حالا چند روزی است قانونی آمده، قانون حجاب. تصمیم داشتم چیزی نگویم و ننویسم، راستش نمی دانم چه بگویم، اما این را می دانم این تذکرات و به قول خودمان «گیر دادن ها» کسی را با حجاب نکرده و نخواهد کرد، چه برسد به جریمه نقدی و حبس و.... می دانم راه حلش این نیست، به سادگی قابل فهم است. این را با اندکی حضور در جامعه می توان فهمید، من دوستانی دارم که چادری نیستند، و شاید تعدادشان از دوستان چادری ام بیشتر باشد، بعضی هایشان روسری هم ندارند و مشمول جریمه و حبس خواهند شد! به خدا که هیچ کدام به خاطر جریمه باوری به حجاب پیدا نخواهند کرد.
پر از شعف زیارت در حرم امام رضا به خانه برمیگشتیم، یکی از خادمین خانم حرم به سرعت به سمتم آمد و گفت:«جلوی چادرت را بگیر!» مانتویی تا زانو و روسری بلند بر سر داشتم، مثل همیشه. به خاطر بازی کردن های پسر کوچکم، چادرم رها شده بود، بعد از تذکر بی موردی که گرفتم، با تمام وجودم دلم می خواست همان جا چادرم را دربیاورم و جواب کوبنده ای به او بدهم، هرچند که به سرعت از ما فاصله گرفت.
مادرم هم از رفتارش متعجب و عصبانی شده بود، مادرم هم چادری است، از کودکی، و خواهر شهید! در خاطراتش شنیده ام در دوران مدرسه و زمان پهلوی، تا نزدیک مدرسه را همراه مادربزرگم با چادر میرفته، به دلیل مانع شدن مدرسه با روسری در مدرسه حاضر میشده، و برای بازگشت دوباره مادربزرگم با چادر جلوی درب مدرسه منتظرش بوده، راستی مادرم فقط کلاس اول را پیش از انقلاب سپری کرده است.
اتفاقا از شرایط حجاب در جامعه بسیار بسیار دلخور است، اما از تذکر بیجا و رفتار آن خانم با دخترش هم عصبانی است.
حالا چند روزی است قانونی آمده، قانون حجاب. تصمیم داشتم چیزی نگویم و ننویسم، راستش نمی دانم چه بگویم، اما این را می دانم این تذکرات و به قول خودمان «گیر دادن ها» کسی را با حجاب نکرده و نخواهد کرد، چه برسد به جریمه نقدی و حبس و.... می دانم راه حلش این نیست، به سادگی قابل فهم است. این را با اندکی حضور در جامعه می توان فهمید، من دوستانی دارم که چادری نیستند، و شاید تعدادشان از دوستان چادری ام بیشتر باشد، بعضی هایشان روسری هم ندارند و مشمول جریمه و حبس خواهند شد! به خدا که هیچ کدام به خاطر جریمه باوری به حجاب پیدا نخواهند کرد، گفت و گو کرده ایم. اما همین دوستانم و تعداد بسیاری از خانم های به اصطلاح بی حجاب و بدحجاب از دیدن چادرهای رنگی که چند سالی است در خیابان بر سر می کنم، به وجد می آیند، بسیاری از آنان با ذوق نشانی فروشگاهش را میپرسند، و جویای واکنش مردم دیگر در صورت سر کردن چادر رنگی می شوند. می دانم به سرعت چادر رنگی نمی خرند و از فردا با چادر بیرون نمی آیند، اما از تنفرشان به چادر کاسته می شود، از حس بدی که بسیاری نسبت به من و امثال من در جامعه دارند، کاسته می شود.
من حامی رها کردن موضوع حجاب نیستم، مدت ها سکوت کردم تا موجب سوءبرداشت نشوم، خدا را شاهد می گیرم اعتراضم به این قانون به دلیل نتایج فاجعه بار و آسیب به همین نیمچه حجاب موجود در جامعه است.
هنوز فرصت هست، می توان کاری کرد، به حجابمان و روابط اجتماعی و دوستیمان بیش از این آسیب نزنید، شما را به خدا اندکی بیاندیشید و در جامعه حضور فعال داشته باشید، تا دریابید راه ترویج حجاب این قانون نیست.