پایگاه خبری جماران:

 

موانع تفکّر صحیح

روز گذشته گفتیم که تفکّر برای «نفی جهالت» است و لذا  اگر کسی به جهالت خویش راضی است و یا خود را اساساً جاهل نمی داند، به سوی تفکّر راه نمی یابد.

پس شرط اولیه «تفکّر» آن است که ما خود را جاهل بدانیم و از جهالت خویش در رنج باشیم و سعادت را در «علم» بدانیم چنانکه امام صادق(ع) می فرماید:

«کسی که بهره ای از علم ندارد، نباید سعادتمند دانسته شود»[1]

امروز به موانع یک تفکر صحیح اشاره می کنیم، به این معنی که اگر کسی عزم «تفکّر» داشته باشد، باید چه شرائطی را رعایت کند تا به یک تفکّر صحیح دست یابد.

 از زمره مهم ترین شرائط یک تفکّر صحیح، دوری از هوای نفس است؛ چراکه «نفس آدمی» حتی به صورت ناخودآگاه، امور را آنگونه که به نفعش باشد تنظیم می کند، به همین جهت رعایت تقوی، شرط اصلی در رسیدن به «نتیجه صحیح» است، توجه کنیم که موضوعی که ما در آن تفکّر می کنیم، گاه هیچ ارتباطی با ما ندارد، در این صورت نفس در آن، بی طرف است ولی اگر به هر دلیل نفس آدمی منافع خود را در نوعی خاص از نتیجه گیری بداند، حتما در مسیر فکر آدمی دخالت کرده و آن را از نیل به نتیجه سالم باز می دارد. بی طرف ماندن نفس، در تلاش برای رسیدن به نتیجه صحیح، «عدالت در خردورزی» است که از اقسام «عدالت» است. قرآن دقیقاً به همین مسئله اشاره کرده و می نویسد:

«فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.»[2]

ترجمه: (پس اگر تو را اجابت نکردند بدان که فقط هوسهاى خود را پیروى مى کنند و کیست گمراه‌ تر از آنکه بى‌ راهنمایى خدا از هوسش پیروى کند بى‌ تردید خدا مردم ستمگر را راهنمایى نمى ‌کند.)

یا می فرماید:

«إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى»[3]

ترجمه: ([آنان] جز گمان و آنچه را که دلخواهشان است پیروى نمى کنند با آنکه قطعا از جانب پروردگارشان هدایت برایشان آمده است.)

پس رعایت «تقوی» تنها در حوزه رفتار نیست، بلکه چنین تقوایی، در حوزه فکر و اندیشه هم بسیار مهم است، چنانکه عدالت تنها به کردار آدمی محدود نمی شود بلکه در افکار ما هم راه دارد؛ انسان نمی تواند «بدون نفی پیش فرض هایی که منافع او را تامین می کند یا ضررهایی را از او باز می دارد»، به دنبال حقیقت باشد.

توجه کنیم که این سخن ما درباره آن دسته از تلاش های عقلی نیست که به دنبال یافتن « بهترین راه تامین منافع» است و به آن «عقل معاش» گفته می شود، بلکه درباره آن تلاش های عقلی است که به دنبال یافتن «حقیقت» است و به آن «عقل نظری» اطلاق می شود.

مرحوم طباطبایی همین مطلب را به صراحت در تفسیر المیزان مورد تاکید قرار داده است[4] و در این باره به آیات ذیل استناد می کند:

«وَمَا یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَنْ یُنِیبُ.»[5] (جز آن کس که توبه‌ کار است [کسى] پند نمى‌ گیرد)

«وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا.»[6](و هر کس از خدا پروا کند [خدا] براى او راه بیرون‌شدنى قرار مى‌ دهد.)

«ذَلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى.»[7]

(این منتهاى دانش آنان است پروردگار تو خود به [حال] کسى که از راه او منحرف شده داناتر و او به کسى که راه یافته [نیز] آگاه‌ تر است)

دراین باره می توان به روایاتی نیز استشهاد کرد چنانکه امیرالمومنین(ع) می فرماید: «هر که درخت تقوی بکارد، میوه های هدایت می چیند»[8]

و یا می فرماید: «اهل تقوی در مسیر رستگاری گام بر می دارند و از فساد دوری می کنند»[9] (این فراز را هم می توان به رستگاری اخروی حمل کرد که به فرموده امام رضا(ع) از تفکّر می گذرد و هم به رستگاری در نتیجه گیرهای دنیوی.)

البته باید توجه داشت که همانطور که تفکّر صحیح وابسته به دوری از هوای نفس و «کشتن منافع نفسانی» است، دوری از هوای نفس هم وابسته به تفکّر است و این همان فراز مهم از روایت امام هشتم(ع) است.

پس ما همواره با تفکر خویش، شناخت بیشتری از حقایق عالم پیدا می کنیم و با شناخت، عبادت کاملتری می یابیم و در نتیجه تقوای بیشتری را تحصیل می کنیم و همین کمک می کند تا بیشتر تفکّر کنیم. پس همواره در این «تسلسل مبارک» سیر می کنیم و همین است که مسیر تکامل را از محدودیت خارج می کند.

البته شرط دیگر یک تفکّر صحیح، رعایت اصول حاکم بر تفکّر است. این اصول که یک دسته آنها اصول شکلی هستند در علم منطق بیان می شود و قواعدی را بیان می کند که به وسیله آن آدمی بتواند اشتباهات ساختار ذهن خویش را باز شناسد و دسته دیگر مربوط به «جهات قضیه های مورد استدلال» می باشد. این بحث البته نسبت به هر علم مختلف است و برخی از علوم به قضایای ظنّی بها می دهند و برخی آن را ناصحیح می دانند. در علم اصول بحث مفصّلی است که گزارهای ظنّی را از راه یابی به طریقه استدلال باز می دارد.

امّا در کنار این امور، نوعی دیگر از تفکّر است که با ریاضت حاصل می شود و محتاج خلوص است در این نوع «تعلّم»، آدمی هر چه بیشتر قلب خویش را از زنگارهای دنیوی پاک کند به حقایل عالم بیشتر نائل می شود. این تعلّم که البته مربوط به علوم تجربی نیست، و گاه با عنوان شهود از آن یاد می شود، در بسیاری از اوقات راهگشای تفکرات منطقی هم بوده است.

 

 

 


[1]. تحف العقول، 364.

[2]. قصص/50

[3]. نجم/23

[4]. المیزان، ج5، ص267.

[5]. غافر/13

[6]. طلاق/2

[7]. نجم/30.

[8]. بحار الانوار، ج78، ص90.

[9]. غررالحکم 7357.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.