' یک سال پیش در چنین روزهایی بود که اکبر بهنامجو راهی ساختمان باغ ملی شد و در برنامههایش از گردشگری و کشاورزی به عنوان دو محورِ مهمِ توسعه در اردبیل نام برد، تا حالا هم کم و بیش در این حوزه توانسته تحرکهای خوبی را بیافریند و به نظر میرسد دست بهنامجو برای حوزه گردشگری «پرُتر» هم است و احتمالا بخش زیادی از تخم مرغهای آقای استاندار در مقوله توسعه، در سبد گردشگری قرار گرفته است.
اینکه بخشی از گردشگردان داخلی استان اردبیل را به عنوان مقصد کلاسیک خود انتخاب میکنند، شاید آن هدفی نباشد که بتواند آروزها را در صنعت توریسم دست یافتنیتر نشان دهد. اردبیل در چند سال گذشته در پزشکی حرف های خوبی برای گفتن داشته و اطبای اردبیلی توانستهاند بیمارانی را از آنسوی مرزها، میهمان ضیافت درمان کنند، توفیقی که صرفا جامعه پزشکی از آن بهرهمند نمیشود و باب تازهای را پیش روی صنعت توریسم در اردبیل قرار داده است.
بیست سی سال پیش، کسی در اردبیل فکر این را نمیکرد که از مسیر «سلامت» هم میشود به توسعه در بخش توریسم دست یافت؛ چرا که نه اردبیل زیرساخت لازم برای خدمات پزشکی بالاتر به بیماران را داشت و نه مرزهای محدود و بسته اتحاد جماهیر شوری، به عنوان تنها کشور خارجی نزدیک به اردبیل این اجازه را می داد که کسی در اردبیل به دنبال تحقق اینگونه رویا پردازیهای فانتزی باشد.
اما فروپاشی شوروی غیرممکنها را ممکن کرد،جمهوری آذربایجان در شمالیترین نقطه استان اردبیل برای گشایش درها با همسایه جنوبی خود راغب بود و این فرصتی طلایی پیش روی اردبیل گذاشته بود، در اوایل این اردبیلیها بودند که پاسپورتها را به مقصد باکو مهر خروج میزدند. آن روزها هنوز اقتصاد آذریها به ثبات نرسیده بود و ریال ایرانی اجر و قرب بالایی در بازارهای باکو داشت، سهم آذریها در بازار اردبیل هم کم و بیش پررنگ بود و آذریهای همسایه شمالی از این بازار خوش رونق، کسب و کار خوبی را راه انداخته بودند. فروشگاههای «باکی مالی» که عموما اجناس درجه دو روسی و اروپای شرقی را در اردبیل به فروش میرساند، در روزگاری که اجناس خارجی در ایران کیمیا بشمار میآمد؛ فروشگاههای پررونقی بود اما این کسب و کار در همان سالهای اول از سکه افتاد و ورق آرام آرام به نفع اردبیلیها برگشت.
توسعه تقریبی زیرساختهای پزشکی در اردبیل از یک سو و بالا رفتن ارزش مانات در مقابل ریال، همسایگان همزبان شمالی را برای خدمات درمان از مرزهای آستارا و بیلهسوار به سمت اردبیل و رشت کشاند و البته سهم اردبیل بسیار چشمگیرتر شد، این به خاطر قرابت زبانی و گویشها بود که بیمار آذربایجانی در اردبیل کمتر احساس غربت کند و خیلی راحت و بدون نیاز به دیلماج می توانست همه درد و بیماریاش را شرح دهد.
همین برگ برندهگردشگری سلامت را رونقافزای صعنت توریسم کرده و برای آذریها که ماناتهایشان پیش ریال ایرانی، ارج و قربی چون دلار یافته، سفر به اردبیل صرفا برای «داوا و درمان» نیست. حال پای آذریها به اردبیل برای توریسم سلامت باز شده و هر چند که هنوز آنها برای کارهای سنگین پزشکی به اردبیل مراجعه نمیکنند، اما همه سهم گردشگری پزشکی اردبیل را صرفا و صرفا به خود اختصاص دادهاند و از خدمات پزشکان هم رضایتمندی دارند.
البته نباید فراموش کرد که هزینه بالای درمان در جمهوری آذربایجان هم مزید بر علت شده تا اردبیل شهر مورد علاقه آنها برای خدمات پزشکی باشد.
همین باعث شده پتانسیل خوبی پیش روی اردبیل از صنعت توریسم آن هم در حوزه سلامت گشوده شود، فرصتی استثنایی که میتواند به جهشهایی در حوزه توریسم در اردبیل تبدیل شود.
