در این مطلب می خوانیم:
حالا دیگر موضوع کلیشهای کتاب نخواندن ما ایرانیها سالهاست که دردناک نیست و اگر نگوییم حساسیت جامعه فرهنگی ما نسبت به کتابنخواندن از دست رفته، ولی قطع به یقین رنگ آن حساسیت، کم شده است؛ این درحالی است که بسیاری از نهادها، ارگان ها و مراکز دولتی و غیر دولتی، چنین وانمود میکنند که همت مضاعف خود را بر این امر معطوف داشته اند تا جامعه را به سمت آشتی با کتاب سوق دهند، اما وقتی کتابخوانی دیگر در خانهها نیز اجر و قربی ندارد و کتاب بهعنوان کالایی مزاحم شمرده میشود، بیانگر این حقیقت است که فاصله جامعه ما با کتابخوانی جدی است. مگر نه اینکه این روزها یکی از متنوعترین جر و بحثها بین پدرها و مادرها به کتاب مربوط می شود و کتابخانه ای هم اگر هست، نقش کالای لوکس را ایفا میکند و در غیر اینصورت، نبودش از بود آن بهتر است.
نمیدانم برای کتابخوان نبودن ملتمان باید متأسف باشیم یا این اندک هم دیگر ضرورت ندارد، ولی آنچه مسلم است این است که باید به عواملی که موجب چنین اتفاقی شدهاند، نظری سوء داشت؛ تا آنجا که رهبر معظم انقلاب در نخستین دیدار کتابداران و مسئولان نهادکتابخانه های عمومی کشور در 29 تیر ماه سال 1390 نسبت به وضعیت کتاب در کشور هشداری جدی دادند، ولی متأسفانه پس از آن هم اتفاق خاصی در این باره نیفتاد.
قصه تکراری اسباب و ابزارهای دنیای الکترونیک و فضای مجازی (به عقیده من مجازی به معنی غیرحقیقی نیست) نیز به عنوان مانع انس با کتاب در کشور ما، مدتهاست باورکردنی نیست. شاید دیگر لازم باشد واقعی تر به این موضوع بپردازیم. به راستی چه عواملی در این باره نقش تعیین کننده دارند؟
- به نظر میرسد اولین مشکل در این مورد، دولتی سازی کتاب خوانی باشد. تا زمانی که این معضل فقط در محدوده آمار و ارقام بچرخد و گزارش ها به سمت مثبت نشان دادن وضع موجود باشد، نباید انتظار تحول مثبت در این حوزه داشت.
- کتاب را کالایی تجاری دیدن نیز یکی دیگر از این اسباب است. کم نبودند کتاب هایی که طی چند سال گذشته با عناوینی پر آوازه در بوردهای تبلیغاتی خودنمایی کرد، اما دریغ که آمار اندکی به مخاطب علاقه مند اضافه نکردند؛ همان کتابهایی که با سفارش فلان نهاد و بهمان ارگان به چاپ های انبوه رسید و سازمانها، مراکز دولتی و ... مجبور به خرید آن شدند و در نهایت، فقط برای هدیه دادن مورد استفاده قرار گرفت. در این باره می توان از برخی کتب تحت عنوان داستان و رمان نام برد که به مخاطبان ژانر خاص ادبی معرفی شد، ولی واقعا وزن آن نام بر اندام نحیف آن اثر سنگینی کرد و آن را در یادها دفن کرد.
- پرداختن به برخی موضوعات سفارشی توسط عده ای که با پول های کلان از ردیف بودجه ملی، کتاب هایی بی اثر و صرفاً شعاری مینویسند نیز عامل دیگر این ماجراست. معالاسف چنین کتابهایی با حمایت پر هجوم برخی افراد به ظاهر حقیقی، اما در واقع حقوقی، سعی دارند چنان القا کنند که هدفشان صرفا فرهنگی است؛ درحالی که اهالی فن و عقلای آشنا به مقوله کتاب، آن کار را نوعی فریب دادن مخاطب میدانند.
... و اکنون در «هفته کتاب و کتابخوانی» کاش این بار قلم بر مدار موافق می چرخید و به آمارهای یاس آلود آغشته نمی شد و این داستان کلیشه ای تکرار نمی شد که مطابق تحقیقات به عمل آمده، کمترین سرانه مطالعه مربوط به کشورهای جهان سوم است و در این کشورها بیشتر افراد جامعه مطالعه نمی کنند و استفاده و ترویج محصولات فرهنگی نهادینه نشده است. زهی تأسف که بی توجهی مسئولان فرهنگی، علت مهم پایین بودن سرانه مطالعه در این کشورهاست.
