی وارد مرحله حساسی شد و امام خمینی(ره) فرمان فرار سربازان از پادگان ها را صادر کردند، وی خدمت سربازی را رها کرد و به موج خروشان ملت آزادی خواه ایران پیوست و تمام تلاش خود را برای تعالی آرمان و هدف های انقلاب اسلامی به کار بست.
حسین خرازی از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی با عضویت در کمیته انقلاب اسلامی برای مبارزه با ضد انقلاب داخلی و خارجی، لباس پاسداری از این مرز و بوم را بر تن کرد و با آغاز و گسترش غائله منافقان در کردستان به این منطقه رفت و فرماندهی گردان ضربت را برعهده گرفت.
این رزمنده انقلابی در ابتدای آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در کردستان حضور داشت و پس از یک سال جهاد و ایثار در این ناحیه به جبهه های حق علیه باطل در جنوب رفت و با وجود تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی بسیار کم به عنوان فرمانده نخستین خط دفاعی در برابر رژیم بعث در جاده آبادان و اهواز در منطقه دارخوین به مبارزه پرداخت.
او در عملیات شکست حصر آبادان فرماندهی جبهه دارخوین را عهده دار شد و پس از آزادسازی بستان، لشکر امام حسین(ع) را تشکیل داد. یگان او در عملیات بیت المقدس از نخستین لشکرهایی محسوب می شد که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز و خرمشهر رسید و در آزادسازی خرمشهر نقشی تاثیرگذار داشت.
این سردار سپاه اسلام پس از آن در عملیات های مختلفی همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین(ع) به مصاف دشمن متجاوز رفت، همچنین این لشکر در عملیات والفجر 8 به عنوان یگان عمل کننده، لشکر گارد جمهوری عراق را تسلیم خود کرد و پیروزی هایی را در منطقه فاو و کارخانه نمک که از پیچیده ترین منطقه های جنگی بود به دست آورد.
حسین خرازی با وجود مجروحیت بسیار ایستادگی کرد و سرانجام در حالی که فرماندهی عملیات کربلای 5 را برعهده داشت و به همراه نیروهایش شکست سنگینی را به ارتش عراق وارد کرده بودند در هشتم اسفند 1365 به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت نایل آمد.
آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری در ارتباط با این فرمانده دلاور سپاه اسلام فرمودند: «سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت، برادر شهید، حاج حسین خرازی به لقاء الله شتافت و به ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبردی بی امان با دشمنان خدا، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آسمان رحمت الهی فرود آمد. او که در طول 6 سال جنگ قله هایی از شرف و افتخار را فتح کرده بود اینک به قله رفیع شهادت دست یافته است ... زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبه ای که در این وادی قدم زده اند، صفحه درخشنده ای از تاریخ این ملت است ...»
**فضایل اخلاقی و منش شهید خرازی
حسین خرازی با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار زیبایی می خواند. او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت کم نظیری داشت. با وجود تمام مشکلات و سختی ها، در طول جنگ و جهاد هرگز از خود ضعفی نشان نداد. قاطعیت و صلابتش برای فرماندهان گردان ها و محورها نمونه و الگو بود.
حساسیت بسیاری نسبت به مصرف بیت المال داشت و همیشه نیروهایش را به دوری از اسراف سفارش می کرد و می گفت: وسایل و امکاناتی را که مردم مستضعف دراین دوره سخت زندگی جنگی تهیه می کنند و به جبهه می فرستند بیهوده هدر ندهید.
این شهید راه حق، معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی و تربیت کادرهای کارآمد غافل نبود. او به وضع تدارکات رزمندگان به صورت جدی رسیدگی می کرد.
وی یک عارف بود و همیشه نمازش را با حالت گریه و استغفار می خواند و هرگز نماز شبش را ترک نمی کرد.
بیشتر اوقات لباس بسیجی بر تن داشت و در برابر بسیجی ها با فروتنی برخورد می کرد. صفا، صداقت، سادگی و بی آلایشی از ویژگی های مهم او بود.
**فرازهایی از وصیت نامه شهید خرازی
«...از مردم می خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول می خواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا می خواهم که ادامه دهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودنشان و زندگی شان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. از مسوولان عزیز و مردم حزب الهی می خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی حجابی زده اند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.»
این سردار دلاور سپاه اسلام در وصیت نامه دیگری می نویسد:
«استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. خدایا دلشکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را می دانم و بس. بر تو توکل دارم. خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی(ره) تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر مدام کافر را از سر مسلمین بکن. خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهره مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... می دانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و ممکن است زیاده روی کرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.»