گردشگران آذری به نوعی همه اشلهای یک توریست سلامت را دارا هستند و یک برنامهریزی میتواند جیب اردبیل را صنعت توریسم پر کند، به نظر میرسد که چنین است و خبر تحولاتی امیدبخش در صنعت توریسم اردبیل در حال اتفاق است.
6016
اینکه بخشی از گردشگردان داخلی استان اردبیل را به عنوان مقصد کلاسیک خود انتخاب میکنند، شاید آن هدفی نباشد که بتواند آروزها را در صنعت توریسم دست یافتنیتر نشان دهد. اردبیل در چند سال گذشته در پزشکی حرف های خوبی برای گفتن داشته و اطبای اردبیلی توانستهاند بیمارانی را از آنسوی مرزها، میهمان ضیافت درمان کنند، توفیقی که صرفا جامعه پزشکی از آن بهرهمند نمیشود و باب تازهای را پیش روی صنعت توریسم در اردبیل قرار داده است.
بیست سی سال پیش، کسی در اردبیل فکر این را نمیکرد که از مسیر «سلامت» هم میشود به توسعه در بخش توریسم دست یافت؛ چرا که نه اردبیل زیرساخت لازم برای خدمات پزشکی بالاتر به بیماران را داشت و نه مرزهای محدود و بسته اتحاد جماهیر شوری، به عنوان تنها کشور خارجی نزدیک به اردبیل این اجازه را می داد که کسی در اردبیل به دنبال تحقق اینگونه رویا پردازیهای فانتزی باشد.
اما فروپاشی شوروی غیرممکنها را ممکن کرد،جمهوری آذربایجان در شمالیترین نقطه استان اردبیل برای گشایش درها با همسایه جنوبی خود راغب بود و این فرصتی طلایی پیش روی اردبیل گذاشته بود، در اوایل این اردبیلیها بودند که پاسپورتها را به مقصد باکو مهر خروج میزدند. آن روزها هنوز اقتصاد آذریها به ثبات نرسیده بود و ریال ایرانی اجر و قرب بالایی در بازارهای باکو داشت، سهم آذریها در بازار اردبیل هم کم و بیش پررنگ بود و آذریهای همسایه شمالی از این بازار خوش رونق، کسب و کار خوبی را راه انداخته بودند. فروشگاههای «باکی مالی» که عموما اجناس درجه دو روسی و اروپای شرقی را در اردبیل به فروش میرساند، در روزگاری که اجناس خارجی در ایران کیمیا بشمار میآمد؛ فروشگاههای پررونقی بود اما این کسب و کار در همان سالهای اول از سکه افتاد و ورق آرام آرام به نفع اردبیلیها برگشت.
توسعه تقریبی زیرساختهای پزشکی در اردبیل از یک سو و بالا رفتن ارزش مانات در مقابل ریال، همسایگان همزبان شمالی را برای خدمات درمان از مرزهای آستارا و بیلهسوار به سمت اردبیل و رشت کشاند و البته سهم اردبیل بسیار چشمگیرتر شد، این به خاطر قرابت زبانی و گویشها بود که بیمار آذربایجانی در اردبیل کمتر احساس غربت کند و خیلی راحت و بدون نیاز به دیلماج می توانست همه درد و بیماریاش را شرح دهد.
همین برگ برندهگردشگری سلامت را رونقافزای صعنت توریسم کرده و برای آذریها که ماناتهایشان پیش ریال ایرانی، ارج و قربی چون دلار یافته، سفر به اردبیل صرفا برای «داوا و درمان» نیست. حال پای آذریها به اردبیل برای توریسم سلامت باز شده و هر چند که هنوز آنها برای کارهای سنگین پزشکی به اردبیل مراجعه نمیکنند، اما همه سهم گردشگری پزشکی اردبیل را صرفا و صرفا به خود اختصاص دادهاند و از خدمات پزشکان هم رضایتمندی دارند.
البته نباید فراموش کرد که هزینه بالای درمان در جمهوری آذربایجان هم مزید بر علت شده تا اردبیل شهر مورد علاقه آنها برای خدمات پزشکی باشد.
همین باعث شده پتانسیل خوبی پیش روی اردبیل از صنعت توریسم آن هم در حوزه سلامت گشوده شود، فرصتی استثنایی که میتواند به جهشهایی در حوزه توریسم در اردبیل تبدیل شود.
گردشگران آذری به نوعی همه اشلهای یک توریست سلامت را دارا هستند و یک برنامهریزی میتواند جیب اردبیل را صنعت توریسم پر کند، به نظر میرسد که چنین است و خبر تحولاتی امیدبخش در صنعت توریسم اردبیل در حال اتفاق است.
6016
کپی شد