وی با اشاره به چالش فکری ظاهر و یا پنهان بودن خداوند ادامه داد: در بیان امام حسین(ع) این مساله مطرح می شود که خداوند ظاهر است. در قرآن مجید هم وقتی راجع به اسماء خداوند صحبت می شود هوالاول والاخر والظاهر و الباطن است؛ این صریحاً گفته شده است حاج ملاهادی سبزواری در کتاب شرح الاسماء این عبارت را به چهار شکل معنی کرده و گفته ما نمی توانیم کنه امور را بفهمیم و قابل دسترس نیست. این یک معنی از باطن است و ظاهر مقابل اش می شود که آشکار است. معنی دیگری که کرده و خیلی ها هم به آن اشاره کرده اند و روایت های زیادی آن را تایید می کند این است که اگر می گوییم خداوند باطن است به این معناست که از شدت ظهور باطن است. مثل اینکه ما نمی توانیم به خورشید نگاه کنیم. نه اینکه نیست یا روشن نیست بلکه از شدت نور چشم ما را خیره می کند و ما نمی توانیم به آن پی ببرم. شبیه این تعبیر را عرفا درباره خداوند دارند؛ تعبیر حیرت ممدوح و حیرت مذموم را دارند و آن سرگردانی که می گویند خوب است همین غرق در نور شدن است. عارف چون غرق در نور است حیران است و نمی تواند و نمی داند کجا برود.
- کدخبر: 16827
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران
درهمایش "عرفان عاشورا با محوریت دعای عرفه" بیان شد
نجفقلی حبیبی: چنانچه توحید واقعی نباشد تملق جامعه را می گیرد
همایش "عرفان عاشورا با محوریت دعای عرفه" روز چهارشنبه 27 بهمن ماه در تالار آیت الله شهید سید مصطفی خمینی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی با حضور اساتید، علما و دانشجویان برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی خبری جماران دکتر نجفقلی حبیبی استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران در این همایش ضمن اشاره به تلاش های صورت گرفته برای شناخت خداوند گفت: تمام کتاب های فلسفی ما و عرفانی ما پر از بحث راجع به مساله خداوند است. برای این مساله خیلی تلاش شد و خیلی ها تلاش کرده اند که مساله را طوری حل و فصل کنند و بحث های زیادی هم در این مورد شده است. ابن سینا در اشارات می فرماید: راه های رسیدن به خداوند بسیار است البته بعضی از این راه ها بهتر است. علت اینکه راه ها متعدد است، این است که خداوند دارای جهات کثیره و فضایل بسیاری است و هر کسی ممکن است به یکی از اینها روی بیاورد اما برخی طریق ها بهتر و روشن تر است.
حبیبی با اشاره به حکمای استدلالی یا عقلیون گفت:" این فلاسفه روش های گوناگونی را مورد بررسی قرار داده اند که جمع بندی کاملی از آن را می شود در شواهد الربوبیه ملاصدرا دید. طریقه ماهیات و طریقه ترتب جسم از ماهیت به صورت و طریقه حرکت و طریقه معرفت نفس و طریقه امکان و طریقه حدوث و امثال اینها و از جمله متاخرترین آنها برهان صدیقین است که بیان آن را مرحوم علامه طباطبایی داشتند و سعی کردند با این روش ها برای اثبات خداوند راه پیدا کنند. در حکمت ذوقی و عرفان از علم حصولی که این بحث ها را دارند می گذرند و به علم حضوری تکیه می کنند.آن جا دیگر موضوع کاملاً فرق می کند و در این علم می گویند باید شهود کرد یعنی خدا را دید. احتیاج به استدلال ندارد و وقتی می بینیم دلیل نمی خواهد. شاید نمونه خیلی روشن اش شعر باباطاهر است:
به دریا بنگرم دریا ته بینم
به صحرا بنگرم صحرا ته بینم
به هر جا بنگرم کوه و در دشت
نشان از قامت رعنای ته بینم"
