رفق و مدارا درانجام همه کارها لازم است چه درباب معاشرت با مردم و انجام کارهای دنیوی و چه راجع به امور دینی و هدایت و ارشاد خلق به ویژه در باب امر به معروف و نهی از منکر و چه در باب ریاضت نفس و سلوک الی الله
پایگاه خبری جماران: آن چه در پی می آید، متن کامل سخنرانی دکتر فاطمه طباطبایی، دانشیار دانشگاه و رییس انجمن عرفان اسلامی است که در به مناسب ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و امام خمینی(س) در دیدار جمعی از خادمان افتخاری حرم امام خمینی ایراد شده است:
در آستانه تولد حضرت زهرا سلام الله علیها هستیم، که مقارن است باتولد فرزند خلفش امام خمینی(س). این روز بزرگ را خدمت شما عزیزان و بزرگواران تبریک و تهنیت عرض می کنم.
امام خمینی(س): همه روزها روز زن است
با خاطره ای از امام عزیز سخن خود را آغاز می کنم. از امام خواستند که یک روز را به نام زن نامگذاری کنند و امام در جواب گفتند، همه روزها، روز زن است.اختصاص یک روز به او کم است. گفته شد در دنیا چنین رسم و آدابی وجود دارد؛ فرمودند، پس چه بهتر که آن روز، روز تولد حضرت زهرا (س) باشد. حقیقتا این روز، روز بزرگی است؛ زیرا انسانی به دنیا آمد که مایه فخر همه انبیا و اولیا است.
راه کمال انسان؛ پیوند علم و عمل
به راستی ما از این بانوی بزرگ، که افتخار انسانیت است، چه می دانیم؟ چگونه می توانیم ایشان را بشناسیم؟ اگر بخواهیم پیروان واقعی بزرگان دین باشیم و خودرا مطیع ایشان بدانیم، باید به شخصیت آنان معرفت داشته باشیم؛ زیرا هر گونه پیروی و انجام هر عملی به تعبیر امام خمینی، اگر بدون پشتوانه علمی باشد، انسان را به کمال نمی رساند. علم هم اگر به عمل منجر نشود، موجب کمال انسان نمی گردد؛ پس راه کمال انسان، از مسیر علم و عمل می گذرد.
بنابراین، اول باید معرفت و شناخت پیدا کنیم؛ آن هم از مجرای صحیح و بر مبنای عقل و خرد، که در غیر این صورت، به قول بزرگان همانند حیوان اسیا خواهیم بود که گرد خود می چرخد .
بعد از معرفت و علم که خاصیت روشنگری دارد و در تعریف آن گفته شده" الظاهر بذاته المظهر لغیره " ماباید حالت انفعالی نسبت به آن علم داشته باشیم ،یعنی صرف علم کافی نیست، علم وجودرا روشن می کند، اما باید به دنبال آن، حرکتی در وجود ما اتفاق بیفتد تاآن علم، به عمل تبدیل شود. تصدیق آن علم، اولین مرحله عمل است، عمل گاه در اعضاء جوانحی مطرح است و گاه در اعضا جوارحی.
حضرت زهرا(س)؛ مصداق خیر کثیر
در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها نیز، اگر بخواهیم این قاعده را پیاده کنیم، باید اول حقیقت وجود ایشان را، ولو به نحو اجمالی، بشناسیم و سپس، آن را تصدیق کنیم. این شخصیت، خیر کثیر است، خداوند به پیامبر(ص) می فرماید: به تو کوثر عطا کردم؛ انا اعطیناک الکوثر، بدیهی است بعد از این معرفت، البته- به تناسب ظرفیت و استعداد هر فرد-عشق و محبت هم نسبت به ایشان پدید می آید زیرا حسن و کمال عشق آفرین است.
چگونه فاطمه زهرا (س) را بشناسیم؟
حال می پرسیم چگونه می توانیم ایشان را بشناسیم؟ راه صحیح شناخت ایشان چگونه است؟ یکی از راه های شناخت این شخصیت الهی، که برای تمام انسان ها، چه زن و چه مرد، الگوست، می تواند از طریق اسما ایشان صورت گیرد؛ اسمائی که به اعتقاد بزرگان ما، خداوند آن ها را بر این شخصیت انتخاب کرده است. درمنابع روایی ما آمده است (در خصال شیخ صدوق) خداوند اسما نه گانه ای را برای حضرت زهرا (س) انتخاب کرده، مانند مبارکه، طاهره، محدثه، محدثه، زکیه، فاطمه، صدیقه راضیه، مرضیه و هرکدام از این اسماء، وجهه ای از شخصیت ایشان را می شناساند. وقتی حقیقتی دارای خصوصیات و ویژگی های متعدد باشد، بدیهی است یک لفظ نمی تواند تمام آن حقیقت را بیان کند. پس باید با الفاظ و اسامی متعددی، آن حقیقت را معنا کرد. همان طور که قرآن را هم، با چند نام مختلف معرفی می کند؛ گاه می فرماید این کتاب فرقان است، گاه می فرماید تبیان است و گاه آن را نور و گاه ذکر می خواند و هرکدام از این اسماء، وجهه و شأنی از قرآن را معرفی می کند.
