' صدایی که این روزها از مسکو مخابره می شود بسیار متفاوت از تاریخ سیگنال هایی ست که سالهای دور از اتحاد جماهیر شوروی (sovet ) و در این اواخر از روسیه پوتینیسم در طول سال های تصدی حاکمیت ساطع شده و مناسبات جهانی را در بستر نظمی مبتنی بر پارادایم واقع گرایی کلاسیک با تمرکز بر اسپوتنیک تنظیم نموده است.
ارزش محوری در روسیه شوروی مبتنی بر نظم اسپوتنیکی، قدرت صرف معطوف به بالندگی توپ و تانگ و اسلحه و در نهایت آن بمب اتمی و هیدروژنی بود و صدایی که از آن ساطع می گشت برخلاف صداهای معمول جهانی با چاشنی رعب و ترس و واهمه زمخت کمونیستی کی.جی.بی همراه بود.
ولی اکنون بعد از گذشت نزدیک به سی سال از فروریزی دیوار برلین صدایی که از خیابانهای مسکو و میدان سرخ کرملین به اقصی نقاط جهان صادر می شود حاوی پیام نشاط، شادی، جشن، سرور و در یک کلام صلح و دیپلماسی است.
تلالع این صدا و پیام از مسکو در نوع خود بی سابقه است چرا که تاریخ روسی از عهد امپراطوریسم ایوان مخوف و تزاریسم پطر و کاترین کبیر و جمهوری اس.اس.آری (s.s.r.i ) ولادیمیر لنین و رفقای پولیتبروهایش تا روسیه فدراتیو عصر پوتین و مدمدوف بیشتر با صدای نعره مخوف خرس قطبی عجین شده است و تاریخ معاصر ایران نیز از این نعره ها کم بی نصیب نمانده است که شاید نقطه عطف آن تعدی گستاخانه ژنرال لیاخوف به طلیعه دموکراتیزاسیون در عصر مشروطه بود که مسیر تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران را منحرف ساخت.
اکنون فضایی که در میدان سرخ مسکو و خیابان نواکسی پراجکت سن پترزبورگ حاکم است برای همه جهانیان بدیع و جدید است و تصویری متفاوت از یک روس سابق را در ذهن افکار عمومی دنیا تداعی می کند چرا که جنس این صدا و فضا نرم و لطیف و گوشنواز بوده و دیگری حس سرد و خشک و زمخت نمی دهد.
البته مسکو سالیان پیش، از رویکرد سخت و زمخت و سرد سیبریایی خود فاصله گرفته و به بازتعریف الگوهای کهن روسی و همچنین استایل زیست مارکسی رو آورد و به نوعی از تداوم فرهنگ داس و چکش چشم فرو بست و از آن به بعد به روسیه فدراتیو فرمالیزه در نظم جهانی محدود گشت که البته از زمان ظهور پوتین گهگاهی رگه های سیاست کهن روسی و بلشویکی را نیز در مواضع روسیه شاهد هستیم که می توان گفت برای جهانیان قابل اغماض است و در آن حدی نیست که فضای رنگین نظام بین الملل را دوباره سرد و امنیتی نماید.
در واقع جشنواره جام جهانی فوتبال که یک رویداد مبتنی بر گفتگوی تمدن ها فارغ از جنس و طبقه و نژاد و رنگ و فرم و جغرافیاست یک ابتکار بدیع انسانی و اجتماعی است که در هر دوره چهارساله همه آحاد جامعه انسانی را به خود معطوف می دارد و در قالب یک بازی جذاب ورزشی بر تقویت صلح و آشتی و دیپلماسی تاکید می کند.
ولی آنچه این سری بازیها را از دوره های گذشته متمایز می کند کانون برگزاری مسابقات، کشور جمهوری فدراتیو روسیه است که برای حافظه تاریخی جامعه جهانی بیشتر با ابهت سرد کرملین و سیاستمدران مرموز و ماموران امنیتی کهنه کار کی.جی.بی نقش بسته است، ولی این بار مسکو در قامت یک شهر دیپلماتیک ظاهر گشته و میزبان میلیونها مردم از اقصی نقاط جهان همراه با منتخب نمایندگان ورزشی تعدادی از دولت ها برای برپایی فستیوال جهانی فوتبال است که مسلما نشاندهنده همکاری مسکو در تثبیت جهانی بر پایه صلح و گفتگو است و این موضوع صد البته برای فضای سیاسی بین الملل یک پیام خوش یمن و مسرت بخش بوده و خواهد بود هر چند که در فستیوال جهانی فوتبال نیز فرم روسی خود را حفظ کرده است'.
