یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت؛

یک عمر مجاهدت عالمانه

أَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ (رعد/۲۹)

عمری صدق و وفا و ایثار خالصانه به سرانجام رسید و آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا رحمت در شامگاه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲ به لقاء الله پیوست. قدرشناسی و ادب شاگردی حکم می‌کند که در چهلمین روز ارتحال استاد فقید، مروری هرچند به اختصار، بر فرازهایی از زندگانی و خدمات‌اش داشته باشم.

آیت‌الله رحمت عالمی مجاهد از خاندانی با اصالت و ریشه‌دار بود. پدربزرگ ایشان مرحوم محمد معمار راوری است که ساختمان و سردر کتابخانه ملی کرمان از آثار ماندگار او است. پدرشان مرحوم آیت‌الله حاج احمد رحمت از روحانیون موجه و سرشناس بم و کرمان بود که در کنار فعالیت‌های علمی و فرهنگی، اهل خدمات اجتماعی و از خیرین مدرسه‌ساز بود که اولین داروخانه شهر بم نیز به دست ایشان دایر گردید. مادرش رخساره نام که به او عزیزجان می‌گفتند و در دوره کشف حجاب رضاخانی، هفت سال از خانه بیرون نرفت، صبیه مرحوم محمد حسین ناظم التجار کرمانی از متمولین و رهبران مشروطه خواه منطقه کرمان بود.

آزادیخواهی و فعالیت‌های انقلابی آیت‌الله در سنین جوانی در شهر مشهد و قبل از هجرت به نجف، موجب شد تا مدتی به زندان ستمشاهی گرفتار شود. تأسیس مدرسه غیر دولتی رضوی که آموزش را به موازات تربیت دینی در برنامه داشت و پیش‌می‌برد، همچنین تشکیل کانون بحث و انتقاد دینی و همکاری با روحانی مبارز شهید عبدالکریم هاشمی‌نژاد از جمله تلاش‌های او در جهت آگاهی بخشی و ارتقاء فرهنگ و دانش در آن دوران است که ارزش و مخاطرات جهت‌گیری و اهتمام به چنین اموری در آن روزگار، چندان نیاز به توضیح ندارد.

ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در کنار تصدی امامت جمعه تنکابن از طرف امام خمینی(س) کارهای عام‌المنفعه فراوان و ماندگاری در کارنامه خود دارد. تأسیس حوزه علمیه شهید مطهری برادران و خواهران با ساختار حقوقی و ثبت اساسنامه آن در شرایط جنگی آغازین سال‌های دهه شصت و تلاش در تربیت طلاب علوم دینی آگاه و مهذب و خدوم، حکایت از وسعت دید و بلندای افق نگاه ایشان به نیازهای جدی جامعه دارد. تشکیل صندوق ذخیره قرض‌الحسنه برای کمک آبرومندانه به نیازمندان و پایه‌گذاری انجمن خیریه به منظور حمایت از افرادی که تحت پوشش کمیته امداد یا بهزیستی قرار نمی‌گیرند گویای مسئولیت پذیری و توجه او به اقشار ضعیف جامعه است. شکل‌گیری دانشگاه آزاد واحد تنکابن، ساخت بیمارستان شهید رجایی و تنوع بخشی به محصولات باغی منطقه در جهت تقویت درآمد مردم با حمایت از توسعه محصول کیوی، همچنین کمک رسانی و پشتیبانی قوی از جبهه و جنگ از جمله کارهای مهمی است که با راهنمایی، حمایت و جدیت ایشان در آن منطقه پیش رفت.

در کنار همه این‌ها، ارتباط عمیق و مستحکم و بی‌توقع آیت‌الله با مردم از نکات و اموری است که نمی‌توان از ارزش آن غفلت نمود. همین خصوصیت ممتاز بود که استمرار اقامت و ادامه فعالیت آیت‌الله در تنکابن به مدت ۱۲ سال را بعد از برکناری از سمت امامت جمعه در سال ۱۳۷۴ که واکنش منفی گسترده‌ مردم را در پی داشت، علی‌رغم تضییق‌ها و کارشکنی‌ها امکان‌پذیر کرد.

