به گزارش ایرنا، روزی که عمال رژیم طاغوت به عزاداران سالروز شهادت رئیس مذهب شیعه حمله کردند و طلاب و روحانیون را به خاک و خون کشیدند و جنایتی به جنایت های خود اضافه کردند.
هر چند نام فیضیه بزرگ و به بلندای نام مرجعیت شیعی است ولی شاید در تاریخ آن، از نظر سیاسی روزی به مهمی 25 شوال نداشته باشیم، روزی که ظهور و بروز توأمانِ دیانت و سیاست، مرحله جدیدی از حیات شیعه را رقم زده و قم را پایگاه انقلاب کرده و زمینه ساز ام القرای جهان اسلام را برای این شهر مقدس شده است.
پرورش و نمود شخصیت های بزرگی همچون آیات عظام شیخ عبدالکریم حائری، سید محمد تقی خوانساری، سید صدرالدین صدر، سید حجت کوه کمره ای، امام راحل و آیت الله بروجردی و سایر بزرگان دینی که هر یک در مقطعی ای در سرنوشت و حیات شیعه تاثیرگذار بودند، مکتب فیضیه را بلند آوازه کرده ولی در حقیقت، نام فیضیه بیشتر با حضرت امام راحل و انقلاب اسلامی ایران گره خورده است.
**امام خمینی(ره) و فیضیه
حضرت امام خمینی (ره) حدود هفت سال در حجره شماره 23 مدرسه فیضیه سکونت داشتند، در سال 1315 تدریس درس اخلاق را در این مدرسه آغاز کردند، برخی تالیفات خود مانند کشف الاسرار را در این مدرسه نوشتند، درس اخلاق آخر هفته حضرت امام خمینی (ره) چنان تاثیرگذار شد که رژیم احساس خطر کرده و از آن روز رابطه حوزه و رژیم وارد فاز مجادلات جدیدی شده و شهرت فیضیه نیز از آن زمان برجسته گردید.
شاید بتوان اولین رویارویی امام راحل با رژیم پهلوی را همین حادثه مدرسه فیضیه قلمداد کرد، زیرا از این روز به بعد مبارزه با رژیم وارد فاز علنی خود شده و میان مرجعیت، مردم و بازاریان نیز پیوند سیاسی برقرار شده و امام راحل نیز رهبری نهضت را برعهده گرفتند.
آیت الله سیدمحمد سجادی از شاگردان و یاران امام راحل در دوران انقلاب در این زمینه گفت: بعد از حادثه مدرسه فیضیه، مرجعیت امام راحل جدی تر و فرآیند انقلاب نیز وارد فاز مهمتری شده بود.
**حمله به فیضیه و واکنش امام
روز جمعه مصادف با دوم فروردین 1342 و برابر با 25 شوال سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) امام ششم شیعیان شهر قم چهره دیگری به خود گرفت. به دنبال اعلام عزای عمومی و سخنرانیهای افشاگرانه امام وتلاش وی در جهت بسیج علما در سراسر کشور، اطلاعیههای فراوانی از سوی مجامع مذهبی، مساجد و کانونهای تبلیغاتی برای برپایی جلسات پراکنده گردید.
در این اطلاعیهها از عموم مردم دعوت شده بود که با حضور درمراسم شهادت امام صادق(ع)، به سخنان سخنرانان پیرامون حوادث چند ماهه اخیر کشور گوش فرا دهند.
اسناد ساواک حکایت از آن دارد که رژیم نیز متقابلاً سطح آمادگی خود را در جلوگیری از این جلسات و نهایتاً سرکوب موج مخالفت مردم بالا برده بود. سخنرانی امام در واپسین روز سال 41، که سطح مبارزه را تا مرز شهادت پیش برده بود، باعث شد ارکان حکومت حساسیت خود را نسبت به روز موعود بیشتر نشان دهد.
در همین راستا، ساواک طی بخش نامهای دستورات لازم را در خصوص جلوگیری از برگزاری چنین جلساتی صادر نمود.