/6016/7110
ارزش محوری در روسیه شوروی مبتنی بر نظم اسپوتنیکی، قدرت صرف معطوف به بالندگی توپ و تانگ و اسلحه و در نهایت آن بمب اتمی و هیدروژنی بود و صدایی که از آن ساطع می گشت برخلاف صداهای معمول جهانی با چاشنی رعب و ترس و واهمه زمخت کمونیستی کی.جی.بی همراه بود.
ولی اکنون بعد از گذشت نزدیک به سی سال از فروریزی دیوار برلین صدایی که از خیابانهای مسکو و میدان سرخ کرملین به اقصی نقاط جهان صادر می شود حاوی پیام نشاط، شادی، جشن، سرور و در یک کلام صلح و دیپلماسی است.
تلالع این صدا و پیام از مسکو در نوع خود بی سابقه است چرا که تاریخ روسی از عهد امپراطوریسم ایوان مخوف و تزاریسم پطر و کاترین کبیر و جمهوری اس.اس.آری (s.s.r.i ) ولادیمیر لنین و رفقای پولیتبروهایش تا روسیه فدراتیو عصر پوتین و مدمدوف بیشتر با صدای نعره مخوف خرس قطبی عجین شده است و تاریخ معاصر ایران نیز از این نعره ها کم بی نصیب نمانده است که شاید نقطه عطف آن تعدی گستاخانه ژنرال لیاخوف به طلیعه دموکراتیزاسیون در عصر مشروطه بود که مسیر تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران را منحرف ساخت.
اکنون فضایی که در میدان سرخ مسکو و خیابان نواکسی پراجکت سن پترزبورگ حاکم است برای همه جهانیان بدیع و جدید است و تصویری متفاوت از یک روس سابق را در ذهن افکار عمومی دنیا تداعی می کند چرا که جنس این صدا و فضا نرم و لطیف و گوشنواز بوده و دیگری حس سرد و خشک و زمخت نمی دهد.
البته مسکو سالیان پیش، از رویکرد سخت و زمخت و سرد سیبریایی خود فاصله گرفته و به بازتعریف الگوهای کهن روسی و همچنین استایل زیست مارکسی رو آورد و به نوعی از تداوم فرهنگ داس و چکش چشم فرو بست و از آن به بعد به روسیه فدراتیو فرمالیزه در نظم جهانی محدود گشت که البته از زمان ظهور پوتین گهگاهی رگه های سیاست کهن روسی و بلشویکی را نیز در مواضع روسیه شاهد هستیم که می توان گفت برای جهانیان قابل اغماض است و در آن حدی نیست که فضای رنگین نظام بین الملل را دوباره سرد و امنیتی نماید.
در واقع جشنواره جام جهانی فوتبال که یک رویداد مبتنی بر گفتگوی تمدن ها فارغ از جنس و طبقه و نژاد و رنگ و فرم و جغرافیاست یک ابتکار بدیع انسانی و اجتماعی است که در هر دوره چهارساله همه آحاد جامعه انسانی را به خود معطوف می دارد و در قالب یک بازی جذاب ورزشی بر تقویت صلح و آشتی و دیپلماسی تاکید می کند.
ولی آنچه این سری بازیها را از دوره های گذشته متمایز می کند کانون برگزاری مسابقات، کشور جمهوری فدراتیو روسیه است که برای حافظه تاریخی جامعه جهانی بیشتر با ابهت سرد کرملین و سیاستمدران مرموز و ماموران امنیتی کهنه کار کی.جی.بی نقش بسته است، ولی این بار مسکو در قامت یک شهر دیپلماتیک ظاهر گشته و میزبان میلیونها مردم از اقصی نقاط جهان همراه با منتخب نمایندگان ورزشی تعدادی از دولت ها برای برپایی فستیوال جهانی فوتبال است که مسلما نشاندهنده همکاری مسکو در تثبیت جهانی بر پایه صلح و گفتگو است و این موضوع صد البته برای فضای سیاسی بین الملل یک پیام خوش یمن و مسرت بخش بوده و خواهد بود هر چند که در فستیوال جهانی فوتبال نیز فرم روسی خود را حفظ کرده است'.
/6016/7110
کپی شد