بهره کشی یکی از دردهای بشر در آستانه شکل گیری سرمایه داری بوده است. البته سرمایه داری در غرب با توسعه صنعت شکل گرفت ولی در جامعه ما در همان دهه هشتاد، به جای صنعت بازارهای خدماتی شهر تقویت شده و بر تعداد مغازه ها و بنگاه های فروش لباس و شیرینی افزوده شده است.
به گزارش ایسنا منطقه اردبیل، محمد زینالی اُناری کارشناس ارشد علوم اجتماعی و پژوهشگر در یاداشت خود با عنوان کار یا بهره کشی آورده است، تقریبا روزی نیست که سرمایه داری را دشنام ندهیم. حتی اگر به آن گرایش پیدا کنیم، هستند کسانی که کار روزمره شان ایجاد تضاد با سرمایه داری است. اما یکی از موضوعاتی که سرمایه داری را این قدر حساس کرده بود، بهره کشی ازدستمزد کارگران بود که در این موضوع ما بسیار از آن پیشی گرفت ایم. یعنی ما در جهانی شدن، به دنبال تضعیف سرمایه داری هستیم اما در درون خودمان طبقه نوکسیه ی سرمایه داری خلق کرده ایم که به سرمایه داری جهانی گفته ذکی!
این متن یک جریان شناسی است، جریان شناسی که بر خلاف سایر جریان شناسیهای رایج در کشور که دنبال مچ گیری از فمینیسم و ربزده است، درمورد شکل گیری طبقه سرمایه دار خودمانی می باشد. این مقدمه هم گفتنی است که جریان شناسی تقلیدی از الگوهای شکل گیری رودخانه ای از فرهنگ است و آن شبیه نوعی بررسی تجربه است، باز هم بر خلاف این که ما همواره از روشهای تجربه گرایی نقد می کنیم، کاری شابه را انجام می دهیم، اما این پارادایمی است که در گروه های انتقادی رایج است و می خواهم همین الگو را در مورد سرمایه داری محلی خودمان به کار ببندم.
به گفته وی مهاجرت، پدیده ی مهمی است و تقریبا به شکل گیری بسیاری از جریانهای اجتماعی و اقتصادی انجامیده است. ریشه خود مهاجرت نیز برنامههای توسعه است، برنامههای توسعه ای که به صورت نامتوازن گروههای شهری و روستایی را دیده و در واقع بخشی از آن ها را دیده و بخشی را نه. نسلهای مهاجرت به عنوان شاخصی واسط همواره موجب شکل گیری فرهنگ طبقه پایین در حواشی شهر شده است. نسلی که اخیرا در اردبیل به شکل گیری طبقه پایین انجامید بعد از استان شدن بیشتر شد.
بعد از دهه هفتاد، گروههای فقیر در اطراف اردبیل بیشتر و بیشتر شدند و با روال عادی زندگی روستایی به تولید مثل پرداختند تا این که فرزندان آنها در دهه هشتاد نیازمند کار و منابع اقتصادی شدند. اما به دلیل حفظ همان فرهنگ قدیمی خودشان، مانع تحصیل اغلب فرزندان خود شدند تا این که تنها راه تأمین معیشت کارگری باشد. در وفور تعداد کارگر، مغازه دارها و صاحبان بنگاه می توانستند چانه زنی کرده و آن ها را به قیمت پایین ( طبق فرهنگ مزایده ای) به کار گیرند.
از دهه هشتاد به یاد دارم که در بسیاری از مغازهها دختران جوانی می ایستادند که به خاطر سود کم این مغازهها، تنها با هشتاد هزار تومان که حدود یک سوم حقوق یک کارمند بود کار کنند. مغازه هایی که نمی توانست درآمد یک نفر را تأمین کند، با به کار گیری یک فرد ارزان قیمت می توانست سودآور باشد. بعد از آن صاحبان مغازه می توانستند مغازه های متعدد باز کرده و در هر یک دختر فقیری را به کار بگمارند. رفته رفته این صاحبان مغازه تقویت شدند و کارشان به شرکت باز کردن و بنگاه داری کشید. امروزه فروشگاه های بزرگ هم دیگر یاد گرفته اند که چگونه این عرفی که از دهه هشتاد تقویت شد را حفظ کنند.
