مرحوم آیت الله صانعی در بخشی از سومین جلسه سخنرانی در ماه رمضان سال 1390 بیان می کند: «الصَّوْمُ لِی، وَ أَنَا أَجْزِی عَلَیْهِِِِِِِِِِِ»، روزه از آنِ من است و خود آن را جزا میدهم، سرّ این که میفرماید خودم جزا میدهم برای خلوصی است که در روزه وجود دارد، در بقیه اعمال ممکن است چنین خلوصی وجود نداشته باشد و آنها را میشود ریایی هم به جا آورد، ولی روزه ریابردار نیست.
به گزارش جماران؛ مرحوم آیت الله صانعی جلسه سوم سخنرانی ماه مبارک رمضان سال 1390 را این گونه آغاز می کند: الحمد لله رب العالمین و الصلاۀ و السلام علی رسول الله ابی القاسم محمد، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین الهداة المهدیین واللعن علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین
در روایتی آمده است: «الصَّوْمُ لِی، وَ أَنَا أَجْزِی عَلَیْهِِِِِِِِِِِ»،[1] روزه از آنِ من است و خود آن را جزا میدهم، سرّ این که میفرماید خودم جزا میدهم برای خلوصی است که در روزه وجود دارد، در بقیه اعمال ممکن است چنین خلوصی وجود نداشته باشد و آنها را میشود ریایی هم به جا آورد، ولی روزه ریابردار نیست. همانطور که بعضی از آقایان گفتند و مجمع البحرین[2] هم بیان کرده است، یعنی من بی واسطه جزا میدهم، خودم جزا میدهم که این لطف الهی است، شبیه آن آیه شریفه: (یَا أَیَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّک رَاضِیةً مَرْضِیةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی)؛ [3] «اى نفس مطمئنّه! خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من درآى، و در بهشت من داخل شو»، این لطفی است که نمیدانیم حقیقتش چیست؟ ما از آن مسائل دوریم و نمیتوانیم بفهمیم که چگونه است که او بیواسطه جزا میدهد.
درس ها و نکات آیه شریفه صوم
در آیه شریفه صوم، درسها و نکاتی وجود دارد:
یک: خداوند حکم را که بیان میکند با یک جهتی که مطلب را تقریب به ذهن و ساده بیان میکند. در این آیه حکم روزه را با یک الطاف و مهربانیهایی بیان کرده که این هم از کمال لطفش است که وقتی میخواهد یک حکمی را برقرار کند و دستوری بدهد دستور هم به نفع ما تمام میشود نه او، او (غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ)، ]4] و (غَنِیٌّ حَمیدٌ) [5] است، ولی برای این که ما را هدایت کند، در بیانش خیلی لطف میکند. در این دو سه آیه سوره بقره وجوب روزه را بیان میکند و جهت و فلسفه روزه را هم بیان میکند که ما چرا روزه را واجب کردیم، در روایات فوایدی برای روزه ذکر شده ولی این چیزی که خود قرآن به عنوان فلسفه ذکر میکند، (لَعلَّکُم تَتَقوُنَ)ست به امید اینکه شما متقی بشوید، خودتان را در مقابل گناهان و در مقابل ترک واجبات که آن هم یک نحوه تخلّفی از دستور الهی است، نگه دارید، خودتان را حفظ کنید تا اعتماد به نفس در شما به وجود بیاید. یک ماه با ترک مباحات تمرین میکند، بیشتر آنچه که شرط صحت روزه است و ترک و امساکش واجب است و روزه با آن باطل میشود، جزو مباحات هستند از قبیل خوردن، آشامیدن، زناشویی و...، جز یکی دو مورد که یکی از آنها مسئله کذب بر خدا و پیامبر است، دروغ حرام است، اما دروغ بر خدا و پیامبر و ائمه معصومین: را جزو مفطرات آوردهاند، شارع مقدس در کنار ترک مباحها و حلالها ترک این حرام را خواسته و آنها را جزو مفطرها قرار داده است. این برای اهمیتی است که برای کذب به خدا و رسول اسلام قائل است و مفاسدی در آن میدیده فلذا آنها را جزو مفطرات آورده است، بقیه محرمات دیگر ولو جزو مفطرات نیستند، ولی در عین حال انجام دادن آنها در ماه رمضان موجب زیادی عذاب و مسئولیت میشود، چون حرمت زمان و مکان، عظمت و بزرگی گناه را در بر دارد، کما اینکه شما میبینید این حکم عقل است و احتیاجی به روایت هم ندارد. من مورد روایتش را میگویم، چون کیفیت اطاعت و عصیان به عقل است و عقل میگوید شما در یک زمان محترم اگر مخالفت خدا کردید، گناه و عذابش بیشتر است، و لذا در باب قتل نفس هم روایت دارد و هم فتوا هست که اگر کسی در ماههای حرام یا در حرم، کسی را از روی خطا بکشد ـ چه زمان و چه مکان ـ ، علاوه بر دیهای که بدهکار است یک سوم دیه هم بر آن اضافه میشود، این برای احترام به حرم و برای احترام به شهرها و ماههای حرام است. به هرحال از