**مجلس عزاداری به دعوت آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه ترتیب یافته بود. درحالی که از صبح آن روز بیش از20 اتوبوس در پوشش دهقانان و کشاورزان و در واقع ایادی رژیم همراه با کماندوها و نیروهای مسلح درقم تجمع کرده بودند. مدرسه فیضیه به عنوان مرکز قیام قم از حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار بود.
نیروهای سرکوبگر به دودسته تقسیم شده بودند.دستهای علنی با لباسهای نظامی سلاحهای گرم وابزار سرکوب و دسته دیگر با لباسهای مبدل در حالی که از سلاحهای سرد و چماق نیز بهرهمند بودند. اطراف مدرسه و درون مدرسه از نیروهای علنی و غیرعلنی پر بود. حدود هفت نفر بر زرهی و تعداد زیادی نیروهای مسلح در پشت بام مسجد همراه با دوربین و سایر آلات رعب، فضای وحشتناکی برای مردم ایجاد کرده بودند.
حجت الاسلام والمسلمین آل طه سخنران مدرسه فیضیه بود، در اواسط سخنرانی وی، مرحوم آیتالله گلپایگانی با عبور از دالان ماموران نظامی در بیرون مدرسه وارد صحن شدند و در یکی از حجره های جنب کتابخانه استقرار یافتند.
هنگام سخنرانی، عوامل رژیم، شروع به فرستادن صلوات کرده و به سمت سخنران هجوم برده و در حالی که سعی میکردند میکروفون را از سخنران بگیرند، ناگهان با شعارهای زنده باد شاه جلسه را به هم ریخته ودر یک درگیری گسترده و بیسابقه شروع به ضرب و شتم حاضرین و تخریب و انهدام مدرسه مینمایند.
افراد زیادی توسط چاقو و زنجیر، زخمی و با جراحتهای عمیق روانه بیمارستان و عده زیادی در بیوت علما پناهنده شده درحالی که تعداد زیادی نیز دستگیر و بازداشت شدند. در یک چشم به هم زدن مدرسه و میدان آستانه، به میدان جنگ تبدیل شد و شهر قم به صورت یک شهر جنگ زده درآمد.
به گفته شاهدان عینی، بسیاری از طلاب از طبقه فوقانی مدرسه به داخل رودخانه خشک قم پرتاب شدند و دست و پای عده زیادی شکست. کماندوها و مأموران مخفی با شکستن درختان مدرسه به سمت طلاب حمله کرده و در عین حال از سوزاندن قرآنها و کتب ادعیه و هر آنچه در حجرهها یافتند، ابایی نداشتند.
آیت الله حسن ممدوحی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که در حادثه مدرسه فیضیه نیز حضور داشت، با بیان خاطراتی از آن دوران به ایرنا گفت: ساواکی ها در آن روز به بزرگ و کوچک، روحانی و غیر روحانی رحم نمی کردند و علاوه بر ضرب و شتم طلاب، به ساحت برخی مدرسان حوزه های علمیه نیز جسارت می کردند.
وی بیان داشت: به خاطر دارم در آن روز، برخی از مدرسان حوزه را در مدرسه فیضیه گرفته بودند و عمامه را از سر آنها برداشته و ریش آنها را می گرفتند و می گفتند باید بگویید 'جاوید شاه'، ولی آنها مقاومت می کردند.
وی گفت: در آن مراسم مزدوران شاه با همهمه و سرو صدا اجازه نمی دادند، سخنران سخنرانی کند و فضای خفقان سنگینی در آن روز ایجاد کرده بودند، بعد از آن حادثه، فریاد امام راحل از دست این جنایت ها بلند شد و بعد از چند روز ایشان را بازداشت و به ترکیه تبعید کردند، مردم نیز برای مبارزه با رژیم از همان زمان عزم خود را جزم کرده بودند.
**ریشه های حادثه حمله به مدرسه فیضیه
فرزند ارشد مرحوم آیت الله گلپایگانی به عنوان برگزارکننده اصلی مراسم دوم فروردین ماه 1342 با اشاره به ریشه قیام فیضیه گفت: رژیم در برابر مردم و روحانیت شکست خورده بود و جریان رفراندوم، اصلاحات ارضی و انجمن های ایالتی و ولایتی آنها به نتیجه نرسید، بنابراین این افتضاح های شاهانه در آن زمان، عقده ای برای شاه شده بود.
قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در اولین دورهٔ مجلس شورای ملی به منظور تشکیل شوراهای استان و شهرستان به تصویب رسیده بود و تا زمان نخست وزیری اسدالله علم این قانون بدون تغییر مانده بود. قانون مذکور در 14 مهر 1341 با 92 ماده و هفده تبصره از تصویب کابینه امیر اسدالله علم گذشت. ولی به دلیل مقاومت و مخالفت علمای دینی و مردم، در 7 آذر 1341 اسدالله علم نخستوزیر وقت در تلگرافی به علمای قم، لغو مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی را اعلام کرد.
حجت الاسلام والمسلمین محمد باقر گلپایگانی که خود شاهدعینی حادثه بود، اظهار داشت: در جریان انجمن های ایالتی و ولایتی، بعد از اینکه مردم به رهبری روحانیت قیام کردند رژیم ناچار شد حرف خود را پس بگیرد، این مساله برای شاه و دولت سخت تمام شد. چون شاه بر این باور بود که پس از رحلت آیت الله بروجردی، در ارتباط با احکام دین دیگر کسی نیست که برای او معارض باشد و هر گونه که بخواهد می تواند عمل کند.
وی اظهار داشت: رژیم سه نقطه مهم از جمله مدرسه فیضیه را برای سرکوب در نظر گرفت، یکی از جاها که باید سرکوب می شد بازار تهران بود، بازار پشتیبان انقلاب و انقلابیون بود، نقطه دیگر حوزه علمیه قم که منشا این حرکت ها و جوشش ها بود و نقطه بعدی تبریز بود.
گلپایگانی در شرح حادثه گفت: رژیم مراسم سالگرد شهادت امام صادق (ع) در مدرسه فیضیه در 25 شوال 1382 مطابق با دوم فرودین 1342 را مصداق تجمع می دانست، از شب قبل نزدیک 400 نفر از افراد خاصی از کماندوهای رژیم وارد قم شدند و شب در مدرسه امام صادق(ع) اسکان داده شدند، همه آنها یک فرم لباس داشتند و کت و شلوار مشکی پوشیده بودند.
وی افزود: برخی به آنها لقب بچه های پرورشگاهی می دادند و برخی هم نقل می کردند قبل از آمدن به مدرسه فیضیه، همه آنها مست بودند، چکمه های سربازی پوشیده بودند و به سلاح های سرد مجهز بودند.این افراد دیدند اگر بخواهند در منزل و دفاتر مراجع شورش کنند به هدف خود نمی رسند، مصمم شدند که درمدرسه فیضیه و سالروز شهادت امام صادق (ع)سرکوب را آغاز کنند و این کار را کردند.
بعد از حادثه فیضیه، مردم در شهرهای مختلف دست به اعتصاب و اعتراض زدند و با نزدیک شدن به مراسم چهلم، اقدامات مخالفان رژیم در آگاه سازی افکار عمومی راجع به جنایت های رژیم گسترش یافت و امام راحل نیز با صدور اطلاعیه هایی مردم را در مسیر مبارزه با رژیم هدایت می کرد. مراسم چهلم همچنین در تهران و چند شهر بزرگ دیگر برگزار و سخنرانان نیز با شهامت جنایات رژیم را محکوم می کردند و موج هایی از بیداری علیه رژیم در سراسر کشور ایجاد شد.
در حقیقت دوم فروردین ماه 1342 را می توان تولد انقلابی دانست که با جریان 15خرداد همان سال خود را به جهانیان نشان داد.
حجت الاسلام والمسلمین احمد عظیمی زاده از مدرسان حوزه های علمیه نیز گفت: حادثه مدرسه فیضیه هرچند با تاخیر چند ساله، ولی منجر به انقلابی شد که ریشه ظالم را خشکاند، در این حادثه مردم به رژیم شاه و استکبار جهانی ثابت کردند، خشونت، وحشی گری و برخورد با انقلابی گری ممکن است در مقطع کوتاهی پاسخ دهد ولی نمی تواند روحیه انقلابی گیری مردم مسلمان را بخشکاند.
