علامه طباطبائی، همانطوریکه آرامش را، "روح الهی" می داند، در مقابلش، "اضطراب وتنش"درجامعه را از القائات شیطانی و در راستای اهداف جنود او می داند. (آل عمران/۱۷۵ - ر.ک: تفسیر المیزان ۲۹۱/۲و۲۲۱/۳ )
این وظیفه؛ بدون تعارف، بر عُهده بالاترین نهادهای نظام تا قوای سه گانه و قوای نظامی و هر آن کسی است که در "حاکمیت دینی" دارای مسئولیت است.
تعبیرعلامه طباطبائی چنین است: «حاکمیت دینی موظف به ایجاد و تثبیت آرامش و وقار اسلامی است.»(المیزان۲۴۲/۹)
۱ )آرامش که تعبیر قرآنی آن «سکینه» است، همان حالت «استقرار انسان و ضد اضطراب باطنی» اوست. (المیزان۲۸۹/۲)
این حالت نه تنها یک امر ممدوح و زیبائی است بلکه؛ اولاً خداوند سبحان وجود چنین نعمت بزرگی در سطح جامعه را به «خود» نسبت داده «هو الذی انزل السکینة» (الفتح/۴). و ثانیا آن را از «مواهب الهی» شمرده است. و ثالثاً آرامش را از نشانه ها و نتایج ایمان ذکر نموده. و رابعاً امام هشتم(ع) وجود آرامش در یک جامعه را به «بوی بهشت» توصیف فرمود. (تفسیر قمی۸۲/۱).
و در بیان امام علی(ع) از آرامش به «بوی خوش و آرام که منشأ در بهشت دارد» تعبیر فرموده است. (مجمع البیان۶۱۴/۹و کنز الدقائق ۱۵۳/۲)
۲) علامه طباطبائی، همانطوریکه آرامش را، "روح الهی" می داند، در مقابلش، "اضطراب وتنش"درجامعه را از القائات شیطانی و در راستای اهداف جنود او می داند. (آل عمران/۱۷۵ - ر.ک: تفسیر المیزان ۲۹۱/۲و۲۲۱/۳ )
۳) آرامش نه تنها یک امر ممدوح و ارزش است بلکه نیاز جدی هر انسانی است.
خدای سبحان در شمارش الطاف خود به بنی اسرائیل در خطاب به موسای کلیم فرمود: «اجعل السکینة معکم فی بیوتکم» (الدر المنثور۱۲۹/۳)
و نیز در رسای اصحاب کهف فرمود:
«ربطنا علی قلوبهم ...» (کهف/۱۴) یعنی به آنان روحیه آرام و خالی از اضطراب عنایت کردیم. (ر.ک:المیزان۲۵۰/۱۳)
در قرآن شریف «خانه» (نحل/۸۰) و «شب» (انعام/۹۶) و «نماز» (توبه/۱۰۳) از مصادیق و نمونه های مهم "آرامش بخش در زندگی بشر" معرفی شده است.
بدون تردید همانطوری که «خانه» که یک محیط کوچک و خصوصی زندگی است به نقطه آرامش معرفی شده، «جامعه» نیز که یک محیط بزرگ تری برای زندگی است قطعا نقطه مهمتری در زمینه آرامش باید باشد، و این امر مهم بر عهده زمامداران جامعه می باشد.
۴)حال که تثبیت شد محیط زندگی شهروندان باید محیطی مملو از«اطمینان روانی و آرامش روحی» باشد؛ درنتیجه «اخلال کننده در آرامش جامعه» از پست ترین کسانی هستند که حریم یک امر معنوی ومقدس و بلکه بالاتر؛ حریم یک ضرورت وحق مسلّم مردمان را، درهم کوبیده، در خط جنود شیطانی اند.
بر اساس قرآن شریف آنان که مخلّ آرامش جامعه اند از دو گروه خارج نیستند یا افرادی «واپس گرا» بوده یا از مظاهر «نفاق» هستند؛
گروه اول را قرآن با عنوان «جمعیت جاهلیت» معرفی کرد.(ر.ک: فتح/۲۶) که نهایتِ همّ و غمّ شان؛ منافع حزبی و گروهی شان به شکل متعصبانه است!
و هرگونه توفیق که برای دولت اسلامی حاصل شود از آن رهگذر که نتایج سیاسی-اجتماعی اش به پس انداز آنان واریز نمی شود، به مقابله بر می خیزند و آرامش جامعه را با بدبینی خویش آلوده می کنند.
گروه دوم را قرآن با عنوان «مذبذب» تعریف نمود که از شاخصه های مهم «منافقین» است. (نساء/۱۴۳).
«منافق» از آنجا که خود دارای آرامش روحی و روانی نیست و به تعبیر قرآن "مریض" است، مرض واگیر دار خود به نام اضطراب و بی اعتمادی را مانند یک ویروس وارد سطح جامعه می کند و همگان را به درد "بی اعتمادی و سوء ظن" گرفتار می کند.
۵) امام خمینی(ره) که خود سرآمد "انقلابی" بودن است، در اولین و آخرت گفتار و نوشتار خود حرف از «آرامش جامعه» دارد.
در اولین تلگرافش به محمدرضا پهلوی می نویسد: «صلاح مملکت در حفظ احکام اسلام و آرامش قلوب است» (صحیفه امام جلد۱، صفحه ۷۸)
ودر دوران استقرار نظام اسلامی هم در پیام معروف به «پیام هشت ماده ای» حرف از «آرامش و امنیت ملت» دارد (صحیفه امام، جلد۱۷، صفحه ۱۴۲) و وظیفه دولت را بدین شکل ترسیم می کند که: «دولت اسلامی باید مردم را مطمئن کند تا در همه چیزشان، در آرامش باشند دولت ابداً نمی تواند تأذی کند» (صحیفه امام، جلد۱۷، صفحه ۱۶۱)
۶)نکات عرضه شده، هیچگاه به معنای نشنیدن سخن مردم و بی احترامی به اعتراض آنان نیست، در حاکمیت دینی واقعی؛ مردم صاحب حق اند و حق مطالبه حقوق خود را دارند.
جمع بندی؛ حال که متاسفانه گرفتار بوی تفعن «اختلاس و فساد » هستیم !
در این شرائط؛«بازگشت به زخم های کهنه سیاسی»و«ضعف مدیریت و سکوت مسئولین اجرائی» و یا «عدم برخورد با سر سلسله های مفاسدتوسط مسئولین قضاء» و یاصدور «بیانیه های غیر ضروری» و یا «احساسی بودن در برابر دشمن » ، از آنجا که آرامش روانی جامعه را تهدید می کند؛ در راستای مخالفت با احکام اسلام و مغایر با حاکمیت دینی است.