* گروه اطلاع رسانی * 2093 / انتشاردهنده: اصغر دواتگر
او با پایان یافتن تحصیلاتش برای انجام دادن خدمت سربازی به پادگانی در مشهد فراخوانده شد و در آنجا نیز لحظه ای از راهنمایی و هدایت فکری دوستان و همرزمانش غافل نشد و هنگامی که نهضت انقلاب اسلامی وارد مرحله حساسی شد و امام خمینی(ره) فرمان فرار سربازان از پادگان ها را صادر کردند، وی خدمت سربازی را رها کرد و به موج خروشان ملت آزادی خواه ایران پیوست و تمام تلاش خود را برای تعالی آرمان و هدف های انقلاب اسلامی به کار بست.
حسین خرازی از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی با عضویت در کمیته انقلاب اسلامی برای مبارزه با ضد انقلاب داخلی و خارجی، لباس پاسداری از این مرز و بوم را بر تن کرد و با آغاز و گسترش غائله منافقان در کردستان به این منطقه رفت و فرماندهی گردان ضربت را برعهده گرفت.
این رزمنده انقلابی در ابتدای آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در کردستان حضور داشت و پس از یک سال جهاد و ایثار در این ناحیه به جبهه های حق علیه باطل در جنوب رفت و با وجود تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی بسیار کم به عنوان فرمانده نخستین خط دفاعی در برابر رژیم بعث در جاده آبادان و اهواز در منطقه دارخوین به مبارزه پرداخت.
او در عملیات شکست حصر آبادان فرماندهی جبهه دارخوین را عهده دار شد و پس از آزادسازی بستان، لشکر امام حسین(ع) را تشکیل داد. یگان او در عملیات بیت المقدس از نخستین لشکرهایی محسوب می شد که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز و خرمشهر رسید و در آزادسازی خرمشهر نقشی تاثیرگذار داشت.
این سردار سپاه اسلام پس از آن در عملیات های مختلفی همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین(ع) به مصاف دشمن متجاوز رفت، همچنین این لشکر در عملیات والفجر 8 به عنوان یگان عمل کننده، لشکر گارد جمهوری عراق را تسلیم خود کرد و پیروزی هایی را در منطقه فاو و کارخانه نمک که از پیچیده ترین منطقه های جنگی بود به دست آورد.
حسین خرازی با وجود مجروحیت بسیار ایستادگی کرد و سرانجام در حالی که فرماندهی عملیات کربلای 5 را برعهده داشت و به همراه نیروهایش شکست سنگینی را به ارتش عراق وارد کرده بودند در هشتم اسفند 1365 به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت نایل آمد.
آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری در ارتباط با این فرمانده دلاور سپاه اسلام فرمودند: «سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت، برادر شهید، حاج حسین خرازی به لقاء الله شتافت و به ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبردی بی امان با دشمنان خدا، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آسمان رحمت الهی فرود آمد. او که در طول 6 سال جنگ قله هایی از شرف و افتخار را فتح کرده بود اینک به قله رفیع شهادت دست یافته است ... زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبه ای که در این وادی قدم زده اند، صفحه درخشنده ای از تاریخ این ملت است ...»
**فضایل اخلاقی و منش شهید خرازی
حسین خرازی با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار زیبایی می خواند. او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت کم نظیری داشت. با وجود تمام مشکلات و سختی ها، در طول جنگ و جهاد هرگز از خود ضعفی نشان نداد. قاطعیت و صلابتش برای فرماندهان گردان ها و محورها نمونه و الگو بود.
حساسیت بسیاری نسبت به مصرف بیت المال داشت و همیشه نیروهایش را به دوری از اسراف سفارش می کرد و می گفت: وسایل و امکاناتی را که مردم مستضعف دراین دوره سخت زندگی جنگی تهیه می کنند و به جبهه می فرستند بیهوده هدر ندهید.
این شهید راه حق، معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی و تربیت کادرهای کارآمد غافل نبود. او به وضع تدارکات رزمندگان به صورت جدی رسیدگی می کرد.
وی یک عارف بود و همیشه نمازش را با حالت گریه و استغفار می خواند و هرگز نماز شبش را ترک نمی کرد.
بیشتر اوقات لباس بسیجی بر تن داشت و در برابر بسیجی ها با فروتنی برخورد می کرد. صفا، صداقت، سادگی و بی آلایشی از ویژگی های مهم او بود.
**فرازهایی از وصیت نامه شهید خرازی
«...از مردم می خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول می خواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا می خواهم که ادامه دهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودنشان و زندگی شان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. از مسوولان عزیز و مردم حزب الهی می خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی حجابی زده اند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.»
این سردار دلاور سپاه اسلام در وصیت نامه دیگری می نویسد:
«استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. خدایا دلشکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را می دانم و بس. بر تو توکل دارم. خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی(ره) تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر مدام کافر را از سر مسلمین بکن. خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهره مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... می دانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و ممکن است زیاده روی کرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.»
* گروه اطلاع رسانی * 2093 / انتشاردهنده: اصغر دواتگر
کپی شد