به قطع و یقین هجرت به نجف بعد از آزادی از زندان شاه و پیوستن به حلقه یاران نزدیک حضرت امام خمینی (س) در سال ۱۳۴۶ را تعیین‌کننده‌ترین اتفاق زندگی آیت‌الله فقید باید ذکر نمود که البته با تحمل رنج و دشواری‌ها و تجربه زندان حزب بعث عراق همراه بود. توفیق ارتباط نزدیک و انس با امام و حضور در محفل درس ایشان، فرصت مغتنمی بود برای مرید با اخلاص، جهت آشنایی عمیق‌تر با اصول و ارزش‌های مکتب فکری و عملی مراد خویش.

ضبط و نگهداری دروس خارج فقه امام و پنهان‌سازی نوارهای کاست در عراق تحت حاکمیت صدام و انتقال آن‌ها به ایران بعد از ده‌ها سال که با عنوان "الخلل فی الصلاه" در قالب جلد 12 موسوعه امام خمینی، اثر ماندگاری شد، حاصل نبوغ و کوشش آیت‌الله راحل ما در دوران نجف است.

پذیرش دعوت به حضور در دفتر امام خمینی در جماران و هجرت از تنکابن به تهران بعد از رحلت آیت الله توسلی ره در سال ۱۳۸۶ نیز در امتداد وفاداری به همان پیوند و پیمانی بود که همواره بر آن مفتخر بود و ثابت قدم ماند.

آیت‌الله رحمت اهل کتمان حقیقت و عقیده نبود. خداباور بود و صراحت لهجه داشت. جریان تحریف امام و وارونه‌گویی تاریخ انقلاب اسلامی و انزوای یاران راستین ایشان را برنمی‌تابید. از این روی بود که سال گذشته در برنامه دست خط شبکه ۵ گفت: آقای هاشمی دنبال این بود که برای مردم ایجاد شغل کند. می‌خواست مردم آقای خود باشند، درآمد داشته باشند.

آیت‌الله روشن ضمیر ما در مدت یک ماه بیماری منتهی به وفات، هیچ علاقه‌ و کوششی از خود برای ماندن نشان نداد. کاملاً مشهود بود که دل از این دنیا کنده و عزم خود را برای رفتن جزم کرده است.

گاه از گوشه چشم‌اش اشکی که نشان از عمق و زلالی باورش بود جاری می‌شد و با تأسف می‌گفت: دستم خالی است. روزی در حضور چند تن از علمایی که به عیادت آمده بودند به مناسبت عرض کردم که ما از شما این‌طور آموخته‌ایم که پُربودن دست انسان به این است که دستش را خالی ببیند. ایشان زیر بار همین مقدار توجه و تکیه بر اعمال و غفلت از نیازمندی به لطف حق نرفتند و فرمودند: این‌هایی که شما می‌گویید تعارف است.

با آسودگی خاطر و بی‌پریشان ‌حالی به مقدمات شرعی و عرفی سفر پرداخت و با دوراندیشی، آنچه را که لازم می‌دانست گفت و یا مکتوب کرد. با تاکید می‌گفت بدانید که در پس این زندگانی هم خبری هست. همه را بر پایبندی بر تقوا و مدارا با یکدیگر و رعایت حال مردم توصیه کرد و کلام پایانی‌اش این بود که: جز امید به لطف و کرم و رحمت حق متعال توشه‌ای ندارم و آخر دعوائی سبحانک اللهم والحمدلله رب‌العالمین.

کسانی که وی را می‌شناسند از او به پارسایی و تواضع، فضل و فضیلت و ساده‌زیستی و ثابت قدمی در راه آرمان یاد می‌کنند. هرگز از مرام و موضع ایستادن در کنار مردم و اذعان و احترام به حق آنان که آن را از امام راحل آموخته بود کوتاه نیامد و عمری مجاهدت عالمانه را با سرافرازی به سر رساند و عزتمندانه طریق آخرت را در پیش گرفت. عاش سعیداً و مات سعیداً.

 

20 دی 1402 - محمد ساعدی

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.