وی حادثه 15 خرداد 42 را مولود حادثه مدرسه فیضیه در دوم فروردین سال 42 دانست و این دو روز را نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران برشمرد.
7401/ 6133/
هر چند نام فیضیه بزرگ و به بلندای نام مرجعیت شیعی است ولی شاید در تاریخ آن، از نظر سیاسی روزی به مهمی 25 شوال نداشته باشیم، روزی که ظهور و بروز توأمانِ دیانت و سیاست، مرحله جدیدی از حیات شیعه را رقم زده و قم را پایگاه انقلاب کرده و زمینه ساز ام القرای جهان اسلام را برای این شهر مقدس شده است.
پرورش و نمود شخصیت های بزرگی همچون آیات عظام شیخ عبدالکریم حائری، سید محمد تقی خوانساری، سید صدرالدین صدر، سید حجت کوه کمره ای، امام راحل و آیت الله بروجردی و سایر بزرگان دینی که هر یک در مقطعی ای در سرنوشت و حیات شیعه تاثیرگذار بودند، مکتب فیضیه را بلند آوازه کرده ولی در حقیقت، نام فیضیه بیشتر با حضرت امام راحل و انقلاب اسلامی ایران گره خورده است.
**امام خمینی(ره) و فیضیه
حضرت امام خمینی (ره) حدود هفت سال در حجره شماره 23 مدرسه فیضیه سکونت داشتند، در سال 1315 تدریس درس اخلاق را در این مدرسه آغاز کردند، برخی تالیفات خود مانند کشف الاسرار را در این مدرسه نوشتند، درس اخلاق آخر هفته حضرت امام خمینی (ره) چنان تاثیرگذار شد که رژیم احساس خطر کرده و از آن روز رابطه حوزه و رژیم وارد فاز مجادلات جدیدی شده و شهرت فیضیه نیز از آن زمان برجسته گردید.
شاید بتوان اولین رویارویی امام راحل با رژیم پهلوی را همین حادثه مدرسه فیضیه قلمداد کرد، زیرا از این روز به بعد مبارزه با رژیم وارد فاز علنی خود شده و میان مرجعیت، مردم و بازاریان نیز پیوند سیاسی برقرار شده و امام راحل نیز رهبری نهضت را برعهده گرفتند.
آیت الله سیدمحمد سجادی از شاگردان و یاران امام راحل در دوران انقلاب در این زمینه گفت: بعد از حادثه مدرسه فیضیه، مرجعیت امام راحل جدی تر و فرآیند انقلاب نیز وارد فاز مهمتری شده بود.
**حمله به فیضیه و واکنش امام
روز جمعه مصادف با دوم فروردین 1342 و برابر با 25 شوال سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) امام ششم شیعیان شهر قم چهره دیگری به خود گرفت. به دنبال اعلام عزای عمومی و سخنرانیهای افشاگرانه امام وتلاش وی در جهت بسیج علما در سراسر کشور، اطلاعیههای فراوانی از سوی مجامع مذهبی، مساجد و کانونهای تبلیغاتی برای برپایی جلسات پراکنده گردید.
در این اطلاعیهها از عموم مردم دعوت شده بود که با حضور درمراسم شهادت امام صادق(ع)، به سخنان سخنرانان پیرامون حوادث چند ماهه اخیر کشور گوش فرا دهند.
اسناد ساواک حکایت از آن دارد که رژیم نیز متقابلاً سطح آمادگی خود را در جلوگیری از این جلسات و نهایتاً سرکوب موج مخالفت مردم بالا برده بود. سخنرانی امام در واپسین روز سال 41، که سطح مبارزه را تا مرز شهادت پیش برده بود، باعث شد ارکان حکومت حساسیت خود را نسبت به روز موعود بیشتر نشان دهد.
در همین راستا، ساواک طی بخش نامهای دستورات لازم را در خصوص جلوگیری از برگزاری چنین جلساتی صادر نمود.
**مجلس عزاداری به دعوت آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه ترتیب یافته بود. درحالی که از صبح آن روز بیش از20 اتوبوس در پوشش دهقانان و کشاورزان و در واقع ایادی رژیم همراه با کماندوها و نیروهای مسلح درقم تجمع کرده بودند. مدرسه فیضیه به عنوان مرکز قیام قم از حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار بود.
