'اولین بار ظریف را در یک برنامه دیدم، بعد از سه دقیقه تماشا، گفتم امکان ندارد کری بتواند از پس مذاکره با این مرد برآید و همین طور هم شد'
عبارت فوق عین اظهارات دونالد ترامپ در کرسی مقام عالی سیستم حکومتی دولت ایالات متحده آمریکا بعنوان یک دولت هژمونیک است که اخیرا در نشست کابینه دولت و در جمع دولتمردان خود اظهار داشته است که به نوعی پرده از دست بالای تیم دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی ایران در جریان مذاکرات موسوم به برجام برداشته است که این برآیند مسلما حاصل مدیریت هوشمندانه دکتر ظریف در طول سالها خدمت در بدنه دستگاه دیپلماسی کشور می باشد که نتیجتا دولت و مردم را از خیمه شرورانه جبهه غرب به رهبری دولت ایالات متحده آمریکا به نسبت رها ساخته و فضای تنفس بر ساحت کشور و مردم حاکم ساخت که به اصطلاح روابط بین الملل بعبارتی کشور را از بن بست استراتژیک نظام بین الملل خارج کرد.
اکنون بعد از گذشت زمان قابل ملاحظه ای از انعقاد معاهده بین المللی برجام ( برنامه جامع اقدام مشترک) فی مابین دولتهای 3+3 و دولت جمهوری اسلامی ایران و برقراری فضای تفاهم و تعادل که ثمرات سیاسی، حقوقی و اقتصادی بسزایی داشت. دولت آمریکا به رهبری دونالد ترامپ در قامت یک شوونیست آمریکایی از میز معاهده بطور یکجانبه کنار کشید و خواستار لغو کلیات توافقنامه برجام است در صورتیکه برجام یک معاهده چند جانبه بین المللی بوده و ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد منعقد گردیده است.
بدین معنی که برای تمامی طرفین توافق، مفاد معاهده لازم الاجرا و قطعی است در واقع به ادبیات حقوق بین الملل و منشور ملل متحد از صورت قطعنامه(resolution ) برخوردار می باشد و هرگونه عدول و عبور از آن تخطی محرز از قوانین بین المللی است که عوارض آن معطوف به اعتبار و حیثیت دولت متمرد از قوانین بین المللی بوده و در این بین دولت آمریکا در جایگاه یکی از دولتهای بنیانگذار پایه حقوق بین الملل و رژیم های بین المللی با این اقدام بر مواضع دوگانه و مصادره به مطلوب خود صحه گذاشته و تاکید می ورزد.
از زاویه دیگر دونالد ترامپ با این اقدام و بیان شفاف و صریح خود بدون ملاحظه بر ظرافت و ابتکار برجام بعنوان سند مقوم دولت جمهوری اسلامی تاکید می کند و بی پرده از تجربه خود بعنوان یک شهروند آمریکایی در ارتباط با فرآیند مذاکرات برجام پرده برداشته و بر توانمندی دکتر ظریف در مقابل جان کری اعتراف می کند.
در واقع بطور مبرهن می توان گفت که با توجه به موقعیت دولت جمهوری اسلامی ایران در آن مقطع و تداوم پروسه فرسایشی مذاکرات هسته ای تئوری برجام یک ابتکار و برگ برنده دولت جمهوری اسلامی ایران با جبهه غرب بود که فضای تخاصم و تقابل را به سمت تفاهم و تعادل تغییر داد و مجددا پوزیشن دولت ایران را در منطقه و جهان تثبیت و تقویت نمود و این موضوع برای دولت رادیکال بنیادگرای ترامپ قابل تحمل نبود و از لحظه تصدی کرسی کاخ سفید مترصد حذف کلیات و نفس توافقنامه بود.
البته باید گفت که مورد برجام نیز برای دولت دونالد ترامپ یک موضوع صرفا مستثنی نبوده بلکه در تداوم اقدامات رادیکال دیگر وی می باشد که همگی در قالب دکترین ' first America'* وی قابل تعریف می باشد بدین معنی که برای تیم و کابینه ترامپ هیچ معاهده و سند و توافقنامه ای فارغ از بعد ملی و بین المللی و منطقه ای قابل قبول و تحمل نیست که ساحت آمریکای جفرسونی و روزولتی را خدشه دار نماید و تمامی معاهدات شبه دار، همگی باید ملغی اعلام شود چرا که تصور دونالد ترامپ و یارانش بر این مفهوم است که آمریکا دولت اول نظام بین الملل در همه حوزه های انسانی می باشد و حتی الگوساز و رهبر سیستم بین الملل در همه جنبه های زیست انسانی ست و هیچ نیازی به ملاحظات دست و پا گیر قوانین بین المللی ندارد و از این زاویه نیز شدیدا منتقد دولت متساهل باراک اوباما بوده و به نوعی اقدامات وی را در راستای اوبامازدایی (deobamazation ) نیز می توان ارزیابی نمود.
