در این مطلب آمده است: امروزه در گفتمان اجتماعی و شبکه های اجتماعی تعبیر «مسئولان» به شکل فزاینده ای دیده می شود، مسئولانی که باید در قبال گرانی گوشت، افزایش قیمت خودرو، سکه و ارز، کمبود تخم مرغ و پوشک بچه تا آلودگی هوا، سیلاب، خشکسالی، تامین معیشت شاغلان و بازنشستگان و... جوابگو باشند. به طور طبیعی انگشت اشاره اصلی به سمت مدیران اجرایی کشور و دولت می رود و البته همه هم طلبکار هستند، همه انتظار دارند، از نمایندگان مجلس گرفته تا صاحبان تریبون های مختلف، از احزاب (به ویژه مخالف) گرفته تا مردم کوچه و بازار.
این صحنه یکی از تضادهای اجتماعی بین تفکر و خواست قلبی ما برای رسیدن به یک جامعه مدنی و از سوی دیگر عملکرد براساس منافع شخصی و ضد جامعه مدنی را نشان می دهد. در یک جامعه مردم سالار، نهادهای مدنی، گروه ها، احزاب و اشخاص همه با هم در رشد و اعتلای جامعه نقش داشته و همه در پیشرفت، ثبات یا نزول و ضعف آن سهیم هستند. لذا چگونه می شود که ما مردم سالاری و جامعه مدنی را بخواهیم ولی در عین حال هر گروه و شخص و جناح صرفا به دنبال منافع خود باشد و حاضر نشود و نپذیرد که باید بخشی از توان خود را در راه یک حرکت همگانی خرج کند. چگونه می شود که دولت مسئول بهبود همه امور باشد ولی تفکر بخشی از فعالان اقتصادی و سیاسی کمتر در حوزه مصالح عمومی دور بزند.
در جامعه ما همه خواستار رشد اقتصادی، کاهش بیکاری، در دسترس بودن همه نوع مواد غذایی، ارزانی و وفور و در سیاست خارجی عزت و موضع بالا دستی، گذرنامه پر قدرت و نفوذ بالا هستند اما کمتر به این فکر می کنند که خود آنها چقدر به دولت در قدرت کمک کرده اند! تشکل آنها به چه میزان در حل مسائل اجتماعی مدد رسانده؟ یـا خود مردم چقدر تلاش کرده اند مصالح جامعه را بر خود مقدم بدارند؟
یک نمونه بارز این وضعیت را می توان در یارانه های نقدی دید. زمانی که مساله دور جدید تحریم ها اصولا مطرح نبود، رئیس دولت از مردم خواست تا به جز خانواده هایی که واقعا به یارانه نیاز دارند بقیه داوطلبانه انصراف دهند اما چند نفر از ما به دولتی که رای داده بودیم در این زمینه اعتماد و کمک کردیم؟
این پول در زندگی چند نفر از ما اثر غیرقابل جبرانی داشت؟ به قول معروف یک سوزن به خودمان بزنیم و یک جوالدوز به همسایه.
یک بار هم فکر کنیم ما چه کردیم؟ آیا تصور می کنیم هر دولتی با هر اسم و شعاری به صرف چند صد مدیر ارشد با این وضع فشارهای خارجی و دشمنی های داخلی، با این عدم همراهی ها، با این سیل انتقادات و در برابر سودجویی های ده ها هزار فرصت طلب که نمونه های آن در بازار ارز و سکه و تلفن همراه و ... کم نبودند، می تواند معجزه کند؟ آیا با ذخیره 20 تا 25میلیادر دلار در خانه ها به دولت کمک کرده ایم؟ آیا تشکیل صف خرید ارزو طلا و ثبت نام خودرو برای کسب سود بیشتر و نه رفع نیاز، یعنی همدلی و هم آوایی؟ آیا فکر می کنیم وظیفه اجتماعی ما صرفا این بوده که یک رای به صندوق بیاندازیم و بعد کنار بنشینیم تا همه کارها خود به خود و البته با پول نفت درست شده و مدیران ما را به رفاه برسانند؟
البته تحریم و دشمنی های شدید خارجی اثر کمی نداشته ولی حتی اگر تحریم هم نبود، در صورت عدم همراهی و همدلی مردم نمی شد انتظار پیشرفت و توسعه درخور داشت. اگر پیش از تحریم ها کمتر مساله داشتیم، اگر قیمت ها متعادل تر بود اگر زندگی راحت تر، یک علت مهم آن تزریق درآمدهای نفتی در بازار و جبران نقایص و ضعف ها با پول بوده است، حال که پول کمتر شده، بیماری هم عود کرده است. مشکل ما در درجه اول عدم باور و پذپرش این نکته کلیدی است که هر یک از ما نقشی اجتماعی هم دارد. جامعه کشتی است که همه در آن سواریم اگر بخواهیم هر یک، تکه ای از آن را بریده و ذخیره کنیم همه با هم شکست می خوریم. باید کمی به خود بیاییم، مسئولان واقعی در واقع خود ما هستیم.