نیروهای سرکوبگر به دودسته تقسیم شده بودند.دستهای علنی با لباسهای نظامی سلاحهای گرم وابزار سرکوب و دسته دیگر با لباسهای مبدل در حالی که از سلاحهای سرد و چماق نیز بهرهمند بودند. اطراف مدرسه و درون مدرسه از نیروهای علنی و غیرعلنی پر بود. حدود هفت نفر بر زرهی و تعداد زیادی نیروهای مسلح در پشت بام مسجد همراه با دوربین و سایر آلات رعب، فضای وحشتناکی برای مردم ایجاد کرده بودند.
حجت الاسلام والمسلمین آل طه سخنران مدرسه فیضیه بود، در اواسط سخنرانی وی، مرحوم آیتالله گلپایگانی با عبور از دالان ماموران نظامی در بیرون مدرسه وارد صحن شدند و در یکی از حجره های جنب کتابخانه استقرار یافتند.
هنگام سخنرانی، عوامل رژیم، شروع به فرستادن صلوات کرده و به سمت سخنران هجوم برده و در حالی که سعی میکردند میکروفون را از سخنران بگیرند، ناگهان با شعارهای زنده باد شاه جلسه را به هم ریخته ودر یک درگیری گسترده و بیسابقه شروع به ضرب و شتم حاضرین و تخریب و انهدام مدرسه مینمایند.
افراد زیادی توسط چاقو و زنجیر، زخمی و با جراحتهای عمیق روانه بیمارستان و عده زیادی در بیوت علما پناهنده شده درحالی که تعداد زیادی نیز دستگیر و بازداشت شدند. در یک چشم به هم زدن مدرسه و میدان آستانه، به میدان جنگ تبدیل شد و شهر قم به صورت یک شهر جنگ زده درآمد.
به گفته شاهدان عینی، بسیاری از طلاب از طبقه فوقانی مدرسه به داخل رودخانه خشک قم پرتاب شدند و دست و پای عده زیادی شکست. کماندوها و مأموران مخفی با شکستن درختان مدرسه به سمت طلاب حمله کرده و در عین حال از سوزاندن قرآنها و کتب ادعیه و هر آنچه در حجرهها یافتند، ابایی نداشتند.
آیت الله حسن ممدوحی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که در حادثه مدرسه فیضیه نیز حضور داشت، با بیان خاطراتی از آن دوران به ایرنا گفت: ساواکی ها در آن روز به بزرگ و کوچک، روحانی و غیر روحانی رحم نمی کردند و علاوه بر ضرب و شتم طلاب، به ساحت برخی مدرسان حوزه های علمیه نیز جسارت می کردند.
وی بیان داشت: به خاطر دارم در آن روز، برخی از مدرسان حوزه را در مدرسه فیضیه گرفته بودند و عمامه را از سر آنها برداشته و ریش آنها را می گرفتند و می گفتند باید بگویید 'جاوید شاه'، ولی آنها مقاومت می کردند.
وی گفت: در آن مراسم مزدوران شاه با همهمه و سرو صدا اجازه نمی دادند، سخنران سخنرانی کند و فضای خفقان سنگینی در آن روز ایجاد کرده بودند، بعد از آن حادثه، فریاد امام راحل از دست این جنایت ها بلند شد و بعد از چند روز ایشان را بازداشت و به ترکیه تبعید کردند، مردم نیز برای مبارزه با رژیم از همان زمان عزم خود را جزم کرده بودند.
**ریشه های حادثه حمله به مدرسه فیضیه
فرزند ارشد مرحوم آیت الله گلپایگانی به عنوان برگزارکننده اصلی مراسم دوم فروردین ماه 1342 با اشاره به ریشه قیام فیضیه گفت: رژیم در برابر مردم و روحانیت شکست خورده بود و جریان رفراندوم، اصلاحات ارضی و انجمن های ایالتی و ولایتی آنها به نتیجه نرسید، بنابراین این افتضاح های شاهانه در آن زمان، عقده ای برای شاه شده بود.
قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در اولین دورهٔ مجلس شورای ملی به منظور تشکیل شوراهای استان و شهرستان به تصویب رسیده بود و تا زمان نخست وزیری اسدالله علم این قانون بدون تغییر مانده بود. قانون مذکور در 14 مهر 1341 با 92 ماده و هفده تبصره از تصویب کابینه امیر اسدالله علم گذشت. ولی به دلیل مقاومت و مخالفت علمای دینی و مردم، در 7 آذر 1341 اسدالله علم نخستوزیر وقت در تلگرافی به علمای قم، لغو مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی را اعلام کرد.
حجت الاسلام والمسلمین محمد باقر گلپایگانی که خود شاهدعینی حادثه بود، اظهار داشت: در جریان انجمن های ایالتی و ولایتی، بعد از اینکه مردم به رهبری روحانیت قیام کردند رژیم ناچار شد حرف خود را پس بگیرد، این مساله برای شاه و دولت سخت تمام شد. چون شاه بر این باور بود که پس از رحلت آیت الله بروجردی، در ارتباط با احکام دین دیگر کسی نیست که برای او معارض باشد و هر گونه که بخواهد می تواند عمل کند.
وی اظهار داشت: رژیم سه نقطه مهم از جمله مدرسه فیضیه را برای سرکوب در نظر گرفت، یکی از جاها که باید سرکوب می شد بازار تهران بود، بازار پشتیبان انقلاب و انقلابیون بود، نقطه دیگر حوزه علمیه قم که منشا این حرکت ها و جوشش ها بود و نقطه بعدی تبریز بود.
گلپایگانی در شرح حادثه گفت: رژیم مراسم سالگرد شهادت امام صادق (ع) در مدرسه فیضیه در 25 شوال 1382 مطابق با دوم فرودین 1342 را مصداق تجمع می دانست، از شب قبل نزدیک 400 نفر از افراد خاصی از کماندوهای رژیم وارد قم شدند و شب در مدرسه امام صادق(ع) اسکان داده شدند، همه آنها یک فرم لباس داشتند و کت و شلوار مشکی پوشیده بودند.
وی افزود: برخی به آنها لقب بچه های پرورشگاهی می دادند و برخی هم نقل می کردند قبل از آمدن به مدرسه فیضیه، همه آنها مست بودند، چکمه های سربازی پوشیده بودند و به سلاح های سرد مجهز بودند.این افراد دیدند اگر بخواهند در منزل و دفاتر مراجع شورش کنند به هدف خود نمی رسند، مصمم شدند که درمدرسه فیضیه و سالروز شهادت امام صادق (ع)سرکوب را آغاز کنند و این کار را کردند.
بعد از حادثه فیضیه، مردم در شهرهای مختلف دست به اعتصاب و اعتراض زدند و با نزدیک شدن به مراسم چهلم، اقدامات مخالفان رژیم در آگاه سازی افکار عمومی راجع به جنایت های رژیم گسترش یافت و امام راحل نیز با صدور اطلاعیه هایی مردم را در مسیر مبارزه با رژیم هدایت می کرد. مراسم چهلم همچنین در تهران و چند شهر بزرگ دیگر برگزار و سخنرانان نیز با شهامت جنایات رژیم را محکوم می کردند و موج هایی از بیداری علیه رژیم در سراسر کشور ایجاد شد.
در حقیقت دوم فروردین ماه 1342 را می توان تولد انقلابی دانست که با جریان 15خرداد همان سال خود را به جهانیان نشان داد.
حجت الاسلام والمسلمین احمد عظیمی زاده از مدرسان حوزه های علمیه نیز گفت: حادثه مدرسه فیضیه هرچند با تاخیر چند ساله، ولی منجر به انقلابی شد که ریشه ظالم را خشکاند، در این حادثه مردم به رژیم شاه و استکبار جهانی ثابت کردند، خشونت، وحشی گری و برخورد با انقلابی گری ممکن است در مقطع کوتاهی پاسخ دهد ولی نمی تواند روحیه انقلابی گیری مردم مسلمان را بخشکاند.
وی حادثه 15 خرداد 42 را مولود حادثه مدرسه فیضیه در دوم فروردین سال 42 دانست و این دو روز را نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران برشمرد.
7401/ 6133/
کپی شد