در واقع اعتراف اخیر ترامپ در مورد دکتر ظریف بیانگر این است که برجام در قامت یک دکترین ضامن منافع ملی جمهوری اسلامی بوده و فراتر از آن یک ضرورت بوده که به موقع از جانب دولت تدبیر و امید پیشنهاد گردیده و به نحو احسن توسط تیم دیپلماسی دکتر ظریف در مقابل نمایندگان دولت های درگیر به اجرا درآمده است و اقدام به خروج ترامپ از میز تعهد و مذاکره نشاندهنده برد تیم دیپلماسی دولت ایران و تقویت منافع و منزلت کشور بوده است.
از همین منظر ترامپ در یک اقدام یک جانبه از میز مذاکره و توافق کنار رفت و در پی تشدید اقدامات بر علیه دولت جمهوری اسلامی ایران است و اکنون دولتمردان کشورباید با ملاحظات مقدورات و محذورات در جهت تعهد به معاهده گام برداشته و هرگونه تخطی و تعدی به روح معاهده را به زمین دولتهای درگیر بیندازند تا حقانیت خود را به نظام بین الملل تثبیت کرده و بر پروسه صلح آمیز هسته ای تاکیدی مضاعف نمایند به جهت اینکه دولت فعلی ایالات متحده در تصویر دشمن بالفعل ظاهر شده و در جهت فضاسازی و اجماع متحدان خود بر علیه دولت جمهوری اسلامی ایران بوده تا با تشدید فشارهای سیاسی و بویژه اقتصادی کشور را در تنگنا و انزوا قرار دهد.
مسلما در این شرایط انسجام و وحدت ملی حول درک واحد از منافع ملی نظام، اولویت واجب برای جریانات سیاسی کشور می باشد و در مقابل آن، درک سیاسی و جریانی از منافع ملی -مصداقا معاهده برجام -بزرگترین خبط در شرایط خیمه جبهه غرب می باشد که امید است این مهم فهم و درک گردد تا از این گردنه سیاسی نیز در جهت منافع کشور و ملت به سلامت عبور نماییم'.
7110/6016
عبارت فوق عین اظهارات دونالد ترامپ در کرسی مقام عالی سیستم حکومتی دولت ایالات متحده آمریکا بعنوان یک دولت هژمونیک است که اخیرا در نشست کابینه دولت و در جمع دولتمردان خود اظهار داشته است که به نوعی پرده از دست بالای تیم دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی ایران در جریان مذاکرات موسوم به برجام برداشته است که این برآیند مسلما حاصل مدیریت هوشمندانه دکتر ظریف در طول سالها خدمت در بدنه دستگاه دیپلماسی کشور می باشد که نتیجتا دولت و مردم را از خیمه شرورانه جبهه غرب به رهبری دولت ایالات متحده آمریکا به نسبت رها ساخته و فضای تنفس بر ساحت کشور و مردم حاکم ساخت که به اصطلاح روابط بین الملل بعبارتی کشور را از بن بست استراتژیک نظام بین الملل خارج کرد.
اکنون بعد از گذشت زمان قابل ملاحظه ای از انعقاد معاهده بین المللی برجام ( برنامه جامع اقدام مشترک) فی مابین دولتهای 3+3 و دولت جمهوری اسلامی ایران و برقراری فضای تفاهم و تعادل که ثمرات سیاسی، حقوقی و اقتصادی بسزایی داشت. دولت آمریکا به رهبری دونالد ترامپ در قامت یک شوونیست آمریکایی از میز معاهده بطور یکجانبه کنار کشید و خواستار لغو کلیات توافقنامه برجام است در صورتیکه برجام یک معاهده چند جانبه بین المللی بوده و ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد منعقد گردیده است.
بدین معنی که برای تمامی طرفین توافق، مفاد معاهده لازم الاجرا و قطعی است در واقع به ادبیات حقوق بین الملل و منشور ملل متحد از صورت قطعنامه(resolution ) برخوردار می باشد و هرگونه عدول و عبور از آن تخطی محرز از قوانین بین المللی است که عوارض آن معطوف به اعتبار و حیثیت دولت متمرد از قوانین بین المللی بوده و در این بین دولت آمریکا در جایگاه یکی از دولتهای بنیانگذار پایه حقوق بین الملل و رژیم های بین المللی با این اقدام بر مواضع دوگانه و مصادره به مطلوب خود صحه گذاشته و تاکید می ورزد.