بدین ترتیب ما می توانیم حضرت زهرا(س) را از طریق اسمائی که خداوند برای او انتخاب کرده است در حد فهم خود و با استفاده از سخن بزرگان دین بشناسیم بطور مثال اگر خداوند نام ایشان "راضیه" و "مرضیه" گذاشته باید تفکر کنیم و ببینیم ما از این نام چه شناختی نسبت به ایشان پیدا می کنیم؟
معنای رضایت در عرفان اسلامی
چگونه می شود انسانی به درجه ای از کمال برسد که هم او از خدا راضی و خشنود باشد و هم خداوند از او؟ راضی در اندیشه عارفان کسی است که به مرتبه نهایی واعلای توحید رسیده ،کسی است که از خود فانی و به بقا او هست گشته بنا بر حدیث قرب نوافل و فرائض هم او چشم و گوش خداشده و هم خداوند از طریق او می بیند ومی شنود و به جهانیان فیض می رساند. یا اگرخداوند اورا "محدثه" و" محدثه" می خواند، چه وجهه ای از او را می خواهد به ما بیاموزد وما از این اسم چه بهره ای باید ببریم؟
متحجر در ادبیات امام خمینی (س) به چه معنا است؟
اگراورا «طاهره» و «زکیه» نام می گذارد، ما از این دو اسم چه می فهمیم؟ تا شناخت درست پیدا نکنیم، نمی توانیم اورا تصدیق کنیم و تا تصدیق نکردیم، نمی توانیم با عمل خود، پیروان حقیقی او باشیم؛ چرا که پیروی نابخردانه و نا آگاهانه و به تعبیر امام متحجرانه، ممکن است به رفتار های انحرافی بینجامد؛ همان گونه که در طول تاریخ، شاهد این گونه انحرافات بوده ایم که برخی، از سر علاقه و تبعیت کور کورانه به بیراهه کشیده شده اند. چه بسا عمل خود را به اخلاص هم متصف کنیم ولی وقتی عمل ما از سرچشمه ای کدر و ظلمانی نشات گرفته،همه اش آلوده است و به ساحت پاکی راهی نخواهیم برد.
فاطمه زهرا(س)؛ معیار حق و باطل
آیا از خود پرسیده ایمچرا پیامبر(ص) حضرت زهرا(س) را ام ابیها لقب دادند؟ چرا دست ایشان را می بوسیدند؟ احتمال نمی دهیم که به خاطر این بوده که به همگان بفهمانند که زهرا (س) شاخص است، الگوست، معیار حق و باطل است و بر همین اساس، می توانیم همه حرکت های امامان معصوممان را با آن بسنجیم یعنی هم صلح امام حسن(ع) و هم جهاد امام حسین(ع) و هم دعاهای امام سجاد(ع) و هم نشر علم امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را ظهور و تجلی همان حقیقت فاطمه زهرا وراه و اندیشه او بدانیم. آن وقت به خوبی برای ما آشکار می شود که کسانی که مقام ایشان را نشناختند، چگونه به انحراف کشیده شدند؟
بنابراین، ما نیز اگر بخواهیم از تاریخ عبرت بگیریم، برای آن که راه هدایت را گم نکنیم، اولا باید سعی کنیم ایشان را و صفات و خلقیات ایشان را که الگوی انسانیت است، بشناسیم و ثانیا، باید تلاش کنیم از مجرای صحیح بشناسیم و با شناخت اوصاف ایشان، خودرا متصف به آن صفات کنیم؛ زیرا شناخت تنها واظهار علاقه زبانی، کافی نیست؛ راه تقرب به فاطمه زهرا علیها السلام، هم صفتی با ایشان است. اگر ایشان طاهره و زکیه است، ما نمی توانیم با تیرگی و آلودگی ظاهری و باطنی، با قلب پر کینه و حسد و ریا، انتظار داشته باشیم به ایشان نزدیک شویم. پس شناخت ایشان، از راه اسمی که خداوند بر ایشان نهاده، مارا به این معرفت می رساند که برای تقرب به او، به کسی که پیامبر بوی بهشت را از او استشمام می کرد، زدودن این آلودگی ها ست.
