براساس منابع دینی مشکلات و نارسایی های دینی، خصوصا در مکتب تشیع در سه چیز خلاصه می شود؛
اول: تندروی ها، مبالغه ها و غلوها
دوم: پایین آوردن شاَن و مقام اهل بیت(ع)
سوم: بهانه به دست دشمن دادن.
این سه امر مهم، از حدیث امام رضا(ع) قابل استفاده است .[1]
مهم ترین بخش تندروی در دو قسمتِ تئوری پردازی ورفتاری است. ابتدا هر نوع رفتار تند وافراطی خارج از موازین عقلانی به داعیه دفاع از دین و ارزشها مطرح می شود و بعد مورد انجام قرار می گیرد.
طرح احادیث ضعیف که بنابر اثبات مقامات ائمه را دارد ولی دارای مفاد غیر قابل پذیرش برای جامعه ی امروز باشد، در راستای"تندروی و مبالغه" باید ارزیابی نمود.
چالش دیگر طرح مباحث و ایده هایی است که در درون آن، تحقیر وتنزل مقام اهل بیت(ع)است. بمانند اینکه امام(ع) در حد یک انسان عالم قرار می دهند و یا کرامتهای ایشان را در حد و اندازه یک "مرتاض" قرار می دهند.
مشغول کردن مردم به خواب و رویاهای عجیب و غریب، وحرف از کرامات غیر قابل قبول، از آن دسته اموری است که منزلت اهل بیت(ع) را مورد آسیب جدی قرار می دهد.
برای بهانه دادنِ بدست دشمنان، کافی است که کسانی در مسند امور قرار گیرند که مدیریت مقبول ومعقولی نداشته باشند و یا از پاکدستی و زبان پاک بهره ای نبرده باشند!
اینان گرچه با چهره های مذهبی و گفتمان دینی وارد عرصه می شوند اما در طول تاریخ شیعه بدترین ضربات را به مکتب اهل بیت(ع) و اسلام وارد کرده اند.
ناچاریم این حقیقت تلخ را اعتراف کنیم، کسانی که در جهان اسلام درجایگاه دینی قرارگرفته باشند و از مسئولیت خویش به خوبی بر نیایند، در واقع خواسته یا ناخواسته در مسیر«دشمنی» خواهند بود و درست به همین جهت است که کسانیکه به ناحق و یا ناعادلانه برمسند«حکومت» ویا «هدایت» قرار می گیرند، مورد توبیخ ائمه(ع) می باشد.
عیص بن قاسم گوید از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمودند: «تقوا داشته باشید و با دقت به درون خود بنگرید، قسم به خدا اگر کسی گوسفندانی داشته باشد و برای آن ها چوپانی به خدمت گرفته باشد و سپس مردی را بیابد که به مصالح گوسفندان او اعلم از چوپان اوست، چوپان خود را اخراج می کند و شخص اعلم را به خدمت می گیرد.
اگر [خدای نخواسته] ناحق و یا ناعادلانه ای در راس امور شکل گیرد؛ نشان از مصادیق تحقیر و تنزل شئون رهبران الهی به حساب می آید و نشانه اش این است هر وقت جامعه اسلامی گرفتار چنین اوضاع وخیمی شده، بلافاصله آثار دین گریزی درسطح جامعه و یا در سطح کلان تر یعنی جهان اسلام، خصوصا نسبت به جوانان محسوس می شود!
آیا امام زمان تنهاست؟ این مشکلات است که یک امام(ع) را همانطوریکه در زمان حضورش تنها می کند، امام (ع) را در زمان غیبت هم تنها می کند.
امام کاظم(ع)حضرت ولیعصر(عج) را به امامِ تنها وغریب وغائب معرفی می کند![2]
این تنهایی به چه معناست؟ شاید مقصود«تنهایی معنوی» است، بدین معناست که اهل زمان غیبت چنان مشغول امور شخصی و خانوادگی و اجتماعی وسیاسی می شوند که از ساختار و بایدهای مکتب و امام آن مکتب غافل می شوند که امام(ع) در تنهایی قرار می گیرد.
وظیفه در دوران غیبت به دو چیز است
اول: دین داری است. دین داری، فقط نماز و دیگر عبادات نیست، دینداری یعنی احترام به همه حق الله ها و همه حق الناس ها واین است که چنان سخت است بمانند دست برشاخه پرتیغ کشیدن معناشده.[3]
دوم: عقلانیت است. و نشانه رفتاری عقلانی ما مسلمین و شیعیان این است که عاقلان جهان آن را تحسین کنند[4]
خروجی مهم عقلانیت، تشخیص صحیح در امور فردی مانند امور معاش و زندگی، ونیز تشخیص صحیح اجتماعی و تشخیص درست دینی است.
در اینجاست که تقویت واقعی ارکان دین و امامت حاصل می شود.
------
[۱] امام رضابه ابن ابی محمود( مرد نابینایی از اهل خراسان ، وازیاران حضرت امام رضا (ع) بوده) فرمود؛
قَالَ الرِّضَا(ع):یَا ابْنَ أَبِی مَحْمُودٍ إِنَّ مُخَالِفِینَا وَضَعُوا أَخْبَاراً فِی فَضَائِلِنَا وَ جَعَلُوهَا عَلَى ثَلَاثَةِ أَقْسَامٍ ؛أَحَدُهَا الْغُلُوُّ وَ ثَانِیهَا التَّقْصِیرُ فِی أَمْرِنَا وَ ثَالِثُهَا التَّصْرِیحُ بِمَثَالِبِ أَعْدَائِنَا..( عیون اخبارالرضا)
[2]"هُوَ الطَّریدُ الوَحیدُ الغَریبُ، الغائِبُ عَن اَهلِهِ، الموتُورُ بَاَبیهِ".(کمال الدین۳۳۷)
[3]عن هانئ التمارقال لی أبو عبد الله : إن لصاحب هذا الامر غیبة المتمسک فیها بدینه کالخارط للقتاد بیدیه.(کمال الدین/۳۲۵)
[4]ابوخالداز امام سجاد(ع):أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ...(کمال الدین/۳۰۰)