امروز طبقه یا صنفهایی ایجاد شدهاند که در غفلت ده ساله وزارت کار و بیمه، می توانند با دریافت یک سری امضاها افرادی را که مستأصل هستند به قیمت ارزانی به کار بگمارند و از فقر معیشتی آن ها سوء استفاده کنند. دیگر این طبقه به قول گفتنی انگل که اتفاقا در غفلت دهه هشتادی شکل گرفت و تقویت شد، آن قدر در بازار و عرفهای من درآوردی آن قوی شده است که انگار وحی منزل است که امروزه برای هر کسی مبلغ ماهانه دویست و سیصد هزارتومان که هزینه ایاب و ذهاب هم نمی شود پیشنهاد شغل دهند.
بهره کشی یکی از دردهای بشر در آستانه شکل گیری سرمایه داری بوده است. البته سرمایه داری در غرب با توسعه صنعت شکل گرفت ولی در جامعه ما در همان دهه هشتاد، به جای صنعت بازارهای خدماتی شهر تقویت شده و بر تعداد مغازه ها و بنگاه های فروش لباس و شیرینی افزوده شده است. در این بازار دو گروه در حال شکل گرفتن است، یکی تاجران و بازاریان قوی و زیرک و دیگری کارگران و فروشندگان ضعیف و بی چیز. در این شرایط افرادی که نیازمند حل مسئله معیشتی هستند، مجبورند به هر نحو ممکن به این بازار تن بدهند.
یکی از الگوهای بسیار ناراحت کننده بهره کشی، استفاده از کار ارزان قیمت دخترانی است که به ویژه به خاطر فقر معیشتی و سواد پایین نیازمند کار هستند. اغلب آنها به خاطر حاشیه نشینی و عدم باور والدین خود به درس خواندن دختران مجبور شده اند پس از فوت پدر و ترک حمایت برادران، به بازار بروند و اسیر دست بازاریان زیرک شوند. تا جایی که بسیاری از آنان مجبورند طبق خواسته کارفرماها آرایش کنند و به ابژه ای تبدیل شوند که کارفرماهای تجاری آن ها را با آگهی "خانمی با روابط عمومی بالا" می جویند.
دیگر آن ها مجبورند برای سود بیشتر کارفرما، هم بایستند و حساب و کتاب کنند و هم از روح و روان خود توشه بگذارند تا مگر کارفرما در قبال این همه خدمات مادی و معنوی برای آن ها مزد ناچیزی بدهد. گذشته از کار فیزیکی و کار عاطفی، شهرت بد منشی گری هم نشان دهنده ی مسائلی است که شاید نشان از زیاده خواهی نفسانی افراد هم بوده و شائبه کار جنسی هم ایجاد کرده است.
از این رو در کنار این همه سنگینی کار کم مزد، یک نوع فوبیا و ترس از کار کردن هم برای کارگران معیشتی ایجاد کرده است که کار را مترادف با بی آبرویی بدانند و چه بسا مسائل دیگری هم در این راه وجود داشته باشد که نیازمند تحقیقات بیشتری می باشد. علاوه بر بیکاری، کار هم رفته رفته به یک مسئله برای جامعه ما تبدیل می شود، چرا که کنترل و نظم بخشی بر روابط کارگر و کارفرما، در جامعه ما در غفلت قرار گرفته است تا اینک نیازمندان برای درآوردن نان شب خود را در شرایط ترسناکی اسیر ببیند که متأسفانه در زیر چتر انبوه شعارهای ضد سرمایه داری در جامعه ما شکل گرفته است.
انتهای پیام
کپی شد