واقعا اگر سخن روی پیوند اجباری ایرانی و اسلام بخواهد برود جادارد که بگوییم این شما هستید که بر آیین مسیحیت اجبار شده اید؛ استاد مطهری می نویسد: "اگر اسلام برای ایرانی بیگانه است مسیحیت برای اروپایی و آمریکایی بیگانه تر است"!
پرفسور برادلی اسمیت: ایران همانندزنی است که درحرمسرای اسلام با رضایت خویش به این پیوند تن نداده و مدام درپی برهم زدن نظم این حرمسراست.
این اظهارنظرحاکی ازعدم درک صحیح از اسلام و ایران است و لذا بر مانند پرفسور اسمیت حرجی نیست...
شاید در نگاه نخستین اباطیلی که برخی غربیان درمورد اسلام و ایران می بافند نیاز به پاسخ نداشته باشد همانطوریکه استادمطهری درسال ۴۹ این باور خود را به صراحت نمایان کرد که؛ "غربی ها باهمه توان و تجهیزات، برعلیه اسلام و مسلمین هستند".
لیک برای روشنگری پاسخ کوتاهی تقدیم می شود.
تفاوت تفکر صحیح با پندارهای این به اصطلاح اسلام شناسان در این نکته است که ماچون اسلام راحاوی محتوای عالی و انسانی و جهانی دانسته، سبب ترویجش در ایران می دانیم، ولی اینان اسلام را آیینی تحمیلی برایرانی می پندارند!
سابقه اسلام در ایران به زمان خود رسول خدا می رسد. درمرحله اول وجود سلمان فارسی که فردی بسیار باشخصیت، فهمیده و تاثیر گذار بوده و در مرحله بعد؛ یمن و بحرین بوده در ترویج اسلام در ایران نقش جدی دارد. چراکه ایندو تحت سیطره حاکمان ایران بوده و بعد از قتل خسروپرویز به دست پسرش، حاکم یمن درمدینه حضور داشت و بادستورات مترقی اسلام آشنا شد. و از سویی دیگر، خبر غیبی قتل خسرو پرویز قبل از انتشار و وصول، توسط پیامبر(ص) اعلام شد و مورد توجه قرار گرفت.
پس ظهوراسلام در ایران در زمان خلیفه دوم، در مرحله سوم موردبررسی می باشد.
استاد مطهری این پیروزی را مرهون چند عامل می داند:
اول؛ نارصایتی مردم از حاکمان
دوم؛ تاثیربسزای اسلام در ادبیات فارسی
سوم؛ جاذبه های خود اسلام
و چهارم سازگاری اسلام با روح ایرانی.
سعید نفیسی جمعیت ایران در آن روز را به۱۴۰میلیون نفر تخمین زده و کل سربازان۶۰هزار نفر.(تاریخ اجتماعی ایران)
آیا معقول است این جمعیت وسیع با اجبار مسلمان شده باشند؟! نکته نقضی دیگری که بر اجباری بودن اسلام درمیان ایرانیان وارد می شود این است که پس چرا عده قابل توجهی بر دین سابق خودماندند و نیز چرا بعد از خاموش شدن آن جنگ وفتح ها، ایرانیان به آیین و رسوم کهن خود بازنگشتند ؟!
چه بیان جالبی از پیامبر بوسیله حضرت علی(ع) درمورد اشتیاق ایرانیان به اسلام، روایت شده که فرمود: "می بینم روزی را که همین ایرانیان با شما می جنگندتا شما را مسلمان کنند". (سفینه البحار)
و امام صادق(ع) در تبیین اسلام آوردن ایرانیان می فرماید :... ایرانیان با جان و دل اسلام را پذیرفتند.(مجمع۱۶۴/۹)
واقعیت این است؛ مردمان ایران مردمانی بافرهنگ و با ادب، دارای پیشینه بسیارکهن در دانش و فلسفه بوده اند.
ظرفیتی که از پادشاهان این مرز و بوم در دست است گویای این سخن است. از سویی کوروش است که طبق نظر علامه طباطبایی؛ همان "ذی القرنین" است که فهیم و عادل و مدیر بودنش از قرآن قابل استفاده است، واز سویی تک تک ایرانیانی بوده که فهم و اندیشه و عزت و کرامت شان مورد تمجید قرارگرفته است.
یک نمونه آن دختر جوانی بود که در جنگهای صدراسلام اسیر دست مسلمین گشت و در برخورد باخلیفه دوم، بجای تنفرپراکنی به مسلمین وخلیفه مسلمین، درمحضرامیرالمومنین و دیگرانِ رجال دینی و سیاسی آن روز مدینه النبی، پاره کردن نامه پیامبر توسط خسرو پرویز را مورد تنفر قرار داد چرا که ؛ "آن برخورد ناموزون حاکم ایران باعث سلب عزت ما و اسارت ما گشت. "
این سابقه درخشان حاکمان و شهروندان ایران زمین است، که به عمد مورد بی توجهی بخشی از دنیای امروزست که در پی زیاده طلبی قدرت و ثروت هستند و یا در خدمت زیاده خواهان قرارگرفته اند تا مطامع آنان را برآورده نمایند.
واقعا اگر سخن روی پیوند اجباری ایرانی و اسلام بخواهد برود جادارد که بگوییم این شما هستید که بر آیین مسیحیت اجبار شده اید؛ استاد مطهری می نویسد: "اگر اسلام برای ایرانی بیگانه است مسیحیت برای اروپایی و آمریکایی بیگانه تر است"!
درک این نکته برای اسلام شناسان غربی سخت است که؛ اسلام از آن رهگذر که به تعصبات وقومیت ها وملیت ها توجه طبقاتی نداشته، مردمان مختلف چه عرب و چه ایرانی و... اسلام را ازخود دانسته و به او متمایل بوده .
تعبیر حرمسرا و... که پر از اهانت است می دانید به چه علت است؟ در دنیای غرب، وقتی آقایان به وضوح می بینند که با همه کاستی ها، چگونه افراد از آیین های مختلف به سوی اسلام دوان دوان درحرکت اند در حالیکه زمامداران پرمدعایشان هرروز برعلیه اسلام تابلوی منفیی جدیدی بر فراز افکار جهانیان برافراشته می کنند، آنان را سخت ترسانده و وادار نموده از منطق و ادب واستدلال، روی سوی مغالطه و اهانت آوردند؟!
مگرنه؛ نه اسلام محیط قدرت نمایی و ثروت اندوزی و شهوترانی است و نه ایرانی به اجبار به دینی گرویده است.
البته ایرانی براساس ذکاوتش همواره درمتون اصلی دین کارجدی می کندتا ره آور پربارتری به بشریت عرضه کند و این معنایش "بهم زدن نظم..." نیست.