از زاویه دیگر دونالد ترامپ با این اقدام و بیان شفاف و صریح خود بدون ملاحظه بر ظرافت و ابتکار برجام بعنوان سند مقوم دولت جمهوری اسلامی تاکید می کند و بی پرده از تجربه خود بعنوان یک شهروند آمریکایی در ارتباط با فرآیند مذاکرات برجام پرده برداشته و بر توانمندی دکتر ظریف در مقابل جان کری اعتراف می کند.
در واقع بطور مبرهن می توان گفت که با توجه به موقعیت دولت جمهوری اسلامی ایران در آن مقطع و تداوم پروسه فرسایشی مذاکرات هسته ای تئوری برجام یک ابتکار و برگ برنده دولت جمهوری اسلامی ایران با جبهه غرب بود که فضای تخاصم و تقابل را به سمت تفاهم و تعادل تغییر داد و مجددا پوزیشن دولت ایران را در منطقه و جهان تثبیت و تقویت نمود و این موضوع برای دولت رادیکال بنیادگرای ترامپ قابل تحمل نبود و از لحظه تصدی کرسی کاخ سفید مترصد حذف کلیات و نفس توافقنامه بود.
البته باید گفت که مورد برجام نیز برای دولت دونالد ترامپ یک موضوع صرفا مستثنی نبوده بلکه در تداوم اقدامات رادیکال دیگر وی می باشد که همگی در قالب دکترین ' first America'* وی قابل تعریف می باشد بدین معنی که برای تیم و کابینه ترامپ هیچ معاهده و سند و توافقنامه ای فارغ از بعد ملی و بین المللی و منطقه ای قابل قبول و تحمل نیست که ساحت آمریکای جفرسونی و روزولتی را خدشه دار نماید و تمامی معاهدات شبه دار، همگی باید ملغی اعلام شود چرا که تصور دونالد ترامپ و یارانش بر این مفهوم است که آمریکا دولت اول نظام بین الملل در همه حوزه های انسانی می باشد و حتی الگوساز و رهبر سیستم بین الملل در همه جنبه های زیست انسانی ست و هیچ نیازی به ملاحظات دست و پا گیر قوانین بین المللی ندارد و از این زاویه نیز شدیدا منتقد دولت متساهل باراک اوباما بوده و به نوعی اقدامات وی را در راستای اوبامازدایی (deobamazation ) نیز می توان ارزیابی نمود.
در واقع اعتراف اخیر ترامپ در مورد دکتر ظریف بیانگر این است که برجام در قامت یک دکترین ضامن منافع ملی جمهوری اسلامی بوده و فراتر از آن یک ضرورت بوده که به موقع از جانب دولت تدبیر و امید پیشنهاد گردیده و به نحو احسن توسط تیم دیپلماسی دکتر ظریف در مقابل نمایندگان دولت های درگیر به اجرا درآمده است و اقدام به خروج ترامپ از میز تعهد و مذاکره نشاندهنده برد تیم دیپلماسی دولت ایران و تقویت منافع و منزلت کشور بوده است.
از همین منظر ترامپ در یک اقدام یک جانبه از میز مذاکره و توافق کنار رفت و در پی تشدید اقدامات بر علیه دولت جمهوری اسلامی ایران است و اکنون دولتمردان کشورباید با ملاحظات مقدورات و محذورات در جهت تعهد به معاهده گام برداشته و هرگونه تخطی و تعدی به روح معاهده را به زمین دولتهای درگیر بیندازند تا حقانیت خود را به نظام بین الملل تثبیت کرده و بر پروسه صلح آمیز هسته ای تاکیدی مضاعف نمایند به جهت اینکه دولت فعلی ایالات متحده در تصویر دشمن بالفعل ظاهر شده و در جهت فضاسازی و اجماع متحدان خود بر علیه دولت جمهوری اسلامی ایران بوده تا با تشدید فشارهای سیاسی و بویژه اقتصادی کشور را در تنگنا و انزوا قرار دهد.
مسلما در این شرایط انسجام و وحدت ملی حول درک واحد از منافع ملی نظام، اولویت واجب برای جریانات سیاسی کشور می باشد و در مقابل آن، درک سیاسی و جریانی از منافع ملی -مصداقا معاهده برجام -بزرگترین خبط در شرایط خیمه جبهه غرب می باشد که امید است این مهم فهم و درک گردد تا از این گردنه سیاسی نیز در جهت منافع کشور و ملت به سلامت عبور نماییم'.
7110/6016
کپی شد