یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

به مناسبت ششمین سالگرد رحلت؛

مشاهدات من از حضرت آیت‌الله ملکوتی

ایشان حدود بیست سال که در حوزه علمیه قم، تدریس خارج فقه ، اصول و فلسفه و مرجعیت داشتند ، هرگز از امکانات دولتی و حکومتی استفاده نکردند، به رغم اصرار و عنایت برادران سپاهی و مسئولین حراست، از قبول محافظ امتناع ورزیدند و در رفت و آمدها به یک پیکان قراضه ی سفید رنگ با راننده شخصی بسنده کردند.

پایگاه خبری جماران: قبلا تعریفشان را شنیده بودم که از علمای برجسته نجف  و از شاگردان ویژه درس فلسفه امام خمینی هستند و در میان حوزویان  و اساتید نجف و قم  با عنوان « میرزا مسلم سرابی » شهرت دارند، اما توفیق زیارت حضوری هنوز حاصل نشده بود، تا این که روز 18 آذر 1360 جهت تحصیل علوم دینی وارد مدرسه ولی عصر (عج) تبریز شدم، این در حالی بود که تقریبا یک ماه پیش، تاریخ 21 آبان 1360 پس از ترور و به شهادت رسیدن دو امام جمعه تبریز، آیت الله حاج میرزا مسلم  ملکوتی سرابی به حکم کتبی امام خمینی به امامت جمعه این  شهر  و نمایندگی ولی فقیه در آذربایجان  منصوب شده بود، او کاملا مورد اعتماد خاص امام بود به طوری که قبل از امامت جمعه، چند ماموریت از سوی ایشان به استان های متعدد رفت تا امنیت ، آرامش ، آسایش  و تفاهم را در آنجا تثبیت کند و چنین هم کرد، آیت الله ملکوتی در اولین نماز جمعه، آغاز خطبه ها، هنگام معرفی خود، خطاب به مردم تبریز اظهار داشته بودند که: «نام من مسلم است و مرا امام به سوی شما فرستاده است»، در این هنگام نمازگزاران طی عکس العمل شورانگیز شعار معروف «ما اهل کوفه نیستیم امام تنها بماند» را برای اولین بار سر داده بودند و نقل  این مطلب در آن روزها  نُقل و نبات هر مجلس و محفل شده بود.

در این ایام ارتباط من با ایشان ، فقط شرکت در نماز جمعه و استفاده از خطبه های فارسی و ترکی بود که با لسان ساده  و عامیانه بیان می شد، بعد ها به عنوان استاد اخلاق ، گاهی توسط حضرات اخوان بنابی ها ( کثرالله امثالهم و ادام الله عزهم )  به مدرسه ولیعصر دعوت می شدند و تشریف می آوردند و درس اخلاق می گفتند و در مراسم عمامه گزاری حضور می یافتند. تا این که ارادت من از طریق همین برنامه  ها به ایشان زیادتر شد و ارتباطم با دفتر امام جمعه هم به ارتباط قبلی اضافه گردید و هر روز که می گذشت این ارتباط قوی تر و عمیق تر جلوه می نمود.

آن ایام مصادف با هشت سال دفاع مقدس بود ، ایشان هر وقت فرصت داشت در جبهه های جنوب و غرب کشور حضور پیدا می کرد و در کنار بچه های لشکر عاشورا ، همدم  و مونس آنان می شد  به ویژه در عملیات های مهم؛ چند روز طول می کشید تا دوباره به تبریز برمی گشت و خطبه ها و تلاش های روز مره را از سر می گرفت. همیشه در مراسم مهم اعزام بسیجیان به جبهه ها حضور جدی، حماسی و متعهدانه داشت،  در مراسم بدرقه سخنرانی می کرد از اهمیت دفاع مقدس می گفت ، به شور و حال بسیجیان غبطه می خورد و بغض گلویش را  می فشرد و برای شان دعا می کرد. اما وقتی از جبهه بر می گشت متمرکز به امور دفتر امامت جمعه  و رسیدگی به مشکلات مردم منطقه بود ، به غیر از دیدار با امام ، رهبری و بعضی جلسات مهم ، هرگز از تبریز خارج نمی شد حتی برای حضور در جلسات جامعه مدرسین که از اعضای شاخص آن به شمار می آمد به گونه ای تنظیم می کرد و در صورتی حاضر می شد که به خطبه های نماز جمعه اش خللی وارد نسازد والا شرکت نمی کرد. در طول 14 سال امامت جمعه ، همه خطبه ها را خودشان ایراد کردند مگر در اندکی  به بعضی از علما ارجاع می دادند. 

