یک استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، معتقد است؛ اقتضای رسانه ملی این است که خواستههای مردم را به عنوان کسانی که هزینه این سازمان را تامین میکنند، برآورده کند چه در برنامهسازی یا استفاده از مجریان و کارشناسان یا حتی گرایشهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی که محل بروز و ظهور در این برنامه پیدا میکنند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، به دنبال فتوای آیتالله مکارم شیرازی درباره برخی برنامههای تلویزیونی و بیان این مطلب که "بدون اینکه اسم دستگاهی را ببرم اگر یک دستگاهی پیدا شود، سؤالاتی مطرح کند و بگوید هرکس جواب بدهد ما جایزه میدهیم، آیا درست است یا نیست؟ اگر فرض بگیریم سؤالات خوب، اگر پول جوایز را از خودشان بدهند اشکالی ندارد، در واقع میخواهند برای کار خیر و مسائل علمی و آموزشی خرج کنند، در اینجا مانعی ندارد اما اگر پول را از شرکتکنندگان بگیرند کما اینکه عدهی زیادی به روشهای مختلف این کار را میکنند و غالباً بخش اعظم پول به جیب برگزارکننده مسابقات میرود و درصد اندکی به شرکتکنندگان میدهند، در اینجا هر دو حرام میشود." و نیز حذف برنامه نود از تلویزیون با وجود بالاترین رأی مردم به این برنامه در آخرین جشنواره تلویزیونی جام جم، این سؤال برای بسیاری پدید آمد که، سازمان صداوسیما که با پول مردم و یا همان بیتالمال اداره شده، مگر نباید بر اساس خواست مردم عمل کند؟ و اگر بر خلاف خواست مردم عمل کرد، چه حکمی خواهد داشت؟، سراغ آیتالله محسن غرویان رفتیم تا نظر این استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم را در این خصوص جویا شویم.
وقتی برخی برنامهها که در میان مردم از محبوبیت خاصی برخوردار هستند به یکباره از آنتن صداوسیما کنار گذاشته میشوند این سوال در ذهن مخاطبان این رسانه به وجود میآید که این سازمان با پول همین مردم اداره میشود در این صورت چرا به خواست و سلیقه مخاطبان خود توجه چندانی ندارد و با تصمیمات بعضا سلیقهای نوعی از برنامهسازی مدنظر خود را دنبال میکند؟ نمونه ملموس این اتفاق را در برنامه نود میتوان سراغ گرفت.
صداوسیما به عنوان رسانه ملی از بیتالمال ارتزاق میکند و اگر واقعا رسانه ملی باشد، باید نظرات و خواستههای مردم را منعکس کند و در این راستا باید تولید برنامههایی که در میان مردم، طرفداران زیادی دارد و استفاده از چهرههایی که هم بر کار خود مسلط هستند و هم محبوبیت زیادی بین مردم دارند و هم از هرگونه اتهام یا خدشهای بری هستند، مدنظر مدیران این رسانه قرار بگیرد. بنابراین اقتضای رسانه ملی این است که خواستههای مردم را به عنوان کسانی که هزینه این سازمان را تامین میکنند، برآورده کند چه در برنامهسازی یا استفاده از مجریان و کارشناسان یا حتی گرایشهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی که محل بروز و ظهور در این برنامه پیدا میکنند. به این مفهوم نباید گرایشی که از دل مردم برخواسته و منافع مردم را دنبال میکند صرفا به دلیل عدم همسویی با مدیران این رسانه از آنتن مردمی حذف شود. این بدان معناست که صداوسیما نباید جناحی و بر اساس تفکر یک گروه سیاسی عمل کند. واقعیت این است که در کشور ما، جناحهای سیاسی متعددی هستند شامل اصولگرا، اصلاحطلب، معتدل و ...؛ صداوسیما اگر بنا باشد که در یک جناح سیاسی قرار بگیرد و در میان کارشناسان راه یافته به این رسانه و بحثهایی که مطرح میشود، میل و اشتیاق خودش را دنبال کند و دیگری را حذف کند، دیگر رسانه ملی نخواهد بود بلکه خودش به اختلافات در کشور دامن میزند درحالیکه رسالت صداوسیما باید این باشد که وحدت و اتحاد ملی را بیشتر کند و اختلافات را کم کند. طبیعی است که در یک کشور افرادی با سلایق و نظرات و آرای گوناگون زندگی میکنند و هریک از آنها باید سهمی در رسانه خودشان که همانا رسانه ملی است، داشته باشند. نمیتوان به بهانه هیچ سلیقهای یا گرایشی، یکی را حذف کرد یا یکی را پررنگ. یکی را کنار گذاشت و یکی را حمایت کرد. این دیگر عدالت نیست.
