حجت الاسلام و المسلمین سید محمود صادقی
نقش و جایگاه یگانه و بی مانند امام خمینی(س) در رهبری انقلاب اسلامی و رابطه معنوی ایشان با مردم بارزترین و نمایان ترین ویژگی دهه فجر انقلاب اسلامی ایران است. رابطه دوسویه امام و امت به طرز بارزی در پیروزی انقلاب اسلامی نقش ایفا کرد و توانست مردمی ترین انقلاب تاریخ معاصر جهان را رقم بزند.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران به مناسبت ایام الله دهه مبارک فجر در مجموعه مقالاتی با عنوان "امام امت، امت امام" به واکاوی و بررسی وجوه مختلف این رابطه بپردازد. هشتمین مقاله از این مجموعه را در ادامه می خوانید:
شما باید در آنجا معلم اخلاق باشید از براى همه کشور؛ براى اینکه مطالب شما به همه کشور بسط پیدا مىکند. وقتى که همه مردم در تمام کشور دیدند که این وکلایشان با راستى و صداقت در خدمت کشور هستند و در خدمت اسلام هستند، و مناظرههایى که مىکنند مناظرههاى اسلامى است، و ...، این یک تعلیمى مىشود به همه افرادى که در این کشور هستند، و به آنجایى که این موجها مىرسد در خارج کشور. (صحیفه امام، ج12، ص 346)
1. تفاوت اخلاق در اسلام با اخلاق در مکتبهای دیگر این است که ارزش اخلاق در مکتب اسلام اصلی و اصالی است و در حقیقت حکومت جزئی از اخلاق است؛ نه آنکه به عنوان عامل مؤثر در حکومت شناخته شود؛ در حالیکه در مکاتب دیگر اخلاق جایگاهی جنبی و جانبی دارد و شأنی از شئون حاکم یا حاکمان یه شمار میآید.
2. در فرهنگ اسلامی اخلاق را در سه مقطع تهذیبی و تحصیلی در شماره میآورند: مقطع و مرحله نخست تحصیل اخلاق در اسلام، همان تهذیب نفس است؛ یعنی انسان در مرحله نخست باید خود را بسازد و از تیرگی و تاریکی برهاند. در مقطع دوم انسان پس از تهذیب نفس و خودسازی، به تدبیر منزل میپردازد، چنانکه در مصحف شریف آمدهاست: «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ»؛ خود و خانواده خود را از آتشى که هیزم آن مردم و سنگها هستند نگه دارید. (تحریم، 6)
دوره سوم اخلاق در فرهنگ اسلامی اداره مدن است که همان سیاست و کشورداری است؛ یعنی سیاست و اداره جامعه در متن اخلاق راه دارد؛ بر این اساس سیاستمدارِ حاکمِ جامعه اسلامی پیش و بیش از حاکمیت بر مردمان باید دو مقطع پیشین را طی کرده باشد و از طرفی آن کس که داعیهٴ اخلاق دارد، لیکن دین را از سیاست جدا میداند، در آغاز راه و در مقطع نخست ماندهاست.
3. باید توجه داشت که این مراتب، با یکدیگر رابطهای التزامی دارند؛ به این معنی که برای رسیدن به مرتبهٴ دوم، یعنی تدبیر منزل، باید مرتبه نخست که همانا خود سازی است، پشت سر نهاده شود و پلکان صعود به مرتبه سوم نیز، مرتبه و مرحله دوم(تدبیر منزل) است.
با این توصیف، اگر داعیهدار سیاست نیز بیندیشد که سیاست در دین راه ندارد، به مرتبه نخست نیز راه نیافته است، چراکه رسیدن به مرحله سوم و نشستن بر کرسی سیاست، مستلزم طی دو مرحله خود سازی و تدبیر منزل است که این مدعی در آن گام ننهاده است.
4. بر این اساس باید گفت که حکومت در اسلام مسئلهای اخلاقی است؛ نه آنکه رعایت اخلاق، شأنی از شئون حاکمان باشد؛ با توجه به این اصل است که انسان کامل متخلق (همچون امیر مؤمنان) وقتی از اداره جامعه ممنوع میشود، خود را از فیضی بزرگ محروم میبیند و از ندای «صَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًی» (نهجالبلاغه، خطبه3) سر میدهد، چراکه تربیت مردم در قالب حکومت فیضی بزرگ در شمار میآید؛ هم برای مربی و هم برای تربیت شوندگان: «همه اشخاصى که در هر مرکزى هستند باید آن مرکز را به صورت یک تعلیمگاه درآورند. همان طورى که در صدر اسلام آنکه رئیس دولت بود، و آنکه سردار بود، سردار لشکر بود، با اعمال خودشان مردم را تربیت مىکردند، با حرفهاى خودشان، با کردار خودشان مردم را تربیت مىکردند، باید ما که دعوى این را داریم که مسلمان هستیم و تابع اولیاى اسلام هستیم، باید ما هم با کردار و رفتار خودمان تربیت کنیم مردم را». (صحیفه امام، ج13، ص 143)
5. اکنون که روشن شد سیاست در متن اخلاق جای دارد، تأثیر شگرف دستورات اخلاقی در حکومت معلوم میشود؛ دستوراتی چون استقامت، پایداری در موضع حق، صداقت و درستی در گفتار و کردار و ... که البته هر یک از این دستورات، فصلی برای شرح و تبیین میطلبد.
از دیدگاه امام خمینی، رعایت اخلاق، افزون بر تربیت افراد جامعه، عامل حفظ و بقای حکومت نیز محسوب میشود: «با رفتار و اخلاق اسلامى، این قدرتى که شما را به پیروزى رسانده است، حفظ کنید. این قدرت خدایى را، این قدرت لا یزال الهى را که با شما تا حالا با عنایت بزرگ خودش رفتار کرده است، با قصدهاى خالصتان، با تصمیم بر اینکه براى خدا نهضت را پیش ببرید، حفظ کنید. و مادامى که این معنا را حفظ کردید، خدا با شماست». (صحیفه امام، ج13، ص 143)
کپی شد