اباذری - آیت الله ملکوتی
حجت الاسلام و المسلمین اباذری و آیت الله ملکوتی

اما آنچه برای نگارنده مهم تر از اینها بود این که ایشان، نسبت به استفاده از امور مالی  ، بیت المال و صرف وجوه شرعی در امور شخصی و غیره  بسیار حساس،  وسواس و احتیاط  ستودنی  داشت با این که گاهی مورد اعتراض اطرافیان قرار می گرفت اما در این مورد کسی نمی توانست حریفشان بشود. نمونه های زیادی را می توانم ردیف کنم، اما فقط به چند مورد بسنده می کنم. ایشان حدود 14 سال امامت جمعه تبریز را بر عهده داشت و همه دست اندرکاران از نزدیک شاهد بودند شبانه روز در تلاش و تکاپو بود و به قول معروف  فرصت سر خارانیدن نداشت، در این مدت حتی یک سفر زیارتی کوتاه  به مشهد رضوی  و یا سفر حج  اقدام نکرد ، ایشان پیش از انقلاب فقط یک بار به حج مشرف شده بود علتش هم این بود از سهم ارث پدری مستطیع شده بود، اما در نظام اسلامی  اصلا به حج نرفت در مقطعی که اغلب برای تشرف به حج از هم سبقت می گرفتند، حتی درآستانه ایام مناسک،  مسئولین حج و زیارت به محضرشان می رسیدند و خواهش  و اصرار می کردند تا در مراسم حج حضور داشته باشند، قبول نمی کرد با این که همه امکانات مسافرت  برایشان فراهم بود.

به رغم این که عشق، شوق و علاقه وافر به ساحت قدسی امامان معصوم علیهم السلام داشت و هروقت حدیثی یا نکته تاریخی از آن بزرگواران نقل می کرد؛ بی اختیار از گونه هایشان اشک سرازیر می شد  و دستمال از جیبشان در می آوردند و گونه ها را پاک می کردند، اما برای این که از بیت المال به  این امور هزینه نکند و یا این که بسیاری از مردم محروم نمی توانند به این سفرها بروند  از این گونه سفرهای زیارتی و غیره پرهیز می کردند و به زیارت از دور بسنده می نمودند. تنها در زمان پایان  امامت جمعه، هنگام بازگشت از تبریز، وقتی به تهران آمدند در میان راه از آنجا با یک مسافرت سرپایی عازم مشهد شدند و بعد از تشرف مختصر و مفید به قم بازگشتند. همین و بس. 

از خرداد سال 1374 تا رحلت (اردیبهشت سال  1393)  حدود بیست سال که در حوزه علمیه قم، تدریس خارج فقه ، اصول و فلسفه و مرجعیت داشتند، هرگز از امکانات دولتی و حکومتی استفاده نکردند، به رغم اصرار و عنایت برادران سپاهی و مسئولین حراست، از قبول محافظ امتناع ورزیدند و در رفت و آمدها به یک پیکان قراضه ی سفید رنگ با راننده شخصی بسنده کردند. به نقل از یکی نوادگان آیت الله، این اواخر خیلی اصرار شد که ایشان پیکان قراضه سفید رنگ  را با پژو سبز و صفر کیلومتر تعویض کنند به خواهش  و اصرار بعضی اطرافیان استخاره  کردند خیلی خوب هم  آمد، اما  باز در عمل زیر باز نرفتند.

در همین مدت نیز به همان علت پیشین از زیارت مشاهد مشرفه و حضور در حج و عتبات عالیات پرهیز داشتند و تا آخر عمر شریف به زیارت از بعید اکتفا کردند. چند مورد شاهد بودم که بعضی  نزدیکان اصرار و التماس می کردند و می گقتند: بلیط  رفت و برگشت هواپیما و هتل رزو کنند تا چند روزی در جوار امام هشتم علیه السلام  باشند، هرگز نپذیرفتند و می فرمود: این همه مردم روستاهای دور و کپر نشین نتوانستند به زیارت امامانشان  مشرف شوند  و با حسرت از دور زیارت می کنند، ما هم یکی از آنها ، مگر چه می شود؟! 

به گفته یکی از نزدیکان،  آیت الله ملکوتی در مصرف بیت المال به شدت تحت تاثیر استادشان مرحوم آیت الله حجت کوه کمری ( رضوان الله علیه ) بودند  که در این گونه مسائل نیز،  فوری به یاد جمله ای از آن  استادشان  می افتادند و با حالت گریه و تضرع تکرار می کردند که «ما اجازه نداریم  با پول امام زمان (عج) برای خود دستگاه و بساط آقایی درست بکنیم» به استناد همین نقل خود مرحوم آقای حجت نیز هنگام ادای این سخن حالت تضرع و گریه داشتند و بسیار آن را تکرار می کردند.

در میان اصحاب امیر المؤمنین علی علیه السلام  ، شخصیت هایی بودند که به صفات پرکاری و کم هزینه بودن شهرت داشتند یکی از آنان صعصعه بن صوحان بود که حضرت درباره او فرمود: « أنت یرحمک الله ، فلقد کنت خفیف المؤونة ، کثیر المعونة » خدا ترا رحمت کند!  چه خوب یار و یاور برای من بودی، کم‌ توقع ، کم هزینه، از طرفی پرکار ، خدوم و فداکار.  

در میان اصحاب و حواریون خمینی کبیر نیز شبیه چنین شخصیت هایی حضور داشتند و یکی از بارزترین آنها  فقیه سترگ و فیلسوف برجسته مرحوم  آیت الله حاج شیخ مسلم ملکوتی سرابی بودند و امروز رفتار، کردار و سیره  عملی ایشان می تواند برای مسئولین نظام و  شخصیت های  حوزوی و دانشگاهی  در ابعاد مختلف ، به خصوص در امتناع از سفر های غیر ضروری خارجی و داخلی و سفرهای زیارتی  و تمرکز به مسئولیت بر دوش گرفته ،  سرمشق و الگو باشند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
14 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.