وی با اشاره به چالش فکری ظاهر و یا پنهان بودن خداوند ادامه داد: "در بیان امام حسین(ع) این مساله مطرح می شود که خداوند ظاهر است. در قرآن مجید هم وقتی راجع به اسماء خداوند صحبت می شود هوالاول والاخر والظاهر و الباطن است؛ این صریحاً گفته شده است، حاج ملاهادی سبزواری در کتاب شرح الاسماء این عبارت را به چهار شکل معنی کرده و گفته ما نمی توانیم کنه امور را بفهمیم و قابل دسترس نیست. این یک معنی از باطن است و ظاهر مقابل اش می شود که آشکار است. معنی دیگری که کرده و خیلی ها هم به آن اشاره کرده اند و روایت های زیادی آن را تایید می کند این است که اگر می گوییم خداوند باطن است به این معناست که از شدت ظهور باطن است. مثل اینکه ما نمی توانیم به خورشید نگاه کنیم. نه اینکه نیست یا روشن نیست بلکه از شدت نور چشم ما را خیره می کند و ما نمی توانیم به آن پی ببرم. شبیه این تعبیر را عرفا درباره خداوند دارند؛ تعبیر حیرت ممدوح و حیرت مذموم را دارند و آن سرگردانی که می گویند خوب است همین غرق در نور شدن است. عارف چون غرق در نور است حیران است و نمی تواند و نمی داند کجا برود. "
استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران افزود:" روایت هایی که نشان می دهد که او روشن و آشکار است از کلمه ظاهر استفاده می کند روایتی است که می گوید خداوند به وسیله شعاع نورش از چشم خلقش پنهان است؛ پس این پنهان نیست، عین ظهور است. سهرودی نیز می گوید وقتی می گوییم ظاهر است فکر نکنید که چیزی هست که آن شی ظاهر است بلکه او خود ظهور است. درک و فهم این ظاهراً برای ما خیلی سخت است. حاج ملاهادی سبزواری مطلبی دارد که می گوید شما ممکن است خیلی ناراحت بشوید و خود روایات گفته که خدا از عقل ها پنهان است و عقل ها راه نخواهد برد. ایشان می گوید اگر کسی ناراحت بشود از این پنهان بودن باید دل را خوش کرد به روایات مقابل اش که می گویند خداوند آشکار است فقط باید انسان خودش و فضا را آماده کند که بتواند این مسایل را بیشتر درک کند."
دکتر حبیبی در ادامه گفت:" ابن سینا نیز به عنوان یک فیلسوف استدلالی در کتاب شفا می گوید نمی شود برایش استدلال کرد وقتی او برهان بر هر چیز است. ملاهادی سبزواری در شرح الاسماء می گوید همه هستی اشراق خداوند است و بعد آیه الله نورالسموات والارض را می آورد و آن را اینگونه معنی می کند که همه مجردات و مادیات هستی به اشراق او روشن هستند پس او نور است. در دعای ابوحمزه ثمالی می آید که خدایا من به وسیله تو، تو را شناختم و تو خودت مرا راهنمایی کردی و اگر تو نبودی من نمی دانستم که تو چه هستی و کی هستی."
دکتر حبیبی با اشاره به موضوع همایش افزود:" حالا باید دید امام حسین(ع) از این راه ها کدام را برمی گزیند. ایشان می فرماید: اینکه من بگردم در آثار و بخواهم ازاین راه به تو راه پیدا کنم گم می شوم و نمی توانم به تو برسم. بنابراین من را از اینکه بیفتم در این وادی آثار و دلایل و برهان رها کن و چیزی به من بده و خدمتی به من بکن که من را به تو برساند. اینها آخرش هم همه دلیل هستند و من را به تو نمی رساند. بعد انتقاد می کند که چطور می شود که ما به تو استدلال کنیم برای رسیدن به تو با چیزی که در هستی نیازمند تو است و از این راه بخواهیم به تو برسیم در حالی که تو اینها را آفریده ای و این ها محصول تواند. آیا دیگران بیش از تو می توانند آشکار باشند که از اینها به تو پی ببریم. "
وی افزود:" معلوم می شود که برای امام حسین(ع) سنگین آمده است که می فرمایند آنها می خواهند که تو را آشکار کنند در حالی که تو به آنها آشکاری داده ای وخود آشکار هستی. اینجاست که می گوید که تو کی پنهان بوده ای که احتیاج به راهنما و دلیلی داشته باشی که به تو دلالت کند و دوباره دعا می کند که خدایا درست است که در قرآن کریم به ما امر کرده ای که به آثار رجوع کنیم اما من می خواهم از تو خواهش دیگری بکنم تو مرا به خودت برگردان تا مستقیم تو را ببینیم و درگیر این آثار نشوم."
