حجت الاسلام و المسلمین احمد عابدی، استاد حوزه و دانشگاه در سال ۱۳۳۹ متولد و پس از مدتی مشغول به فراگیری علوم حوزوی شد. وی از سال 1356 تدریس علوم حوزوی را آغاز نمود و از سال 1377 به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت. تحصیلات دانشگاهی استاد عابدی تا اخذ دکترای فلسفه از دانشگاه تهران ادامه یافت و از سال 1369 به تدریس در مقطع کارشناسی ارشد در دروس فلسفه و علوم قرآنی در دانشگاه موفّق گردید.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، آثار مکتوب استاد عابدی 12 کتاب و بیش از 140 مقاله است که از آن جمله میتوان به «آشنایی با بحارالانوار»، «حاشیه الهیّات تجرید»، کتاب سال 1375 جمهوری اسلامی ایران، «حاشیه بر شرح اشارات»، مقاله «حرکت حبّی»، بهترین مقاله سال 1375 از سوی جشنواره مطبوعات و مقاله «اندیشههای فلسفی امام خمینی قدس سره»، مقاله برگزیده جشنواره اشراق اشاره کرد.
متن زیر مقالهای از حجتالاسلام عابدی، تحت عنوان «ادب دعا، نزد امام خمینی (س)» است که با نگاهی به نگرش عرفانی امام خمینی(س) به دعا و نیایش نگاشته شده است.
ادب دعا، نزد امام خمینی (ره)
دعا، خواندن است؛ اما هر خواندنی دعا نیست. اگر مدعوّ و خوانده شده در اعتقاد داعی دارای مقام و درجه خالقیت و ربوبیت بوده به طوری که موت و حیات و سعادت و شقاوت داعی به دست او باشد، در این صورت این خواندن دعا و عبادت است، اما نفس خواندن بدون چنین اعتقادی نه دعا است و نه عبادت. بنابراین قوام و رکن اصلی دعا توجه به توحید در خالقیت و توحید در ربوبیت است.
دعا گاهی به زبان است و زمانی به حالت و دیگربار به استعداد. و این سه، درجات و مراتبی هستند مترتب بر یکدیگر. آنکه در برخی روایات آمده است که (خدا را خواندم و دعا کردم اما نگفتم چه میخواهم) و یا (میخواهم که چیزی نخواهم) ناظر به دعا با حالت و یا استعداد است. امام خمینی اگر دعای سحر را بهترین دعا میداند، به جهت همین نکته است که در این دعا تنها خدا را خوانده اما چیزی از او طلب نکرده است، گرچه اسمهایی که در این دعا به کار برده شده خواستههای انسان را نشان میدهد اما آنچه بر زبان آمده است تنها و تنها نام و یاد خداست و بس.
پاسخ خداوند به دعاهای مردمان نیز یکسان نیست، برخی تنها از نعمتهای الهی بهرهمندند و عدهای از خواصّ از نعمت غیر قابل توصیف (نظر به وجهالله یا رضوان من الله) استفاده میکنند. اگر خداوند به بنیاسرائیل میفرماید: (یا بنیاسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم).(1) به مسلمانان دستور میدهد که (فاذکرونی اذکرکم).(2)
دعای هرکس به اندازه معرفت و ارزش اوست. ما در اینجا ضمن بیان کوتاهی از برخی ادعیه امام خمینی اشاراتی کوتاه به بررسی محتوای آنها داشته و مطالب بلندی را که ضمن این دعاها بیان شده است، فهرست نموده ایم. این دعاها نشان دهنده درجات معنوی و عرفانی گوینده آنهاست.
همیشه دعا با استجابت تلازم دارد و امکان ندارد دعایی مستجاب نگردد، استجابت یعنی پاسخ دادن و همیشه خداوند هر دعایی را پاسخ میدهد گرچه پاسخ تلازمی با برآورده شدن حاجت ذکر شده ندارد و چون استجابت هر دعایی مناسبت کامل با مضمون خود دعا دارد، بررسی دعاهای امام خمینی نشان دهنده نوع عطاهای الهی به آن حضرت است.
دعاهای هرکس بیان کننده اهداف، آمال و آرزوها و دغدغههای فکری اوست. تحلیل دعاهای امام خمینی بیانگر آرمانها و تمنیّات ایشان در طی مراحل سیر و سلوک عرفانی و گذر از تمکین و تلوین و رسیدن به تبتّل و انقطاع الیالله و بلکه درجه فناء او را بیان می کند.