در چنین فضایی آیا اگر صداوسیما برخلاف مسئولیت خود عمل کند، شائبه خیانت در امانت به وجود نخواهد آمد خصوصا وقتی تمام پرسنل این رسانه حقوق خود را از مردم دریافت میکنند؟
باید گفت اگر این سازمان از وظیفه و مسئولیت قانونی خودش که در یک کلام باید واقعا رسانه ملی و رسانه مردمی باشد، تخلف کند و رسانه متمایل و طرفدار یک گروه سیاسی خاص شود، قطعا شبهاتی در امانتداری و درستی و نادرستی عمل و نتیجه عمل به وجود خواهد آمد. البته بدانید که این مهم به هیچ روی منحصر به صداوسیما نیست بلکه در تمامی امور کشور ساری و جاری است. تمامی سازمانها، نهادها، وزارتخانه و غیره که با پول همین مردم اداره میشوند باید این مهم را رعایت کنند در غیر این صورت حقوقی که دریافت میکنند قطعا شبهه دارد. طبیعتا اگر خلاف قانون اساسی و خلاف رسالت و مسئولیتی که بر دوش کارکنان هر سازمانی است، عمل شود، شبهه به درستی حقوقی که دریافت میکنند، راه پیدا میکند.
در این صورت رسانه ملی باید در خدمت خواست مردم و به معنای واقعی ملی و مردمی باشد.
یادمان باشد حقوقی که الان مسئولان و پرسنل صداوسیما و نیز نهاهادی عمومی و دولتی در هر بخش و سازمانی دریافت میکنند، از مالیات، عوارضی و منافع و ذخایر عمومی کشور است که از جیب مردم بیرون میآید. دولت که از خودش پولی ندارد. دولت از همه اقشار مردم مالیات میگیرد و البته از برخی نمیگیرد یا نمیتواند بگیرد. در میان اقشار مختلف مردم هم همه تفکرات و اندیشههای سیاسی بروز و ظهور دارند. این مالیات باید در جهت مصالح ملی و البته با احترام و دیده شدن همه سلایق ملی مصرف شود. حال اگر سیاستگذاریهای مسئولان چه در رسانه ملی یا در هر بخش دیگری طبق قانون باشد که نانشان حلال حلال است اما اگر شخصی، گروهی و حزبی شد که رضای مردم را به دنبال ندارد و طبیعتا چیزی که رضایت پشت آن نباشد، قطعا شبهه در آن وجود دارد.
شما به عنوان یک روحانی میزان اعتماد مردم به رسانه ملی را چگونه ارزیابی میکنید؟
طبیعتا میبینم که بسیاری از کارشناسان که شاید در دورههای قبل در صداوسیما حضور مییافتند دیگر جایی در برنامههای این رسانه ندارند یا برخی که در این سالها حرفهایی برای گفتن دارند به این رسانه ورودی ندارند. خوب این امر شائبه جناحی بودن و سیاسیکاری را در رسانه ملی دامن میزند. طبیعتا نباید اینطور باشد. رسانه ملی نباید افرادش، کارکنانش و سیاستگذارانش از یک جبهه خاص باشند و از یک جبهه خاص حمایت کنند. تلقی مردم هم این باشد که همه مسئولان روزی خواهند رفت و جبههبندیهای آنها هم دورانش سر خواهد شد. بعد قضاوت آیندگان مهم است که آیا در سالهای گذشته عدالت رعایت شده است.
شاید یکی از دلایل روی آوردن بخشهایی از جامعه به ماهواره و شبکههای غیرایرانی، تاکید میکنم غیرایرانی نه فارسیزبان، چون امروز دشمنان ما به زبان فارسی برای همه مردم تولید برنامه میکنند، این است که بخشهایی از جامعه علایق خود را در این رسانه نمیبینند. یادمان باشد که ما به عنوان مردم یک سرزمین باید به سلایق مختلف در راستای منافع ملی کشورمان و اتحاد ملی احترام بگذاریم و از هر سلیقه و فرد و گروهی که اسما از مسلمانی سخن میگویند اما منافع خودشان را دنبال میکنند یا برهم زننده اتحاد در کشور هستند، باید پرهیز کنیم.
در غیر این صورت مردم میتوانند از تعبیرات بدی مانند میلی بودن یک رسانه استفاده کنند و معنایش این است که این رسانه، رسانهای است که به میل یک گروه خاص سیاسی عمل میکند. همچنین در حوزه برنامههایی که قالب مسابقه به خود گرفتهاند، باید دقت داشت که این فضا نوعی شرطبندی را در فضای عمومی کشور بسط ندهد تا هم آموزش نادرستی در کشور رواج نداده باشیم و هم کار غیرشرعی آنهم در فضای عمومی کشور انجام نداده باشیم. گرچه متاسفانه در سالهای اخیر این مسابقهها و برنامهها بلای جان مردم شده و آنها را به نوعی فضای شرطبندی عمومی و آشکارا دعوت میکند. این فضا حتما باید هرچه زودتر کنترل شود و بساط آنها برچیده شود.