پایگاه خبری جماران، امام هادی(ع) در دوره ای امامت شیعه و بلکه جهان معنویت و اسلام را عهده دار بود که دوران "عقلانیت" بود.
عُمده مردم براساس عقل می گفتند و بر اساس عقل می شنیدند و بر اساس عقل می پذیرفتند.
«ابن سکیت» دانشمند مشهور آن زمان گوید: به امام هادی(ع) عرض کردم: به خدا سوگند، همانند تو را هرگز ندیدم.
و بعد از ایشان سوال کردم؛ امروز حجت بر مردم چیست؟
امام هادی فرمود: "عقل" ، به وسیله عقل و خرد کسی که بر خداوند دروغ میبندد، از کسی که خداوند را تصدیق میکند، شناخته میشود.
ابن سکیت گوید؛ من گفتم: به خدا سوگند، جواب راستین این است.(اصول کافی۲۴/۱)
نکته جالب اینجاست؛ در همان زمان عقلانیت و دلیل و برهان، عده ای از مردم گرفتار "اوهام وخرافات" بودند!
به داستان ذیل توجه کنید؛ در همان ایام، روزی شاعری در معبر عمومی شهر بغداد نان میخورد.
«عثمان وراق» او را دید و گفت: شرم نداری؟
شاعر پاسخ داد: تو اگر در طویله گاوان باشی، خجالت میکشی که جلوی چشم آنها غذا بخوری؟ گفت: نه.
شاعر گفت: اکنون باش تا به تو بفهمانم که اینان گاوند.
سپس ایستاد و شروع کرد به موعظه و سخن پردازی، و جمعیت زیادی گرد آمدند.
آن گاه گفت: ای مردم! این روایت متواتر است که هر کس زبانش به نوک بینیاش برسد، به جهنم نمیرود. در این موقع گویی فرمان صادر شده باشد، حاضران بیاستثنا زبان را بیرون آوردند و سعی کردند زبانشان را به نوک بینیشان برسانند!(الاغانی،ابی الفرج اصفهانی.ج۱۲ص۵۰)
پس ممکن است در روزگاری که عده ای به اوج کمالِ اندیشه و عقلانیت رسیده اند و چنان از آگاهی بهرمندند که به سادگی نمی توان آنان را با تقلید کور بر مسیری وادار نمود، اما در سوئی دیگر عده ای هم عناصر بی خاصیت و تعصب زده ای باشند که علی الدوام؛ بازی خورِ حقه بازان سیاسی و حتی به ظاهر دینی شده و دنبال هر صدایی راه افتادند و مقهور سیاست بازان و خدعه گران شوند!!
نتیجه گیری:
اولاً؛ واقعا خود ما کجای این قصه هستیم؟
ثانیاً؛ نه مجذوب نخبه گرائی که غالب است شویم بگونه ای که از هدایت عوام و قطع دست عوام گرایان غافل شویم، و نه مفتون و مقهور خرافه گرایان متعصب شویم.
این درس بزرگی است از حضرت هادی(ع).