روایات و احادیثی که از ائمه معصومین(ع) نقل شدهاند، تفاوتی اساسی با ادعیه آن بزرگواران دارند؛ زیرا مخاطب روایات نوع مردم بوده و باید با هرکس به مقدار فهم و شعور او صحبت کرد اما مخاطب ادعیه، خدای متعال است. به همین جهت معارفی که در ادعیه وجود دارد غالباً در روایات دیده نمیشود. (3) اگر قرآن مجید، قرآن نازل است و ادعیه مأثوره قرآن صاعد هستند، همین تفاوت نازل و صاعد بین گفتارها و نوشتارهای امام خمینی با دعاهای او وجود دارد. گفتارها و نوشتارهای ایشان با دعاهای او هم تفاوت بسیار زیاد مخاطب و سطح مطلب را دارد و هم تفاوت صاعد و نازل بودن را. به این جهت تحلیل و تفسیر کوتاهی از برخی ادعیه آن بزرگوار بیان می کنیم:
(طهارت کامل مخصوص خداوند است)
محتوای هر دعایی باید در درجه اول مدح و ثنای الهی بوده و به تمجید از اسماء و صفات الهی بپردازد، یعنی دعا وقتی دعا شمرده میشود که بیان کننده کمالات بی انتهای خداوند و وابستگی و نیاز انسان و جهان به ذات مقدس الهی باشد، اما حاجت خواستن از ارکان دعا به شمار نمیرود و بلکه بهترین دعا آن است که در آن خداوند خوانده شود، بدون آنکه چیزی از خداوند خواسته شود، همانند دعای سحر. قسمت اعظم دعاهای امام خمینی این گونه است. مثلاً: (خداوندا! پاک تویی و سپاس میگویمت ای که آرزوی…). (4) در این کلام علاوه بر حمد و ثنای الهی اشاره دارد بر سبحان بودن خداوند و نهایت طهارت و پاکی او و به حدیثی که از حضرت امام صادق(ع) ذیل آیه شریفه (وسقیهم ربّهم شراباً طهوراً). (5) نقل شده که فرمود: (تنها خداوند است که از هر نوع آلودگی پیراسته و هیچگونه دنس و زشتی در او نیست). (6) به عبارت دیگر تنها خداوند است که ماهیت ندارد و غیر او هرچه هست آلوده به ماهیات امکانی است و همین ماهیات هستند که گرد و غبار آلودگی بر همه موجودات میافشانند:
سیه رویی ز ممکن در دو عالم
جدا هرگز نشد والله اعلم.(7)
وحدت شهود
مقام فناء فیالله قلّه بلندی است که کعبه آمال و آرزوهای عارفان و موحدان است. برای فناء فیالله تفسیرهای مختلفی وجود دارد، گاهی فناء به معنی آن است که غیر خدا را ندیدن و در میان جمع بودن و دل جای دیگر باشد. در عین آنکه چشم باز است، ولی غیر خدا را ندیدن. این را میگویند (وحدت شهود) که امام خمینی گاهی در ادعیه خود به آن اشاره دارد؛ مثلاً: (خدایا ما را از غیر خودت کور کن). (8) گاهی فناء به معنای وحدت وجود است و انحصار هستی در خدای متعال و اما موجودات امکانی را سراب و دوم چشم احول دانستن یعنی تنها خدای متعال وجود دارد و ممکنات نیز چیزی غیر از اطوار و شئون و تجلیات او نیستند و (کیست که با هستیاش نام هستی برد) قسمتی از دعاهای امام خمینی به این تفسیر از فناء نظر دارد، وقتی عرض میکند: (خداوندا همه چیز تویی و غیر از تو همه هیچ).(9) این کلام به صورت واضح و روشن هستی را منحصر در خدای متعال نموده و ممکنات را همان ماهیاتی که اعتباری و سراب هستند معرفی کرده است. البته معنای دیگری از فناء نیز می توان بیان کرد و آن اینکه انسان همانند حضرت خلیلالله همه چیز را چون حضرت اسماعیل ذبیحالله به مسلخ عشق برده و آنها را قربانی کند بلکه خود را قربانی کند، آن گونه که آن شخص در روز عید قربان در منا چاقو به دست گرفته و فریاد برآورد که خداوندا! این مردم مال خود را برای تو قربانی و فدا میکنند و من میخواهم خود را فدای تو کنم. سپس چاقو به گردن خود نهاد و خود را ذبح نمود. (10) این تفسیر از فناء فیالله عبارت از ندیدن خود و فدا نمودن همه چیز خود در راه خداوند است و لذا امام خمینی گاهی میگوید: (خداوند در مسیر خدمت به بندگان ما را تا مرز قربانی خود و فرزندان و هستیمان همراهی و مدد بنما). (11)
عنقا شکار کس نشود
دعا نوعی عبادت و بلکه رأس عبادات است و عبادت مقدمهای برای رسیدن به معرفت الهی است. اما معرفت نیز قله شامخی است که برای نوع مردم دست نیافتنی است. اگر مقام ذات و غیب الغیوبی و مقام (عماء) را در نظر بگیریم دست همه برای همیشه ازلاً و ابداً از آن کوتاه است.