ممسکات و چیزهایی که باید از آن پرهیز کرد و مفطر است، دروغ بستن به خداوند و پیامبر است. حرمت دروغ در ماه مبارک رمضان بیشتر است. دروغ فی حد نفسه از محرمات الهی است و روایاتی هم در مذمت آن آمده است، اما محتوای دروغ تا دروغ فرق میکند، گاهی محتوایش خیلی مفسده دارد، گاهی محتوایش مفسده بسیار کمی دارد یا اصلاً مفسدهای ندارد، عذاب اینها با هم فرق میکند. به قول آن آقای بزرگوار، یک کسی به دروغ میگوید که ماشینی را در خیابان دیدم که هر دو چرخ جلویش ترکید و هیچ کسی هم هیچ طوری نشد. این گناه هست اما مفسدهای بر آن بار نمیشود، ولی مثل آن دروغی نیست که کسی بگوید من شنیدهام دختر فلان آدم با فلان پسر رفیق است، یا فلان آدم ظلم و جنایت میکند، در حالی که نمیکند. دروغها مختلف هستند، دروغی که مفسدهاش زیاد باشد و جامعه را به بدبختی بکشاند، دروغی که فشار بر جامعه بیاورد، با دروغ بخواهیم اِعمال قدرت و ریاست کنیم یا دروغ به دین ببندیم برای اینکه ریاست ما پابرجا بماند. مسلّم است که این دروغها با هم فرق میکنند. در روایت هست که بوی بد یک دروغ تا آسمان هفتم میرود و همه جا را میگیرد، سراسر زمین را میگیرد و همه از این دروغ متنفر میشوند و ضرر میبینند. روایاتی راجع به دروغ آمده که مرحوم کلینی عمده این روایات را در کافی باب الکذب نقل کرده و روایاتش هم مورد قبول دیگران است. یکی از روایاتی که راجع به دروغ آمده این است که متأسفانه ما به حکم قاعده معروف «الناس علی دین ملوکهم»،[6 گرفتار دروغ شدهایم، این روایت است که امام باقرu میفرماید: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْکَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْکَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ»، 7 امام باقرالعلوم میفرماید: خداوند برای بدیها قفلها قرار داده، قفل عقل، قفل تجربه، قفل هدایت انبیا، قفل حجت بودن شهدا و اولیا، اینها همه آن چیزهایی است که آدم را از ارتکاب گناه باز میدارد. کلید این قفلها مشروبات الکلی است و دروغ بدتر از مشروبات الکلی است، چون اگر آدمی واقعاً مست شود، دست به هر گناه و جنایتی میزند، منتهی جنایتهایش مختلف است، یک کسی چاقو میزند آدم میکشد، خیانت ناموسی میکند، فحش میدهد و عربده میکشد، خلاصه هزارگونه جنایت انجام میدهد. به هرحال شراب کلید آن قفلها است، اما دروغ بدتر از آن است، چون شرابخوار میتواند شراب بخورد، ولی دروغگو نباشد، دروغ که استخوان ندارد در گلو گیر کند، اینکه میگوید شراب کلید آن قفلها است معنایش این است، آدم با خوردن شراب و مست شدن مرتکب بسیاری از معاصی میشود، اما دروغ از آن بدتر است، چون هرگونه معصیتی، جنایتی، خیانتی، هر ظلم و ستمی آدم میتواند انجام بدهد و با دروغ آن را جبران کند. وای به حال جامعهای که گرفتار دروغ شده باشد و با دروغ بخواهد آن جامعه اداره بشود که آنجا دروغ گویان نه دنیا دارند و نه آخرت. آن کسانی هم که به آن دروغها اعتماد میکنند دنیایشان از بین رفته است، زیرا خیال کردهاند او راست گفته است و بر اساس حرفهای او برنامهریزی میکنند، بعد معلوم میشود که اصلاً دروغ است، آن هم دروغ چه طوری! مرحوم آقارضا صدر راجع به این که دروغ فراموشی میآورد، میگوید یک آقایی منبر رفته بود و گفت من با اجنه سر و کار دارم و آنها تحت فرمان من هستند و بنا کرد به شماره کردن: جحجی، تحتی، که و که...، یک آقای زرنگی دید که این دارد دروغ میگوید، گفت که دوباره آن اسمها را بگو! تا گفت دوباره اسمها را ببر یک چیزهای دیگری را گفت. به او گفت تو که غیر اینها را گفته بودی، بعد هم به مردم گفت او دروغ میگوید، دروغگو کم حافظه هم میشود مگر دروغگویان پررو، دروغگویان پررو مدام دروغ را تکرار میکنند، اصلاً فکر نمیکنند توهین به مردم است. پررویی در دروغ، تحقیر مردم است، به این صورت که اگر فردی زیاد دروغ بگوید، مجبور است هر روز دروغهای تازهای اضافه کند، معنای کارش این است که مردم را نادان میداند و میگوید مردم نادانند، ولی در واقع همه مردم به او میگویند تو نادانی.[8]
1کافی، ج4، ص63، ح6.
2 مجمع البحرین، ج1، ص86-85.
3 فجر(89): 30-27.
4. آل عمران(3): 97.
5. بقره(2): 267.
6 کشف الغمه، ج2، ص21.
7. کافی، ج2، ص339، ح3.
8سخنرانی استاد در ماه مبارک رمضان، تاریخ 20/5/1390.