/8138/ 6133/ تنظیم کننده: فرزانه پیری **انتشار- جعفرمسلمی
حالا دیگر موضوع کلیشهای کتاب نخواندن ما ایرانیها سالهاست که دردناک نیست و اگر نگوییم حساسیت جامعه فرهنگی ما نسبت به کتابنخواندن از دست رفته، ولی قطع به یقین رنگ آن حساسیت، کم شده است؛ این درحالی است که بسیاری از نهادها، ارگان ها و مراکز دولتی و غیر دولتی، چنین وانمود میکنند که همت مضاعف خود را بر این امر معطوف داشته اند تا جامعه را به سمت آشتی با کتاب سوق دهند، اما وقتی کتابخوانی دیگر در خانهها نیز اجر و قربی ندارد و کتاب بهعنوان کالایی مزاحم شمرده میشود، بیانگر این حقیقت است که فاصله جامعه ما با کتابخوانی جدی است. مگر نه اینکه این روزها یکی از متنوعترین جر و بحثها بین پدرها و مادرها به کتاب مربوط می شود و کتابخانه ای هم اگر هست، نقش کالای لوکس را ایفا میکند و در غیر اینصورت، نبودش از بود آن بهتر است.
نمیدانم برای کتابخوان نبودن ملتمان باید متأسف باشیم یا این اندک هم دیگر ضرورت ندارد، ولی آنچه مسلم است این است که باید به عواملی که موجب چنین اتفاقی شدهاند، نظری سوء داشت؛ تا آنجا که رهبر معظم انقلاب در نخستین دیدار کتابداران و مسئولان نهادکتابخانه های عمومی کشور در 29 تیر ماه سال 1390 نسبت به وضعیت کتاب در کشور هشداری جدی دادند، ولی متأسفانه پس از آن هم اتفاق خاصی در این باره نیفتاد.
قصه تکراری اسباب و ابزارهای دنیای الکترونیک و فضای مجازی (به عقیده من مجازی به معنی غیرحقیقی نیست) نیز به عنوان مانع انس با کتاب در کشور ما، مدتهاست باورکردنی نیست. شاید دیگر لازم باشد واقعی تر به این موضوع بپردازیم. به راستی چه عواملی در این باره نقش تعیین کننده دارند؟
- به نظر میرسد اولین مشکل در این مورد، دولتی سازی کتاب خوانی باشد. تا زمانی که این معضل فقط در محدوده آمار و ارقام بچرخد و گزارش ها به سمت مثبت نشان دادن وضع موجود باشد، نباید انتظار تحول مثبت در این حوزه داشت.
- کتاب را کالایی تجاری دیدن نیز یکی دیگر از این اسباب است. کم نبودند کتاب هایی که طی چند سال گذشته با عناوینی پر آوازه در بوردهای تبلیغاتی خودنمایی کرد، اما دریغ که آمار اندکی به مخاطب علاقه مند اضافه نکردند؛ همان کتابهایی که با سفارش فلان نهاد و بهمان ارگان به چاپ های انبوه رسید و سازمانها، مراکز دولتی و ... مجبور به خرید آن شدند و در نهایت، فقط برای هدیه دادن مورد استفاده قرار گرفت. در این باره می توان از برخی کتب تحت عنوان داستان و رمان نام برد که به مخاطبان ژانر خاص ادبی معرفی شد، ولی واقعا وزن آن نام بر اندام نحیف آن اثر سنگینی کرد و آن را در یادها دفن کرد.
- پرداختن به برخی موضوعات سفارشی توسط عده ای که با پول های کلان از ردیف بودجه ملی، کتاب هایی بی اثر و صرفاً شعاری مینویسند نیز عامل دیگر این ماجراست. معالاسف چنین کتابهایی با حمایت پر هجوم برخی افراد به ظاهر حقیقی، اما در واقع حقوقی، سعی دارند چنان القا کنند که هدفشان صرفا فرهنگی است؛ درحالی که اهالی فن و عقلای آشنا به مقوله کتاب، آن کار را نوعی فریب دادن مخاطب میدانند.
... و اکنون در «هفته کتاب و کتابخوانی» کاش این بار قلم بر مدار موافق می چرخید و به آمارهای یاس آلود آغشته نمی شد و این داستان کلیشه ای تکرار نمی شد که مطابق تحقیقات به عمل آمده، کمترین سرانه مطالعه مربوط به کشورهای جهان سوم است و در این کشورها بیشتر افراد جامعه مطالعه نمی کنند و استفاده و ترویج محصولات فرهنگی نهادینه نشده است. زهی تأسف که بی توجهی مسئولان فرهنگی، علت مهم پایین بودن سرانه مطالعه در این کشورهاست.
/8138/ 6133/ تنظیم کننده: فرزانه پیری **انتشار- جعفرمسلمی
کپی شد