عنقا شکار کس نشود دام بازگیر
کانجا همیشه دام به دست است باد را
امام خمینی درباره عدم اکتناه ذات مقدس، و قابل شناخت نبودن آن عرض میکند: (ای که آرزوی عارفین به قله کمال احدیتش نرسد و اندیشه پویندگان از وصول به کبریای مقدسش کوتاه، عظمتت والاتر از آنکه برای ورود به آن راهی یابد و اسمائت مبرّا از آن که به دام پندار متفکرین آید…).(12)
مقام جمعی خاتم
با دقت در دعای فوق معلوم میشود که به نظر ایشان نه تنها ذات مقدس دست نیافتنی است و هر اندیشه و فکری از حضور در آن بارگاه محروم است، بلکه حتی حقیقت اسماء و صفات الهی نیز در حجاب هستند؛ یعنی خود اسماء و صفات حجاب ذات مقدس بوده و بلکه خود اسماء نیز در حجاب میباشند و لذا ما نه ذات مقدس الهی را میشناسیم و نه اسماء الهی را. تنها چیزی که برای ما ممکن است و میتوانیم قدمهایی لرزان و کوتاه در مسیر شناخت آن برداریم (اسم اسم) است، یعنی اسم ملفوظی نه اسم حقیقی. زیرا اسم حقیقی که اسم مستأثر است که همیشه غیب است، و اما اسم اعظم حقیقتی دارد که چیزی جز حقیقت خاتم(ص) نیست و آن نیز برای ما روشن نمیباشد. امام خمینی میگوید: (ما را به صراط مستقیم که همانا برزخیت کبری و مقام احدیت جمع اسمای حسناست راهبر باش، و درود فرست بر مبدأ ظهور و غایت و صورت اصل وجود و ماده، آن که هیولای اولی و برزخیت کبری است، آنکه "نزدیک شد" و تعیّنات را رها کرد، "سپس فرود آمد" و فاصلهاش به اندازه دو قوس وجود و دایره غیب و شهود شد یا "نزدیکتر" که همانا مقام عماء بلکه "مقام است".(13) در اینجا همان گونه که روشن است، امام خمینی مقام عماء را به مقام لامقامی انسان کامل و حقیقت رسول خاتم تفسیر کرده است. یعنی معتقد است که حتی حقیقت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز برای ما در حجاب بوده و هرگز قابل شناخت ما نمیباشند.
ضمناً در دعای فوق, امام خمینی پیامبر(ص) را با صفات ذیل معرفی کرده است:
الف) آن حضرت صراط مستقیم است چرا که مسئله اتحاد علم و عالم و معلوم، اتحاد صراط و سالک و مقصد را نیز ثابت می کند و معصومین(ع) خود, صراط مستقیم اند.
ب) مقام برزخیت کبری مخصوص آن حضرت است. نه برزخ بین غیب و شهادت که این ارث عالمان امت پیامبر خاتم است، بلکه برزخیت بین غیب الغیوبی و مقامی که لااسم له و لا رسم است و بین مقام احدیت جمعی.
ج) پیامبر(ص) هیولای اولی و مادة الموادی است که تمام عالم ممکنات چون صورتها و عرضهایی هستند که وابسته به او هستند. آن حضرت است که "گر نازی کند درهم فرو ریزند قالبها". و به تعبیر دیگر او رقّ منشور همه عالم است و همه چیز وابسته به اوست آن گونه که تمام اعراض وابسته به جواهرند.
د) پیامبر(ص) صاحب مقام (تدنّی)، (تدلّی)، (قاب قوسین)، (او ادنی) است و در اینجا امام خمینی این چهار اصطلاح را این گونه تفسیر میکند که تدنّی رفض تعیّنات است و تدلّی همان تعیّن اول است، قاب قوسین ظاهر و باطن قوس وجود غیب و شهود است و مقام "او ادنی"، لا مقام بودن انسان کامل است.
