در این مطلب آمده است: خیلی ها را دیده ام که می گویند: «در ایران آزادی نداریم». اما آنچه که من می بینم برعکس این ادعاست . این که هر کسی دلش بخواهد موتورسیکلت می خرد و بدون داشتن گواهینامه و بیمه در خیابان و اتوبان ها تردد می کند، آزادی است. این که هر کسی می تواند یک وانت پیکان اسقاطی بخرد و یک بلندگو رویش نصب کند و از صبح زود تا سر شب در کوچه ها و خیابان ها بچرخد و امرار معاش کند، آزادی است. این که هر کسی بخواهد می تواند با اتومبیل شخصی خود در خیابان مسافر کشی کند، آزادی است. این که موتور سوار ها وارد مسیر پیاده رو و مسیرهای یک طرفه می شوند، آزادی است. این که مغازه دار می تواند هر طور دلش خواست با مشتری حرف بزند و رفتار کند، آزادی است. این که صندوقدارهای فروشگاهها و حتی مراکز دولتی و نیمه دولتی و خصوصی دستگاه پوز را در اختیار مراجعان نمی گذارند و رمز کارت آنها را می پرسند، آزادی است. این که هر کسی دهان و بدنش هر بویی می دهد می تواند سوار مترو و اتوبوس و تاکسی شود یا پشت میز بنشند و با ارباب رجوع حرف بزند، آزادی است.
این که هر کسی می تواند در هر جایی از شهر وسط پیاده رو بساط دستفروشی پهن کند و راه عبور مردم را ببندد، آزادی است . این که هر کسی می تواند در واگن مترو راه برود و داد بزند و به بهانه دستفروشی روی مغز و اعصاب مسافرها برود، آزادی است. این که هر کسی هر طور دلش بخواهد رانندگی می کند، آزادی است. این که هر کاسبی می تواند به جای بقیه پول به مشتری چسب زخم و بیسکوییت رنگارنگ و آدامس خرسی بدهد، آزادی است. این که راننده اتوبوس اگر دلش نخواست در ایستگاه توقف نمی کند، آزادی است. این که هر کسی می تواند پلاک اتومبیلش را بپوشاند و وارد محدوده ممنوع ترافیک شود، آزادی است.
این که هر فیلم ترسناک و نامناسبی را به اسم سینمای کودک اکران می کنند، آزادی است. این که هر کسی هر جایی و در هر موقعیتی که دلش بخواهد سیگار روشن می کند، آزادی است. این که هر کسی می تواند اتومبیلش را در مسیر پیاده رو پارک کند، آزادی است. این که هر کسی از هر نقطه خیابان و اتوبان که دلش خواست عبور می کند، آزادی است. این که رانندگان وسایل نقلیه به خط عابر پیاده هیچ اهمیتی نمی دهند، آزادی است. این که خودرو سازها هر خودروی بی کیفیتی که دلشان بخواهد را تولید می کنند یا با هر کمپانی ورشکسته خارجی قرارداد می بندند، آزادی است. موضوع به این بستگی دارد که هر کسی آزادی را در چه چیزی می بیند. از نظر من، این جامعه آزادترین جامعه در دنیاست، چون برخی ها خودشان را ملزم به اجرای هیچ قانونی نمی بینند. ما جزو آزادترین ها هستیم؛ اما دوست داریم اینطور فکر کنیم که آزادی نداریم در حالی که داریم، خیلی زیاد هم داریم و ملت های دیگر حتی نیمی از آزادی های ما را ندارند وقتی کسی خودش را ملزم به اجرای قانون نمی بیند.
7141/6026/
این که هر کسی می تواند در هر جایی از شهر وسط پیاده رو بساط دستفروشی پهن کند و راه عبور مردم را ببندد، آزادی است . این که هر کسی می تواند در واگن مترو راه برود و داد بزند و به بهانه دستفروشی روی مغز و اعصاب مسافرها برود، آزادی است. این که هر کسی هر طور دلش بخواهد رانندگی می کند، آزادی است. این که هر کاسبی می تواند به جای بقیه پول به مشتری چسب زخم و بیسکوییت رنگارنگ و آدامس خرسی بدهد، آزادی است. این که راننده اتوبوس اگر دلش نخواست در ایستگاه توقف نمی کند، آزادی است. این که هر کسی می تواند پلاک اتومبیلش را بپوشاند و وارد محدوده ممنوع ترافیک شود، آزادی است.
این که هر فیلم ترسناک و نامناسبی را به اسم سینمای کودک اکران می کنند، آزادی است. این که هر کسی هر جایی و در هر موقعیتی که دلش بخواهد سیگار روشن می کند، آزادی است. این که هر کسی می تواند اتومبیلش را در مسیر پیاده رو پارک کند، آزادی است. این که هر کسی از هر نقطه خیابان و اتوبان که دلش خواست عبور می کند، آزادی است. این که رانندگان وسایل نقلیه به خط عابر پیاده هیچ اهمیتی نمی دهند، آزادی است. این که خودرو سازها هر خودروی بی کیفیتی که دلشان بخواهد را تولید می کنند یا با هر کمپانی ورشکسته خارجی قرارداد می بندند، آزادی است. موضوع به این بستگی دارد که هر کسی آزادی را در چه چیزی می بیند. از نظر من، این جامعه آزادترین جامعه در دنیاست، چون برخی ها خودشان را ملزم به اجرای هیچ قانونی نمی بینند. ما جزو آزادترین ها هستیم؛ اما دوست داریم اینطور فکر کنیم که آزادی نداریم در حالی که داریم، خیلی زیاد هم داریم و ملت های دیگر حتی نیمی از آزادی های ما را ندارند وقتی کسی خودش را ملزم به اجرای قانون نمی بیند.
7141/6026/
کپی شد