راه های پیراستن از آلودگی ها به روایت حضرت امام(س)
از این رو امام خمینی، در کتاب شرح چهل حدیث، با استفاده و استناد به قول معصومان علیهم السلام، راه های پیراستگی انسان را از آلودگی های ظاهری و باطنی، به خوبی شرح می دهند؛ یعنی هم رذیلت ها را تعریف می کنند و هم عوامل ایجاد کننده آن ها را بیان می کنند و هم راه زدودن آن را آموزش می دهند. بدین ترتیب، می توان گفت کتاب امام، داروی امراض درونی است و نه فقط نسخه و همچنین درکتاب شرح جنود عقل و جهل در باره مظاهر عقل و جهل سخن می گویند و پیروان خود را به برخورداری از سلاح عقل دعوت می کنند.
ویژگی های انسان عقلانی
در آنجا ویژگی های انسان عقلانی را بر می شمرند که چگونه انسان می تواند از عقل، که هبه خداوند به انسان است، استفاده کرده، انسانی الهی شود. در نگاه امام خمینی، انسان با سرمایه عقل، می تواند علم نافع و عمل صالح را که در شریعت به آن توصیه شده، پیدا کند. علم نافع چیست؟ و چگونه حاصل می شود؟ عمل صالح چه ویژگیهایی دارد؟ سوالاتی است که ممکن است برای همه ما مطرح باشد . امام خمینی آن ها را برای ما معنا می کنند. ایشان درکتاب شرح جنود عقل و جهل ص 339 می نویسند:
«بدان که هر علم و عملی که انسان را از هواهای نفسانیه و صفات ابلیس دور کند و از سر کشی های نفس بکاهد، آن علم نافع الهی و عمل صالح مطلوب است. به عکس هر علم و عملی که در انسان عجب و سرکشی ایجاد کند یا دست کم از صفات نفسانی و رذائل شیطانی انسان را مبرا نکند ان علم و عمل از روی تصرف شیطان و نفس اماره است و نه آن علم نافع و علم خدائی است گرچه علم معارف اصطلاحی باشد و نه آن عمل، صالح و سازگار برای روح است گرچه جامع شرایط باشد سخن دقیقی می فرمایند یعنی اگر آن علم و عمل به ظاهرشریف است چون علم معارف الهی است، چون علم تفسیر قرآن است، ولی اگر در باطن انسان تاثیر نگذاشته، بداند که روح و فطرت انسان را خشنود نکرده این نشاط ظاهری و زایل شدنی است. چون روح و فطرت انسان طالب اموری است که آلودگی ها و کدورت ها و تعلقات را از او پاک کند».
مناسب می دانم در این مکان مقدس ضمن دعای خیر برای شما عزیزان که از علاقمندان و در زمره وفاداران به امام وراه و اندیشه امام هستید ووقت خودرا وقف خدمت به زائران امام می کنید به چند ویژگی رفتاری، که امام آن را نشانه ظهور و شکوفایی عقل در وجود انسان می دانند، اشاره کنم.
تاثیر و تاثر باطن و ظاهر از یکدیگر
اول آن که، هر پدیده ای یک وجهه ظاهری دارد و یک وجهه باطنی. امام با ذکر مقدمات فلسفی و حکمی، ثابت می کنند که ظاهر بر باطن و باطن بر ظاهر تاثیر گذار است ودر صفحه 358 همین کتاب می نویسند: «نسبت ظاهر به باطن -چنان چه در حکمت متعالیه مقرر شده - نسبت مباین به مباین نیست، بلکه نسبت کمال و نقص و وحدت در کثرت وکثرت دروحدت است؛ یعنی رفتار های ظاهری انسان بر خلقیات و ملکات انسان تاثیر دارد و خلقیات و ملکات باطنی بر ظاهر انسان».
امام از این قاعده استفاده می کنند و توجه می دهند که از این نظر در شریعت مطهره، به حفظ ظاهر و صورت خیلی اهمیت داده شده است؛ حتی در کیفیت نشستن و راه رفتن و گفتگو کردن، دستوراتی داده شده است. به مطالب همان ص358 – توجه کنیم. با این سخن امام، یکی از اموری که لازم است بیاموزیم، آداب گفتگوست، مخصوصا برای شما عزیزان که با انسان های گوناگون به لحاظ فرهنگی و اعتقادی در این حرم مواجه هستید.