هـ) حقیقت خلافت و ولایت یا خلیفة اللهی همان است که در این دعای امام خمینی آمده است. با توجه به آنچه گذشت روشن است که امام خمینی چگونه پیامبرشناسی و درجات و مقامات عرفانی رسول خاتم(ص) را در یک دعای خود آورده است. شبیه این کلمات که بیان کننده ولایت ائمه اطهار(ع) است در ادعیه ایشان فراوان آمده است و از آنها صرف نظر شده تنها به نکتهای از ایشان درباره حضرت مهدی(عج) اشاره میکنیم، (درود ... بر خاتم ولایت محمدی و مقبض فیوضات احمدی که پس از ظهور پدرانش به عبودیت، خود مظهر ربوبیت خواهد شد و "به راستی عبودیت گوهری است که کنه آن ربوبیت است").(14) امام خمینی پس از معرفی عرفانی مقام امامت و ولایت، حضرت مهدی(ع) را مظهر ربوبیت الهی میداند و سایر امامان(ع) را مظهر عبودیت و اشاره میکند به حدیث (العبودیة جوهرة کنهها الربوبیّة).(15) عبودیت در اینجا کنایه از (عبادت)، (بینونت از غیر خداوند)، (دنوّ و نزدیکی به مقام جمعالجمعی و بلکه اتحاد با آن) است. باید توجه داشت که رسول خدا (عبده) است و امامان(ع) (عبدالله)اند، حضرت مهدی(ع) ربوبیت خداوند را تجلّی میبخشد و ظهور آن حضرت است که ربوبیت را معنا میکند و مردم را به کمال لایق رسانده و جامعه آرمانی اسلامی و آرمانشهر دینی را تحقق میدهد و این همان ربوبیت است که حضرت مهدی(ع) آن را به منصه ظهور میرساند. البته از دیدگاه امام خمینی در حضرت مهدی(ع) ربوبیت ظهور و عبودیت بطون دارد و در پدرانش(ع) عبودیت ظهور و ربوبیت بطون دارد.
با توجه به آنچه گذشت معلوم شد که امام خمینی مطالب بلند عرفان و اعتقادات عرفانی را در قالب دعا بیان کردهاند. تأمل در این دعاها نیاز به آگاهی و تدبّر فراوان در مباحث عرفان نظری دارد، مثلاً وقتی میگوید: (خدایا... تو پاک و منزهی، ای آنکه آمال عارفان به اوج کمال احدیتش نرسد، و اوهام و اصفان از رسیدن به کبریای هویتش عاجز ماند، عظمتت والاتر از آن است که راه ورود بر واردی دهد، و آلای تو مقدس تر از آنکه محمود حامدی شود، اولیت در عین آخریت و آخریت در عین اولیت توراست، پس تویی که پرستیده و پرستنده ای)،(16)در این کلام نه تنها مقام ذات و غیب الغیوبی را خارج از تعلق علم و معرفت دانسته و این را نوعی سبحان و مقدس بودن خداوند دانسته که دست عقل هیچ مخلوقی به او راه ندارد بلکه حتی خداوند را در مرتبه احدیت قابل شناخت عرفانی نمیداند، و کسی قدرت توصیف او را ندارد. بلکه حتی نعمتهای الهی نیز فراتر از آن هستند که متعلق حمد قرار گیرند، اگر اتحاد عقل و عاقل و معقول صحیح است، اتحاد ذکر و ذاکر و مذکور نیز صحیح است آن گونه که اتحاد صراط و سالک و مقصد نیز واقعیت است، مکاشفه میرداماد که در «سلافة العصر» آمده در بیان ذکر شریف (یا غنی یا مغنی) مؤید همین مدعا است.
دعایی که نقل شد، نشان میدهد که معارف قرآن و ترجمه آیات شریفه الهی پشتوانه اصلی و مضمون و نقطه اصلی ادعیه حضرت امام است، آیات اول سوره حدید و گاهی آیات شریفه سوره (والنجم) یا سوره نور را ترجمه یا اقتباس نموده و در قالب دعا بیان کرده است. بنابراین دعا نه تنها به مدح و ثنای الهی باید بپردازد بلکه اعتقادات و مضامین قرآن که کلام خداوند است باید در آن گنجانده شود، همچنان که گاهی دعاهای امام ترجمه ادعیه شریفهای است که از ائمه(ع) نقل شده مثلاً وقتی بدین مضمونمی گوییم: خداوندا دل وابسته ما به دنیا را از این تعلقات و وابستگیها رهایی بخش، و آن را به عزّ قدس خود آراسته نما،(17) در واقع جملات مناجات شعبانیه را زمزمه نموده ایم.