این مـا هستیم که با چند روز کمبود تخم مرغ به ناگاه همه حرف ها و جوک ها و مسائلمان رنگ تخم مرغ می گیرد، تحمل نمی کنیم و اجازه نمی دهیم و همراهی نمی کنیم، در عین حال خواهان مردم سالاری و جامعه مدنی هم هستیم. پس شاید انتظار
یک معجزه داریم!
7141/6026/
این صحنه یکی از تضادهای اجتماعی بین تفکر و خواست قلبی ما برای رسیدن به یک جامعه مدنی و از سوی دیگر عملکرد براساس منافع شخصی و ضد جامعه مدنی را نشان می دهد. در یک جامعه مردم سالار، نهادهای مدنی، گروه ها، احزاب و اشخاص همه با هم در رشد و اعتلای جامعه نقش داشته و همه در پیشرفت، ثبات یا نزول و ضعف آن سهیم هستند. لذا چگونه می شود که ما مردم سالاری و جامعه مدنی را بخواهیم ولی در عین حال هر گروه و شخص و جناح صرفا به دنبال منافع خود باشد و حاضر نشود و نپذیرد که باید بخشی از توان خود را در راه یک حرکت همگانی خرج کند. چگونه می شود که دولت مسئول بهبود همه امور باشد ولی تفکر بخشی از فعالان اقتصادی و سیاسی کمتر در حوزه مصالح عمومی دور بزند.
در جامعه ما همه خواستار رشد اقتصادی، کاهش بیکاری، در دسترس بودن همه نوع مواد غذایی، ارزانی و وفور و در سیاست خارجی عزت و موضع بالا دستی، گذرنامه پر قدرت و نفوذ بالا هستند اما کمتر به این فکر می کنند که خود آنها چقدر به دولت در قدرت کمک کرده اند! تشکل آنها به چه میزان در حل مسائل اجتماعی مدد رسانده؟ یـا خود مردم چقدر تلاش کرده اند مصالح جامعه را بر خود مقدم بدارند؟
یک نمونه بارز این وضعیت را می توان در یارانه های نقدی دید. زمانی که مساله دور جدید تحریم ها اصولا مطرح نبود، رئیس دولت از مردم خواست تا به جز خانواده هایی که واقعا به یارانه نیاز دارند بقیه داوطلبانه انصراف دهند اما چند نفر از ما به دولتی که رای داده بودیم در این زمینه اعتماد و کمک کردیم؟
این پول در زندگی چند نفر از ما اثر غیرقابل جبرانی داشت؟ به قول معروف یک سوزن به خودمان بزنیم و یک جوالدوز به همسایه.
یک بار هم فکر کنیم ما چه کردیم؟ آیا تصور می کنیم هر دولتی با هر اسم و شعاری به صرف چند صد مدیر ارشد با این وضع فشارهای خارجی و دشمنی های داخلی، با این عدم همراهی ها، با این سیل انتقادات و در برابر سودجویی های ده ها هزار فرصت طلب که نمونه های آن در بازار ارز و سکه و تلفن همراه و ... کم نبودند، می تواند معجزه کند؟ آیا با ذخیره 20 تا 25میلیادر دلار در خانه ها به دولت کمک کرده ایم؟ آیا تشکیل صف خرید ارزو طلا و ثبت نام خودرو برای کسب سود بیشتر و نه رفع نیاز، یعنی همدلی و هم آوایی؟ آیا فکر می کنیم وظیفه اجتماعی ما صرفا این بوده که یک رای به صندوق بیاندازیم و بعد کنار بنشینیم تا همه کارها خود به خود و البته با پول نفت درست شده و مدیران ما را به رفاه برسانند؟
البته تحریم و دشمنی های شدید خارجی اثر کمی نداشته ولی حتی اگر تحریم هم نبود، در صورت عدم همراهی و همدلی مردم نمی شد انتظار پیشرفت و توسعه درخور داشت. اگر پیش از تحریم ها کمتر مساله داشتیم، اگر قیمت ها متعادل تر بود اگر زندگی راحت تر، یک علت مهم آن تزریق درآمدهای نفتی در بازار و جبران نقایص و ضعف ها با پول بوده است، حال که پول کمتر شده، بیماری هم عود کرده است. مشکل ما در درجه اول عدم باور و پذپرش این نکته کلیدی است که هر یک از ما نقشی اجتماعی هم دارد. جامعه کشتی است که همه در آن سواریم اگر بخواهیم هر یک، تکه ای از آن را بریده و ذخیره کنیم همه با هم شکست می خوریم. باید کمی به خود بیاییم، مسئولان واقعی در واقع خود ما هستیم.
این مـا هستیم که با چند روز کمبود تخم مرغ به ناگاه همه حرف ها و جوک ها و مسائلمان رنگ تخم مرغ می گیرد، تحمل نمی کنیم و اجازه نمی دهیم و همراهی نمی کنیم، در عین حال خواهان مردم سالاری و جامعه مدنی هم هستیم. پس شاید انتظار
یک معجزه داریم!
7141/6026/
کپی شد