امام در توضیح تاثیر ظاهر بر باطن چنین می نویسند: تمام اعمال ظاهری در نفس و روح تاثیری می گذارد که بواسطه ان تاثیرات، روح انسان تغییرات اساسی پیدا می کند ایشان رفتارهای شتاب زده و عجولانه را مثال می آورند که هم شتابزدگی رفتاری در روح اثر می گذارد و هم شتابزدگی های روحی، ظاهر انسان را شتاب زده می کند .از این نظر در این خصوص توصیه می کنند که اگر انسان در اعمال ظاهری خود وقار و طمانینه و تانی را رعایت کند هرچند در اوائل ممکن است سخت باشد ولی کم کم در باطن روح این ملکه شریف تثبیت می شود و مبدا بسیاری از کمالات می گردد .
توصیه ای از امام که مغفول مانده است.
مورد دیگر که خیلی اهمیت دارد و متاسفانه این توصیه های امام مغفول و مهجور مانده رفق و مدارا با «خود» و «مردم» است. انسانی که قصد دارد خانواده و یا جامعه خود را اصلاح کند، اول باید خودرا صالح کند.
اکثر ماپدر و مادر ها می پرسیم چگونه می توانیم فرزند خود را خوب تربیت کنیم؟ پاسخ امام این است که اول خود را تربیت کنید، خودرا صالح کنید. خوبی همانند نوری از وجود انسان ساطع می شود و دیگران را نیز نورانی می کند میان ملکات و خلقیات خود، ظاهر و باطن خود اعتدال را برقرار کنید آن وقت موفق می شوید خانواده خود و جامعه خود را به اعتدال دعوت کنید. بنابراین، برای صلاح خود با مدارا و شیوه درست باید قلب خود را ازکینه و حسد و ریا و رذیلت هایی که دون شأن انسان است پاک کنیم. امام در باره مدارا که آن را از مظاهر عقل می دانند می نویسند: «رفق و مدارا درانجام همه کارها لازم است چه درباب معاشرت با مردم و انجام کارهای دنیوی و چه راجع به امور دینی و هدایت و ارشاد خلق به ویژه در باب امر به معروف و نهی از منکر و چه در باب ریاضت نفس و سلوک الی الله» یعنی انسان هم برای خودسازی نیازمند اتصاف به این صفت است و هم برای اصلاح جامعه، باید به حلم و رفق و مدارا متصف شود. از این رو متذکر می شوند «در کارهای دنیایی آنطور که رفق و مدارا می تواند در قلوب مردم تاثیر بگذارد و آن ها را خاضع و رام کند، ممکن نیست با شدت و اجبار و فشار به ثمر برسد. بر فرض که کسی با شدت و سلطه توانست انسان ها را به اطاعت از خود وادارکند ولی چون قلب او همراه نیست، نمی تواند از خیانت او در امان باشد، ولی رفق و دوستی چون دل را رام می کند، با رام شدن دل، تمام قوای ظاهری و باطنی رام می گردد» در نگاه امام خمینی فتح قلوب از فتح ممالک مهم تر و والاتراست. ایشان به خدمتهای صادقانه ای در صدر اشاره می کنند که از فتح قلوب حاصل شده است .
با تبریک مجدد و تشکر از صبر و حوصله ای که داشتید و همچنین با تشکر از جناب آقای جوادی که فرصت این دیدار را برای من فراهم کردند که در خدمت شما بزرگواران که ساعاتی از زندگی خودرا وقف خدمت به زائران امام خمینی کردید که ان شاء الله ذخیره ارزشمندی برایتان در پیشگاه خدا باشد. با جملاتی از امام عزیز سخن خودرا به پایان می برم و برای همگی شما آرزوی توفیق دارم و خاضعانه طلب دعای خیر دارم. «عزیزا از خواب گران ....برخیز و این امراض گوناگون را با قران و حدیث علاج کن و دست تمسک به حبل الله متین الهی و دامن اولیا خدا زن پیغمبر خدا این دو نعمت بزرگ را –ثقلین- برای ما گذاشت که به واسطه تمسک به آنها از این گودال ظلمانی طبیعت خودرا نجات دهیم و از این زنجیرها و غلها خلاصی پیدا کنیم و به سیره انبیا و اولیا متصف شویم».