رابطه غیب و شهود
یکی از بحثهای عرفان عدم مشابهت غیب و شهود در عین پیوند و ارتباط آنها با یکدیگر است. در دنیا آتش این جهانی ابتدا پوست را میسوزاند و سپس درون و باطن را، برعکس آتش آخرت که ابتدا دل را میسوزاند و سرانجام به پوست میرسد. حضرت امام میفرماید: (پناه میبرم به خدا از عذاب و فشار قبر و زحمت و عذاب برزخ که در این عالم هیچ چیز به آن شباهت ندارد).(18)
مسئله رابطه انسان و جهان با خدای متعال و تحلیل این رابطه همیشه دغدغه فکر بشر بوده و متکلمان و فیلسوفان بسیاری به بحث از آن پرداختهاند. متکلمان این رابطه را با عنوان (اثر و مؤثر) و فیلسوفان با (علت و معلول) و گاهی با (واجب و ممکن) تفسیر کردهاند. امام خمینی در ادعیه خود رابطه انسان و خدا و بلکه جهان و خدا را رابطه فقیر و غنی میداند. غنی آن است که در ذات و صفات و افعال خود نیاز به چیزی نداشته و همه چیز محتاج او باشد. بنابراین اگر چیزی یافت شود که به او محتاج نبود در واقع آن غنی، غنی مطلق نخواهد بود و به همین وسیله پاسخی به شبهه ابن کمونه داده میشود، و در مقابل آن فقیر یعنی موجودی که یا در ذات خود یا در صفات و افعال خود محتاج به دیگری باشد. امام خمینی در این ادعیهای که دارد همیشه به نقض ذاتی و تکوینی انسان توجه داده و اینکه ما نه تنها فقیریم بلکه عین فقر و وابستگی به خدای متعال میباشیم: (خداوندا، بار الها ما دستمان از همه چیز کوتاه و خود میدانیم که ناقص و ناچیزیم…).(19) (خداوندا تو غنی ای و غیر از تو همه فقیر)(20) بنابراین انسان و جهان در همه افعال و سکنات بلکه در تار و پود وجود خود به آن نیاز به خداوند داشته و عین وابستگی به آن ذات مقدس میباشند.
دیگر جهات ضعف انسان که در ادعیه حضرت امام مورد اشاره قرار گرفته عبارتند از:
ضعف و عجز از شکر، عجز از فهم علمی حجب، عجز از خرق حجابها، ضعف در هدایت، ناتوانی در برابر شیطان و وسوسههای او، ضعف از عبادت و تسبیح، ضعف در سیر و سلوک و….
و اما خواستههای امام خمینی از خدای متعال در محورهای ذیل خلاصه میشوند:
الف) اصلاح جامعه مسلمانان و تنبّه آنان نسبت به مسائل شرعی.
ب) رفع ظلم و تبعیض.
ج) قیام مظلومان و محرومان، و آرزوی پیروزی مسلمانان فلسطین.
د) استعانت از خداوند در هدایت، در جهاد، در انجام وظیفه.
هـ) رفع حجاب ها و تراب جبل انیت.
و)رسیدن به حقیقت توحید و دوری از شرک و نفاق.
ز) تخلق به مکارم اخلاقی.
ح) آرزوی وصول به درجه فناء و سوختن خود.
ط) بیداری از خواب غفلت و جهل.
یی. استعاذه از شر شیاطین جنی و انسی.
هرکدام از موارد فوق نیاز به شرح و بسط فراوان دارد که چگونه آنچه را حضرت امام درخواست نموده جنبه شخصی نداشته و در واقع دعا برای مردم و مسلمانان است نه برای خود، اما به دلیل کمی فرصت از آن صرف نظر میشود.
خداوندا به ما ادب دعا را بیاموز
پاورقی
1) سوره بقره، آیه 47.
2) همان، آیه152.
3) ر.ک: صحیفه امام, ج19, ص286.
4) همان، ج1، ص7 و8 و نیز ر.ک:همان، ص 16.
5) سوره انسان، آیه 21.
6) مجمع البیان، ج10، ص412.
7) شبستری.
8)شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص379.
9) صحیفه امام، ج21، ص147.
10) بین فقهای بزرگ شیعه در مورد عمل این شخص اختلاف نظر وجود داشته برخی عمل او را تخطئه کرده و برخی او را تأیید کردند.
11) صحیفه امام، ج20، ص344.
12) همان، ج1، ص7.
13) همان، ص17.
14) همان.
15) مصباح الشریعه، باب صدم.
16) صحیفه امام، ج1، ص16.
17) ر.ک: آداب الصلوة، ص380.
18) شرح چهل حدیث، ص481.
19) همان، ص225.
20) صحیفه امام، ج21، ص147.