در زندگی اجتماعی؛ برای عدم اختلال درنظام معاش، رعایت مرزبندی های حقوقی دیگران اجتناب ناپذیراست.
دین مبین اسلام که در بخش "حقوق و معاملات" دارای احکام امضایی است و نه تاسیسی، رعایت حقوق دیگران را بسیار پر اهمیت جلوه داده تاحدی که برای مثلِ نشستن در امکنه عمومی مانند مساجد،حق تقدم قائل است و نشستن دیگری درآن مکان را تافرد اولی اعراض نکرده، غصب اعلام نموده. تا چه برسدبه امورملکی وحقوق معنوی افراد!
از بی تعهدی نسبت به قول و قرارها تا خوردن اموال دیگری و اضرار به املاک غیر و یا عدم استیفای حقوق هر فردی در هر مقطعی با توجه به اینکه مسئولیت خدمت و استیفاء را، شخص بعهده گرفته باشد؛ درهر پُست یا موقعیت ولایتی یا وکالتی، انتصابی یا انتخابی باشد، همه و همه از دیدگاه "فقه اخلاقی" موجب "ضمان وتعهد" می شود و کوچکترین نقطه ضعف و نارسانی، بیچاره کننده آن شخص در دنیا و آخرت خواهد بود، که در نهج البلاغه(قصار۲۴۰) فرمود: یک خشت غصبی در زندگی، تا از زندگی، ویرانه ای نسازد، آرام نمی گیرد!
درهمین راستا؛ نه تنها تعدی به مال یک انسان ضمان آور است و باید حلالیت طلبیده شود و جبران شود، بلکه تعدی به یک حیوان هم، چنین است. درنهج البلاغه(خ/۱۶۷)فرمود: در رابطه با حیواناتتان هم مسئول هستید!
ازمسئولیت نسبت به مال مردم مهمتر؛ مسئولیت نسبت به "آبرو" مردم است! ظهور حق الناس دراین بخش به حدی است که با حرمت کعبه مقایسه شده و از حرمت کعبه هم فراتر معرفی شده! آیا آنانکه آتش برخرمن آبروی افراد در این سالهای بعد از انقلاب زدند، برای کار خود توجیه شرعی دارند؟!
عمومیت "حرمت ظلم"در هرحدی و به هرانگیزه ای چنان جدی است که به قول فقهاء؛ دارای لسانی"آبی از تخصیص" است . یعنی امکان ندارد که خدا و رسولش دریک مورد حتی، اجازه ظلم دهند! روا نیست برای توجیه شرعی و دینیِ حق کُشی ها، شیطان در توهّم کسی جلوه گری کند و به عناوین ذیل تمسک کند: مصلحت اسلام و نظام است!
باید از این غافلان پرسید کدام اسلام؟! اگرمقصود اسلام راستین است ونه اسلام زید و عمر، بایدگفت کاملا در اشتباهید. به قول استاد مطهری: مگرمی شود برای دین، بی دینی کرد؟! و نسبت حفظ نظام؛ فقط یک سوال را مدافعین تضییع حقوق، پاسخ دهند که اگر حفظ نظام با هر ابزار و روشی و نیز هر رفتاری جایز است، چرا حضرت امیر(ع) استفاده نکرد؟! پس وقتی برای حفظ اصل دین نمی شود بی دینی کرد، برای حفظ نظام اسلامی به طریق اولی کسی حق بی دینی کردن، ندارد.
من خودم جواب خدا را می دهم!
این هم توجیه عجیبی است که کسی تعدی کند و به وضوح گوید من جواب خدا را می دهم! مگر در آیین اسلام که درفقه و اخلاق و عقاید، نمایانگراست، خدا باکسی حساب خاص و شریعت اختصاصی که خارج از معیارهای مدوّن قرآنی وحدیثی باشد، قرارداده تا شخصی براساس آن حساب اختصاصی بخواهد رفتار کند و فردا جواب دهد؟! این چه حرفی است؟ یک مورد سراغ دارید که امامان ما، گفته باشند: خودمان جواب خدا را می دهیم! یا همه جا بر اساس دقیق ترین معیارهای شریعت و معرفت حرکت کرده اند؟
دین ومعیارهای دینی دررابطه با همه شئون فردی واجتماعی وسیاسی، روشن بوده وقابل فرار وتحریف نیست.
حب اهلبیت، توجیه دیگری که برای کارهای ظالمانه تمسک به آن می کنند!
آبرو می ریزند یا حقوق شهروندی را با سدّمعابر و صدای بلندگوها و... به سُخره می گیرند، و وقتی اعتراض می کنی می گویند:
"امام حسین(ع) است... برو خودت رو جمع کن و بادستگاه امام حسین(ع) درنیوفت"!
به ضرس قاطع بشنوید که ذره ای از ظلم برانسانی، به بهانه حب اهل بیت(ع) روا نبوده و باعث خسارت است.
این گروه همانانی اندکه امام صادق صریحا از آنان اعلام برائت نموده.
اینجاست که"حلالیت طلبی" نه تنها یک وظیفه اخلاقی بلکه یک حکم قطعی شرعی است. احدی از این وظیفه و مسئولیت مستثنا نیست.
رسول خدا(ص) با آن عظمتش، بنابه نقل مشهور، از مردم حلالیت طلبید و در مقابل ادعای سواده بن قیس که آدم عادی بود، برای قصاص آماده شد.
حضرت علی(ع) به حاکم منصوبش دستور میدهد که اگر مردم گمان خطا و اشتباه و ظلم بر تو داشتند به ایشان توضیح بده، عذر خود را برای آنان بیان کن.
پیامبر واهل بیت معصومند، پس این سیره آنان، حاکی از درس مهمی به ماست که در برابر مردم چگونه باید باشیم.
گاهی حلالیت هم جبران کننده نیست.
شخصی در محضر امام کاظم(ع) بدگویی کرد و امام معترض شد و او عرض کرد حلالیت می طلبم وامام فرمود: کفایت نمی کند. او گفت در ثوابهای تمام اعمالم اوراشریک کردم. اینجابودکه امام کاظم تایید نمود.(احتجاج طبرسی)
پس صرف حلالیت دربرخی ازحق الناس ها، به تنهایی کفایت نمی کند!
درحلالیت طلبی، گاه فقط یک شخص مورد تعرض و آسیب نیست تافقط از او حلالیت طلب شود بلکه مثلا او چون وکیل شهری بوده، آسیب به او، آسیب به موکلین او هم می باشد مانند نماینده مجلس، دراینجا حلالیت از تک تک مردم هم لازم است!
حلالیت طلبیدن ازمردمان و درعین حال ادامه دادنِ به حرکت های ضدحق مردم، این خود تضییع دیگری نسبت به حق الناس است، چرا که اهانت به شعور مردم محسوب می شود.