اما واقعا چه عاملی باعث می شود که یک انسانی که می تواند در اوج "عزت نفس" دارای زندگی شرافتمندانه ای باشد، می رود و با انواع خود شیرینی و یا خوش رقصی در کاملترین مظهر تزویر و تظاهر در آمده و همه چیز خود را در تملیک یا اجاره دیگری قرار می دهد؟!
در پی حاشیه های به وجود آمده پیرامون حجاب یکی از مجری های سابق تلویزیون در خارج از کشور، حجت الاسلام هادی سروش یادداشتی را برای جماران ارسال کرد:
آیا فقط مبتلا به همین یک مورد و یک موضوع هستیم؟
️ به مقداری متاسفانه دو رویی و دوگانگی اخلاقی، رایج شده که در مواجهه با انسان های شریف، انسان دل نگران تزویر می شود. در حالیکه در حدیث فرمودند: مردم و امور عمومی شان را "حمل بر صحت" کنید.
خوب؛ چه باید کرد چون از طرفی هم در حدیث دیگری فرمودند: در جامعه ای که خدای نکرده تزویر و نامردی سکه رایج شده اعتماد کردن، روش خردمندانه نیست.
پس باید کمال دقت را مبذول داشت و از خوش خیالی و یا عوام زدگی دور شد. همانطوریکه جامعه چنین است. ️جامعه زنده است و دستگاه هاضمه دارد. اگر غذای نامناسب و دوگانه ای که ظاهر خوشمزه ولی باطن فاسدی داشته باشد، وارد دستگاه هاضمه شود، معده به بدترین شکل و بو بر می گرداند؛ جامعه نیز اینگونه است که به محض دریافت دو گانگی، ریاء و تزویر، آن را به بدترین شکل ممکن از جهت تعفن بر می گرداند به گونه ای که خود آن فرد نیز از آن منتفر و فراری می شود.
جامعه نه تنهافراری می شود بلکه بی رحمانه بر آن قضاوت نموده که این مهره متصل به مافیای قدرت و ثروت، زباله ای غیر بازیافت خواهد بود.
️ اما واقعا چه عاملی باعث می شود که یک انسانی که می تواند در اوج "عزت نفس" دارای زندگی شرافتمندانه ای باشد، می رود و با انواع خود شیرینی و یا خوش رقصی در کاملترین مظهر تزویر و تظاهر در آمده و همه چیز خود را در تملیک یا اجاره دیگری قرار می دهد؟!
واقعیت این است؛ وقتی معیار، تنها و تنها ظاهر افراد باشد، که عده ای "بوقلمون صفت" برای کسب امتیازات اداری و یا تحصیلی و یا مدیریتی و یا نیل به نصب در موقعیتی ویژه، دست به ریاکاری زده و سعی می کند تا امتیازاتی به دست آورد.
در مورد این ناهنجاری باید اعتراف کنیم که در جامعه ما این "بداخلاقی" وجود دارد. یعنی افرادی تظاهر می کنند به چیزی که نیستند تا امتیازی به دست آورند .
یک طرف این دوگانگی رفتاری و اخلاقی: ریاء ست که در احادیث ما آسیبش از "فسق" شروع می شود و به "فجور" می رسد و حتا فرمودند که چه بسا به "کفر" می رسد!
طرف دیگرش: خدعه و تزویر است که تنها گناهی است که در قرآن (انفال۳۰) تهدید شده که در سریع ترین زمان، انسان فریبکار و نیرنگ باز؛ مورد پیچیده ترین اراده و اقدام الهی قرار می گیرد!
و طرف سومِ دوگانگی در اخلاق و رفتار: اهانت به شعور مردم است. اهانت به شعور کسی در حد و اندازه اهانت به عِرض و آبرو باید دانست و اگر چنین خروجیِ سنگینی دارد، لزوماً بر اساس مبانی دینی و مکتبی ما؛ اهانت بالاتر از اهانت به کعبه خواهد بود.
اما چون "سجاده آب کشیدن" خیلی پر منفعت بوده و نه تنها به دادِ معده خالی و لباس عادی خود شخص مزوِّر و حُقه باز می رسد، بلکه نسل بعد نسلش را متنّعم به نعمت های زمینی و مادی می کند. و مهم تر اینکه به برکات آسمانی می رساند، یعنی از این بعد دیگر؛ احترام دارد و در رسانه تعریف و تمجیدها می شود. و برای دیدارش، وقت ملاقات گرفتن هم اجابت نمی کند. و به نظرش توجه می شود. و نیز در محافل اکرام می شود. و در معاملات کلان واردش نموده و تخفیف در آنجا بازاری ندارد. چراکه به تنهایی خود صاحب مُلک و مِلک است!
آفرین بر متخصص و اخلاق شناس چهار قرن قبل؛ مرحوم فیض کاشانی که می گوید: این ظاهرسازی، بزرگترین لذات را برای صاحبش دارد، بطوری که عقل از درک مقدار لذتش کور است -هذه اعظم اللذات و تعمی عن درکها العقول النافذه -
راه درمان این است:
اول: مشوق حکومتی و فردی نسبت به افرادی که رفتاری دوگانه دارند و رفته رفته باعث تولید انبوه "تزویر" در جامعه می شوند، نباشیم.
دوم: به شایستگان بهاء داده شود.
سوم: لزوماً انسان منتقد را دشمن نپنداشته و به او اقبال شود تا "نقد و نظر" بجای "تملق" نشیند.
چهارم: ملاک حُسن و قُبح راخلاصه در ظاهر فرد نکرده و بلکه به شخصیت واقعی افراد توجه شود.
پنجم: بر زبان تعریف و تمجید در جلوی مسئولان مُهر زنیم. البته بنده محافظه کاری کردم و گفتم مُهر زنیم، پیامبر(ص) که فرمود دهان آدم متملق و ثناء گو را با خاک پر کنید!
ششم: پرداخت مزایا و منافع و تشویقی ها و ترفیع درجه و بهبود موقعیت اداری و مدیریتی را در "گزینه های صوری" که هر کسی می تواند به دروغ خود را به دان معرفی کند، قرار ندهیم .
هفتم: در دوراهی اخلاق و خرد، با فقه صوری؛ اولی را ترجیح دهیم. یعنی بر "اخلاق و خرد" که انطباق بر معیارهای فضیلت و حکمت است، بیشتر از "فقه صوری" که در آن فقط؛ انطباق ظاهر با شریعت است، ارج گزاریم.
هشتم: از اشعری مسلکی که معیارش فرد گرائی است دست کشیم.