وی با اشاره به آن که بحث آشکار و پنهان بودن خداوند که همچنان بحث جدی بشر است ادامه داد:" آیات قرآن و اقوال ائمه هدی نیز هر دو راه را رفته اند. ائمه در این زمینه تبیین کرده اند که ظاهراً این شواهد برای دو دسته از انسان هاست؛ یک عده ای که اهل فکر هستند و به دنبال استدلال و برهان هستند وانسان های دیگری که از راه های شهودی به یقین می رسند. آدم ها متفاوتند و به همین علت نیز بایستی راه های مختلفی برای آن ها باشد. انسان برگزیده و والا اما از خود خدا شروع می کنند نه این که از سایر چیزها به خدا برسد و امام حسین(ع) در این دعا همین نکته را مد نظر دارد. شعری نیز از گلشن راز شبستری پیرامون مفهوم همین آیات و روایات هست می فرماید:
زهی نادان که خورشید تابان به نور شمع جوید در بیابان
ایشان آدم هایی را که خورشید به این روشنایی را با چراغ کوچکی می خواهند ببینند تمسخر می کند و همان تعبیر است که او نور و ظهور کامل است و همه ازاو ظاهر شده اند."
نجفقلی حبیبی در پایان این سوال را مطرح کرد که نتیجه عملی توحید چه خواهد بود و پاسخ داد:" مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر سوره بقره بحث می کند اگر باور به توحید کامل باشد تمام دردسرهای علمای اخلاق برای مقابله و علاج انسان از بیماریهای روحی از ریشه خشک می شود توحید فایده و نتیجه اش این است که اگر کسی خدا را دید و شناخت و فهمید در زندگی فردی و اجتماعی دارای یک مبنای عقلی و علمی واخلاقی خواهد بود و جز خدا برای هیچ چیز ارزش قائل نخواهد بود و همه چیز در پرتو عنایت خداوند است که معنی پیدامی کند."
حبیبی با طرح این مسئله که چنانچه یک جامعه مومن مسلمان با شیوه ایمانی درستی تربیت شده باشد و خداوند را در وجود خود حس کرده باشد دیگر دچار هیچ یک از انحرافات و نادرستی هایی که جوامع مسلمان درگیر آن هستند نخواهد شد و ادامه داد:" این کار سختی است که مقوله عرفان در راه خود دارد تا انسان ها موحدهای واقعی بار بیایند وتنها لفظ نباشد و توحید به جان و دل انسان ها بنشیند و آثار آن نیز مشخص است."
حبیبی پیرامون نتایج ضعف نگاه توحیدی در جامعه گفت:" چنانچه توحید واقعی نباشد توکل از بین می رود و چاپلوسی و تملق سرتاسر جامعه را می گیرد شما دقت کنید پیامبر می فرماید خاک بپاشید بر چهره تملق گویان و مداحان. چرا پیامبر این تعبیر را دارند؟ برای اینکه این فرد نه تنها خودش را پست و ذلیل می کند بلکه آن فرد مدح شده را هم بدبخت می کند چون او فکر می کند واقعا مصداق آن مدح هاست فرزانه و حکیم و مدبر است و مغرور می شود و هر کار اشتباهی می کند حاضر نیست با کسی مشورت کند و دچار استبداد می شود و خطاهای فاحشی را مرتکب می شود. متاسفانه اگراداره جامعه نیز دست این افراد باشد ببینید که چه فجایعی اتفاق می افتد؛ حالا این افراد اگر موحد باشند این تملق ها را نمی گویند این مسئله در مورد بخل و حرص و تکبر و انواع مفاسد اخلاقی دیگر نیز مطرح است. در هر حال اگر جامعه ما تمرین کند که توحید را در جان خود بنشاند و در رفتارش نیز آثار آن دیده شود شاید نجات پیدا کند."
کپی شد